مادرِ دختر از مادر پسر در جلسه خواستگاری پرسید: ببخشید ، آقا زاده شما چه کاره هستند؟
مادر پسر گفت: کنار دایی اش کار می کند
مادر دختر گفت: چه خوب ، حالا دایی شان چه کاره اند؟
مادر پسر گفت: دایی شان که بیکارند !!!
***********
کلاغی روی سر شخصی مدفوع کرد آن شخص سریع شروع کرد به شکر کردن .
شخصی سوال کرد : لباست پر از آلودگی شده و شکر می کنی
گفت :برای این شکر می کنم که ، اگر گاو پرواز می کرد چه خاکی به سر می کردم .
**********
شخصی به دوستش گفت : در نزدیکی خانه ی ما کوهی است که هر چه می گویی تکرار می کند . مثلا اگر بگویی: حسین . می گوید: حسین حسین حسین حسین …
دوستش که می خواست کم نیاورد گفت : این که چیزی نیست . کوه کنار خانه ی ما ؛ اگر بگویی حسین . می گوید: کدام حسین!
نظرات شما عزیزان: