انسان شناسی قرآن و تأثیر آن بر نظریات علمی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3386
بازدید دیروز : 718
بازدید هفته : 16198
بازدید ماه : 46709
بازدید کل : 10438464
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 6 / 1394

 

مقدمه

علوم تجربی به انسان یک نگاه تجربه ای دارد، یعنی انسان را از زوایه خاص و ویژه نگاه می کند و حکم بدست آمده را به مجموعه ی حیات انسان سرایت می دهند.
مثلاً می گوید: انسان موجودی است که در زمان های بس طولانی از کوچک ترین و بسیط ترین جزء حیات حرکت کرده و به مرحله ی انسان بودن رسیده است.
وقتی پرسیده می شود این همه جهش و دگرگونی در مسیر حرکت حیات انسان برای چه بوده پاسخی که می گویند این است که ما بروز موجودیت انسان را برای شما توصیف می کنیم و کاری به این مسئله نداریم که اصل حیات او از کجاست و چرا در این مسیر قرار گرفته و به کجا می رود. چون این حرکت و سلوک، حرکتی آگاهانه و هدف دار نیست، تا سؤالات مانند راه تکامل انسان چیست؟ رابطه ی حیات با کل مجموعه هستی کدام است؟ این حرکت از کجا آغاز شده، مکانیسم حرکت کدام است، غایت حرکت رو به چیست؟ مطرح می شود.

از دیدگاه علوم تجربی

ما ز آغاز و ز انجام جهان بی خبریم
اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است

اگر از صاحبان علوم تجربی سؤال شد انسان چیست؟ فوراً پاسخ خواهند داد: موجودی است که تاکنون ششصد مختص و ویژگی از او شناخته شده است و درباره هر یک از این ویژگی ها تحقیقات فراوانی صورت گرفته است.
حال اگر پرسیده شود که این ویژگی ها جدا از هم مورد تحقیق قرار گرفته و یا حالات ترکیبی آن ها را نیز در این مجموعه ی حیات انسانی مورد تحقیق و پژوهش داده اید؟
مثلا اگر سؤال شود، شخصیت یا خود یا روح کجای این مجموعه ی عظیم است و آیا رابطه او با اراده و اختیار و عواطف شناخته شده است؟
پاسخی که می دهند این است که ما کاری به روح و من و شخصیت نداریم ما می خواهیم انسان را بشناسیم.
مطالعات انسان شناسانه ای که پیرامون حقیقت انسان در این فرهنگ ها شکل گرفته نیز مبتنی بر اصول پیش ساخته ای است که از فرهنگ خاص و هدف گیری های مندرج در آن فرهنگ ها نشأت گرفته است.
این نوع مطالعات با هدف گیری های مبتنی بر فرهنگ های بسیار ضعیف و انحرافی نمی تواند جایگاه انسان را در نظام هستی و رسالت و وظایف او را تببین نماید. چون انسان به اضافه داشتن اجزاء و استعدادها و امکانات مربوط به یکدیگر دارای حقیقتی به نام (من) و «شخصیت» است که از آغاز تولد در او پدیدار شده و به مدیریت مجموعه ی استعدادهای انسان اقدام نموده و در مدیریت و به فعلیت رساندن و دگرگونی هر یک از مختصات انسانی نقش اساسی را ایفا نموده است.
عواملی که موجودیت انسان را در معرض تخریب خود قرار می دهد، تا آن جا که به قلمرو معرفت مربوط است، تجربه انسان و انحصار تمام هویت او در جزء تجزیه شده است. مثلا گفته اند:
1.انسان موجودی اجتماعی است و جز این است!
2.انسان موجودی مطلق گرا است و جز این نیست!
3.انسان موجودی است که می آفریند تا بخورد و جز این است!
4.انسان موجودی لذت جو است و جز این است!
5.انسان موجودی است منحصر به غریزه ی جنسی و جز این نیست!
6.انسان حیوانی است متفکر و جز این است!
7.انسان گرگ انسان است و جز این نیست!
8.انسان موجودی است مکتشف و جز این نیست!
9.انسان حیوانی است سخن گو و جز این نیست!
10.انسان موجودی است که می گوید و می خندد و جز این است!
منظور این نیست که محققین به توصیفات خودشان از انسان قید «جز این نیست» را اضافه کرده اند. بلکه منظور این است که معمولاً در روش های تجزیه ای مختصی که مورد بحث قرار گرفته است، به جهت اهمیتی که مسائل پیرامون موضوع برای محقق داشته است، به جای تحقیق و بررسی همه جانبه آن موضوع تعلیمات ناشی از احساسات و هدف گیری های محقق وارد میدان شده و خود را بر موضوع تحقیق تحمیل نموده است و مسیر تحقیق را به انحراف و انحصار کشانده است.
در قرآن مجید آن مختصات و عناصر طبیعی انسانی که به آن ها موجب تباهی حیات انسان است تذکر داده شد، و در عین حال قلمرو شناخت انسان از دیگر ابعاد خود تا هر کمیت و کیفی که در حوزه امکانات علمی انسان است باز گذاشته شده، تا انسان اقدام به خویش کند.
مثلاً فرموده- (سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم) (2)
ما آیات خود را برای آن ها در جهان برون و درون نشان خواهیم داد.
خلقت انسان از جوانب مختلف وابسته به زنجیره ی واقعیات درونی و برونی است که در مجرای قوانین مخصوص در جریان می باشند. بطوری که این جریان عظیم با کوچک ترین عامل مزاحم مختل شده، و جهت دیگر پیدا خواهد کرد، سلامت معرفت انسان به این جریان عظیم و دلالت این معرفت تابع سلامت همین جریان است. تجربه این جریان عظیم به منزله ی عروض اختلال بر این جریان می باشد. که این اختلال به نوبه خود جریان فهم و معرفت انسان را نیز که در پیرامون انسان پیدا شده مختل خواهد نمود. انسان خود به خود تا به فضیلت نرسیده است موجودی است ضعیف و در صورت عروض اختلالات معرفتی و بیرونی و عاطفی و اجتماعی و وابستگی به هدف گیری های برخاسته از فرهنگ های منحرف. قطعاً از پای در خواهد آمد و دیگران را نیز از پا خواهد انداخت. انسان قرآنی به استناد سرمایه های خدادادی و بصر و بصیرتی که از جانب انبیاء پیدا می کند. خود را به گونه ای می یابد و می سازد که بتواند به این ضعف ذاتی و عوامل مخرب هویت انسانی و خطرات ناشی از ابهت و اقتدار فرضیه های علمی مسلط شده و از عواقب آنها در امان مانده و تمام حقیقت خود را به صحنه زندگی معرفتی و عملی آورده و خود را به ساحل نجات برساند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی