موعظه خوبان شماره 209

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

موعظه خوبان شماره 209

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

موعظه خوبان شماره 209

قال امام رضا عليه السلام : أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ؛  (بحار الأنوار: ج78، ص352، ح9)
برترين خرد، خود شناسى انسان است.


 

 ای مدعی ایمان!

 ای مدّعی ایمان و خضوع قلب در بارگاهِ ذو الجلال ، اگر تو به کلمه توحید ایمان داری و قلبت یکی پرست و یکی طلب است و الوهیّت را جز برای ذات خدای تعالی ثابت ندانی، اگر قلبت موافق با ظاهرت است و باطنت موافق با دعویت است، چه شده است که برای اهل دنیا این قدر قلبت خاضع است؟ چرا پرستش آنها را می کنی؟! جز این است که آنها را مؤثر در این عالم می دانی و اراده آنها را نافذ وزر و زور را مؤثر می دانی؟ چیزی را که کار کن در این عالم نمی دانی اراده حق تعالی است. پیش تمام اسباب ظاهری خاضعی، و از مؤثر حقیقی و مسبب جمیع اسباب غافل ، با همه حال دعوی ایمان به کلمه توحید می کنی! پس، تو نیز از زمره مؤمنان خارج و در سلک منافقان و دو زبانان محشوری.‏

[ امام خمینی ، چهل حدیث، نشر فرهنگی رجاء ، 1368 ، ص 139 ]

 

 چه کسی دین ندارد؟

قال سمعت ابا جعفر محمدبن علی علیه السلام، یقول : لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ بِطَاعَةِ مَنْ عَصَى اَللَّهَ وَ لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ بِفِرْيَةِ بَاطِلٍ عَلَى اَللَّهِ وَ لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ بِجُحُودِ شَيْءٍ مِنْ آيَاتِ اَللَّهِ .( الكافي : 2/373/4 .)

 دین داری کار مشکلی است ، الزاماتی دارد ، تقیّداتی دارد، این که می فرماید : « لا دین » معنایش این نیست که کسی که این خصوصیات را دارد به طور کلی بی دین است . منتهی آن دینی که می‌تواند انسان را به مقامات برساند آن دین نیست. لا دین ، چه کسی دین ندارد؟ لِمَنْ دَانَ بِطَاعَةِ مَنْ عَصَى اَللَّهَ ؛ من دان، یعنی گردن نهادن، مطیع شدن. می فرماید: دین ندارد ، کسی که گردن بنهد به کسی که خدا را معصیت می کند. - یک آدم گنهکار را بگذاریم رأس کار و از او اطاعت کنیم!- همین یک جمله کافی است که جامعه ای را نجات بدهد. همه غیر از معصومین از آنها گناه سر می زند ولی فرق می کند با آن افرادی که ملتزم به دستورات الهی نیستند. دوم : وَ لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ بِفِرْيَةِ بَاطِلٍ عَلَى اَللَّهِ . دین ندارد آن کسی که تهمت و افترا به خدا می زند را انسان بپذیرد و از او اطاعت کند.-گفتنش آن قدر اهمیت ندارد ولی دنبالش راه افتادن اهمیت دارد.- این یکی از مشکلات جوامع اسلامی و دینی است، آدمی که کارشناس است ممکن است یک وقت اشتباه کند، این افتراء بستن به خدا نیست ، بلکه بدون مراجعه به مبانی است. این استثناء شده است. سوم : وَ لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ بِجُحُودِ شَيْءٍ مِنْ آيَاتِ اَللَّهِ . دین ندارد کسی دنباله روی کند به حرف کسی که یکی از آیات خدا را انکار کند ؛ بگوید بنده حجاب الهی را قبول ندارم . حجاب الهی یکی از آیات الهی است.

[ شرح حدیث از امام خامنه ای (مدظلّه العالی ) در مقدمه درس خارج 1396 ]

 

 باید مرد خدا شد!

 اگر کسی بخواهد با کتاب الهی، با قرآن، آشنا شود باید مرد خدا شود، کسی که مرد خدا نشده است، ممکن است با ترجمه و مفاهیمی آشنا شود، ولی مادامی که انسان حرکت الی الله نداشته باشد با آن حقیقتی که حقیقت مطلوب است آشنا نمی شود. خدا همه را موفق کند که لااقل، مراحل اولیّه فهم کتاب را پیدا کنیم و این ممکن نیست مگر با تقوا. باید از محرّمات الهی پرهیز کرد و واجبات الهی را ادا کرد. کسی که با کتاب آشنا نشود، هر چه درس بخواند به نتایج نمی رسد. نتایج وقتی می رسد که شما به حقایق دست پیدا کنید و به حقایق راه پیدا نمی کنید، مگر به برکت بندگی خدا . معصیت ، انسان را به شیطان نزدیک می کند و بندگی، خداانسان را به خدا، راه شیطان آدم را به خدا نمی رساند.

[ آیت الله بهاء الدینی ، شهرۀ آفاق ، قم ، هنارس ، چاپ دوم،92 ، ص 39]

 

یک نصیحت!

 شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام شروع کرد از تنگدستی خودش گفتن که خیلی فقیر شده ام، خیلی ناچارم و درآمدم کفاف خرجم را نمی دهد، و چنین می کنم و چنان. حضرت به یکی از کسانشان فرمود: برو فلان مقدار دینار تهیه کن و به او بده، تا رفت بیاورد، آن شخص گفت: آقا! من والله مقصودم این نبود که از شما چیزی بخواهم. فرمود: من هم نگفتم که مقصود تو از این حرفها این بود که از من چیزی می خواهی، ولی من یک نصیحت به تو می کنم؛ هر بیچارگی و سختی و گرفتاری که داری برای مردم نقل نکن، زیرا کوچک می شوی. اسلام دوست ندارد مؤمن در نظر دیگران کوچک باشد؛ یعنی صورت خودت را با سیلی هم که شده سرخ نگه دار، عزّت خودت را حفظ کن. علی (علیه السلام) هم می گوید:”وَرَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ” آن کسی که درد خودش را، بیچارگی خودش را برای دیگران می گوید، آبرو و عزت خود را از بین می برد. همه جا می گوید: آقا! ما خیلی بیچاره هستیم، اوضاع ما خیلی بد است، چنین است و چنان، اینها را نگو. آبرو از هر چیز عزیزتر است، عزت مؤمن از هر چیز دیگری گرامی تر است.

[ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 204 و 205]

 

 

 

بندگی کن تا که سلطانت کنند

 انس بن مالک خدمتکار رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) بود روزی پیغمبر خدا دید که او زانوی غم به بغل گرفته و غصّه دار است. فرمود : « چرا ناراحتی؟» انس گفت :« همۀ ناراحتی ام برای این است که من یک عمر در محضر شما بودم ، امّا در روز قیامت شما کجا و من کجا؟ شما در آن بالا بالاهای بهشتید و من در ته بهشت .» بلا فاصله آیه (69 سوره نساء ) نازل شد که : کسانی که خدا و پیغمبر خدا را دوست می دارند، آنها در روز قیامت (در محضر) خدا و پیغمبر(خدا) هستند . انس که اخم هایش تو هم بود ،تا این آیه را شنید خوشحال شد. خداوند در این آیه فقط، یک اطاعت می خواهد، بنده شو ، بندگی کن تا که سلطانت کنند. انس می گوید:« ندیدم که مسلمانها بعد از اسلام ، به چیزی بیشتر از این خوشحال شده باشند .» مسلمان ها بعد از نزول این آیه به عملشان دلخوش و خوشحال نبودند ، بلکه به محبتشان به خدا و رسول خدا خوشحال بودند. مسلمانها به کلمه ای خوشحال بودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : « المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ » انسان با کسی که دوستش دارد در روز قیامت محشور می شود.

[ بدیع الحکمة یا لطایف حکیمانه ، مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی ، چاپ چهارم ،1395 ، ص 18 )

 عقل می گفت ،امثال صادق رفته رفته فاصله شان از زمین بیشتر می شود!

 نه تنها در جبهه و عملیات که حتی در لحظات اعزام هم مشخص بود که عده ای در حال وداع آخرند؛ طرز خداحافظی کردنشان ، نگاه مادران شان و ... مادرم می گفت : « وقتی صادق سوار قطار شد ، فهمیدم دیگر بر نمی گردد ! انگار صادق خودش هم چیزی می دانست چون هی بر می گشت و نگاهم می کرد و باز خدا حافظی می کرد.» گاهی با مادر در مورد صادق حرف می زدیم. از این که مدتی قبل از شهادت عوض شده بود. در خانه هم که بود سعی می کرد خوراکش مثل غذای لشکر باشد. در لشکر گاهی غذا کم می رسید و برای رفع گرسنگی بچه ها خرده نان خشک می خوردند، چیزی که در شهر آدم اگر صد روز هم بماند به آن ها نگاه نمی کند. حاج خانم می گفت : « در طول ده روزی که صادق در مرخصی بود شبی نبود که بیدار شوم و او را در حال نماز نبینم. » اصلاً عقل می گفت که ، امثال صادق رفته رفته فاصله شان از زمین بیشتر می شود!

[ معصومه سپهری ، نورالدین پسر ایران – خاطرات سید نورالدین عافی – چاپ سی و پنجم ، ص 194]

 

 یک استفتاء

سوال:  مستدعى است حدود ارتباط مردان و زنان مسلمان با يكديگر در عرصه جامعه را بيان فرماييد.
جواب: بر هر زن و مرد مكلّفى شرعاً واجب است در تماس و نشست و برخاست با جنس مخالف حريم ضوابط شرعى و مقررات اسلامى را دقيقاً مراعات نمايند و از هرگونه عمل و رفتارى كه آميخته به ريبه و يا موجب ترتب فتنه و فساد باشد، جداً احتراز نمايند.

( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: khamenei.ir )

 

 


 

دریافت نشریه برای چاپ سیاه و سفید
 

دریافت نشریه برای چاپ رنگی
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: موعظه خوبان
برچسب‌ها: موعظه خوبان

تاريخ : چهار شنبه 22 / 2 / 1399 | 9:19 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.