برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آزار دادن مردم و شکستن دل دیگران ازجمله مواردی است که طبق آموزههای قرآن کریم و حدیث اهل بیت علیهم السلام، در گروه حقالناس قرار میگیرد و دستورهای زیادی مبنی بر رعایت حقوق مردم در این رابطه وارد شده است.
هركس در انگیزه هاى درونى و تمایلات روانى خودش دقت كند خواهد دید كه ریشه بسیارى از آنها رسیدن به كمال است. اساساً هیچ فردى دوست ندارد كه نقصى در وجودش باشد و سعى مىكند كه هرگونه كمبود و نارسایى و عیب و نقصى را تا سر حدّ امان از خودش برطرف سازد تا به كمال مطلوبش برسد، و پیش از برطرف شدن نقصها، آنها را از دیگران پنهان مىدارد.
یکى از مباحث مهمى که جناب آقاى سید حسن مدرسى طباطبائى در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» مطرح کردهاند، مسأله «بداء» و خواستگاه این عقیده است. ایشان در این بحث مدعى هستند که عقیده «بداء» از ابداعات و دستاوردهاى فرقه منقرض شده کیسانیه (کسانى که به امامت محمد حنفیه معتقد بودند و از طرفداران مختار ثقفى به شمار مىآمدند) است.
قرآن کریم علاوه بر تصریح به قضایای قطعی و شک ناپذیری که با عباراتی نظیر «لاریب فیه» بیان می نماید، انسان ها را دعوت به ایمان تحقیقی نسبت به قضایای یقینی نموده و ایمان تقلیدی نسبت به آن ها را آن گاه که مبتنی بر ظن و گمان باشد، کافی نمی داند. این همه دلیل بر آن است که شناخت یقینی از دیدگاه قرآن امکان داشته و راه آن بر روی همگان باز است، گرچه راهیان این راه اندک اند.
در قرآن بر اهمیت آخرت تأکید شده و ایمان به آن از اصول دعوت همه پیامبران بوده است. تقریبا در بیش از یک سوم آیات قرآن در مورد آخرت یا همان معاد صحبت شده است. به اعتقاد برخی از عالمان آخرت پس از پایان زندگی دنیوی آغاز می شود، اما به نظر گروهی دیگر، آخرت در این دنیا نیز هست و بر دنیا احاطه دارد.
آیا «مهدی» عنوان جعل شده توسط شیعیان است؟ و یا در دیگر فرق از این پدیده اثرى دیده میشود؟ نظر اهل سنت در اینباره چیست؟
پاسخ
تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافى است تا به متواتر بودن آنها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلى که کوچکترین تردیدى باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآورى همه احادیث پُرشمارى که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمیگنجد، به ذکر پارهاى از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده میکنیم:
دیه، نمایانگر بها و ارزش انسان نیست، چون ارزش انسان بسیار بالا است و قابل مبادله مالى نبوده و با معیار هاى مالى نمى توان سنجید.
دیه مربوط به جبران خسارت جانى با توجه به بُعد اقتصادى آن است. توضیح این که: انسانها ابعادى دارند، از جمله:
چرا دیه زن و مرد برابر نیست؟
دیه، نمایانگر بها و ارزش انسان نیست، چون ارزش انسان بسیار بالا است و قابل مبادله مالى نبوده و با معیار هاى مالى نمى توان سنجید.
دیه مربوط به جبران خسارت جانى با توجه به بُعد اقتصادى آن است. توضیح این که: انسانها ابعادى دارند، از جمله:
1- بُعد انسانى و الهى: همه (چه زن و چه مرد) از روح ملکوتى الهیّه بهرهمندند و از این جهت بین زن و مرد هیچ تفاوتى نیست. زن به همان درجه و مرتبه از کمال انسانى مى تواند دست یابد که مردان مى توانند دست یابند . هیچ یک از قوانین و احکام اسلامى در این جهت بین زن و مرد تفاوتى قرار نداده است.
2- بعد علمى و دانشطلبى: خداوند در هر دو ابزار شناخت قرار داده است و هر دو مىتوانند به معارف عالى دست پیدا کنند. در این بعد نیز بین زن و مرد تفاوتى نیست.
3- بعد جسمانى و مادى: در این بعد بین زن و مرد تفاوت هست. این تفاوت باعث مىشود که هر یک از دو جنس (مذکر و مونث) به مقتضاى شرایط وجودى خویش مسئوولیت هایى را پذیرا باشند. اسلام با توجه به همین امر مسئوولیتهاى اقتصادى خانواده را بر دوش مرد خانواده قرار داده و بر آنها تکلیف نموده است نه بر زنان و زنان نیز هیچ گاه نمى گویند که چرا این مسئولیت بر ما تکلیف نشده است.
واقعیت این است که مردان در اقتصاد خانواده (با توجه به مسئولیت هاى تعیین شده در اسلام بر آن ها )بیشتر نقش دارند، از این رو با فوت آنان ضربه اقتصادى بیشترى به خانواده وارد مىگردد.
زنان با شرایط فیزیکى شان باردار مىشوند و بچه شیر مىدهند. اینها کارهاى خوب و با ارزشى است اما این چیزها اقتصاد خانواده را تأمین نمىکند.
بنابر این زن و مرد از جهت توان جسمى متفاوتند که این فرق موجب تفاوت در نقش آن دو در امور اقتصادى مىشودو بر طبق آن مسئولیت هائى بر عهده آنها گذاشته و تکلیف مى شوند.پس تفاوتها بر اساس تناسب است، نه نقص و کمال.
نتیجه:
همان گونه که قرار دادن مسؤولیتهاى اقتصادى همانند: نفقه، مهریه و دیه عاقله که در اسلام بر دوش مردان قرار داده شده است، طبعاً از دست رفتن مرد خانواده، ضربه اقتصادى به افراد خانواده (زن و فرزندان) وارد مىشود.
شریعت اسلام براى جبران این ضربه و کاهش آن، مسئله دو برابر بودن دیه مردان را مطرح کرده است.
اگر با دقت در این حکم شرعى نگاه کنیم، متوجه مىشویم که در این جا، اسلام مراعات حال زنان خانواده را نموده است؛ زیرا دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است که مبلغ دو برابرى نصیب دیگر افراد خانواده (زن و فرزندان) شود. در طرف دیگر نصف بودن دیه زن به این معنا خواهد بود که در صورت قصاص باید نصف دیه پرداخت شود تا زن و فرزندان مرد (که مورد قصاص قرار خواهد گرفت) از این درآمد بتوانند زندگى کنند؛ بنابراین از هر طرف نگاه کنیم، در این مسئله مراعات حال زن و فرزندان خانواده شده است، و اصولاً در برخى موارد مرد و زنى که دیه آنها طرح مىشود، وجود ندارند تا از آن بهرهمند شوند؛ بنابراین مسئله دیه در قانون اسلامى، هماهنگ با شرایط مردان و زنان و مسئولیتهاى آنها در خانواده تنظیم شده و کاملاً حکیمانه است.
تقوا و خشیت عوامل بهرهمندی از هدایت الهی قرآن در معرض استفادهی ما است، امّا اینکه آیا ما استفاده میکنیم یا نه، آیا ما میتوانیم استفاده کنیم یا نه، خودش مسئلهی مهمّی است. بله، قرآن درس را در اختیار ما گذاشته، هدایت را به ما عرضه کرده، امّا ما کِی میتوانیم از این هدایت قرآنی استفاده کنیم؟ هُدًی لِلمُتَّقین؛(۱) وقتی تقوا وجود داشته باشد. وقتی تقوا وجود داشت، این هدایت به معنای واقعی کلمه و به تمام معنیالکلمه در اختیار ما خواهد بود. البتّه تعبیرات در قرآن مختلف است لکن مرجع همهی آنها یکی است؛ اینجا در اوّل قرآن «هُدًی لِلمُتَّقین» است، در یک جا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُؤمِنینَ»(۲) است، در یک جا «هُدًی وَ رَحمَةً لِقَومٍ یُؤمِنون»(۳) است، در یک جا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُسلِمین»(۴) است، در یک جا «هُدًی لِلنّاس» است؛ این مراتبِ مختلفِ هدایت است: «هُدًی لِلنّاس» یعنی در اختیار آنها است، میتوانند استفاده کنند، «هُدًی لِلمُتَّقین» یا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُؤمِنین» [هم] مراتببهرهمندی از این هدایت را برای انسانها مشخّص میکند. خب این در مورد تقوا که مراتب هدایت نشان داده میشود. در آیات دیگری، «خشیت» ملاک قرار گرفته است که حالا عرض میکنم مرجع آن هم باز به تقوا است: «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکرَ وَ خَشِیَ الرَّحمٰنَ بِالغَیبِ فَبَشِّرهُ بِمَغفِرَةٍ وَ اَجرٍ کَریم»(۵) -در سورهی مبارکهی یاسین- آن کسی میتواند از اِنذار قرآنی استفاده بکند و در جان او اثر بگذارد و دست او را بگیرد و پیش ببرد که دارای خشیت باشد. یا در سورهی مبارکه طٰه: طٰه، ماٰ اَنزَلنا عَلَیکَ القُرءانَ لِتَشقیٰ، اِلّا تَذکِرَةً لِمَن یَخشیٰ.(۶) در قرآن چندین آیهی دیگر هم هست که مربوط به همین خشیت است. خشیت هم صفت اهل تقوا است؛ یعنی وقتی ما تقوا داشته باشیم، خشیت هم به سراغ ما میآید که حالا اینجا این آیهی شریفه را من بخوانم: وَ لَقَد ءاتَینا موسیٰ وَ هٰرونَ الفُرقانَ وَ ضِیاٰءً وَ ذِکرًا لِلمُتَّقین؛(۷) آنچه به هارون و موسیٰ (علیهما السّلام) داده شد، هدایت و ذکر بود برای متّقین؛ متّقین چه کسانی هستند؟ متّقین را قرآن معنا میکند: الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیب.(۸) پس بنابراین، تقوا و خشیت هم یا همراهند یا اساساً جدا از هم نیستند و تحت یک مفهوم قرار میگیرند. البتّه خشیت با خوف فرق دارد. خشیت عبارت است از آن حالتی که ناشی از فهم عظمت طرف مقابل است که به انسان دست میدهد؛ به این حالت میگویند خشیت. خشیت در مقابل پروردگار عالم ناشی از درک عظمت حضرت حق (جلّ و علا) است که «اِنَّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَمَاءُ»؛(۹) آن کسانی که معرفتشان بیشتر است، داناییشان بیشتر است، خشیت از پروردگار مال آنها است. البتّه خطا نشود در فهم معانیِ خوف و خشیت و این چیزها که به معنای ترساننده بودن ذات مقدّس پروردگار فهمیده بشود؛ نه، اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکرَ وَ خَشِیَ الرَّحمٰنَ بِالغَیب؛ خشیت هست، امّا رحمانیّت محفوظ است؛ همان رحمان، آن که مظهر لطف و عنایت به بشر است، خشیت در مقابل او است به خاطر عظمت او.۱۴۰۰/۰۱/۲۵ بیانات در محفل انس با قرآن کریم تقوا, خشیت الهی, قرآن, هدایت الهی
سلام کردن از جمله مستحباتی است که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است. اما در بعضی موارد، این عمل، مستحب، مکروه و در بعضی موارد حرام می باشد. در ادامه به موارد مکروه بودن سلام کردن و حرام بودن سلام کردن پرداخته ایم.
«وَالَّذینَ یُؤمِنونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیکَ وَ مَا أُنزِلَ مِنْ قَبلِکَ وَ بِالأَخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون.» (بقره: 4)؛ و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو بر پیامبران پیشین نازل گردیده ایمان می آورند و به رستاخیز یقین دارند.
قرآن کریم علاوه بر تصریح به قضایای قطعی و شک ناپذیری که با عباراتی نظیر «لاریب فیه» بیان می نماید، انسان ها را دعوت به ایمان تحقیقی نسبت به قضایای یقینی نموده و ایمان تقلیدی نسبت به آن ها را آن گاه که مبتنی بر ظن و گمان باشد، کافی نمی داند. این همه دلیل بر آن است که شناخت یقینی از دیدگاه قرآن امکان داشته و راه آن بر روی همگان باز است، گرچه راهیان این راه اندک اند.
آیا «مهدی» عنوان جعل شده توسط شیعیان است؟ و یا در دیگر فرق از این پدیده اثرى دیده میشود؟ نظر اهل سنت در اینباره چیست؟
پاسخ
تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافى است تا به متواتر بودن آنها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلى که کوچکترین تردیدى باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآورى همه احادیث پُرشمارى که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمیگنجد، به ذکر پارهاى از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده میکنیم:
از نظر منابع معتبر اهل سنت «مهدی» وعده داده شده از طرف پیامبر اکرم(ص) که از اولاد و نوادگان وى است، شخصیتى است که هنوز زاده نشده و در آخرالزمان که دنیا آماده ظهور وى میشود به اذن خداوند خلق و براى احقاق دین حق قیام میکند!، براى رد به این شبهه چه پاسخى دارید؟