رهبر باهمستان کیست؟ آیا شما میتوانید رهبر باشید؟
رهبران باهمستان در قبال آسایش و بهبود باهمستان خود احساس مسئولیت میکنند. آیا شما یک رهبر باهمستان هستید؟ آیا علاقه دارید که رهبر باهمستان بشوید؟ سعی کنید به پرسشهای این آزمون رهبری پاسخ دهید. آیا شما کسی هستید که:
- بخواهد باهمستان خود را بهبود بخشد؟
- چیزی برای اعطا کردن داشته باشد؟
- منتظر ننشیند تا کسی دیگر بیاید و کارها را انجام دهد؟
چنانچه پاسخ شما به هر یک از این سوالات مثبت باشد، به احتمال زیاد شما یک رهبر باهمستان هستید، یا در راه تبدیل شدن به آن. لازم نیست حتما در انتخابات شرکت کنید یا عنوانی کسب کنید تا به شما را یک رهبر بدانند. تنها کاری که باید بکنید این است که مسئولیت بخشهای کوچک یا بزرگی را در باهمستانتان بر عهده بگیرید.
رهبران باهمستان اغلب خودگمارده هستند. حتی کسانی که در انتخابات شرکت میکنند نیز ابتدا خود تصمیم میگیرند که رهبر شوند. معمولا هیچ محدودیتی برای تعداد مسئولیتهایی که میتوانید در باهمستانتان بر عهده بگیرید نخواهید داشت.
بسیاری از رهبران باهمستان آموختههای خود را با آزمون و خطا کسب کردهاند. این روش بدی برای حرکت نیست؛ اغلب انسانها از تجربهها یاد میگیرند. با این وجود، اگر تنها بر تجارب شخصی تکیه کنید پا در راهی پر دستاندازی گذاشتهاید. پس چرا در طول مسیر از دیگران کمک نگیرید؟
چرا باید یک رهبر باهمستان باشید؟
چرا باید یک رهبر باهمستان باشید؟ رهبری میتواند چیز خوبی باشد. به طور کلی، افراد زیادی از رهبری کردن لذت میبرند. شما لزومی ندارد به خاطر وظیفهای که به شما داده شده، برای رهبری کردن اقدام کنید. انتخاب شما میتوانید این باشد که رهبری کردن و مشارکت کردن را به خاطر ارتقا و انرژیبخشی به خود انجام دهید، به جای اینکه به گونهای رهبری کنید که انرژیتان را بگیرد. میتوانید انتخاب کنید که بر موضوعاتی که برایتان اهمیت دارد کار کنید. میتوانید چالشهایی را بر عهده بگیرید که به نظرتان جالب، مفرح، یا مفید باشد. همه اینها به خود شما بستگی دارد.
بیایید به دستاوردهایی که رهبری میتواند برایتان داشته باشد، دقیقتر نگاه کنیم:
میتوانید تغییری ایجاد کنید
آیا هرگز در خیالات روزانه خود به این فکر کردهاید که از یک فاجعه جلوگیری کنید؟ مثلا رهگذری باشید که به دریا میزند تا جان یک کودک در حال غرق شدن را نجات دهد. یا شاید کسی باشید که با مهارت تمام یک تروریست را مجاب میکند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، تفنگ خود را زمین بگذارد. این همان انسانی است که میخواهد در جهان تغییری بر جای بگذارد. و شما میتوانید.
کارهای روزانه یک رهبر باهمستان شاید به اندازه مواردی که توصیف شد ماجراجویانه نباشد و معمولا نیز قدردانی مردم را نیز برنمیانگیزد. با این همه، به عنوان یک رهبر باهمستان قادر خواهید بود تا به شکلی عمیق یاریگری کنید. تاسیس یک مرکز کودکستان، ارتقا فرصتهای شغلی در باهمستانتان، پایان دادن به تخلیه زبالههای سمی، یا توانمندسازی دیگران برای رهبری همه فعالیتهایی هستند که به خودی خود قهرمانانه هستند.
میتوانید رشد کنید
اغلب افراد به رهبری به این دلیل روی میآورند که موجب رشد و توسعه زندگی آنها میشود. تقریبا هیچ چیزی چالشبرانگیزتر از رهبری کردن گروهی از مردم نیست. به عنوان یک رهبر شما ممکن است مجبور شوید با گروه بزرگی از مردم تعامل کنید، مذاکره کنید، و موقعیتهای خطرناکی را مدیریت کنید. اگر شما اقدام به رهبری افراد اطراف خود کنید، اعتمادتان به خود و جهانتان بیشتر میشود.
بسیاری از رهبران موفق کار خود را بدون هر گونه مهارت و اعتماد به نفسی آغاز کردهاند. برخی از کسانی که امروز رهبر هستند برایشان بسیار سخت بوده که حتی در بین یک گروه کوچک حرف بزنند. اگر خجالتی هستید، شجاع باشید. شما در این مسئله تنها نیستید. میتوانید راهی پیدا کنید که صدایتان شنیده شود. تنها به کمی تمرین نیاز دارید.
مهارتهای رهبری، گام به گام ساخته میشوند. مهم نیست اکنون چه مهارتهایی دارید، اگر روی آنها کار کنید به رهبری بهتر تبدیل خواهید شد. شما شاید خود را به زودی مشغول انجام کارهایی ببینید که تاکنون حتی تصورش را هم نمیکردید!
ما به رهبران باهمستانی زیادی احتیاج داریم
در این جهان به اندازه کافی برای رهبران باهمستانی بیشتر جا هست. برای باهمستانها مدل داشتن یک رهبر مافوق گروه و قرار گرفتن دیگران در زیر دست او، جواب نمیدهد. یک یا دو رهبر قادر نخواهند بود تمام مشکلات پیچیدهای را که دنیای امروز ما با آن روبهروست حل کنند. با زیاد شدن رهبران باهمستان، ما از باهمستان بهتری بهرهمند خواهیم شد.
هر چه افراد بیشتری رهبر شوند، مشکلات بیشتری حل خواهد شد. ما به رهبران باهمستان نیاز داریم تا در مورد مسائل بسیاری فکر کنند و سازماندهی کنند: رشد جوانان، رشد اقتصادی، سوء مصرف مواد (مخدر)، جرم، محیط زیست، مراقبتهای حوزه سلامت – و این لیست همچنان ادامه دارد. هر یک از این مسائل به یک لشکر از رهبران ماهر نیاز دارد که به آنها رسیدگی کنند. ما به انواع رهبر نیاز داریم: زن، جوان (همه ما دوره جوانی را تجربه میکنیم)، رنگینپوست، از طبقات کمدرآمد، مهاجر، افراد معلول، و بسیاری افراد دیگر که همیشه به آنها گفته شده که باید از دیگران تبعیت کنند، نه اینکه رهبری کنند. برای اینکه به معنی واقعی جامعهای دموکراتیک داشته باشیم، نیاز داریم رهبرانی از همه اقشار جامعه داشته باشیم.
اما این همه رهبر چگونه با هم کار میکنند؟ این همان مهارتی است که رهبران باهمستان باید بیاموزند. همه ما باید همکاری کردن را یاد بگیریم. همه ما باید حرص زدن برای قلمرو، جایگاه، و قدرت را کنار بگذاریم تا به اهدافی که همه از آن منتفع میشوند، دست یابیم.
در ادامه مثالهایی از رهبریهای باهمستان آورده شده است:
- یک شهروند در جلسه عمومی شورای شهر بلند میشود و صحبت میکند. سخنان او پرده از مسائل مهمی در رابطه با یک مشکل محلی برمیدارد؛ در نتیجه آن، گفتگوهایی شکل میگیرد که به یک راه حل عملی منتهی میشود.
- چند نفر از ساکنان یک محله با موفقیت اعتراضاتی را علیه قطع درختان توسط مقامات شهری سازماندهی میکنند.
- یکی از اعضای خانواده طرحی تهیه میکند تا به کسی که دوستش دارد کمک کند تا سیگار کشیدن را ترک کند، و برای این کار حمایت دیگر اعضای خانواده را نیز جلب میکند.
- یک جوان بعد از شام، بازی قایم باشک در کوچه راه میاندازد.
البته داشتن عنوان نیز گاهی مفید است. در ادامه مواردی از رهبری باهمستان که توسط رهبران برخوردار از عنوان یا سمت رسمی ذکر شده است:
- گروهی از رهبران مذهبی یک طرح مبارزه با مواد مخدر در باهمستان راهاندازی میکنند.
- یک معلم به صورت دورهای والدین دانشآموزان را به یک میهمانی اشتراکی برای صرف شام دعوت میکند تا در مورد مسائل مدرسه صحبت کند.
- یکی از اعضای شورای شهر پیشنهاد میکند که یک گروه کاری برای سرویسدهی به بیخانمانها تشکیل شود.
- رییس کلوپ تئاتر دبیرستان گروهی از دانشآموزان را تشکیل میدهد تا نمایشی با موضوع نزاعهای نژادی بین نوجوانان اجرا کنند.
چیزی که در مورد همه مثالهای بالا صادق است این است که: یک یا چند نفر مسئولیتی در قبال باهمستانشان برعهده میگیرند.
چه زمانی باید رهبری کنید؟
همیشه میتوانید رهبری کنید. همانطور که گفته شد، چه شما به سمت رهبری منصوب شده باشید یا نه، میتوانید «رهبری کنید». شما همیشه میتوانید مانند یک رهبر فکر و عمل کنید.
برای مثال، وقتی در یک کمیته در جلسهای نشستهاید میتوانید فکر کنید که چه چیزی میتواند به گروه برای حرکت به جلو کمک کند. آیا رئیس منصوب شده کنونی نیاز به کمی تشویق دارد؟ آیا مردم به یک نفر احتیاج دارند که تکانی به آنها بدهد تا به حرکت درآیند؟ آیا لازم است در مورد یک مسئله موضعی بگیرید که خوشایند دیگران نیست؟ مردم تشنه کمک کردن به دیگراناند. اگر طرحی برای بهبود یک وضعیت در پیش بگیرید، تقریبا همیشه موجب شادی، آرامش، و شگفتی مردم خواهید شد.
برای اینکه به بهبود اوضاع کمک کنید، نیاز نیست که نقش رهبری فرد دیگر را از او بگیرید. در واقع، یکی از راههای کمک به کارآمدی یک گروه این است که رهبر رسمی را حمایت کنید. شما این کار را میتوانید با سازماندهی افراد برای کمک به کارها، با گوش دادن به رهبر، و با تشویق رهبر در زمان ناامیدی انجام دهید.
افراد چگونه رهبری کردن را یاد میگیرند؟
برای اینکه بتوانید رهبری کنید، آیا باید یک «رهبر مادرزاد» باشید؟
خیر. انسانها چگونگی رهبری کردن را میآموزند. حتی افرادی که به نظر میرسد به شکلی طبیعی این کار را انجام میدهند باید مهارتهای رهبری را در گذشته آموخته باشند. آنها ممکن است این کار را با تماشای والدین، معلمان، یا یک روحانی آموخته باشند. ممکن است زمانی که جوان بودهاند مسئولیتهای بسیاری بر دوش آنها گذاشته شده باشد و از آنها انتظار میرفته که آن مسئولیتها را بپذیرند. حتی ممکن است در کلاسهایی با موضوع «توسعه رهبری» شرکت کرده باشند. نکته این است که: اگر احساس میکنید یک رهبر «مادرزاد» نیستید، اجازه ندهید این احساس شما را متوقف کند. شما میتوانید به یک رهبر تبدیل شوید، اگر:
- پا به میدان بگذارید و تمرین کنید؛
- رهبری کردن دیگران را نظاره کنید؛
- یک مربی پیدا کنید؛
- در یک کلاس یا کارگاه در این خصوص شرکت کنید؛
- کتابهایی با موضع رهبران و رهبری کردن مطالعه کنید؛
- به یاد داشته باشید افرادی که اکنون رهبران موفقی هستند، زمانی اصلا رهبر نبودهاند.
در ادامه فهرستی از کارهایی که یک رهبر باهمستان باید انجام دهد، آورده شده است. لزومی ندارد که بتوانید همه اینها را همین حالا انجام دهید. به احتمال قوی برخی از آنها را انجام میدهید. میتوانید مهارتهای دیگر را نیز در مسیر حرکتتان کسب کنید.
رویاهای بزرگ در سر داشته باشید تا چشمانداز مورد نظرتان را تحقق بخشید
شاید نمیدانستید که همین رویاپردازیهای روزانه خود بخشی از رهبر بودن شماست. ولی خب، هست! در واقع، رویاپردازی یکی از اولین کارهایی است که به عنوان یک رهبر باید انجام دهید.
اگر میخواهید به یک رهبر تبدیل شوید، باید در مورد خودتان و چیزهایی که میخواهید تحقق بخشید، رویاهای بزرگی در سر داشته باشید.
جوانان اغلب امیدها و رویاهای بزرگی در مورد کارهایی که میتوانند برای پیشرفت جهانشان انجام دهند در سر میپرورانند. اگر هر یک از ما میتوانستیم رویاهای کودکیمان را به یاد بیاوریم، میتوانستیم ببینیم که ما نیز رویاهایی از این دست داشتهایم.
این تمرینها را انجام دهید:
- با یک جوان مصاحبه کنید. از او بپرسید اگر امکانات لازم را داشت چه کارهایی برای تغییر جهان میکرد. از او بپرسید آرزو دارد چه چیزهایی متفاوت از آنچه که هست، میبود.
- سعی کنید نوجوانی خود را به خاطر بیاورید. چه چیزی را در جهان میخواستید تغییر دهید؟
- محدودیتهای عملی و ترسهایتان را کنار بگذارید. یک طوفان فکری انجام دهید و ببینید چه چیزهایی میخواهید اتفاق بیافتد.
حالا چگونه رویایتان را به حقیقت تبدیل کنید؟
شما میتوانید این کار را با تهیه بیانیه چشمانداز شخصیتان شروع کنید. رویای خودتان را در قالب کلماتی که بتوان به دیگران انتقال داد، درآورید. سازمانها بیانیه چشمانداز دارند؛ شما نیز به عنوان یک رهبر میتوانید بیانیه چشمانداز خودتان را داشته باشید. مارتین لوتر کینگ میگوید: «رویای من این است که چهار فرزند خردسال من روزی در میان ملتی زندگی کنند که نه بر اساس رنگ پوستشان، بلکه بر اساس شخصیتشان قضاوت شوند». این یک بیانیه چشمانداز است!
اکنون نوبت شماست. در چند جمله بنویسید که میخواهید برخی از بخشهای جهان شما چگونه باشد. بیانیه چشمانداز شما به شما یادآوری میکند که کجا میخواهید بروید. زمانی که به وظایف روزانه خود برای سازماندهی باهمستانتان مشغول میشوید، که گاهی نه دیده میشوید و نه تشویق میشوید، به یاد داشته باشید که «چشم از پاداشی که منتظر شماست برندارید.»
به افراد گوش بدهید
به سخنان مردم گوش بدهید. شما به اندیشهها و دروندادهای آنها نیاز دارید. آنها اگر بدانند که به عقایدشان ارزش گذاشته میشود، با اعتماد به نفس رشد میکنند و مشارکتشان را بیشتر میکنند.
حتی بدقلقترین افراد نیز چیزهای مهمی برای گفتن دارند. ما تنها باید یاد بگیریم آنقدر خوب گوش دهیم که بتوانیم هسته حقیقت را از پوستههایی که اطرافش را پوشانده بازیابیم.
تصمیم بگیرید فردی مسئولیتپذیر در قبال باهمستانتان باشید
شما باید تصمیم بگیرید که رهبری کنید و خود را در قامت یک رهبر باهمستان ببینید. هیچ کس نمیتواند کمکی که از شما برمیآید را انجام دهد. شما دیدگاهی دارید که هیچ کس دیگری ندارد. شما مجموعهای از مهارتها دارید که در نوع خود بیهمتاست. دنیای اطراف شما به کلی متفاوت خواهد شد اگر شما تصمیم بگیرید که برای آن کار کنید.
هدفگذاری کنید
تصویر واضحتری از چشماندازتان ترسیم کنید. بر آن متمرکز شوید. چند هدف کوتاهمدت و بلندمدت برای آن بگذارید. اینگونه میتوانید راهی به سوی چشماندازتان بگشایید.
برای مثال، اگر چشماندازتان این است: «ایجاد باهمستانی که در آن هر کسی بتواند از پارکهای شهری در امنیت کامل بهره ببرد،» میتوانید به این صورت هدفگذاری کنید:
اهداف بلندمدت:
- پارکهای شهری بیشتری بسازیم
- جرایم را در پارکهای شهری کاهش دهیم
اهداف کوتاهمدت:
- بفهمیم که پارکهای شهری کجا قرار دارند، چه کسانی از آنها استفاده میکنند، و سطح جرایم در آنها چقدر است
- روابط کاری خوب با مسئولین پارکها و افسران پلیس باهمستان ایجاد کنیم
- شناسایی اقداماتی که ممکن است جرایم مربوط به پارکها را کاهش دهند
- تصمیم بگیریم که آیا بهتر است یک سازمان جدید تاسیس کنید یا از طریق سازمانهای موجود فعالیت کنید
به تک تک افراد گروه فکر کنید
شما به عنوان یک رهبر باید فکر کنید که چگونه هر فرد میتواند بر گروه تاثیر بگذارد. آیا افرادی هستند که از استعدادهایشان به خوبی در گروه استفاده نشده است؟ آیا فردی هست که رفتاری تفرقهافکنانه یا انرژیگیر در گروه داشته باشد؟ آیا کسی هست که برای کار در تیم نیاز به آموزش داشته باشد؟
به گروه به عنوان یک کل نگاه کنید
یک نفر باید باشد که به گروه به عنوان یک کل نگاه کند. آیا گروه یکدست است؟ آیا افراد گروه چشمانداز مشترکی دارند؟ آیا اعتماد و حس حمایت متقابل در گروه وجود دارد؟ آیا گروه به برخی آموزشها برای ارتقا کارآمدی خود نیاز دارد؟ آیا سیاستگذاریهایی هست که گروه نیاز به تقویت آنها داشته باشد؟
برنامه و سیاست پیشنهاد کنید
گروه برای پیشرفت به سمت اهداف خود به جهتدهی و سیاستگذاری نیاز دارد. در ارائه پیشنهادهای خود نیازی نیست دیکتاتوری رفتار کنید. میتوانید پیشنهاد خود را بدهید و سپس به پاسخهای افراد گوش کنید و در نهایت تغییرات لازم را انجام بدهید. یک نفر باید مسئولیت پیش بردن گروه را برعهده بگیرد.
کار را به سرانجام برسانید
یک نفر باید تن به آب بزند و کارهای لازم را انجام دهد. برای این کار باید از دیگران کمک بگیریم و اطمینان حاصل کنیم که همه جوانب ضروری برای به سرانجام رسیدن کار پوشش داده شده است؛ وقتی لازم است باید برچسبها را پرینت کنید، آشپزخانه را تمیز کنید، تماسهای تلفنی اضافی را انجام دهید، تا دیروقت بیدار بمانید، یا صبح خیلی زود از خواب بیدار شوید.
افراد دیگر را به کار بگیرید و آنها را آموزش دهید تا به رهبران جدیدی تبدیل شوند
آخرین نکته که البته کماهمیتترین نکته هم نیست، این است که: یکی از کارهای بلندمدت و محوری یک رهبر باهمستان توسعه تعداد رهبران است. توسعه رهبری یعنی یک باهمستان قوی و متشکل از افرادی بسازیم که میتوانند با هم برای تحقق اهدافشان کار کنند. این اساس کار یک دموکراسی است.
توسعه رهبری شیوهای است برای باقی گذاشتن میراثی پس از خود – این عده افرادی هستند که مقاصد و اهداف شما را پس از خروجتان از صحنه به پیش خواهند برد. رهبران باهمستان باید بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف به کارگیری، تشویق، آموزش، تربیت، و پشتیبانی از دیگران در مسیر رهبر شدنشان کنند.
در ادامه به برخی گامهایی که میتوانید در این زمینه بردارید اشاره شده است:
- افرادی که از پتانسیل رهبری برخوردارند پیدا کنید. افراد زیادی در اطراف شما هستند که علاقهمندند از آنها برای رهبری چیزی دعوت شود.
- به افراد کمک کنید که خود را یک رهبر ببینند. میتوانید به آنها کمک کنید تا برخی از مصادیق رهبری کردن خود را در زندگیشان ببینند؛ مواردی که به صورت غیررسمی نقش رهبری را ایفا کردهاند. برای مثل آیا نقش یکی از والدین یک خانواده را بازی کردهاند؟ -- بیشک این نیز نوعی رهبری است.
- به افراد کمک کنید تا دلایلی که برای خودشان از رهبری کردن دارند، بشناسند. به افراد گوش دهید تا به شما در مورد چیزهایی که برایشان مهم است و چیزهایی که آرزوی تغییرشان را دارند صحبت کنند.
- به افراد کمک کنید تا برای رهبر بودنشان اهدافی تعیین کنند که قابل دستیابی باشد و به آنها کمک کند که اعتماد به نفسشان را بالا ببرند. هیچ چیزی به اندازه موفقیت، موفقیت نمیآفریند.
- از افراد در رسیدن به اهدافشان حمایت کنید. به سخنانشان در مورد موفقیتهایی که کسب کردهاند و احساس دلسردیشان گوش بدهید؛ از آنها قدردانی کنید و تشویقشان کنید که به حرکتشان ادامه دهند.
- وقتی اشتباهی میکنند از آنها حمایت کنید. هر کسی وقتی اشتباه میکند به کمک نیاز دارد. به آنها کمک کنید که راه درست را پیدا کنند و تشویقشان کنید که آن را ادامه دهند.
- افراد را برای برداشتن گامهای بعدی به چالش بکشید.
توسعه رهبری یک سرمایهگذاری بلندمدت است. رهبران باهمستان باید اغلب به توسعه رهبری نسبت به اهداف کوتاهمدت اولویت بدهند. برای مثال، این میتواند اهمیت بیشتری داشته باشد که خطر کنید و یک فرد نسبتا کمتجربه را به عنوان رئیس یک جلسه کوچک تعیین کنید تا مهارتهای جدید کسب کند. اگر جلسه به هم ریخت، شاید چندان هم بد نباشد. توسعه مدیریت یک کار مرتب و بینقص نیست.
برخی از ویژگیهای یک رهبر باهمستان موفق چیست؟
برای رهبر باهمستان بودن لازم نیست یک انسان کامل باشید. البته ایده خوبی است، ولی هیچ کدام ما کامل نیستیم. با این حال شاید دانستن برخی از ویژگیهایی که اغلب رهبران باهمستان موفق دارند، مفید باشد:
- صداقت: برای اینکه به شما اعتماد کنند باید افراد بدانند که شما چیزی را که میگویید به آن اعتقاد دارید و بر اساس آن نیز رفتار میکنید. اگر افراد به شما اعتماد کنند، ممکن است حتی تا پایان جهان نیز از شما پیروی کنند.
- شجاعت: اشکالی ندارد که از ترس به خود بلرزید، ولی یک نفر باید برود و اژدها را بکشد، و آن شخص هم میتواند شما باشید. رهبری یعنی اینکه شما راه را به دیگران در جنگل تاریک هولناک نشان دهید. قدم به جلو بگذارید و حقیقت را بگویید – حتی اگر خوشایند دیگران نباشد.
- تعهد: شما باید به وظیفه خود در همه اوقات –چه زمان خوشی و چه زمان ناخوشی- عمل کنید. تعهد شما به یک الگو بدل خواهد شد.
- توانایی در اهمیت دادن به دیگران: مردم اگر بدانند که شما به آنها و به دیگران اهمیت میدهید، از شما پیروی میکنند. هر چه توانایی بیشتری در اهمیت دادن به انسانها داشته باشید، آنها نیز اعتماد بیشتری به شما خواهند کرد.
- خلاقیت و انعطافپذیری: هر وضعیتی پاسخ متفاوتی نیاز دارد. آماده تغییر و ارائه راه حلهای جدید باشید.
اینها برخی از ویژگیهای رهبران موفق است. به نظر شما رهبر چه خصوصیات دیگری باید داشته باشد؟
حمایت کردن و حمایت شدن در نقش یک رهبر
همه رهبران باید دیگران را برای ادامه راهشان و عبور از ترسها و دلسردیهایی که با آن مواجه میشوند، حمایت کنند. همچنین رهبران گاهی ممکن است در کارشان احساس تنهایی کنند؛ آنها نیاز دارند که کسانی به افکارشان گوش کنند و آنها نیز به ایدههای آنها گوش دهند.
شما میتوانید با افرادی در ارتباط باشید تا موفقیتها و دلسردیهایی که در مسیر رهبریتان احساس میکنید با آنها در میان بگذارید و نیز از آنها در پردازش اطلاعاتی که در جریان ایفای نقش رهبری در معرض آن قرار میگیرید کمک بگیرید. میتوانید برنامه منظمی با فرد یا گروهی دیگر تنظیم کنید تا با آنها در مورد رهبر بودن صحبت کنید.
این روند میتواند غیررسمی و ساختارنیافته باشد. اما گاهی کمی ساختارمندی میتواند برای یک گروه رهبری کمک کننده باشد.
در ادامه به برخی پیشنهادات برای گروههای رهبری اشاره شده است:
- در ابتدای جلسه به همه افراد فرصت دهید تا در مورد کارهایی که خوب پیش میرود صحبت کنند – این موجب میشود که در فضایی مثبت جلسه را شروع کنید.
- به هر کسی فرصت دهید تا در مورد روابط خود صحبت کند بدون اینکه سخنش را قطع کنید یا به او توصیهای بکنید. پنج تا ده دقیقه زمان مناسبی است. (این به افراد فرصتی میدهد که رشته افکار خود را از ابتدا تا انتها دنبال کنند.)
- در برخی مواقع میتوانید از پرسشهای زیر برای کمک به تمرکز افراد استفاده کنید (باز در اینجا نیز اجازه دهید هر فرد خودش به آنها پاسخ دهد و حرف او را قطع نکنید):
- در این دوره چه کارهایی را به سرانجام رساندید؟ (هفته، ماه)
- گروه یا سازمانتان در چه وضعیتی قرار دارد؟
- به عنوان یک رهبر کجاها با مشکل روبهرو هستید؟
- اهداف شما برای دوره پیش رو چیست؟
سخنی در مورد عواطف
همه انسانهایی که در عصر مدرن زندگی میکنند گاهی دچار استرس میشوند. و فشارهای رهبری میتواند حتی این استرسها را بیشتر هم بکند.
رهبران باید یاد بگیرند که چگونه عواطف ناشی از فشار کاری خود را مدیریت کنند. بعد از یک روز مملو از مشکلات، ممکن است احساس بدخلقی بکنید. در واقع، هرچه چالشهای بیشتری در کار رهبری خود تجربه کنید احتمال بروندادهای عاطفی در شما بیشتر میشود و تعجبی نخواهد بود اگر در این شرایط درست فکر کردن برای شما دشوار شود.
در شرایط پراسترس، همه ما ممکن است در ترسها، نگرانیها، و دلسردیهایمان گیر کنیم و گیج شویم. در چنین وضعیتی خیلی آسان و بدون لحظهای تامل عکس العمل نشان میدهیم. گاهی احساسات ما موجب میشوند در زمانی که لازم است اقدامی انجام دهیم، کاری نکنیم. گاهی ترسهایمان ما را به سمت انجام کارهایی سوق میدهند که جواب نمیدهد.
برای افرادی که موقعیتهای رهبری قرار دارند این چیز عجیبی نیست که عواطف انباشته شده در وجودشان را با لطمه زدن به خودشان فرو بنشانند. همه ما افرادی را میشناسیم که وقتی استرس در زندگیشان خیلی فراگیر میشود به الکل، پرخوری، سیگار، بیمار شدن، و غیره متوسل میشوند. خیلی از ما نیز خودمان با این مسائل دست به گریبان بودهایم.
اما شما مهمتر از آن هستید که بگذارید احساسات بد شما را تخریب کنند. آسایش شخصیتان حداقل به اندازه قصدتان و افرادی که برای آنها میجنگید اهمیت دارند. پاسخ گفتن به عواطفتان را آنقدر به تاخیر نیاندازید که دچار مشکل شوید.
بنابراین، وقتی عواطف در وجودتان انباشته شد، چه باید بکنید؟ یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید تخلیه آن است. کسی را پیدا کنید و با او درباره اتفاقی که در حال وقوع است حرف بزنید. به دوستی در مورد مسئله که به شما فشار میآورد، بگویید. اگر بتوانید مقداری توجه به سمت خود جلب کنید، خواهید توانست کمی از باری که بر دوشتان قرار گرفته، سبکتر کنید. به این ترتیب شاید در تعهداتتان احساس تازگی بیشتری بکنید و بتوانید به شکلی تازهتری در مورد مسائل دشواری که دارید بیاندیشید.
حرف زدن به شما کمک میکند. همینطور گریه کردن و خندیدن. یک گریه خوب یا از ته دل با یک همکار یا یک دوست خندیدن میتواند کمی از احساست درونی شما را خالی کند و برخی از مسائل پیچیده خود را حل کنید.
و اگر با دیگران در مورد شرایطی که در آن قرار دارید صحبت کنید، این احتمال هم وجود خواهد داشت که آنها نیز وقتی به کمک نیاز دارند به شما مراجعه کنند. در واقع، زمانی که شما درخواست کمک میکنید، دارید رهبری موثر را مدلسازی میکنید.
در پایین تمرین گوش دادن که در بالا آمد، به صورت نکتهوار آورده شده است:
- یک دوست یا همکار را که به او اعتماد دارید، پیدا کنید.
- از دوستتان بخواهید که به شما گوش دهد بدون اینکه توصیه کند یا حرفتان را قطع کند. از او بخواهید که شما را به خاطر عواطفتان قضاوت نکند.
- از او بخواهید که امانتدار گفتههایتان باشد.
- یک بازه زمانی معین برای حرف زدن تعیین کنید.
- وقتی سخن گفتنتان تمام شد از شنونده بپرسید آیا تمایل دارد سخنی بگوید.
در ابتدا برگزاری جلسات استماع شاید نامانوس به نظر برسد. خوب گوش دادن به چیزهایی که افراد میخواهند بگویند متفاوت از مکالمات روزانه ماست. تمرین بالا نیازمند کمی ممارست است، ولی بیتریدی به شما کمک خواهد کرد که شفافتر فکر کنید و احساس مثبتتری نسبت به کاری که انجام میدهید داشته باشید.
خلاصه
این احتمال کاملا وجود دارد که رهبری باهمستان همان کاری باشد که شما برای آن ساخته شدهاید. به یاد داشته باشید که تنها و تنها شما هستید که میتوانید تصمیم بگیرد به چه مسئولیتی علاقه دارید؛ آن مسئولیتی که میتواند موجب بهبود اوضاع دنیای اطرافتان شود.
حرکت کنید و به خود جرات دهید، رویاهایتان را تحقق بخشید و کاری را که به شما معنی میدهد، انجام دهید. شما توانایی ایجاد تغییرات عظیم در زندگی کسانی را که با آنها کار، زندگی، و بازی میکنید دارید. جهان را از یاریگری منحصر به فرد خودتان محروم نکنید.
نظرات شما عزیزان: