انسان ها، در هر سنّ و سالی باشند، دوره های سخت و آسان و تلخ وشیرینی را پشت سرگذاشته اند. اگر در سنّ و سال بالایی باشند، حوادث ناگوار و گوارای زندگی گذشته آنان بیش تر است. اما هر چه هست آنان مسافرانی هستند که زندگی خویش را از نقطه ای آغاز کرده و اکنون در وضعّیت موجود قرار دارند و این وضعّیت هم در حال تغییر و تحّول است؛ تا آینده چه پیش آید.
از مقامات تَبتُّل تا فن
پله پله تا ملاقات خدا 1
در ادامه راهی که در پیش داریم، می خواهیم سفر خوشی را آغاز کنیم، به پرواز در آییم، سرود بخوانیم، زمزمه کنیم، پر گشاییم و نام و نشان و راه و رسمی از «سر منزل مقصود» به دست آوریم.
آن جا که می خواهیم برویم، در قرآن کریم نام های متعّددی دارد: جنّة المأوی2، جنّات عَدن3، مقام امین4، دارالسّلام5، دارالحیوان6، جنّات النّعیم7، جنّة الخُلد8،جنّات فردوس9 و خلاصه آن جا با عنوان جنّت و بهشت، در قرآن 142 بار مطرح شده و نام های دیگری هم دارد.
همه افراد، در نهاد خویش، چنین خواسته ای را دارند و اهل ایمان هم سودای دستیابی به آن عالم جاویدانِ بدونِ رنج و ناراحتی را در سر می پرورانند. آنان هم که با بصیرت و عرفان به جهان هستی می نگرند و خود را پاک و صالح احساس می کنند، برای نجات از سختی ها و تلخی ها و پرگشودن به جهان نعمت ها و لذّت ها، با خوشحالی خواستار کنار رفتن «پرده و حجاب تن» هستند:
حجاب چهره جان، می شود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره، پَرده بَر فکنم
چنین قفس، نه سرای چو من خوش الحانی است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم 10
امّا، لازمه این سفر، فراهم کردن زاد و توشه تدارکات جدّی و عبور از روی آتش و پُلی خطرناک است که «صِراط» نامیده شده است.
نظرات شما عزیزان: