صاحبان قدرت

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

صاحبان قدرت

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

صاحبان قدرت

صاحبان قدرت

زیادبن ابی سلمه گفت خدمت حضرت موسی بن جعفر(ع)رسیدم، بمن فرمود زیاد؟ تو در دستگاه سلطنتی اشتغال داری؟ جوابدادم آری. فرمود چرا؟! عرضکردم من مردی صاحب احسانم و مستمندان را دستگیری میکنم (بطوریکه مردم را عادت داده ام و ترک نمیتوانم بکنم) از طرفی نیز عیالمندم و وسیله ای که تأمین این مخارج مرا بنماید ندارم. فرمود زیاد اگر مرا از قله کوهی بلند بیندازند که قطعه قطعه شوم یا پا بر روی فرش آنها بگذارم، مگر در یک صورت میدانی آن چه صورت است؟ عرضکردم.
فرمود (الا لتفریج کربة عن مؤمن اوفک اسره اوقضاء دینه) مگر برای برطرف نمودن یک گرفتاری و اندوه از مؤمنی یا گشایش گرهی از کارش یا پرداخت قرض او. زیاد آسانترین معامله ایکه با متصدیان شغلهای سلطنتی میشود اینستکه سراپرده هائی از آتش برای آنها میزنند در روز قیامت تا خداوند از حساب مردم فارغ شود.
زیاد! اگر عهده دار عملی از امور اینها شدی به برادرانت نیکی کن تا گناه هائی که بواسطه اشتغال به کارهای آنها در هر مأموریتی مرتکب! میشوی این نیکی به برادران جبران آنها را بکند. زیاد! هر یک از شما(که خود را جزء پیروان مامیدانید) متصدی کارهای اینها بشود چنانچه بین شما و آنها از نظر برآوردن حاجت و انجام کار تسویه قائل شود باو بگوئید تو در اینکه خود را جزء دوستان و پیروان آل محمد صلی الله علیه و آله میدانی دروغ میگوئی و این ادعائی بیش نیست.
زیاد! هر گاه خود را صاحب قدرت بر مردم مشاهده کردی بیاد داشته باش آنچه بایشان نیکی کنی میگذرد و ممکن است آنها را فراموش کنند ولی برای فردای قیامت تو همان نیکیها باقی خواهد ماند.

 او از امام مجوز داشت

علی بن یقطین یکی از شیعیان و پیروان ارجمند در زمان حضرت صادق و موسی بن جعفر علیهماالسلام بود با اینکه در درباره هارون الرشید بشغل وزارت اشتغال داشت در نهایت احتیاط و تقیه اعتقاد خود را کاملاً حفظ میکرد، اموال بسیار زیادی برای حضرت صادق و موسی بن جعفر(ع) میفرستاد.
بکربن محمد اشعری گفت از موسی بن جعفر(ع) شنیدم فرمود دیشب از خداوند درخواست نمودم علی بن یقطین را بمن بخشد، او را بمن بخشید، همانا علی بن یقطین بذل مال و محبت در راه ما خانواده نموده از اینرو شایسته بزرگواری در دنیا و آخرت گردید.
و نیز گفت بسیار اتفاق میافتد که علی بن یقطین صد هزار درهم تا سیصدهزار برسم پیشکش و هدیه خدمت آنجناب میفرستاد، ایشان وجوه را بین شیعیان مستمند و خانواده و بستگان خود تقسیم می کردند علی ابن یقطین در سنه 180 هنگامی که موسی بن جعفر(ع) زندانی بود از دنیا رفت.
علی بن یقطین از حضرت موسی بن جعفر(ع) اجازه خواست که اگر صلاح بدانند از شغل وزارت کناره گیری کند آنجناب اجازه نداد و فرمود:
علی! اینکار را نکنی ما بتو انس و الفت داریم (هرگاه به آنطرف گذارمان بیافتد) برادرانت نیز بواسطه مقام ظاهریت عزتی دارند شاید بوسیله تو خداوند رفع یک گرفتاری را بنماید و آتش کینه مخالفین را فرونشاند. علی! کفاره خدمت در چنین دستگاهی نیکی به برادران ایمانی است، اگر تو انجام یک کار را بعهده بگیری من سه چیز را برایت ضمانت میکنم، پیمان ببندی که هر یک از برادران دینی خود را ملاقات کردی حاجتش را برآوری و نسبت به او نیکی کنی من نیز ضامن میشوم که هیچگاه روی زندان را نبینی و شمشیر برویت کشیده نشود و به فقیر و تنگدستی مبتلا نشوی، علی!هر کس مؤمنی را شادمان کند اول خدا و بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله در مرتبه سوم ما را مسرور و شادمان کرده.

 آیا بغیر از مؤمن می توان صدقه داد؟

معلی بن خنیس گفت: شبی بارانی حضرت صادق (ع) از منزل به طرف ظلة بنی ساعده خارج شد من آهسته از پی ایشان روان شدم در میان راه چیزی از آن جناب بر زمین افتاد فرمود: (بسم الله اللهم ردّعلینا) «خداوند!گمشده را به ما برگردان» آنگاه پیش رفته سلام عرض کردم. فرمود معلی تو هستی؟ عرض کردم آری فدایت شوم، فرمود جستجو کن هر چه پیدا کردی بمن بده. روی زمین دست کشیدم، متوجه شدم نان زیادی پراکنده شده. هر چه پیدا کردم به آن جناب تقدیم نمودم، دیدم انبان بزرگی پر از نان است آن قدر سنگین بود که برداشتن مرا دشوار می نمود.
عرض کردم اجازه فرمائید من بردارم. فرمود من سزاوارترم به برداشتن آن ولی بیا باهم تا ظله بنی ساعده رویم. وقتی به آنجا رسیدم عده ای را دیدم خوابیده اند حضرت صادق علیه السلام کنار هر یک از خفتگان یک یا دو گرده نان مس گذاشت، به همین ترتیب همه را نان داده از ظله خارج شدیم. عرض کردم اینها حق را می شناسند (و شیعه هستند). فرمود اگر عارف بحق بودند در نمک نیز آنها را کمک می کردیم (شاید منظور این باشد که سر سفره خودمان ایشان را نشانده با هم غذا می خوردیم) بدان خداوند هیچ چیز را خلق نفرموده مگر اینکه خزینه داری جهت آن آفریده است غیر از صدق که خود حافظ و نگهبان آنست، پدرم (حضرت باقر علیه السلام) هرگاه صدقه می داد و چیزی را در کف سائل می نهاد باز از او می گرفت و می بوسید و می بوید. دو مرتبه بر دست او می گذاشت. شبانگاه صدقه دادن خشم خدا را فرو می نشاند و گناهان را محو نموده حساب روز قیامت را آسان می کند صدقه روز مال و عمر را زیاد می گرداند.
عیسی بن مریم علیه السلام از کنار دریا می گذشت گرده نانی از خوراک خود را در دریا انداخت یکی از حواریین عرض کرد اینکار را چه کردید با این که گرده نان غذای شما بود؟ فرمود انداختم تا نصیب یکی از حیوانات دریا شود. در پیش خداوند این عمل پاداشی بزرگ دارد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستان

تاريخ : شنبه 6 / 11 / 1400 | 6:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.