چرا امام خمینی با انقلاب سفید مخالف بود
انقلاب سفید از جمله مواردی بود که طیف وسیعی از مخالفتها را از سوی نیروهای متعدد به ویژه نیروهای مذهبی و روحانیون به دربار سلطنتی سرازیر کرد و در این میان مخالف سرسخت اجرایی شدن این لایحه، امام راحل بود.
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ حکومت محمدرضا پهلوی پس از تجربه 12 ساله شبه دموکراسی حد فاصل سالهای 1320 تا 32، وارد فاز جدیدی شد که مشخصه بارز آن سرازیر شدن ثروتهای نفتی بود که شاه اینک باتجربهتر را سرمست قدرت کرد. قدرتی که یک سوی آن ناشی از ثروتی بادآورده ای بود که عمده آن در مسیر تقویت قوای نظامی قرا گرفت و سوی دیگر آن ناشی از حمایت بی قید و شرط آمریکا از وی بود.
شاه قدرت یافته، اینک فرصت بیشتری برای آزمون و خطاهای متعدد در بستر جامعه ایرانی پیدا کرده بود؛ آزمون تحزب، آزمون مدرنیزاسیون و تمرین نمایش دموکراسی و سرانجام قمار انقلاب سفید که با فشار و دیکته مستقیم آمریکاییها صورت گرفت، بخشی از مواردی بود که شاه تلاش کرد شانس خود را در آنها محک زند تا بلکه از این رهگذر عمر امید خود به نظام دیکتاتوریاش را تمدید کند.
در این میان انقلاب سفید از جمله مواردی بود که طیف وسیعی از مخالفتها را از سوی نیروهای متعدد به ویژه نیروهای مذهبی و روحانیون به دربار سلطنتی سرازیر کرد و در این میان مخالف سرسخت اجرایی شدن این لایحه، امام راحل بود. این یادداشت تلاش میکند با نگاهی به انقلاب سفید مهمترین دلایل مخالفت امام خمینی(ره) را با این آزمون جدید شاه در دو بخش دلایل ساختاری و محتوایی مورد بررسی قرار دهد.
1-انقلاب سفید چه بود؟
پیروزی جان، اف کندی در ریاست جمهوری آمریکا فصل جدیدی را در مناسبات این کشور با کشورهای تحت انقیاد خود آغاز کرد که در نهایت به انجام اصلاحاتی در کشورهای تحت سلطه انجامید تا از بروز حرکتهای مردمی در کشور خود جلوگیری کنند.
در این میان محمدرضا شاه نیز که اینک آمریکا را به عنوان مهمترین حامی خود برگزیده بود برای آنکه از گزند حملات احتمالی آمریکا به ساختار سنتی و دیکتاتورمابانه خود مصون بماند سلسله اقداماتی را تحت عنوان فضای باز سیاسی، اصلاحات ارضی، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و در نهایت انقلاب سفید شاه و مردم در دستور کار قرار داد.
برای این انقلاب اصولی شش گانه و بسیار پرطمطراق و ظاهری در نظر گرفته شده بود به نحوی که مخالفت با آن گویی مخالفت با منافع تمام مردم ایران قلمداد میشد. این اصول شش گانه عبارت بودند از:
الغاى رژیم ارباب و رعیتى، ملى کردن جنگلها در سراسر کشور، فروش سهام کارخانههاى دولتى به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضى، سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههاى تولیدى و صنعتی، اصلاح قانون انتخابات و ایجاد سپاه دانش به منظور اجراى تعلیمات عمومى و اجبارى.
البته این اصول بعدها به بیش از بیست و یک اصل هم رسید و جالب ترین آن اصل سپاه دین بود که بر طبق آن سازمان اوقاف باید به پی ریزی تشکیلات وسیعی برای کنترل امور دینی و مبلغان دینی و تربیت آخوندهای درباری میپرداخت.1
2- مخالفت امام خمینی با انقلاب سفید
شاه و کابینهاش پس از ناکامی در اجرای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تلاش کرد به برنامههای خود سر و شکل جدیدی دهد و بسته جدیدی با عنوان انقلاب سفید شاه و مردم را رونمایی کرد، بستهای که از همان ابتدا مقرر شده بود در یک رفراندوم عمومی به تصویب برسد، گویا تعمداً ابزار رفراندوم انتخاب شده بود تا راه برای هرگونه مخالفت از سوی روحانیون بسته شود و اگر مخالفتی نیز شد بتوانند آنها را مخالف منافع مردم نشان دهند.
در این میان امام خمینی(ره) تبدیل به سخنگو و رهبر اصلی مخالفان این جریان شد تا جایی که حکم تحریم رفراندوم از سوی ایشان سبب تعطیلی بازار تهران شد و حتی در سفر شاه به قم نیز بار دیگر ایشان خروج مردم از منزل را نیز تحریم کردند و استقبال بسیار اندکی از شاه صورت گرفت و وی قم را با عصبانیت ترک کرد. اما دلایل مخالفت امام خمینی(ره) با این لایحه نیازمند تدقیق بیشتری است. نگارنده بر این باور است که باید دلایل مخالفت امام با انقلاب سفید را از دو بعد ساختاری و محتوایی مورد بررسی قرار داد.
2-1 دلایل ساختاری
دال محوری مخالفت امام با گفتمان انقلاب سفید شاه در گرو ادله ساختاری، مخالفت با مقوله رفراندوم بود که از نگاه ایشان رژیم شاه برای آن که به آن رنگ و لعابی مشروع ببخشد بعضاً به آن عنوان تصویب ملی نیز داده بود؛ هرچند که این رنگ و لعاب جدید نیز تغییری در ماهیت موضوع ایجاد نمیکرد.
امام خمینی در این زمینه میفرماید:
«در قوانین ایران رفراندم پیشبینی نشده و تاکنون سابقه نداشته؛ جز یک مرتبه، آن هم از طرف مقامات غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند.معلوم نیست چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است.»2
امام همچنین از سطح مشروع نشناختن رفراندوم نیز فراتر میرود و مقام برگزار کننده رفراندوم را نیز زیر سوال میبرد:
«معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندم نماید و این امری است که باید قانون معین کند؛ در ممالکی که رفراندم قانونی است باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یکیک مواد آن موردنظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی آرا موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد،نه آنکه بهطور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود، همچنین رأیدهنگان باید معلوماتشان به اندازهای باشد که بفهمند به چه رأی میدهند. بنابراین،اکثریت قاطع حق رأی دادن در این مورد را ندارد، علاوه بر این باید رأی دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچگونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود و در ایران این امر عملی نیست و اکثریت مردم را سازمانهای دولتی در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و میدهند.»3
2-2 دلایل محتوایی
امام خمینی، علاوه بر دلایل ساختاری برای مخالفت با انقلاب سفید، نقطه دیگری را نیز مدنظر قرار داده بود یعنی صرفاً به دنبال مجاری قانونی برپایی رفراندوم و یا فراهم کردن زمان لازم برای تامل مردم در این زمینه نبودند بلکه معتقد بودند حتی در صورتی که این شرایط نیز فراهم شود نفس برگزاری چنین انقلاب و رفراندومی اصل اسلام را نشانه رفته است و پس از آن که شاه با وجود مخالفت فراوان علما این انقلاب را از تصویب عموم گذراند امام خمینی(ره) رسماً این انقلاب را تجاوز آشکار به اصول مقدسه اسلام دانست و عنوان کرد این انقلاب هتک حرمت به نوامیس مسلمین را دستور کار خود قرار داده است: «دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد.نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.» 4
از سوی دیگر امام خمینی معتقد بود اجرای چنین قانونی و برخی مفاد آن مانند نظام اجباری دختران و یا تساوی حقوق مرد و زن آشکارا به معنای از میان برداشتن قرآن و اسلام در مناسبات اجتماعی است.
از زاویهای دیگر نیز میتوان مخالفت محتوایی امام خمینی با انقلاب سفید شاه را در معرض آزمون قرار داد. قطعاً پشت پرده برگزاری انقلاب سفید شاه و مردم دولتهای استعماری و در راس آنها آمریکا بودند و شاهد این مسئله را میتوان در دو مورد تاریخی جستجو کرد:
شاه قبل از برگزاری این انتخابات عنوان کرده بود که اگر این اصلاحات برگزار نشود باید برود و این خود شاهد بارز فرمایشی بودن این اصلاحات بود و از سوی دیگر پس از برگزاری رفراندم و تصویب لوایح انقلاب سفید، جان.اف.کندی رئیس جمهور آمریکا طی تلگرافی مراتب رضایت خود و دولت آمریکا را از این اقدام شاه اعلام کرد و سفیر انگلیس در تهران نیز طی ملاقاتش با اسد الله علم نخستوزیر پیام تبریک و رضایتمندی ملکه انگلستان را به اطلاع وی رسانید و این مسئله نیز فرضیه نخست را تائید میکند.5 هرچند که از نگاه بسیاری از اندیشمندان غربی این انقلاب فاقد شاخصههای اساسی مانند آزادی بود و پیروزی خاصی نیز برای شاه محسوب نمیشد.6
امام نیز با اطلاع از چنین مسئلهای، میدانستند انقلاب سفید میتواند زمینهای برای رسوخ بیشتر اندیشه و تفکر استبدادی و استعماری در جامعه ایران باشد و مسیر غربی سازی و توسعه غربی و وابسته در ایران را فراهم کند.
*فرجام
انقلاب سفید از همان ابتدا قماری بود برای شاه پهلوی تا از رهگذر آن خود را به اربابان غربی و آمریکاییاش اثبات کند و اجازه دهند وی همچنان در راس قدرت باقی بماند. این انقلاب بنا بود تغییراتی در روبنای جامعه ایرانی ایجاد کند و رنگ و لعابی مدرن بر تار و پود فرهنگ استبدادی ایران ایجاد کند. مخالفت علمای مذهبی و در راس آن امام خمینی(ره) از همان ابتدا اشکالات بارز اصول شش گانه این انقلاب را با وجود برگزار شدن رفراندوم آن در سال 1341 نمایان کرد. رفراندومی که تنها توانست عمر رژیم پهلوی دوم را برای 16 سال تمدید کند.
_______________________________
1-سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ص10 و 11.
2- امام خمینی.صحیفه نور، جلد اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی،1361، ص 23.
3- همان
4- همان، ص 27.
5- عبد الرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی (1300-1357)، تهران، نشر البرز،1373، ص 304.
6- سید حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامی (حوزه علمیه قم) ، ص225 ـ 227.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات شما عزیزان: