به طور طبیعی حرکت در این عرصه الزامات، راهبردها و بهرهگیری ابزارهای خاص خود از جمله آموزش و پرورش، رسانهها و... را میطلبد. باید توجه داشت که تأکید ایشان بر عرصههای مختلف پیشرفت بیانگر اهمیت حرکت در مسیر نیل به قلههای تمدن اسلامی است. از آنجا که اندیشه و تفکر، محور فرهنگ و تمدن است، پیشرفت در این عرصه یکی از عناصر بسیار مهم و مؤثر برای رسیدن به قلههای تمدن اسلامی است. اگر بخواهیم برای رسیدن به قلههای تمدنی تلاش کنیم، ناگزیر باید از مبنای تفکر و اصول دینی تفکر آغاز کنیم و آن را در عرصههای مختلف زندگی به کار بریم تا به عقلانیت هدایتیافتهی دینی دست یابیم.
برای رسیدن به قلههای تمدنی، ناگزیر باید از مبنای تفکر و اصول دینی تفکر آغاز کنیم و آن را در عرصههای مختلف زندگی به کار بریم تا به عقلانیت هدایتیافتهی دینی دست یابیم.
عرصهی دوم که ایشان در مسیر پیشرفت بر آن تأکید دارند حوزهی علم است. از منظر ایشان، علم محصول تفکر است و اگر تفکر نباشد، فضایی برای شکلگیری و تکوین علم وجود نخواهد داشت. بنابراین کوتاهی و کاهلی در پیشرفت فکری باعث میشود که زمینهی مناسب برای نوآوریهای علمی و در نهایت، رسیدن به استقلال علمی مهیا نشود.
از منظر مقام معظم رهبری، پیشرفت در عرصهی علم باید در مسیری باشد که بتواند استقلال علمی را برای کشور و در نهایت تمدن اسلامی به ارمغان بیاورد.
در واقع استقلال علمی، رکن اساسی پیشرفت، برای نیل به تمدن اسلامی است. از منظر ایشان، علم و کار علمی بایستی عمق و بنیان جدی داشته باشد. لذا باید حرکت علمی از زیربنا و با بنیان مستحکم آغاز شود و شکل بگیرد تا بتوانیم به قلههای علمی و به ویژه استقلال علمی برسیم.
عرصهی سوم پیشرفت، عرصهی زندگی است. همهی اموراتی که در زندگی یک جامعه مؤثرند، از مسائل سیاسی و اجتماعی گرفته تا مسائلی مانند امنیت، عدالت، رفاه، استقلال، عزت ملی، آزادی، تعاون و حکومت، زمینههای پیشرفت در عرصهی زندگی هستند. عنصر بسیار مهمی که مقام معظم رهبری در بیانات اخیرشان بر آن تأکید داشتند این بود که باید سبک زندگی را در چارچوب ارزشهای دینی بازتعریف کنیم. از منظر ایشان، رسیدن به تعالی انسانی الهی، نیازمند پرورش در دامان تعالیم و معارف ارزشهای الهی و متناسب با بستر تحولات زندگی دنیوی است.
باید سبک زندگی را در چارچوب ارزشهای دینی بازتعریف کنیم. بنابراین اگر بتوانیم یک سبک زندگی مناسب و متناسب با شرایط بومی خود تعریف کنیم، زمینهی مناسبی برای پیشرفت و تعالی مهیا شده است.
با این اوصاف، وارد عرصهی چهارم پیشرفت، از منظر مقام معظم رهبری، میشویم که آن پیشرفت در عرصهی معنویت است. در واقع، تحولات جدید میتواند زندگی ما را دستخوش تغییرات عدیدهای نماید. اینجا بزنگاهی است که هنگام مواجهه با تمدن رو به زوال، معنویتگریز و معنویتستیز غربی مواجه میشویم، اهمیت خودش را نشان میدهد.
امروزه در پی تحولات ناشی از جهانی شدن، فقدان معنویت تبدیل به بحرانی فراگیر شده است، اما در چشمانداز تمدن اسلامی، معنویت جایگاهی بسیار رفیع و منیع دارد که به راحتی میتوان بر مبنای آن، به سمت پیشرفت و تمدن اسلامی حرکت کرد. طبیعتاً اگر تمدن صرفاً به علم و فناوری یا تفکرات انسانی بریده از خداباوری تقلیل یابد، هیچ گاه نمیتواند مطلوب تمدنی اسلامی باشد.
بنابراین روح مجموعهی عناصر مادی که میتوانند به پیشرفت یک جامعه مدد رسانند معنویتی است که از تعالیم دینی سیراب میشود.
اگر این معنویت نباشد، علم، سیاست، آزادی و سایر عرصههای پیشرفت نمیتوانند سعادت واقعی را برای انسان به ارمغان بیاورند. در واقع میتوان گفت با معنویت مرتبط با وحی، میتوان قلههای علم و تمدن را فتح کرد. از سوی دیگر، معنویت میتواند در مسیر دستیابی به سبک زندگی مناسب، مددرسان باشد و شایستگیها و ظرفیتهای انسان را تقویت کند و به ظهور و بروز برساند.
دوم پيرامون اينکه؛ چرا مقام معظم رهبری این شاخصها را ملاک پیشرفت معرفی کردهاند؟
محورهایی که به آنها اشاره شد کمک میکند که شاخصها را بهتر بفهمیم و تمایز اساسی تمدن اسلامی را از تمدنهای غیراسلامی بشناسیم. در واقع اگر ملت ایران به دنبال آن است که به پیشرفت و تعالی برسد، نیاز به شاخصهایی دارد که عرصههای مختلف زندگی را ارزیابی کند. اگر بخواهیم شاخص عزت اسلامی و استقلال را مد نظر قرار دهیم، آن گاه میتوانیم بفهمیم که تفاوت ما با دیگران در چیست؛ چرا که بسیاری از پیشرفتهای ظاهری و مادی علم و تکنولوژی را میتوان در بسیاری از کشورهای دیگر نیز دید؛ اما عزت، استقلال و معنویت را نمیتوان در زندگی بسیاری از جوامع بشری مشاهده کرد.
از سوی دیگر، عدالتی که در سایهی عبودیت دینی محوریت داشته باشد میتواند شاخصی برای رسیدن به تمدن اسلامی تلقی شود. در واقع مشکل تمدنهای بشری، که در ظاهر پیشرفته هستند، این است که مبنای مناسبی برای تعریف شاخصهای خود ندارند. در واقع شاخصهای دینی میتوانند تمدن حقیقی را برای انسان و سعادت او به ارمغان بیاورند. از این رو، به نظریهپردازیِ به دور از تجددگرایی و به دور از ترکیب صوری نظریاتِ برآمده از تمدن غرب نیاز داریم.
بسیاری از نظریهپردازیِ معطوف به تمدنسازی، صرفاً به الگوها و فرآوردههای تمدنی غیردینی و به ویژه تمدن غرب بسنده کردهاند. آنها تلاش دارند با ترکیب نامتجانس عناصر، راهی را در جهت رسیدن به تجدد برای ما به ارمغان بیاورند. این در حالی است که طی طریق در این مسیر، ما را از رسیدن به الگوی تمدن اسلامی همراه با ارزشهای اخلاقی و وحیانی بازخواهد داشت.
مشکل تمدنهای بشری، که در ظاهر پیشرفته هستند، این است که مبنای مناسبی برای تعریف شاخصهای خود ندارند. در واقع شاخصهای دینی میتوانند تمدن حقیقی را برای انسان و سعادت او به ارمغان بیاورند.
و بالاخره در مورد اينکه؛ این شاخصها چگونه باعث پیشرفت ملت شدهاند؟ تأثیر این شاخصها در پیشرفت ملت چیست؟
اگر بخواهیم به طور عینی به این مسئله بپردازیم، باید به مثالهایی در این زمینه اشاره کنیم. برای مثال، در زمینههای علمی، در اوایل انقلاب، تعداد اعضای هیئت علمی و دانشجوهای ما بسیار محدود بود. در آن زمان، بیش از 170 هزار دانشجو نداشتیم، در حالی که اکنون 4 میلیون دانشجو داریم. اگر در اول انقلاب تنها 5 هزار عضو هیئت علمی داشتیم، در حال حاضر دهها هزار عضو هیئت علمی داریم.
اگر با نگاهی عزتمدارانه و استقلالجویانه، به زمینهها و فرصتهایی که برای ملت ایجاد شده است نگریسته شود، پیشرفتها انکارناپذیر است. بنابراین هنگامی پیشرفتها حاصل میشود که استقلال دینی، سیاسی و فرهنگی محقق شده باشد. با توکل بر عنایات الهی و با همت عالی میتوانیم به پیشرفتهای بیشتر و والاتر نائل شویم.
(حجتالاسلام دکتر «ذبیحالله نعیمیان»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه اندیشهی سیاسی اسلام،برهان، ۱۳۹۱/۸/۲۰ )
نظرات شما عزیزان: