عطر اخلاق امام رضا(علیه السلام)، در نسیم شعر شاعران
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27917
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 43191
بازدید ماه : 86161
بازدید کل : 11143012
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 6 / 5 / 1396

عطر اخلاق امام(علیه السلام)، در نسیم شعر شاعران

ابونواس، از ادیبان و شعراى معروف عصر امام رضا(علیه السلام) است. وى كه در ادبیات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبى كه داشت، از ستودن امام(علیه السلام) اظهار ناتوانى كرد. ابن طولون مى‏نویسد،

برخى از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنین گفتند:

تو در باره شراب، كوه و دشت، موسیقى و ... شعر سروده‏اى، تو را چه شده است كه درباره موضوعى مهم، یعنى شخصیت والاى امام على‏بن موسى الرضا(صلی الله علیه وآله) تاكنون چیزى نگفته و شعرى نسروده‏اى؟ با آن كه معاصر امام نیز هستى و او را به خوبى مى‏شناسى.

شبى حضرت رضا(علیه السلام) مهمانى داشتند كه یك مرتبه چراغ تغییرى كرد- و احتیاج به اصلاح داشت- مهمان، دست خود را دراز كرد تا چراغ را درست كند. حضرت رضا(علیه السلام) دست او را كنار زدند و خودشان به اصلاح چراغ پرداختند و فرمودند: «ما قومى هستیم كه مهمانهایمان را به كارى وا نمى‏داریم» احترام مهمان، بیش از این است كه به خدمت صاحبخانه بپردازد

 

ابونواس در پاسخ چنین گفت:

 

 

والله ماتركت ذلك الا اعظاما له و لیس یقدر مثلى ان یقول مثله

سوگند به خدا كه بزرگى او مانع این كار شده است. چگونه كسى چون من، درباره شخصیتى چون او مدح تواند كرد.

آنگاه ابیات زیر را سرود:

 

 

قیل لى انت اوحد الناس‏طرا فى فنون من الكلام النبیه

لك فى جوهر الكلام بدیع یثمر الدر فى یدى مجتبیه

 

فعلام تركت مدح ابن‏موسى و الخصال التى تجمعن فیه

 

قلت لا اهتدى لمدح امام كان جبریل خاد ما لابیه

چكیده سخن او چنین است: از من نخواهید او را بستایم، مرا توان آن نیست تا از كسى كه جبرئیل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گویم.

قصیده‏اى به او منسوب است كه در مرو چون چشمش به حضرت رضا(علیه السلام) افتاد، آن را سرود و گفت:

 

 

مطهرون نقیات ثیابهم تجرى الصلاة علیهم اینما ذكروا

 

من لم یكن علویاحین تنسبه فماله فى قدیم الدهر مفتخر

 

فانتم الملا الاعلى و عندكم علم الكتاب و ما جاءت به‏السور

امامان معصوم، پاكیزگان و پاكدامنان هستند كه هرگاه نامى از ایشان به میان آید، بر آنان درود و تحیت فرستاده خواهد شد.

كسى كه انتسابش به سلاله پاك على(علیه السلام) نرسد، در روزگاران داراى مجد و افتخار نیست.

به راستى كه شما در جایگاه بلندى قرار دارید و علم كتاب و مضامین سوره‏هاى قرآن نزد شماست.

ابن صباع مالكى درباره حضرتش مى‏نویسد:

حضرت از مناقبى والا و صفاتى پسندیده برخوردار است. نفس شریفش پاك، هاشمى‏نسب و از نژاد پاك نبوى(صلی الله علیه وآله) است.

بعداز جریان ولایتعهدى، روزى عبدالله‏بن مطرف ‏بن هامان بر مامون وارد شد. حضرت رضا(علیه السلام) نیز در مجلس حضور داشت. خلیفه رو به عبدالله كرد و گفت: در باره ابوالحسن على‏بن موسى الرضا(علیه السلام) چه مى‏گویى؟

عبدالله گفت:

«چه بگویم در باره كسى كه طینت او با آب رسالت سرشته شده و ریشه در گواراى وحى دوانیده است. آیا از چنین ذاتى جز

مشك هدایت و عنبر تقوا مى‏تواند ظاهر شود؟»

امام رضا

اخلاق امام(علیه السلام) در بیان روایات

 

 

او بسیار به مستمندان رسیدگى مى‏كرد. به دادن صدقه به ویژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسیار مبادرت مى‏كرد. با خدمتگزارانش كنار یك سفره مى‏نشست و غذا مى‏خورد.

 

هیچ فرقى میان غلامان و اشراف و اقوام و بیگانگان نمى‏گذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوش‏رو بود. بهترین بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مى‏ساخت. با فقرا مى‏نشست. در تشییع جنازه شركت مى‏جست. خدمتكارى را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمى‏خواند. با صداى بلند و با قهقهه هرگز نمى‏خندید.

رفع نیاز مؤمنان و گره‏گشایى از ایشان را بر دیگر كارها مقدّم مى‏داشت. روى حصیر مى‏نشست. قرآن زیاد تلاوت مى‏كرد. با گفتارش دل كسى را نرنجانید. سخن هیچ كس را ناتمام نمى‏گذاشت و نمى‏شكست. هیچ نیازمندى را تا حد امكان رد نكرد. پاى خود را هنگام نشستن در حضور دیگران دراز نمى‏كرد. در حضور دیگران همواره از دیوار فاصله داشت و هیچ گاه تكیه نزد.

همواره یاد خدا بر زبان جارى داشت. از اسراف و تبذیر سخت پرهیز داشت. به مسافرى كه پول خود را تمام و یا گم‏كرده بود، بدون چشمداشت، هزینه سفر مى‏داد. در دادن افطارى به روزه‏داران كوشا بود. به عیادت بیماران مى‏رفت. در معابر عمومى، آب دهان خود را نمى‏انداخت. از میهمان شخصا پذیرایى مى‏كرد. هنگامى كه بر جمعى كنار سفره وارد مى‏شد، اجازه نمى‏داد تا براى احترام وى از جاى برخیزند. به سخن دیگران كه وى را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشى داشتند، با دقت كامل گوش مى‏داد.

خویش را به بوى خوش معطر مى‏كرد، به خصوص براى نماز. به نظافت جسم و لباس به ویژه موى سر توجّه داشت. قبل از غذا دست‏ها را مى‏شست و با چیزى خشك نمى‏كرد، بعد از غذا نیز آنها را مى‏شست و با حوله‏اى خشك مى‏كرد.

یاسر خادم مى‏گوید: روزى غلامان حضرت میوه‏اى خوردند و آن را به پایان نرسانده به دور انداختند. حضرت رضا(علیه السلام) به آنها فرمود: سبحان الله اگر شما از همین میوه نیم خورده بى‏نیاز هستید- بدانید- افرادى هستند كه به آن محتاج‏اند، آن را به افرادى كه احتیاج دارند برسانید

 

اگر غذایى از حد نیاز زیاد مى‏آمد، آن را هرگز دور نمى‏ریخت. در حضور دیگران به تنهایى چیزى نمى‏خورد. بسیار بردبار و شكیبا بود. كارگرى را كه به مبلغ معین اجیر مى‏كرد، در پایان افزون بر مزدش به او عطا مى‏كرد. با همگان با رافت و خوشرویى روبرو مى‏شد. بسیار فروتن بود. به فقرا و بیچارگان بسیار مى‏بخشید و آن را براى خود پس انداز مى‏دانست.

 

این همه كه یاد شد، بى‏گمان خوشه ‏اى از خرمن شخصیت اخلاقى آن امام بزرگ است و نه تمام.

 

مهمانى و آداب آن

شبى حضرت رضا(علیه السلام) مهمانى داشتند كه یك مرتبه چراغ تغییرى كرد- و احتیاج به اصلاح داشت- مهمان، دست خود را دراز كرد تا چراغ را درست كند.

حضرت رضا(علیه السلام) دست او را كنار زدند و خودشان به اصلاح چراغ پرداختند و فرمودند: «ما قومى هستیم كه مهمانهایمان را به كارى وا نمى‏داریم» احترام مهمان، بیش از این است كه به خدمت صاحبخانه بپردازد.

 

حقوق كارگر

سلیمان جعفرى مى‏گوید:... من با حضرت رضا(علیه السلام) وارد منزلشان شدیم، حضرت دیدند غلامانشان مشغول گلكارى هستند و كارگر سیاه چهره‏اى هم با آنها مشغول كار است.

حضرت فرمود، این كیست با شما؟ غلامان گفتند او را آورده‏ایم به ما كمك كند و چیزى هم به او بدهیم.

حضرت فرمود، آیا مزد او را معین كرده‏اید؟ گفتند نه، ما هر چه به او بدهیم راضى است.

حضرت بسیار خشمگین شدند به طورى كه مى‏خواستند غلامان خود را با تازیانه ادب كنند، من پیش رفته گفتم، فدایتان شوم چرا ناراحت شدید؟!

حضرت فرمود: آخر من چندین بار آنها را از مانند این كار منع كرده‏ام كه به هیچ كس كارى ندهند مگر مزد و اجرت او را تعیین كنند.

- اى سلیمان- بدان اگر كارگرى براى تو كارى كرد بدون تعیین اجرت غالبا چنین است- اگر سه برابر اجرتش را هم به او بدهى باز گمان مى‏كند. كم داده‏اى و اگر مزد او را تعیین كردى، اگر همان مقدار هم بدهى ترا سپاسگزار است و اگر یك ذره اضافه كنى آنرا بحساب مى‏آورد و مى‏فهمد كه به او زیادى هم داده‏اى.

 

تواضع

تواضع در كمك كردن

 

 

یك بار حضرت امام رضا(علیه السلام) وارد حمام عمومى شدند. یكى از كسانى كه داخل حمام بود و حضرتش را نمى‏شناخت از حضرت خواست كه او را دلاكى كند. حضرت با تمام جلالتى كه داشتند شروع كردند به كیسه كشیدن آن شخص.

 

هنوز چیزى نگذشته بود كه افرادى كه در حمام رفت و آمد داشتند، حضرت را شناختند و به آن شخص معرفى كردند آن مرد شروع كرد به عذرخواهى، ولى حضرت بدون اینكه از كار خودشان دست بردارند، جملاتى براى رفع ناراحتى او فرمودند و همانگونه كه دلاكى مى‏كردند با كلام نرم و ملایم قلب او را آرامش بخشیدند.

 

تقوا ملاك برترى

یكى از اهالى بلخ مى‏گوید: من در سفر حضرت رضا(صلی الله علیه وآله) به خراسان همراه بودم، یك روز وقتى سفره‏اى براى حضرت انداختند آن حضرت تمام خدمتگزاران اعم از سیاه و غیر سیاه را بر سر آن سفره جمع كرد.

من عرض كردم فدایت شوم خوب است براى آنها سفره دیگرى قرار دهید! حضرت فرمود، آرام باش كه خداى همه ما یكى است، مادر همه ما و پدر همه ما یكى است و پاداش هم به عمل است. هر كس عملش بهتر است نزد خداوند مقرب‏تر است هر چند بنده یا سودانى سیاه باشد.

بعداز جریان ولایتعهدى، روزى عبدالله‏بن مطرف ‏بن هامان بر مامون وارد شد. حضرت رضا(علیه السلام) نیز در مجلس حضور داشت. خلیفه رو به عبدالله كرد و گفت: در باره ابوالحسن على‏بن موسى الرضا(علیه السلام) چه مى‏گویى؟ عبدالله گفت: «چه بگویم در باره كسى كه طینت او با آب رسالت سرشته شده و ریشه در گواراى وحى دوانیده است. آیا از چنین ذاتى جز مشك هدایت و عنبر تقوا مى‏تواند ظاهر شود؟»

اسراف و تبذیر

یاسر خادم مى‏گوید: روزى غلامان حضرت میوه‏اى خوردند و آن را به پایان نرسانده به دور انداختند.

حضرت رضا(علیه السلام) به آنها فرمود: سبحان الله اگر شما از همین میوه نیم خورده بى‏نیاز هستید- بدانید- افرادى هستند كه به آن محتاج‏اند، آن را به افرادى كه احتیاج دارند برسانید.

معمربن خلاد مى‏گوید: وقتى حضرت رضا(علیه السلام) مى‏خواستند غذا بخورند یك كاسه بزرگى را كنار سفره مى‏گذاشتند و از بهترین غذاها، از هر كدام مقدارى، در آن كاسه مى‏ریختند و مى‏فرمودند: آن را به مساكین بدهند.

سپس این آیه مباركه را قرائت مى‏فرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آیه 11 - «پس انسان. آن گردنه‏هاى سخت را نتواند پیمود.» و بعد مى‏فرمود، چون خداوند مى‏دانست كه براى هر انسانى، آزاد كردن بنده، مقدور نیست راهى براى رسیدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.

 

عبادت‏هاى سنگین و ختم قرآن و سجده‏هاى طولانى

برادر دعبل مى‏گوید: حضرت رضا(علیه السلام) پیراهنى از خز سبز رنگ و انگشترى از عقیق به برادرم «دعبل» عنایت كردند و فرمودند، اى دعبل برو «قم» كه در آنجا فایده خواهى برد، و فرمود: این پیراهن را محافظت كن.

زیرا كه من در این پیراهن در هزار شب، هر شب هزار ركعت نماز خوانده‏ام و در آن هزار بار قرآن را از ابتدا تا انتها ختم كرده‏ام.

صولى مى‏گوید: از جده‏ام پرسیدند كه درباره رفتار حضرت رضا(علیه السلام) سخنى بگوید.

جده من كه زنى بسیار عاقل و سخاوتمند بود گفت: حضرت رضا(علیه السلام) كه همیشه نمازش را در اول وقت مى‏خواند وقتى نماز صبحش تمام مى‏شد به سجده می رفت و سر مبارك خود را بر نمى‏داشت تا بالا آمدن آفتاب. و آن حضرت در این مدت به ذكر خداى تعالى مشغول بود.

 


 


 

منبع :

سایت تشیع


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی