سرمقاله

هیچ پدیده ای در عالمِ وجود، بی علت نیست و هیچ رخدادی بی سبب رخ نمی دهد. دین گریزی نیز یک پدیده اجتماعی، عینی و رفتاری است که معلول علل و مسبّب از اسبابی ویژه است. گرچه آدمی ذاتا و فطرتا مشتاق دین است و با عناصر درون دین ارتباطی تکوینی و ماهوی دارد، امّا عوامل و علل قسری، سبب می شوند که انسان نسبت به دین و مظاهر آن، ادبار داشته باشد. ما بر این باوریم که در ذات و ماهیت دین، عنصر و یا عناصر گریزآفرین وجود ندارند. اگر آدمیان به فاز دریافت معارف دینی نائل آیند، در هیچ رتبه و مرحله ای از دین نمی گریزند. گرفتن پیام دین وقتی محقق می گردد که هم فاعلیت فاعل تام باشد و هم قابلیت قابل. از سویی چون دین مطابق و هماهنگ با فطرتِ انسان است، می توان گفت فاعلیتِ فاعل [دین] در تأثیرگذاری بر انسان تام است. بنابراین اگر مشکلی وجود دارد، باید آن را در قابلیت قابل جست وجو نمود.

عقل و عشق دو رکن اساسی در حیات انسانی محسوب می شوند و همه جاذبه ها و دافعه ها در این دو حوزه و بر اساس این دو معیار رخ می دهند. در درون دین، هم عقل وجود دارد و هم عشق! و دین با دو گوهر باقی مانده است و باقی خواهد ماند: عقل و عشق! دین هم ذهن انسان را تغذیه می کند و هم دل آدمی را حیات و حرکت و نشاط می بخشد. اگر ذهن و عاقله انسان مجذوب دین شود، اما دل آدمی از دین بگریزد، اعتدال و تعادل لازم در وجود آدمی به هم می خورد. عدم اعتدال موجب گریز می شود. از این رو، در معرفی و شناساندن دین، می بایست هم با دل ها و قلوبِ انسان های مخاطبْ ارتباط برقرار کرد و هم با عقل و ذهن آنان سخن گفت. ما در معرفی دین نباید از این نکته غفلت کنیم که عاطفه و هیجان بخصوص در نسل جوان دو امر مهم و سرنوشت ساز تلقی می شوند.

صد البته عشق و عاطفه می بایست بر اساس منطق و برهان استوار باشد و هم از این روست که نظام عقاید و جهان بینی دینی، زیربنای نظام ارزشی و رفتاری متدینان آگاه است.

در شخصیت انسان، هم عناصر نظری و ایدئولوژیک نقشی اساسی و ویژه ایفا می کنند و هم عناصر عاطفی و هیجان آفرینِ روحی، سهمی بسزا دارند. سران استکبار هم اینک سعی می کنند که هم در بُعد نظری با ایجاد شکوک و شبهات، عقل و فکر انسان ها را منحرف کنند و هم در بُعد عاطفی، به جای تقویت عواطف مذهبی، احساسات و هیجانات حیوانی را در آدمیان برانگیزانند تا در یک پروسه دراز مدّت هر دو عامل ایجابیِ دین خواهی بی اثر شده، زمینه های مضاد آن ها به کار گرفته شود.

از سویی امروزه دین ستیزان جهان تلاش می کنند که به تدریج دین گریزان را به دین ستیزان مبدل سازند و برای اجرای این پروژه خطرناک و دین سوز، بیش تر سعی دارند که جنبه های تعقلی و ابعاد نظری دین را نادیده بگیرند و آن ها را به کناری نهند و تماما بر روی ابعاد عاطفی و احساسی مردم بخصوص جوانان کار کنند و آموزه های دینی را مخالف و مضاد با عواطف، روحیات و احساسات انسانی جلوه دهند. آنان معتقدند که هرچه بیش تر در این راستا تلاش نمایند، دین گریزی سهل تر و عمومی تر می شود و زمینه برای دین ستیزی فراهم تر می گردد.

حکومت دینی وظیفه مند است هم در راستای تحکیم پایه های نظری و عقیدتی و مبانی فلسفی اندیشه دینی تلاش نماید و اقدامات فرهنگی مناسب و لازم را سامان دهد و هم در جهت آماده سازی بسترهای مناسب برای تجلی و ظهور شور و احساس دینی و عشق الهی و مقدس در همه اقشار جامعه به ویژه نسل جوان گام های لازم و ضروری را بردارد.

بر محققان حوزوی و دانشگاهی نیز فرض و لازم است که در عصر حاضر، از دیدگاه جامعه شناختی و روان شناختی، پدیده دین گریزی و دین ستیزی را مورد مطالعه و بررسی جدّی قرار دهند و دستاورد تحقیقات و پژوهش های خود را در اختیار مسؤولین ذیربط قرار دهند تا گامی عملی برای کنترل این پدیده اجتماعی برداشته شود.