فساد سیاسی و اجتماعی حاکم بر رژیم پهلوی
فساد سیاسی و اجتماعی حاکم بر رژیم پهلوی از سوی دیگر بخش اعظم درباریان در بخش خصوصی فعالیت می کردند.حمایت مالی دربار، شاه را قادر می ساخت تا از راه پرداخت حقوق و مزایای هنگفت و فراهم ساختن مشاغل بی درد سر و پر در آمد، تلاش ها و خدمات پیروان و پشتیبانان خود را تلافی کند. دارایی های دربار از چهار منبع عمده به دست می آمد: منبع اصلی آن، زمین های کشاورزی تصرف شده در زمان رضا شاه بود. قسمت عمده این زمین ها با توسل به کشت مکانیزه پس از اصلاحات ارضی هم چنان در دست دربار باقی ماند. دومین منبع ثروت دربار، نفت بود.بنا به نوشته یک اقتصاد دان غربی در سال های پایانی عمر رژیم، پول های هنگفتی به طور مستقیم از محل در آمدهای نفتی به حساب های مخفی اعضای خاندان سلطنتی در بانک های خارجی منتقل شده است. تجارت، سومین منبع در آمد دربار بود.اعضای خاندان سلطنتی مبالغ هنگفتی را با شرایط مناسب از بانک های دولتی وام گرفتند و در حوزه های گسترده تجاری و صنعتی سرمایه گذاری کردند. آخرین منبع ثروت دربار، بنیاد پهلوی بود.بنا به گفته بانک داران غربی این بنیاد سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالی دریافت می کرد و به منزله خزانه مالیاتی مطمئن بخشی از املاک و دارایی های خانواده پهلوی بود.به نوشته نیویورک تایمز این بنیاد خیریه در سه راه مورد استفاده قرار می گرفت، منبع مالی برای خانواده سلطنتی، وسیله ای برای نفوذ در بخش های کلیدی اقتصادی و راهی برای پاداش دادن به پشتیبانان رژیم. (1) پی نوشت: 1.آبراهامیان، پیشین، صص 537 و 538 و مجموعه اسناد لانه جاسوسی، از ظهور تا سقوط، ج 1، صص 140- 15. منابع مقاله:
انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، جمعی از نویسندگان ؛
مبارزه رژیم با مذهب و روحانیون
مبارزه رژیم با مذهب و روحانیون بی توجهی به ارزشها و معتقدات جامعه و مقابله با ارزشهای اسلامی، مشخصه دیگری از سلطنت شاه در دوره 57 1342 است.در جامعه ای مانند ایران که 98 درصد جمعیت آن مسلمان و بیش از 90 درصد آنها پیرو مذهب شیعه هستند، (1) اولین و مهمترین ارزش مشترک ملت، اسلام است و هیچ دولتی نمی تواند این عامل وحدت بخش را نادیده بگیرد.اما رژیم شاه با گستاخی خود علیه مذهب و روحانیت، (2) مصداق این بی توجهی شده، مورد خشم و نفرت مردم قرار گرفت.بر همین اساس گفته می شود که یکی از عوامل عمده بروز انقلاب اسلامی، تلاش شاه در زیر پا گذاشتن ارزشها و سمبلهای دیرین اجتماعی بود که ریشه عمیقی در مذهب داشتند. (3) این حرکت و تلاش شاه، از سالهای 1340 به بعد بسیار واضح تر شد و بخش بزرگی از مخالفین رژیم شاه با تمسک به اسلام و مذهب به مقابله با وی برخاستند. تقلید و اقتباس شاه از سکولاریسم، نفی میراث اسلامی، نفرت از اعراب و تجلیل از گذشته پیش از اسلام، تأکید بیش از حد برناسیونالیزم قومی و نژادی، پیرایش زبان فارسی از واژه های عربی، تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی و جستجوی پایه های نظری و تاریخی برای مشروعیت سلطنت، تغییر در قوانین و مقررات و حذف مواد مربوط به اسلام در آنها و...مسایلی بودند که واکنش اقشار و طبقات مذهبی را برمی انگیخت. ایدئولوژیهای ناسیونالیستی رسمی، بخصوص در دهه 1350، دست کم در ظواهر زندگی ایرانیان نفوذ و سلطه پیدا کرده بود، تا آنجا که عده کثیری از ناظران غربی از این بابت که ایران را دیگر در زمره یکی از کشورهای جهان اسلامی قلمداد نمی کردند، بسیار خوشحال بودند و به تکرار این جمله از مقامات ایرانی می پرداختند که: «درست است که ما مسلمانیم، ولی فراموش نکنید که ما عرب نیستیم» . (4) شاه طی یک برنامه حساب شده به سمتی می رفت که دین را هم، به عنوان بخشی از مدرنیزاسیون جامعه، غربی کند و در یک جامعه بشدت مذهبی، نقش دین را همانند جهان غرب تنزل دهد، بدون این که به تفاوت زمینه های فرهنگی و تاریخی دو جامعه و دو دین توجه داشته باشد.جمشید آموزگار به صراحت اعلام می کرد که: «دنیای امروز دنیای ایدئولوژی نیست، دنیای تکنولوژی است» . (5) یکی از دلایل اقبال گسترده مردم به اسلام در دهه آخر سلطنت شاه، اصرار بیش از حد رژیم در محو ارزشهای اسلامی بوده است، هر چه رژیم بیشتر تلاش می کرد، مردم بیشتر حساس می شدند .این موج گسترده، در سالهای آخر سلطنت شاه به طور کامل بر روند انقلاب و اعتراضات مردم حاکم شد و همه شعارها و پیرایه ها را تحت الشعاع قرار داد و انقلاب به طور عملی در قالب اسلام و سمبلها و شعائرهای مذهبی قرار گرفت و به تعبیری «انقلاب به نام خدا» (6) انجام شد. به همین دلیل در این دوره، سخنرانیهای سیاسی اسلامی به مساجد و منابر و حسینیه ها کشیده شد و مردم از مراسم و شعائر مذهبی همانند نماز جماعت، نماز عید فطر، شهادت، اربعین، تاسوعا و عاشورا به عنوان وسیله پوششی برای تحرک خوداستفاده نموده، همه چیز را از دست رژیم شاه خارج ساخته بودند.محملهای اسلامی و مذهبی در مبارزه ملت علیه شاه، بخصوص در سالهای آخر سلطنت وی در اغلب منابع مربوط به انقلاب اسلامی آمده و مورد انکار هیچ محقق بی طرفی نیست. ملت ایران، علاقه و اعتقاد خود به اسلام و مذهب را با علاقه به روحانیت و در رأس آن، امام پیوند زده بود و در آن شرایط، فقط روحانیت را منادی اسلام می دانست و به ندای آن پاسخ می داد.به همین سبب، علاوه بر این که هتک مذهب و ارزشهای اسلامی را نمی پذیرفت، در مقابل هتک حرمت ساحت روحانیت، بخصوص امام (ره)، و نیز شخصیتهای اسلامی و روشنفکران مسلمان واکنش نشان می داد.عکس العمل مردم در مقابل درگذشت مرموز و مبهم دکتر شریعتی، شهادت فرزند امام و نیز توهین روزنامه اطلاعات به شخص امام در سال 1356 در همین چارچوب قابل توضیح است.مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات در 17 دی ماه 1357 به نظر برخی از محققین، عامل شتاب در سقوط نهایی رژیم شاه به شمار می رود، (7) زیرا این توهین جاهلانه، محرک مردم شد و با تظاهرات و کشتارها و اربعین های متوالی، یک برنامه زنجیره ای سراسری را به راه انداخت که بدون این مقاله، امکان آن بعید بود. پی نوشت ها: 1.منوچهر محمدی، پیشین، ص .74 2.عبارت از مهندس بازرگان است.رجوع شود به: انقلاب ایران در دو حرکت، ص .21 3.همان، ص .76 4.حامد الگار، پیشین، ص .32 5.رجوع شود به: روزنامه رستاخیز، مورخه 27/1/ .1356 6.بخشی از عنوان کتاب کلربریر و پیربلانشه است که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته شده است و مشخصات کامل آن را پیش از این آورده ایم. 7.منوچهر محمدی، پیشین، ص 127 و نیز بازرگان، پیشین، ص .24 منابع مقاله:
مدخلی بر انقلاب اسلامی و ریشه های آن، شفیعی فر، محمد؛
نظرات شما عزیزان: