محبت در قرآن کریم و روایات
خداوند حب ممدوح را به معنای محبت نسبت به وجود مقدس خویش بر شمرده است: «بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا(نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است.» گاهی حب مذموم و حب ممدوح با هم ذکر شده است. محبت انسان ها به یکدیگر، بر خواسته از عواملی است که با پیدایش آن ها باعث می شود قلب انسان ها به یکدیگر نزدیک و کشش و محبتی بین آن ها ایجاد شود. آغاز سلسله محبت، از جانب خداوند به بندگان است و از آنجایی شروع می شود که خداوند انسان را شایسته حمل امانت خود دانسته و این امانت را بر دوش او نهاده است. خداوند در قرآن بارها انسان ها را با صفات گوناگون مورد توجه و محبت خود قرار می دهد و به صراحت با الفاظی که بیان می کند عشق و محبت خود را به او ابراز می کند. «خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را(نیز) دوست دارد.» «خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.» «خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
حب و دوست داشتن عبارت است از تعلق وجودی و جذب خاص شعوری میان علتی که انسان را به کمال می رساند و معلول تکامل یافته، حال فرق نمی کند که این علت، غذایی باشد که انسان می خورد یا مالی باشد که در آن تصرف می کند یا اعتباری که از آن استفاده می نماید و یا معلم و آموزگاری که از وی دانش می آموزد.[۱]
حب و محبت در آیات
در قرآن کریم کلمه حب و فعل و مشتقات آن هشتاد و سه بار به کار رفته است که در برخی از آنها حب ممدوح و در برخی دیگر حب مذموم مراد است. خداوند حب ممدوح را به معنای محبت نسبت به وجود مقدس خویش بر شمرده است: «بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا(نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است.»[۲] گاهی حب مذموم و حب ممدوح با هم ذکر شده است.[۳] در قرآن کریم کلماتی چون:«ود»، «مودة»، «رحمة»، و... نیز به معنی دوستی به کار رفته است.
حب و محبت در روایات
روایات متعددی در باب محبت (هم محبت بنده به خدا و هم محبت خدا به بنده و هم محبت بندگان به یکدیگر) وجود دارد. ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم.
۱.امام علی(ع) می فرمایند: بنده تنها متوجه پروردگار خویش است. و هیچ گاه عبادت خدا را پایان نمی دهد و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهی و اطاعت پروردگار سست نمی کند. آنچه که آنان را شیفته اطاعت خدا کرده، بذر محبت است که در دل می پرورانند.[۴]
۲.اگر بنده ام را ببینی که زیاد به یاد من است، خودم چنین اجازه ای به او داده ام و او را دوست می دارم.[۵]
اقسام محبت:
الف. محبت بندگان به یکدیگر:
محبت انسان ها به یکدیگر، بر خواسته از عواملی است که با پیدایش آن ها باعث می شود قلب انسان ها به یکدیگر نزدیک و کشش و محبتی بین آن ها ایجاد شود.
اسباب پیدایش محبت بندگان به یکدیگر:
۱.آنچه سبب بقاء و کمال می شود:
هر آنچه که موجب بقاء و کمال شود محبوب آدمی است، به همین جهت است که انسان وجود نفس خود را دوست دارد، و به دوام و بقای آن علاقمند است و هر آنچه به این امر کمک کند، مورد محبت او است و نسبت به مرگ و موجبات آن کراهت و نفرت دارد.[۶]
۲.لذت:
لذت اعم از مادی و معنوی موجب محبت می گردد؛ یعنی انسان آنچه را که موجب لذت گردد، به دلیل لذت آور بودن دوست دارد نه برای ذات آن. لذت مادی، مانند محبت انسان به خوردنی ها و آشامیدنی ها و آنچه موجب ارضای سایر غرایز او می شود. این نوع محبت به آسانی به دست می آید و به سرعت نیز از میان می رود. همچنین این قبیل محبت ها به دلیل پستی و مادی بودن سبب آن و سرعت زوالش، پایین ترین درجه محبت است.[۷] لذت معنوی، که عمر آنها طولانی است، مانند محبت انسان به یک هنرمند و ورزشکار، به دلیل لذتی که از صحنه های هنرنمایی او می چشد و به امانت و پاکدامنی، به دلیل لذتی که آدمی از احساس پاکی و امانت می برد و به یاد خداوند و مناجات با او، به دلیل لذت سرشاری که از این امر به او دست می دهد.
۳.احسان:
انسان، بنده و اسیر نیکی و احسان است و به طور طبیعی هر که را به او احسان کند، دوست دارد و از کسی که به او بدی کند، می رنجد. بنابراین منفعت و نیکی سبب محبت آدمی به عامل آن می شود.[۸]
۴.شباهت در اوصاف ظاهری:
اشتراک در یک یا چند ویژگی ظاهری باعث پیدایش محبت می شود. علاقه کودکان به یکدیگر و پیران به همدیگر و افراد هم شغل و همکار با یکدیگر از همین قبیل است.
۵.حسن و جمال ظاهری و باطنی:
درک زیبایی و جمال موجب محبت می گردد؛ یعنی انسان زیبایی ها را اعم از مادی و معنوی دوست دارد و این محبت به ذات زیبایی تعلق می گیرد، و منشا درونی و فطری دارد.
۶.تناسب باطنی و روحی:
گاهی انسان نسبت به دیگری محبت می ورزد، ولی نه به دلیل حسن و جمال او و نه به سبب چشم داشت و طمع در مقام و مال او بلکه به صرف مجانست و تناسب باطنی و معنوی که با روح و جان او دارد.
ب. محبت خدا به بندگان:
شروع و آغاز سلسله محبت، از جانب خداوند به بندگان است و از آنجایی شروع می شود که خداوند انسان را شایسته حمل امانت خود دانسته و این امانت را بر دوش او نهاده است. خداوند در قرآن بارها انسان ها را با صفات گوناگون مورد توجه و محبت خود قرار می دهد و به صراحت با الفاظی که بیان می کند عشق و محبت خود را به او ابراز می کند. «خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را(نیز) دوست دارد.»[۹] «خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.»[۱۰] «خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»[۱۱]
نشانه های محبت خداوند به بندگان
۱.زیاد به یاد خدا بودن: «اگر بنده ام را ببینی که زیاد به یاد من است، خودم چنین اجازه ای به او داده ام و او را دوست می دارم»[۱۲]
۲.آرامش درونی و شکیبایی: «هنگامی که خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را با زیور آرامش و شکیبایی می آراید»[۱۳]
۳.داشتن قلبی پاک و اخلاقی متعادل: «زمانی که خداوند بنده ای را دوست بدارد، قلبی پاک و اخلاقی متعادل (به دور از افراط و تفریط) روزی اش می کند»[۱۴]
۴.دوست داشتن مطیعان و دشمنی با عاصیان: «اگر می خواهی بدانی که در تو خیر و نیکی وجود دارد یا نه، به قلبت بنگر، اگر در آن دوستی و محبت نسبت به بندگان مطیع خداوند و بغض و کینه نسبت به گناهکاران یافتی، پس در تو خیر و نیکی است و خداوند تو را دوست دارد»[۱۵]
ج) محبت بندگان به خدا:
محبت با تمام اسباب و عوامل و اثراتی که دارد زمانی نمود و ارزش پیدا می کند و موجب سعادت انسان می شود که درجه محبوبیت و ارزشمندی محبوب در بالاترین حد باشد. عشق و محبت با این درجه، تنها شایسته خداوندی است که محبتش توجیه گر خلقت و تحقق اهداف عالم است.
نشانه های محبت بندگان به خداوند:
۱.دوست داشتن مرگ: خداوند در این باره می فرماید: «بگو: ای یهودیان! اگر گمان می کنید که(فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید( تا به لقای محبوبتان برسید.)»[۱۶] دوستدار حقیقی، مشتاق مشاهده محبوب خویش است. کسی که به مقصدی عشق ورزد، هر آنچه به آن هدف رهنمون شود، محبوب او واقع خواهد شد. از همین رو وقتی انسان مشتاق ملاقات پروردگار خویش باشد، نسبت به مرگ نه تنها ترس و واهمه ای ندارد، بلکه نسبت به آن میل و اشتیاق درونی نیز دارد.
۲.پیروی از دستورات الهی: خداوند در قرآن می فرماید: «بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا(نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است»[۱۷] عشق و محبت حقیقی نسبت به خداوند باعث می شود انسان در همه امور اراده و خواست خداوند را بر خواست خود ترجیح دهد و در تمام کارهای زندگی مطیع فرمان خداوند باشد.
۳.عدم غفلت از یاد خدا: ذکر و یاد محبوب و آنچه مربوط به او است، همواره برای محب لذت بخش و دوست داشتنی است. دوستان خدا دائم سخن از او و دوستان او می گویند و با یاد او زندگی می کنند و از تلاوت کلام او لذت می برند و در خلوت مناجات با او انس می گیرند،[۱۸] چنان که خداوند به حضرت موسی(ع)فرمود ای پسر عمران، دروغ می گوید آن کسی که گمان برد مرا دوست دارد، اما چون شب فرا رسد چشم از عبادت من فرو بندد. مگر نه این است که هر دلداده ای دوست دارد که با دلدار خود خلوت کند؟[۱۹]
۴.دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او: یکی دیگر از نشانه های محبت خداوند، دوستی با دوستان او و دشمنی با دشمنان اوست. چرا که محبت خداوند در دل بندگان حالتی به وجود می آورد که انسان هر آنچه که خداوند دوست دارد دوست می دارد و هر آنچه را که خداوند دشمن می دارد و نسبت به آن بیزاری می جوید، او نیز دشمن می دارد و از آن دوری می کند.
۵.بیمناکی در عین محبت و امیدواری: دوستان خدا، در عین اینکه شیفته جمال اویند، با درک عظمت و بزرگی خداوند، همواره در بیم هستند. زیرا همانطور که جمال و جلال خداوند باعث عشق و محبت می شود، درک عظمت و هیبت او نیز باعث ترس است. لذا این دو هیچ منافاتی با هم ندارند و مکمل یکدیگر می باشند. زیرا بندگی به صرف محبت و بدون بیم و بندگی به صرف بیم و بدون امید هر دو موجب هلاکت می شود.[۲۰]
ثمرات محبت به خداوند:
۱.انس با پروردگار: زمانی که قلب آدمی از عشق و محبت به خداوند مسرور و مشعوف است، چنان انسی با یاد و ذکر پروردگار می گیرد که که در عین اینکه بین خلایق و بقیه انسان هاست، اما تنهاست و در یاد محبوبش که خداوند است، می باشد.
۲.راضی بودن به قضای الهی: مرتبه رضا یکی دیگر از ثمرات محبت به خداوند است، زیرا محب هر آنچه را که از محبوب صادر گردد، زیبا می بیند. کسی که به مقام رضا نایل گردد، در نزد او فقر و غنا، راحتی و سختی، تندرستی و بیماری، مرگ و زندگی و... یکسان است و تحمل هیچ یک بر او دشوار نیست؛ چرا که همه را از جانب محبوب می بیند و همواره در سرور و بهجت و راحتی به سر می برد؛ زیرا به همه چیز به چشم رضایت می نگرد و در واقع همه امور بر وفق مراد او پیش می رود و در نتیجه از هر غم و اندوهی به دور خواهد بود.[۲۱]
۳.شکرگذاری از خداوند در هر حالتی: یکی دیگر از ثمرات محبت به خداوند شکر گذاری از اوست. زیرا ذات آدمی چنین است که در قبال لطف و احسانی که دیگران به او می کنند، از آنها تشکر می کند. لذا زمانی که تمام محبت و عشق او متوجه به خداوند باشد، همه اتفاقات زندگی خود را اعم از شادی و ناراحتی، خوبی و بدی، و.. . شمه ای از محبت خداوند نسبت به خود می بیند، در نتیجه در هر حالتی شکر گذار این نعمات خواهد بود.[۲۲]
۴.اشتیاق به سوی خداوند: از دیگر ثمرات محبت خداوند، شوق به لقای اوست. شوق عبارت است از میل به چیزی و رغبت به آن در غیاب او.[۲۳] این شوق، آن است که انسان هم محبت محبوب را دارد و هم درد هجرانش را. از این رو همیشه با درد همراه است. اما این درد برای انسان عاشق تحمل پذیر و لذیذ است و زمینه وصال را فراهم می کند.[۲۴]
طریقه تحصیل محبت خداوند
۱.معرفت و شناخت خداوند: معرفت پیدا کردن به خداوند و تقویت و مسلط کردن آن بر خزینه دل، یکی از راه های تحصیل محبت خداوند است. خداوند در قرآن می فرماید: «و آنهایی که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا به راه های خود هدایتشان خواهیم کرد.»[۲۵] این سعی و کوشش می تواند توجه به این باشد که هیچ ذره ای از ذرات وجود ندارد، مگر اینکه نشانه ای از قدرت و عظمت خداوند است. تحصیل معرفت از این طریق برای همه کس مقدور است، مگر کسانی که به جهت کوته فکری در تفکر و اشتغال به امور شهوانی و... از رسیدن به آن محروم شوند.[۲۶]
۲.مداومت کردن بر ذکر و یاد خداوند: خداوند در قرآن کریم می فرماید: «خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده.»[۲۷] مداومت بر ذکر و یاد خدا و توجه به نعمات و صفات نامتناهی خداوند، باید بعد از سعی و تلاش و پاک کردن محبت غیر خدا از دل باشد. زیرا خداوند برای هیچ انسانی دو دل قرار نداده است. و دل هر کس حکم ظرفی را دارد که که بیشتر از یک چیز درون آن قرار نمی گیرد. لذا با پاک کردن دل خود از غیر و توجه و شناخت خداوند، محبت او جایگزین محبت های دیگر می شود.[۲۸] بنابراین، هر اندازه محبت به خداوند بیشتر باشد، انسان بیشتر به یاد خدا خواهد بود.[۲۹]
پی نوشت ها
[۱] طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القران، موسسه اسماعیلیان، ۱۳۷۱، ج ۱ ص ۴۱۱ تا ۴۱۰
[۲] آل عمران، آیه ۳۱
[۳] بقره، آیه ۱۶۵
[۴] دشتی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمونین، پاییز۱۳۸۱، خطبه۹۱
[۵] ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ پنجم ۱۳۸۴، ج۲۲، ص۲۲۳
[۶] فیض کاشانی، محسن؛ المحجه البیضاء فی تهذیب الحیاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزه علمیه قم ، ج۸، ص۹ تا ۱۱
[۷] نراقی،ملامهدی؛ جامع السعادات، تعلیق و تصحیح کلانتر، سید محمد؛ مؤسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت، ج۳، ص۱۳۶
[۸] فیض کاشانی، ملامحسن؛ اخلاق حسنه، تهران، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۶۲، ص۲۱۶ تا ۲۱۷
[۹] بقره، آیه۲۲۲
[۱۰] آل عمران، آیه ۷۶
[۱۱] آل عمران، آیه ۱۳۴
[۱۲] همان
[۱۳] همان، ص۲۲۴
[۱۴] همان، ح۳۱۴۵
[۱۵] همان، ص۲۳۳
[۱۶] جمعه، آیه۶
[۱۷] آل عمران، آیه ۳۱
[۱۸] نراقی، احمد؛ معراج السعاده، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، چاپ اول، ۱۳۸۵، ص۱۰۴
[۱۹] ابن بابویه القمّی، محمد بن علی؛ أمالی، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ ق، چاپ اول ، ص۴۳۸
[۲۰] نراقی، ملا احمد؛ پیشین، ص۱۶۸ تا ۱۷۴
[۲۱] همان، ص۶۵۶
[۲۲] جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۷۸، چاپ دوم، ص۳۰۹ تا ۳۱۲
[۲۳] نراقی، ملا احمد، پیشین، ص۶۳۷
[۲۴] جوادی آملی، عبدالله، پیشین، ص۳۲۳
[۲۵] عنکبوت، آیه ۶۹
[۲۶] نراقی، ملا احمد، پیشین، ص۶۲۷ تا ۲۲۸
[۲۷] احزاب، آیه ۴
[۲۸] نراقی، ملا احمد، پیشین، ص۶۲۷
[۲۹] مصباح یزدی، محمدتقی؛ راهیان کوی دوست، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۶، چاپ سوم، ص۵۴
نظرات شما عزیزان: