تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50899
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 130125
بازدید ماه : 183403
بازدید کل : 10575158
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 6 / 11 / 1400

صدقه و انفاق باید از مال حلال باشد

حضرت صادق علیه السلام فرمود شنیدم مردی را اهل سنت و جماعت بسیار می ستایند و احترامش میکنند میل داشتم بطور ناشناس او را ببینم، اتفاقاً روزی در محلی ملاقاتش کردم. مردم اطرافش را گرفته بودند ولی او از آنها کناره میگرفت با پارچه ای (الثام) صورت خود را تا بینی پوشانده بود پیوسته درصد بود از مردم جدا شود بالاخره راهی را انتخاب نموده اطرافیان او را وا گذاشتند، من از پیش رفتم و کارهایش را زیر نظر داشتم به دکان نانوائی رسید در یک موقع مناسب که صاحب دکان غافل بود دو گرده نان برداشته از آنجا گذشت. به انار فروشی برخورد از او نیز دو انار سرقت کرد.
در شگفت شدم که چرا این مرد دزدی می کند بالاخره در بین راه به مریضی رسید همان دو نان و دو انار را به او داد من او را تعقیب کردم تا از شهر خارج شد، خواست در آنجا وارد خانه ای شود گفتم بنده خدا آوازه ترا شنیده بودم مایل بودم از نزدیک ببینمت ولی از تو چیزی دیدم که بی میل شدم.
پرسید چه دیدی؟ گفتم از نانوا دو گرده نان و از انار فروش دو انار دزدیدی. مجال ادامه سخن نداده پرسید تو کیستی پاسخ دادم مردی از اهل بیت پیغمبرم (ص). از وطنم سؤال کرد، گفتم مدینه است. گفت شاید تو جعفر بن محمد بن علی بن حسینی (ع) جواب دادم آری. گفت این نسبت چه سود ترا که جاهلی و علم جدت را واگذاشته ای. پرسیدم از چه رو؟ گفت زیرا به قرآن اطلاع نداری که در این آیه خداوند می فرماید (من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلایجزی الا مثلها) «هر که کار نیکی کند ده برابر پاداش میگیرد و کسی که کار زشتی انجام دهد مطابق همان کیفر می بیند؟»
من دو نان با انار دزدیدم در این صورت چهار گناه کرده ام ولی چون آنها را انفاق کردم و به آن مریض دادم به دلیل همان آیه چهل حسنه دارم وقتی که چهار از چهل کسر شود، سی و شش حسنه دیگر طلبکار می شوم، گفتم (ثکلتک امک) مادرت به سوگواریت بنشیند. تو جاهل به کتاب خدائی، نشنیده ای خداوند میفرماید (انما یتقبل الله من المتقین) همانا خداوند از پرهیزگاران قبول می کند گفتم دو نان و دو انار دزدیدی چهار گناه کردی چون بدون اجازه صاتحبش به دیگری دادی چهار گناه دیگر نیز اضافه شد نگاهی دقیق بمن کرد او را واگذاشتم و رد شدم.

 اموال خود را با صدقه حفظ کنید

حضرت صادق (ع) فرمود: مردی یهودی از محلی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب تشریف داشتند گذشت گفت (السام علیک) آن جناب پاسخ داد علیه «برتو باد» اصحاب عرض کردند این مرد گفت مرگ بر شما باد، فرمود من هم گفتم بر تو باد، سپس فرمود پشت این شخص را ماری سیاه خواهد گزید و می میرد.
یهودی به راه خود رفت، پشته بزرگی هیزم جمع آوری نموده طولی نکشیده که بازگشت، وقتی خواست از محل
پیغمبر (ص) بگذرد به او فرمود پشته ات را زمین بگذار، هیزم را بر زمین نهاد دیدند مار سیاهی چوبی را به دندان گرفته
از او سؤال فرمود امروز چه کردی؟ عرض کرد کاری نکردم هیزم را که جمع نمودم دو گرده نان داشتم یکی را خوردم و دیگری را به مستمندی صدقه دادم، فرمود با همان صدقه جلوگیری از مرگش شد (الصدقة تدفع میتة السوء عن الانسان)، صدقه مرگ ناگهان و ناروا را از انسان بر می گرداند.

 صدقه بلای آسمانی را رفع می کند

حضرت صادق (ع)با عده ای که کالای زیادی برای فروش با خود می بردند در سفری همراه بود بین راه اطلاع دادند که یک دسته دزد در فلان محل برای غارت کردن کاروان اجتماع کرده اند از شنیدن این خبر همراهان آن جناب طوری متوحش شدند که آثار ترس در صورتشان آشکار دیده می شد امام (ع)فرمود: ناراحتی شما از چیست چرا اینقدر متوحش شدید؟ عرض کردند سرمایه و کالای تجارتی داریم می ترسیم از دست بدهیم ممکن است؟ در اختیار شما بگذاریم راهزنان اگر بدانند متعلق به شما است شاید چشم طمع نداشته باشند.
فرمود از کجا میدانید شاید آنها برای سرقت اموال من آمده باشند در این صورت بی جهت سرمایه خود را از دست داده اید عرض کردند چه کنیم؟ صلاح میدانید کالای خود را در زمین پنهان کنیم فرمود این کار بیشتر باعث تلف شدن آنست زیرا ممکن است مطلع شود و آنها را بردارد یا در بازگشت جایش را پیدا نکنید گفتند پس چه باید کرد پاسخ داد: بسپارید به کسیکه آنرا از هر گزند و آسیب نگه می دارد افزایش سرشاری نیز بهر قسمت از آن کالا میدهد بطوریکه هر قسمت آن بیشتر از دنیا و آنچه در اوست ارزش پیدا کند هنگامی به شما باز دهد که نهایت احتیاج را به آن داشته باشید سؤال کردند آن شخص کیست فرمود پروردگار جهان.
پرسیدند چگونه بخدا بسپاریم. توضیح داد که بر فقرا و مستمندان صدقه دهید. گفتند اینجا بیچاره و مستمندی نیست که به آنها بدهیم، فرمود تصمیم بگرید یک سوم از اموال خود را صدقه بدهید تا خداوند بقیه را از پیش آمدی که می ترسید نگه دارد تصمیم گرفتند. فرمود اینک در پناه خداوند اموالتان نگه داشته میشود براه خود ادامه دهید


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستان
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی