شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
یاد تو میبَرد غم دل های خسته را
وا میکند تمامی درهای بسته را
از عطر سبز عاطفه سرشار میشوم
مست زلال لحظه دیدار میشوم
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمين
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
نهاد آدینه را موعود دیدار
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
یـازده پــله زمــیــن رفــت بـــه سـمت ملکـوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگـی نـشود سـنـگ صـبـورت، تـنـهــا
تـکـیــه بـر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگـی نـشود سـنـگ صـبـورت، تـنـهــا
تـکـیــه بـر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
نظرات شما عزیزان: