جواد محدثي ***
در شب قدر، كه از چشمه نورآيه هايي روشن جلوه هايي جانسوزتا سحرگاه فرو مي بارد،
واي بر ما، اگر از ريزش فيض بهره هايي نبريم.
حيف اگر در "شب قدر"،"قدر" خود نشناسيم.
رمضان، دعوتي است به باز يافتن "خود گمشده"،
و "فطر"، موسم چيدن ميوه "فلاح" از چشمه "فطرت" است، و سپاس نعمتي است كه در رمضان و شبهاي قدر آفرين آن نازل مي شود.
"شب هاي قدر"، اوج اين پر گشودن در فضاي نيايش و عبوديت است و شكوفايي "رحمت الهي" بر بندگان.
رمضان، موسم پر برگ و بار بازگشت به سرشت پاك است.
روزه، آزمون سراسري "اخلاص" بندگان است، تا از اسارت " شكم"و "شهوت" رها شوند و از "بند ماديات" و "كمند تعلقات" آزاد گردند.
و … "شب قدر"، ساعت پذيرايي از مهمانان "بزم حضور" در "مائده قرب" است.
كيست كه بر سفره مولي بنشيند و گرسنه برخيزد؟
شب زنده داريهاي عابدان،اشكهاي شب بيداران و نجواي خالصانه دعاخوانان،
استغفارهاي پارسايان و متهجدان، "يارب يارب" سحرخيزان،
همه و همه، جلوه هايي از بركات اين ماه و شبهاي قدر است. شبي كه سپيده بيداري، سراسر سلام و نور است، "سلام هي حتي مطلع الفجر"
كاش چراغ "ذكر" بسته و شمع "ياد"، در شبستان همه دلها روشن شود و ظلمت گناه و غفلت، از زاويه همه قلوب، زدوده گردد. خسران زده كيست؟
آنكه ماه رمضان و سحرهايش و شب قدرش بر او بگذرد و غفران الهي شامل حالش نشود و "تحول" نيابد.
مگر ما در طول سال، چقدر فرصت "تجديد ديدار" با "فطرت" داريم؟
مگر در طول سال، چند "شب قدر" داريم؟ ماهي جان، در درياي "ياد خدا" است كه حيات مي يابد.
وگرنه، دلهاي جدا از خدا، مشتي گوشت است و سخت تر از سنگ!
"بيا، بيا، كه بشوييم خانه دل را، چرا گناه، چرا غفلت و فراموشي؟ بيا كه چهره دل را،
به آب "توبه" بشوييم و پاكتر گرديم.بيا به فطرت بي عيب خويش، برگرديم.
در شب قدر، رو به آينه محاسبه مي نشينيم و چهره جان را بي غبار مي بينيم و با باران اشك، دل را در سحر رحمت و مغفرت، شستشو مي دهيم.
شب قدر، شب گشودن سفره دل و ريختن اشك نياز و فصل گريستن چون ابر بهار در دل آستان آفريدگار غفار است. شب قدر، شب احياي خويش، با دم مسيحايي دعاست.
شبي است كه بايد قدر خويش را بشناسي، تقدير خويش را رقم بزني
و… "خويشتن جديد" را با قلم توبه و جوهر اشك، ترسيم كني.
نظرات شما عزیزان: