كلمات «عجم»، «الموالی» و «الحمراء»(3) نیز درباره ایرانیان به كار می روند.(4)
همچنین عناوینی مانند اهل خراسان، اهل قم، اهل طالقان و قوم سلمان در احادیث و روایات درباره ایرانیان به كار رفته اند، ولی قرآن كریم، با تعابیر كنایی از ایرانیان یاد می كند.
برخی از تعابیر قرآنی، كه به ایرانیان اشاره دارند، عبارتند از:
1-" قَوماً غَیرَكُمْ":
(هَاأَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَكُمْ ثُمَّ لَا یَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ)(محمّد: 38)
آگاه باشید! شما اشخاصی هستید كه دعوت می شوید تا در راه خدا انفاق كنید.
برخی از شما بخل میورزید. هركس بخل بورزد، به خود بخل كرده و خدا بی نیاز است و شما همه نیازمندید، و هرگاه سرپیچی كنید، خدا گروه دیگری را جای شما می آورد. پس آنان مانند شما نخواهند بود و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می كنند.
قرطبی، از مفسّران نامدار (م 671ق)، می نویسد:
هنگامی كه این آیه نازل شد، رسول خدا خوش حال گردید و فرمود: این آیه نزد من از همه دنیا محبوب تر است.(5)
منظور از جمله "یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَكُمْ" ایرانیان هستند. برخی مفسّران نیز آنان را یكی از احتمالات آیه دانسته اند.(6)
ابونعیم می نویسد:
بیشترین بهره اسلام از آنِ ایرانیان است و اگر اسلام در ستاره ثریا قرار داشته باشد، مردانی از ایران آن را به دست می آورند.
در حدیث آمده است:
هنگامی كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آیه شریفه "وَإِن تَتَوَلَّوْا" را تلاوت كردند، حاضران عرض كردند: ای رسول خدا! كسانی كه اگر ما اعراض كردیم خدا آنان را جانشین ما می كند و آنان مانند ما نخواهند بود، كیانند؟ رسول خدا دست بر ران سلمان فارسی زد و فرمود: این و طایفه اش هستند. (سپس اضافه نمود:) اگر دین خدا آویزه ستاره ثریا باشد، حتماً مردانی از فارس به آن خواهند رسید.(7)
ابونعیم می نویسد:
بیشترین بهره اسلام از آنِ ایرانیان است و اگر اسلام در ستاره ثریا قرار داشته باشد، مردانی از ایران آن را به دست می آورند.
ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل می كند:
به خدا سوگند خداوند به این وعده خود وفا كرد و گروهی از غیرعرب را، كه بهتر از آنان بودند، جانشینانشان ساخت.(8)
2- "أُولِی بَأس" :
(قُل لِّلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَی قَوْم أُوْلِی بَأْس شَدِید تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ) (فتح: 16)
به متخلّفان از اعراب بگو: به زودی از شما دعوت می شود كه به سوی قومی رزمنده و جنگجو بروید و با آنان پیكار كنید، تا اسلام بیاورند.
از مفسّر بزرگ، ابن عباس، نقل شده است كه گفت: «منظور از این قوم جنگجو و رزمنده، ایرانیان هستند.»(9)
همچنین خداوند می فرماید: (فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِی بَأْس شَدِید فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولا) (اسراء: 5).
هنگامی كه نخستین وعده فرا رسد (و شما دست به فساد و خون ریزی و جنایت بزنید) ما گروهی از مردان پیكارجو و رزمنده را بر شما می فرستیم (تا سخت شما را در هم كوبند) و برای پیدا كردن مجرمان، خانه های شما را جستجو كنند و این وعده ای قطعی است.
در تفسیر این آیه، مطالب گوناگونی گفته شده است. بعضی احتمال داده اند كه منظور از فساد و جنایت، فساد و جنایت صهیونیست هاست كه به رزمندگان نیرومند اسلام وعده غلبه بر آنان داده شده است. در بعضی از روایات آمده است كه امام باقر(علیه السلام)آیه یاد شده را تا آخر خواند، حاضران پرسیدند: منظور از این قوم رزمنده و پیكارجو، كه دشمن را در هم می كوبد، چه كسانی اند؟ امام باقر(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «وَ هُمْ وَاللّهِ اَهلُ قُم»;10 سوگند به خدا! آنان اهل قم هستند.
در حدیث دیگری آمده است: آیه یاد شده در حضور امام صادق(علیه السلام)خوانده شد، یكی از حاضران پرسید: فدایت شوم! منظور از این قوم رزمنده و پیروز كیست. امام صادق(علیه السلام) سه بار فرمود: سوگند به خدا! آنان اهل قم هستند.(11)
سیدمحمّد شفیعی مازندرانی
ادامه دارد ...
پی نوشت ها:
1-فرس» (forc) كلمه اى است عربى كه مورّخان اسلامى و عرب زبانان بر ایرانیان اطلاق كرده اند; همان گونه كه واژه «عجم» را نیز در مورد ایشان به كار برده اند.
2ـ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسى، ج 2، ص 1876، واژه «فرس»
3ـ ابن منظور نیز مى نویسد: «والعرب تسمّى الموالى الحمراء»; عرب ها موالى را حمراه مى نامیدند. (ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 210(
4ـ بلاذرى، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، بخش مربوط به ایران، ص 41 / ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1405ق، ج 4، ص 210.
5ـ قرطبى، تفسیر قرطبى، ج 7، ص 259.
6ـ محمّدبن جریر طبرى، تفسیر طبرى، ج 26، ص 86 / اسماعیل بن كثیر قرشى دمشقى، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه، 1412 ق، ج 6، ص 196 / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1415 ق، ج 9، ص 179.
7ـ ابونعیم اصفهانى، تاریخ اصفهان، ج 1، ص 4 / متقى هندى، كنزالعمّال، ج 12، ص 90، ح 34126.
8ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 5، ص 108.
9ـ همان، ج 9، ص 192.
10ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 216.
11ـ همان، ج 60، ص 216.
منبع:
فصلنامه معرفت، شماره 96
نظرات شما عزیزان: