برخي با هر گونه تعليم و تربيت مذهبي تا پيش از بلوغ مخالفند، ولي عده اي ديگر با تأکيد بر آمادگي و استعداد اطفال براي تربيت پذيري، بر اين باورند که مي توان برخي معلومات ديني را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقين، آنها را در اين فضاي مقدس قرار داد. جان لاک از انديشمندان غربي نيز معتقد است که تربيت ديني را بايد از کودکي آغاز کرد. وي مي گويد: « انديشه خدا را از همان آغاز کودکي مي توان در نهاد فرزندانمان جاي داده، عشق و احترام به خدا را در روانشان بدميم. »
به نظر مي رسد براي يافتن سن مناسب براي آغاز برنامه هاي تربيتي بايد سن طبيعي گرايش فرزندان به دين و مذهب را شناخت. بررسي هاي روان کاوان نشان مي دهد که آغاز پيدايش حس مذهبي در کودکان به ماههاي قبل از چهارسالگي باز مي گردد و حتي گاه در حدود 2 تا 3 سالگي ظاهر مي شود. کودکان از سه سالگي، علاقه بسيار به دعا و سرودهاي مذهبي داشته، از تکرار و خواندن دعاهاي دسته جمعي، لذت بسيار مي برند. از حدود 4 سالگي، کنجکاوي سراسر وجود کودک را فرا مي گيرد و درباره حقايق مختلف جهان و از همه مهم تر آفريدگار جهان مي پرسد. اين مرحله، سن طبيعي کودک براي پذيرش مفهوم خداوند است. کودک چهار ساله، پدر خود را به بزرگي و اهميت خدا مي داند و تلقي او از خدا همچون پدر، ولي بزرگ تر است. او حتي گاه خدا را همچو عضوي از خانواده به حساب مي آورد. احساس مذهبي با رشد و افزايش سن کودک آشکارتر مي شود و در شش سالگي به روشني مي توان تظاهر به رفتارهاي مذهبي را در کودکان مشاهده کرد. يک کودک شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرستش نموده، خواستار آشنايي و صحبت با او است و درخواستهاي غالباً مادي خويش همچون اسباب بازي، خوراک و پوشاک را با او در ميان مي گذارد، به تدريج در سن هفت سالگي، خدا را مقامي قدرتمند و بالاتر از والدين مي شناسد.
بر همين اساس، امام باقر (ع) در حديثي مفصل به تشريح وظايف اوليا در تربيت ايماني فرزندان از سن سه سالگي مي پردازد:
در سه سالگي کلمه توحيد « لا اله الا الله » را به کودک بياموزيد و در چهارسالگي با نبوت پيامبر اسلام آشنايش سازيد و در پنج سالگي رويش را به قبله کنيد و سجده بر زمين را يادش دهيد. در شش سالگي رکوع و سجود را به شيوه صحيح به او بياموزيد و در هفت سالگي وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهيد.
براساس اين حديث شريف، کودک را بايد در سه سالگي با خداوند، در چهار سالگي با نبوت و در پنج و شش سالگي با پرستش به شيوه هاي مختلف آشنا ساخت، تا آن که در هفت سالگي بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادي از کل دين و به تعبير روايات ستون دين به او القاء نمود.
نکته مهم ديگر در اين ميان توجه به پرسشهاي ديني کودکان است. آنها بر مبناي سير پيش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات ديني پرداخته، برکسب درک و فهم خود، سوالات متفاوتي از اطرافيان مي پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشياء سؤال مي کنند: من از کجا آمده ام؟ آسمان را که درست کرده است؟ و .... در سن 7 تا 10 سالگي سوالهايي عميق تر ميپرسند و خواهان پاسخ هايي مستدل تر هستند: چرا خدا ديده نمي شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چيست؟ انسانها چطور در قيامت دوباره زنده مي شوند؟ در سنين نوجواني به دليل افزايش آگاهي ها و معلومات بر دامنه و عمق سوالات افزوده مي شود. اگر مباني اعتقادي در سالهاي پيش در ذهن شان جاي گرفته باشد، پاسخ به سوالات بعدي آسانتر خواهد بود؛ زيرا پاسخهايي که در سنين قبل شنيده اند، فضايي اعتقادي در ذهن شان ترسيم نموده و در آن فضا به انديشه و پرسش مي پردازند.
در اين سنين سه گونه احساس در رابطه با مذهب براي فرزندانمان پديد مي آيد:
1ـ رشد و گسترش و تقويت حس مذهبي و علاقه مندي به دين؛
2ـ پيدايش ترديد در آموخته هاي پيشين؛
3ـ پيدايش سوالات متعدد و برخاسته از آن ترديدها.
نکته در خور توجه در اين زمينه آن است که فرزندان در اين سنين، به علت غرور نوجواني، گاه از طرح همه سوالات خويش پرهيز دارند و همچنين به دليل رشد عقلانيت و قوه استدلال شان به هر پاسخي راضي نمي شوند؛ لذا بر ما است که مستقيم و غير مستقيم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسشهاي شان را مستدل و منطقي و در حد فهم و درکشان پاسخ دهيم.
ب) آمادگي بسيار کودکان براي تربيت پذيري:
کودکان همگي با فطرت الهي و همراه با روحياتي پاک و زمينه هايي آراسته زاده مي شوند و حس مذهبي به طور طبيعي در آنها پديد آمد، سپس رشد يا افت مي يابد. در واقع، اين محيط اطراف است که با تأثير مستقيم و غير مستقيم خود، زمينه هدايت يا گمراهي آنها را فراهم مي آورد؛ گرچه اراده آزاد انسان هيچگاه از ميان نمي رود و حق اختيار و انتخاب در هر حال باقي است. بر همين اساس، پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد:
هر نوزادي بر فطرت سالم الهي زاده مي شود؛ ليکن اين پدر و مادر هستند که گاه او را با تربيتهاي ناشايست خويش از صراط مستقيم منحرف مي سازند.
بنابراين، رسالت پدر و مادر آن است که با انجام فرايض ديني و بيان آنها براي کودکان و تجسم بخشيدن به روحيات زيباي ايمان و تعهد ديني، استعدادهاي آنها را در مسيري درست به فعليت رسانند؛ در غير اين صورت، فطرت پاک کودکان به تدريج رو به خاموشي مي گرايد و به محيط آلوده خو مي گيرد. کودکان و نوجوانان از اخلاق همه اطرافيان خود کم و بيش تأثير مي پذيرند. پدر و مادر، بستگان، همکلاسيها، معلمان، قهرمانان ورزشي و هنري، شخصيتهاي سياسي و اجتماعي و ....... همگي بر فرزندان ما تأثير گذاشته، الگوهاي مثبت يا منفي آنها را شکل ميدهند که البته در اين ميان والدين از نقش مهمتري برخوردارند. از اين رو رواست که امير مؤمنان، علي (ع) در سفارش نامه اي به فرزندش امام حسن (ع) مي نويسد:
« همانا جان و روان خردسالان همچون زمين بايري است که در آن هر نوع دانه و تخمی افشاني، آن را مي پذيرد و رشد و نمو مي دهد. »
بنابراين، همان قدر که زمينه هدايت و دينداري براي آنها فراهم است زمينه انحراف و فساد نيز مهيا است. کودکان و نوجوانان به دليل کم تجربگي و نا آگاهي در آستانه لغزش قرار دارند و لذا بر پدران و مادران است که موانع زندگي سالم را از پيش پاي آنها بردارند و فطرتهاي پاک فرزندانشان را از آلايش به رذايل اخلاقي و مفاسد اجتماعي مصون نگه دارند. با اين حال، به نظر مي رسد طبيعت و فطرت انسانها، و به ويژه کودکان و نوجوانان، به خير و سعادت تمايل بيشتري دارد و لذا پيامبر اکرم (ص) درباره آنان مي فرمايد:
آنها قلبي فضيلت پذير و دلي رقيق و حساس دارند........ خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت و از عذابش بيم دهم؛ جوانان و نوجوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند، ولي پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
امام صادق (ع) نيز به يکي از ياران خويش که به تبليغ دين و نشر تعاليم اهل بيت اشتغال داشت، چنين توصيه مي فرمايد: « برنامه هاي تبليغي خويش را متوجه نسل جوان کن؛ زيرا آنان براي پذيرش خوبيها آمادگي بيشتري دارند و بيش از ديگران حق را مي پذيرند. »
نظرات شما عزیزان: