جوان باید از این فرصت به خوبی استفاده کند، هدف واقعی زندگی را بشناسد و برای آینده خود تصمیم بگیرد، راه سعادت واقعی خود را بیابد و با آگاهی و بصیرت کامل در آن قدم بگذارد و برای رسیدن به مقصد تلاش کند.
اما روشن است که انتخاب برنامه منسجم و حساب شده و راه سعادت، تابعِ عقیده و جهانبینی انسان است. هر انسانی بر طبق شناخت و برداشتی که از جهان هستی دارد، هدف زندگی و مسیر خود را تعیین میکند و برای آیندهاش تصمیم میگیرد و برنامهریزی میکند. هر چه شناخت ما از مسائل اساسی جهان هستی کاملتر و صحیحتر باشد، بهتر میتوانیم هدف زندگی را بشناسیم و برای وصول به آن برنامهریزی کنیم. بر عکس اگر شناخت ما از مسائل اساسی جهان هستی (جهانبینی) غلط باشد و به عقاید باطلی معتقد باشیم، در انتخاب هدف و راه و برنامه نیز دچار لغزش و خطا خواهیم شد و در وادیهای هلاکت ابدی سقوط خواهیم کرد.
بنابراین، تحکیمِ پایههای عقاید و انتخاب یک جهانبینی درست، نخستین ضرورت برای یک انسان اندیشمند است، برای هر انسان خردمندی ضرورت دارد که در نخستین مراحل زندگی- در ایام جوانی- آگاهانه به تحکیم باورهای خویش بپردازد و با استدلال و برهان، پایههای عقاید خود را استوار سازد و بدین وسیله خویشتن را از سرگردانی و تحیر و پیمودن راههای غلط رهایی بخشد.
اصولًا تحقیق و کنجکاوی در کشف اسرار جهان هستی، برای عقل اندیشهگر انسان، امری فطری است. چگونه انسان میتواند از این خواست طبیعی و فطری خود صرفنظر کند و چراغ عقل خود را خاموش سازد؟
در این صورت امتیازش بر سایر حیوانات چه خواهد بود؟
جهانبینی یعنی چه؟
شناخت و تصوری که انسان از جهان هستی دارد «جهانبينى» نامیده میشود؛ به عبارت دیگر، جهانبینی مجموعه مسائل بنیادی و اساسی است که در بُعد اندیشه به این قبیل سؤالها پاسخ میدهد:
آیا این جهان خود به خود به وجود آمده است یا ذاتی برتر آن را آفریده و اداره میکند؟ اگر آفریدگاری دارد، وجودش چگونه است؟ چه صفاتی دارد؟
هدف از آفرینش انسان و جهان چیست؟ آیا زندگی انسان در این جهان پایان مییابد؟ یا این که جهان دیگری- جهان آخرت- هست، که انسان بعد از مرگ به آن جا انتقال مییابد تا نتیجه اعمال و رفتار خود را بیابد؟ جهان آخرت، بهشت و دوزخ چگونه است؟ انسان چگونه موجودی است و چه استعدادهایی در وجودش نهاده شده است؟ آیا انسان در این جهان وظیفه و مسئولیتی دارد ...؟
آیا انسان میتواند برای تأمین سعادت دنیوی و اخروی خویش برنامه کاملی تنظیم کند؟ یا این که ضرورتاً باید از رهنمودها و برنامههای پیامبران- که به وسیله وحی با آفریدگار جهان ارتباط دارند- استفاده نماید؟ پیامبران چه افرادی بودهاند و چه ویژگیهایی داشتهاند؟ و ...؟
آیا برای حفظ و نگهداری و اجرای صحیح احکام و قوانین شرع و برای رهبری امت و حفظ نظام اجتماعی و برقرار ساختن عدالت در جامعه و برای تداوم راه انبیا، به شخص آگاه و توانایی که صلاحیت او به وسیله پیامبر و از جانب خدا تأیید شده باشد، نیازی هست؟
پاسخ افراد به این گونه سؤالها یک سان نیست، بلکه هر گروهی طبق عقیده و جهانبینی خاص خود جوابهایی خواهند داد. مجموعه پاسخهای آنها یک نظام فکری را تشکیل میدهد که جهانبینی نامیده میشود.
ایدئولوژی یعنی چه؟[8]
بعد از انتخاب جهانبینی نوبت به ایدئولوژی میرسد. ایدئولوژی اصطلاحاً به یک برنامه منسجم و هدف دار و یک خط مشی کلی برای زندگی و یک نظام فکری که وظیفه انسان را مشخص و معین میسازد، اطلاق میشود.
بنابراین اصطلاح، «جهانبينى» به منزله زیر بنا و شالوده است و «ايدئولوژى» رو بنا و محصول یعنی انتخاب یک ایدئولوژی توقف دارد بر انتخاب یک جهانبینی، در حقیقت جهانبینی شناخت یا بینش کلی نسبت به «هستى» میباشد؛ لیکن ایدئولوژی شناخت و آشنایی با وظایف و بایدها و
نبایدها و ارزشهاست.
پاسخهایی که به این قبیل سؤالها داده میشود اصطلاحاً ایدئولوژی نامیده میشود:
وظیفه ما در این جهان چیست؟ چه مسئولیتی داریم؟ سعادت و کمال واقعی انسان در چه کارهایی است؟ چه کارهایی خوب و چه کارهایی بد است؟ و ...؟
خیرات بشر در چه چیزهایی است؟ چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را باید ترک کنیم؟ ...؟
ضرورت تحقیق و پاسخطلبی
برای همه جوانان کنجکاو و دانشآموزان و دانشجویان حقیقت طلب، چنین سؤالهایی مطرح شده و میشود و پاسخ شایسته میطلبند. جوانی دوران کنج کاوی و تحقیق و پرسشگری و هنگامه شکوفاییِ عقل و اندیشه و مرحله تحصیل ایمان و عقیده است، از این رو لازم است در این دوران، شناخت صحیحی از جهان داشته و به تحکیم عقاید خویش بپردازید، بیندیشید و تحقیق کنید و برای هر یک از سؤالهای مذکور، پاسخ یقینآور بیابید.
بنابراین، تهیه یک جهانبینی صحیح و قاطع و یک ایدئولوژی روشن و متین از هر چیزی برای شما ضروریتر است. چون شما عاقل و اندیشمند هستید و عقل کنج کاو و پژوهشگر شما اجازه نمیدهد که از کنار این مسائل بنیادی بگذرید، سطحی گذشتن از این مسائل بنیادی، انسان را به دلهره و
اضطراب و زندگی را به پرتگاه مهیب پوچی و سرگردانی میکشاند.
اصول جهانبینی
به سؤالهایی که در بحث جهانبینی مطرح شد دوباره بنگرید، میتوان آن سؤالها و نظایر آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
1. سؤالهای مربوط به مبدأ هستی و آفریدگار جهان و صفات او، که این بحث «خداشناسى» نامیده میشود.
2. سؤالهای مربوط به آینده انسان و زندگی بعد از مرگ که «معادشناسى» گفته میشود.
3. سؤالهای مربوط به نیاز انسان به یک برنامه منسجم و نیاز به پیامبران و نیاز به رهبری و رهنمودهای آنان که نبوت یا «پيامبرشناسى» نامیده میشود.
4. پرسشهای مربوط به نیاز انسان به رهبران الهی که وجودشان برای اداره عادلانه اجتماع و حفظ و اجرای قوانین آسمانی و هدایت انسانها به سوی خدا ضروری است که این بحث «امامشناسى» نام دارد.
5. سؤالهای مربوط به برنامهها و تکالیف و مسئولیتهای دینی که توسط پیامبران فرستاده شده است.
[8]. ايدئولوژى، واژهاى لاتين است كه مركب از:« ايده+/ لوژى» مىباشد.« ايده» به معناى فكر، عقيده، تصور است و« لوژى» به معناى شناخت و بررسى نظر مىباشد. بنابراين ايدئولوژى يعنى: عقيدهشناسى، انديشهشناسى، بررسى و تحقيق در عقايد. اما اين واژه فعلًا بيشتر در معناى زير استعمال مىشود: 1. عقيده و سيستم فكرى كه واقعيتهاى خارجى را تبيين مىكند؛ كه تقريباً مرادف با جهانبينى است. 2. سيستم فكرى كه خط مشى كلى زندگى و وظايف انسان و بايدها و نبايدها و ارزشها را تعيين مىكند كه در اين معنا از آثار و نتايج جهانبينى به شمار مىرود. در اين جا كلمه ايدئولوژى را در معناى دوم به كار بردهايم.
امينى، ابراهيم، خداشناسى، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388
نظرات شما عزیزان: