مناظره هشام بن حکم
هشام از شاگردان امام صادق عليه السلام است، مي گويد روز جمعه اي وارد بصره شدم به مسجد رفتم عمرو بن عبيد معتزلي (از دانشمندان اهل تسنن) نشسته بود و گروه زيادي اطرافش بودند و از او پرسشهايي مي کردند، من هم در آخر جمعيت نشسته و پرسيدم اي دانشمند من اهل اين شهر نيستم اجازه مي دهي سوالي مطرح کنم؟ گفت هر چه مي خواهي بپرس: گفتم آيا چشم داري گفت مگر نمي بيني اي چه سوال است؟! گفتم پرستشهاي من اينگونه است گفت بپرس گرچه بي فايد هاست آري چشم دارم گفتم با چشم چه مي کني گفت ديدنيها را مي بينم و رنگ و نوع آنها را تشخيص مي دهم، گفتم آيا زبان داري؟ گفت دارم پرسيدم با آن چه مي کني گفت طعم و مزه غذاها را تشخيص مي دهم گفتم آيا شامه داري؟ گفت آري گفتم با آن چه مي کني گفت بوها را استشمام کرده و بوي خوب و بد را تميز مي دهم گفتم آيا گوش هم داري؟ گفت آري پرسيدم با آن چه مي کني گفت صداها را مي شنوم و از يکديگر تميز مي دهم پرسيدم آيا غز اي اينها قلب (عقل) هم داري گفت دارم گفتم با آن چه مي کني گفت اگر ديگر اعضا و جوارح من دچار شک و ترديد شوند قلبم شک آنها را برطرف مي کند (پس قلب و عقل راهنماي جوارح است) هشام مي گويد: او را تاييد کردم و گفتم آري خداوند متعال براي راهنمايي اعضاء و حواس قلب را آفريده است، اي دانشمند آيا صحيح است کسي بگويد خدائيکه چشم و گوش و ديگر اعضاي انسان را بدون راهنما نگذاشته است، مسلمانان را پس از رحلت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بدون راهنما و پيشوا گذاشته است تا مردم گرفتار شک و ترديد و اختلاف باشند تا نابود شوند؟ آيا هيچ عقل سالمي اين مطلب را قبول مي کند؟!
2 ـ هدف آفرينش:
در قرآن آيات زيادي از اين قبيل هست هو الذي خلق لکم ما في الارض جميعا او خداوند است که انچه در روي زمين است براي شما آفريده است.1 سخر لکم الليل و النهار و الشمس و القمر خداوند مسخر نمود براي شما شب و روز و خورشيد و ما را.2 پس همه چيز براي انسان است که گل سر سبد موجودات است و هدف از آفرينش انسان هم عبادت و حرکت به سوي خدا و در نتيجه رسيدن به تکامل است و براي رسيدن به چنين هدفي به چيزهايي نياز است:
1 ـ راه
2 ـ وسيله
3 ـ هدف
4 ـ رهبر
در اين ميان نقش رهبر از بقيه مهمتر است. زيرا اگر رهبر نباشد انسان هم راه را گم مي کند و هم هدف را، وسيله هم بي جهت بکار مي افتد و نتيجه اش نابودي انسان است بنابراين همه موجودات براي انسان آفريده شده اند و انسان براي عبادت و حرکت الي الله، تا به تکامل لايق خويش برسد و در اين حرکت احتياج به راهنما و رهبر دارد و امام راهنما و رهبر اين حرکت است.
3 ـ پيامبر دلسوز و مهربان و مساله امامت:
لقد جائکم رسول من انفسکم عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمومنين روف رحيم پيامبري برايتان آمده است که از خودتان مي باشد گرفتاري و سختي شما براي او ناگوار و سخت است به همه شما علاقمند و به مومنان دلسوز و مهربان است.3 پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم همين که مي خواست چند روز براي جنگ يا حج از مدينه خارج شود براي اداره مردم کسي را به جاي خود مي گماشت براي شهرها فرماندار مي فرستاد بنابراين هرگز نمي توان باور کرد پيامبري که به تصريح قرآن نسبت به امت خود اينگونه دلسوز و مهربان است (که در زمان حياتش حتي براي مدت کوتاهي مردم را بدون سرپرست نمي گذاشت) مردم را رها کرده و نسبت به امامت و جانشيني بعد از خود بي تفاوت بوده و آنها را سرگردان و بلا تکليف گذاشته باشد در نتيجه عقل و فطرت سالم مي گويد: پيامبري که از جزئي ترين مسائل مادي و معنوي مردم غفلت نداشته و همه چيز را بيان کرده است از مهمترين مساله يعني رهبري و جانشيني بعد از خودش غافل نبوده و آن را با صاحت هر چه تمامتر بيان فرموده است.
تمرين:
1 ـ دليل لطف براي لزوم امام را توضيح دهيد؟
2 ـ فشرده اي از مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبيد را بيان کنيد؟
3 ـ چگونه با آيه 128 برائت: لقد جائکم رسول ... براي امامت استدلال مي کنيد؟
1 ـ سوره بقره، آيه 28.
2 ـ سوره نحل، آيه 13.
3 ـ سوره برائت، آيه 128.
نظرات شما عزیزان: