قال علی علیه السلام : مَن نَصَحكَ فَقَد أنْجَدَكَ. / (فهرست غرر، ص 381)
كسي كه تو را نصحيت و ارشاد ميكند مسلّماً او ياور و مددكار تو است.
دورو و دو زبان !
حضرت صادق، سلام الله علیه، فرمود: «کسی که دیدار کند مسلمانان را، به دو رو و دو زبان ، بیاید روز قیامت و حال اینکه از برای اوست دو زبان آتشی.» شرح معنی «دورویی» بین مسلمانان آن است که انسان ظاهر حال و صورت ظاهرش را به آنها طوری نمایش دهد که باطن قلب و سریره اش به خلاف اوست. مثلا در ظاهر نمایش دهد که من از اهل مودّت و محبت شما هستم و با شما صمیمیت و خلوص دارم، و در باطن به خلاف آن باشد، و در نزد آنها معامله دوستی و محبت کند، و در غیاب آنها غیر آن باشد. و معنی «دو زبانی» آن است که با هر کس ملاقات کند از او تعریف کند و مدح نماید یا اظهار دوستی و چاپلوسی کند، و در غیاب او به تکذیب او و غیبتش قیام کند. بنابراین تفسیر، صفت اوّل نفاق عملی است، و صفت دوم نفاق قولی است.
برندگان و بازندگان !
امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ی (28) نهج البلاغه می فرماید: أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ؛
این دنیا محلّ آماده شدن و تمرین کردن است. در این اردوگاه بزرگ ،آماده ی ورود به میدان لقاء الهی-که قیامت است - شوید و خود را برای مواجهه با حساب و مؤاخذه ی الهی آماده کنید! امروز روز تمرین کردن، آماده شدن و خودسازی ست و فردا روز شتاب و مسابقه گرفتن به سوی سرانجامی ست که در همین جا برای خود مشخص کرده ایم. وَالسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ ؛ چیزی که فردای قیامت به برندگان خواهند داد، بهشت است؛ و چیزی که بازندگانِ فردای قیامت دچار آن خواهند شد، جهنم و آتش است! أَفَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ ؟ آیا کسی نیست پیش از مرگ از خطاهای خود برگردد و توبه کند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام مردم را دعوت می کند به اینکه اگر خطایی از آنها سر زده است، آن را اصلاح کنند؛ راه هدایت را بیابند و در راه صلاح و سداد قدم بردارند. أَلَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ. آیا کسی نیست پیش از روز بدبختی، برای خود کار کند و توشه ذخیره نماید؟ زندگی ما، میدان توشه ذخیره کردن است. کسب و تحصیل ، کار علمی، سیاسی،خانه و تمام عرصه های زندگی ما ، محلّ عمل برای خدا و تلاش و مجاهدت برای فرداست.
[ شرح حدیث از مقام معظم رهبری امام خامنه ای مدظلّه العالی، در خطبه های نماز جمعه ، 05/09/1382 ]
درخواست های علی علیه السلام !
علی علیه السلام می گوید با من که حاکم هستم این گونه نباشید، آزاد مرد باشید. ( لاَ تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَهُ) مبادا آن اصطلاحاتی را که در مقابل جبّاران به کار می برید که خودتان را کوچک می کنید، ذلیل می کنید، خاک پا می کنید و او را بالا می برید، به عرش می رسانید، برای من به کار ببرید.
نُه كرسي فلك نهد انديشه زير پاي تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان دهد
مبادا با من این گونه حرف بزنید، ابداً. با من همان طور که با دیگران حرف می زنید، صحبت کنید. (وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ ) و اگر دیدید احیانا من عصبانی و ناراحت شدم، حرف تندی زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگویید، از من حریم نگیرید. (وَ لاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ) با باری به هر جهت، هر چه شما بفرمایید صحیح است، هر کاری که شما می کنید درست است (این را می گویند مصانعه و سازش) با من رفتار نکنید. هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید. (وَ لاَ تَظُنُّوا بِی اِسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی ) گمان نکنید که اگر حقی را در مقابل من بگویید، یعنی اگر علیه من کلمه ای بگویید که حق است، بر من سنگین خواهد آمد. به حق از من انتقاد کنید، ابداً بر من سنگین و دشوار نخواهد بود، با کمال خوشرویی از شما می پذیرم. ( وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی ) ای کسانی که من حاکم و خلیفه تان هستم و شما رعیت من هستید، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، از من تملق بگویید، مرا ستایش کنید، ابداً.
[ شهید مرتضی مطهری،آزادی معنوی ، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 24 و 25 ]
خاکیِ خاکی باشید !
خودتان را خیلی بزرگ نکنید هم در نفستان و هم در خارج پیش مریدها جلوه ندهید که من چنینم و چنانم. به قول ما خاکیِ خاکی باشید . الان بعضی از شخصیت های مملکتی هستند که خاکی اند. با محافظ ها و پاسدارهایشان می نشینند، صحبت می کنند. سر سفرۀ افطار، به محافظش می گوید:« بیا سر سفره بنشین. » مثل امام هشتم علیه السلام ، امام هشتم علیه السلام وقتی سر سفره می نشست ، مهترها، یعنی کسانی که اسب ها را تیمار می کردند صدا می زد و می فرمود: « بیایید. » به امام می گفتند : « آقا، برای شما بد است. شما شخصیتی هستید ، بد است با اینها بنشینید. لباس های اینها کثیف است ، اسب تیمار کرده اند. » حضرت علیه السلام می فرمودند: « ساکت باش! کسی بر کسی برتری ندارد، مگر به تقوا . همۀ ما اولاد آدم هستیم.» شخصیت های مملکتی که از امام رضا علیه السلام یاد گرفته اند ، حالا رئیس جمهور و یا هر کس دیگر ، اگر با محافظ هایشان بنشینند و حرف بزنند، خاکی باشند ، اینها ترقّی می کنند. اما اگر رئیسی درِ اتاقش را ببندد و کسی را راه ندهد (عاقبت) به زمین می افتد.
[ از فرمایشات آیت الله مجتهدی، بدیع الحکمة ، بوستان قم ،چاپ چهارم، 1395 ، ص 187 و 188 ]
عترت را واسطۀ فیض در همه نعمت ها بدانیم !
بر صراط مستقیم بودن یعنی، نبی (صلی الله علیه وآله) یا وصی (علیه السلام ) را پیش روی خود قرار دهیم و پیرو آنها باشیم.صراط مستقیم دو صراط است که باید آنها را پیمود، یکی در دنیا، و دیگری در آخرت.اگر امروزدر دنیا درست بر روی صراط مستقیم مشی کرده ایم، فردا هم از صراط آخرت که بر روی جهنم است می توانیم عبور کنیم.«کتاب الله و عترتی» در حدیث ثقلین همان«کتاب الله و سنتی» است چون سنت واقعی رسول الله(صلی الله علیه و آله) در نزد عترت است. بنابراین ، باید عترت را واسطه فیض در همه نعمت ها بدانیم و به آنها متوسّل شویم.و به آنچه علم داریم ( از راه اجتهاد یا تقلید ) عمل کنیم ، وگرنه پشیمان می شویم؛ و به آنچه نمی دانیم اقدام نکنیم،وگرنه پشیمان می شویم؛ بلکه در مواقع شک و شبهه توقف و احتیاط نماییم تا از اهلش سوال کنیم.عمل به احتیاط پشیمانی ندارد.
[ برگرفته از کتاب ورق های آسمانی، از مواعظ آیت الله بهجت ، ص 74 ]
زینبوار !
همسر پاسدار شهید صادق عدالت اکبری می گفت : صادق وصیّت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. میگفت برای تشییعکنندههایش لبخند بزنم و قوّت قلبشان باشم. در مراسماتش به تأکید میگفت: «به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید.» از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینبوار بایستم. خواست تا ادامهدهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر امام خامنهای تأکید داشت. همیشه به من میگفت: «خانم! دعا کن یک جوری شهید بشوم که حتی ذرّهای از زمین را اشغال نکنم .»و من میگفتم: « نه من از خدا میخواهم که یک مزاری از تو برای من بماند.» سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به کربلا رفتند من دو تا نامه نوشتم که یکی برای خودشان بود که گفتم در بینالحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع) ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید و دیگری را بعد از اربعین در حرم امام حسین(ع) بیانداز و نخوان! با اینکه مطمئن بودم نمیخواند، اما نمیدانم چرا آندفعه نامه را خوانده بود.من در نامه شهادت صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: «آقا جان تو را به جان خواهرت زینب(سلام الله علیها) قسم میدهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت سعادتِ ارج و قرب، واسطه شوی در نزد حق تعالی.صادق، پاره تنم ، در مسیر تو قدم گذاشته و به تو میسپارمش!آقا جان آرزوی شهادت در سر دارد آرزویی همچون برادرزاده شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرینتر از عسل است برایش.» صادق که این نامه را خوانده بود وقتی به خانه برگشت خوشحال بود و گفت: «باور نداشتم که این گونه از ته دل برایم بخواهی تا شهید شوم.» من هم یاد گرفته بودم به جای تشکر به صادق میگفتم الهی شهید بشی و همنشین سیدالشهدا(علیه السلام). ایشان هم میگفت: «دعات قبول. ولی آخه من خودِ خدا رو میخوام.» شهید عدالت اکبری در وصیتنامه یک خطی خود نوشته است: سلام مرا به رهبرم امام خامنه ای برسانید و به ایشان بگویید از ایشان شرمنده ام ، چون یک جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم.
[ منبع: هفته نامه نه دی و بسایت www.asr-entezar.ir ]
یک استفتاء
سوال: آیا پیگیری امور نیروی انسانی و کارگزینی شخصی نظیر امور ترفیعات، انتصابات و مرخصی ها که افراد برای خود دنبال می کنند، و بعضاً زمان زیادی را هم به خود اختصاص می دهد، کار اداری محسوب می شود یا کار شخصی؟
جواب: اگر قاعده و مقررات این است که باید خود افراد پیگیری کنند جزء امور اداری محسوب می شود، ولی اگر از وظائف نیروی انسانی و سازمان است و افراد بدلیل انجام سریع تر و دقیق تر امور شخصاً مایل به پیگیری کار خود هستند، جزء امور شخصی محسوب می شود و باید از مرخصی استفاده نماید.
( فقه سازمانی بر اساس فتاوای مقام معظم رهبری ، دفتر ضوابط شرعی نمایندگی ولی فقیه در سپاه)
نظرات شما عزیزان: