حکمت و درایت

میان حکمت و علم تفاوت عمده ای وجود دارد. علم دانایی است و حکمت به کارگیری دانایی در محل مناسب خود. راغب اصفهانی در «مفردات» خود، حکمت را «رسیدن به حق و واقع به واسطه علم و عقل» دانسته است. بررسی رفتار سردار سلیمانی در طول دوره حیات سیاسی اش به ما می گوید او در عین آنکه از علوم مختلف انسانی بهره وافری داشت و این عمدتاً به اهل مطالعه بودن و دقت او در متون علمی بازمی گشت، عقل بزرگی داشت و می توانست به خوبی درست و نادرست بودن آنچه در متون علمی یا به ظاهر علمی آمده است را دریابد. او در همان حال با عقل خود می توانست به معانی عمیق تر از متن دست پیدا کند و آنها را به خوبی به زبان بیاورد. سلیمانی درکی نیز از آنچه می آموخت داشت و این درکی فراتر از متن بود. در مباحث علمی، یک اشکال عمده برای طالبان آن وجود دارد و آن غرق شدن در رودخانه جاری است که از قدیم راه افتاده و در طول زمان هر دانشمندی واوی بر آن افزوده و به مرور تبدیل به اصلی مسلم گردیده است. در این میان معدودی افراد وجود دارند که می توانند بر موج سوار شده و از غرق شدن در آن بدور باشند. «مشهورات زمانه» ریسمانی نیست که هر کسی یارای گسستن آن را داشته باشد. نکته دیگر این است که فرد وقتی با یک «علم» و «آگاهی» مواجه می شود باید زمان، مکان و موقعیت به کارگیری آن را نیز دریابد و به قول معروف جای به کارگیری سخن را بداند چه اگر غیر از این باشد، «سخن خوب» در جای نامناسب ضایع می گردد.

نمونه ای از درایت سلیمانی

برخورد شهید والا مقام با پدیده ها ترکیبی از علم و درایت بود. ترکیب قاطعیت و محبت در حل و فصل پدیده های ناخوشایند به «حکمت عملی» منجر می شود و هزینه ها را کاهش می دهد. در ماجرای انتزاع کردستان از عراق که یک توطئه بزرگ علیه منطقه بود و می توانست به درگیری های متعددی در غرب آسیا منجر شود، سردار سلیمانی با علم به این مسئله وارد عمل شد. ابتدا با زبان ملاطفت و استفاده از روابط صمیمانه از رهبران کرد عراق خواست همه پرسی را کنار بگذارند و حقوق خود را از طریق مذاکره با دولت مرکزی عراق دنبال کنند و به آنان گفت من همه توانم را برای وادار کردن دوستان عراقی به انجام تعهدات خود به کار می گیرم ولی رهبران کرد با محوریت «مسعود بارزانی» به گمان اینکه به فرصتی تاریخی دست پیدا کرده اند از این درخواست برادرانه حاج قاسم استقبال نکرده و بر انجام همه پرسی تأکید نمودند. او در آخرین دیداری که با بارزانی داشت به او یادآور شد که این موضوع جوی خون به راه می اندازد و این بار دیگر برای دفع خطر از ما کاری برنمی آید» که بارزانی در پاسخ گفته بود «جامعه بین الملل در کنار ماست». بعد از برگزاری همه پرسی، نیروهای عراق کرکوک را که با توافقات ضمنی و به مرور تحت کنترل کردها درآمده بود، از کنترل حکومت اقلیم خارج کردند و این سبب شکاف در میان احزاب کردی در اربیل و سلیمانیه گردید و در نهایت نتایج همه پرسی به تعلیق درآمد و حزب دموکرات کردستان از سوی خود کردها متهم به عدم درایت و عدم آینده نگری و عامل ریخته شدن خون کردها گردید. شدت فشارهای مردمی به بارزانی و حزب دموکرات سبب شد که او بار دیگر دست به دامان ایران گردد. سردار سلیمانی علیرغم آنکه در این موضوع خاطرات تلخی از بی مروتی رهبران کرد پیدا کرده بود، آنان را پذیرفت و برای بازیابی وضعیت شان به آنان کمک زیادی کرد. در این ماجرا از به نتیجه رسیدن یک فتنه منطقه ای جلوگیری شد، حل مسئله در زمان کوتاهی به نتیجه رسید، هزینه های عملیات خنثی سازی بسیار کم بود و روابط ایران و اربیل هم ترمیم شد. این در حالی بود که در ایران مسئولان ارشد دیپلماسی کشور در جلسات رسمی تأکید می کردند که مخالفت ایران با تجزیه کردستان عراق به جایی نمی رسد و ایران را درگیر یک چالش پرهزینه و دنباله دار می کند. در این صحنه، سردار شهید سلیمانی با ترکیب قاطعیت و محبت توانست کار بسیار بزرگی بکند که دیپلمات های ورزیده، آن را «غیرممکن» می دانستند.

مشورت و درایت

شور و مشورت و گرفتن نظرات دیگران یکی از اشتغالات و دغدغه های مهم سردار سلیمانی بود که دایره وسیعی را تشکیل می داد و شامل برگزاری منظم کمیسیون های تخصصی، جلسات فراوان تک و چند نفره، گرفتن نظرات افراد در میدان به صورت های حضوری، تلفنی و مکاتبه ای و مطالعه روز نظرات شخصیت های موافق و مخالف داخلی و خارجی بود. این موضوع اشراف و چیرگی فراوانی به او داده بود و لذا در جلسات کاری و با دست پر وارد بحث می شد و به اداره جلسات می پرداخت. این خصوصیت در میدان عمل به او کمک زیادی می کرد و وامی داشت تا فقط به کلیات و «نقطه نهایی هدف» نگاه نکند و امکانات و تمهیدات لازم را برای تحقق هدف نهایی فراهم نماید. خود او در جلسه ای می گفت هدف گذاری کلی کفایت نمی کند ما باید هدف کلی را با تحقق اهداف جزیی محقق کنیم و معتقد بود فرماندهی که هدف نهایی را می بیند اما از موقعیت ها و موانع واقع شده در حد فاصل مبدأ و مقصد خبر ندارد و برای عبور از آنها برنامه ندارد، هم هزینه ها را بالا می برد و هم تحقق هدف نهایی را به خطر می اندازد.

شور و مشورت او در خدمت اشراف او به جزئیات بود او در عین حال در جزئیات مسئله غرق نمی شد و اندازه هر جزیی را با جزیی دیگر برابر نمی دانست و به تقسیم بندی آنان به جزئیات مهم و جزئیات غیرمهم دست می زد و از میان جزئیات مهم، یک، دو و یا حداکثر سه موضوع را برمی داشت و همه توان و نیروی خود را برای رفع یا تحقق آنها به کار می گرفت و به این وسیله به تحقق هدف نهایی نایل می آمد. این روش او هم هزینه ها را کاهش می داد و هم تحقق هدف را با نیروها و امکانات کم میسر می کرد و هم در نهایت زمان تحقق هدف نهایی را کاهش می داد. این همه نتیجه ترکیب شو و درایت او بود.

عزم و اراده پولادین

آنجا که پای تکلیف الهی در میان بود، واژه «نمی توان» و «نمی شود» در قاموس سردار سلیمانی جایی نداشت. سه نوع مواجهه با تکلیف وجود دارد:

1. تکلیفی که شده را مالایطاق بدانیم و لذا با شک در اینکه مکلفیم با تکلیف مواجه شویم.

2. در تکلیف شک نمی کنیم، در توانایی خود و در کمک خداوند شک می کنیم و در عین حال وارد می شویم ولی به بودن انجام تکلیف نمی اندیشیم و لذا بار به مقصد نمی رسد و یا نصف و نیمه می رسد.

3. برای انجام کامل و بدون درنگ و با نثار جان به میدان می آییم و به پیروزی قطعی که وعده خداوند است دست پیدا می کنیم و با درک پیچیدگی ها، خداوند را تنها عامل پیروزی می دانیم و با هر پیروزی، اراده مان برای انجام تکلیف بعدی راسخ تر می شود و در نهایت در همه صحنه ها فتح الفتوح اتفاق می افتد.

سردار سلیمانی وقتی وارد میدان می شد با هدف تحقق فتح الفتوح برای اسلام وارد می شد و لذا در طول حیات سیاسی معنوی خود، همواره با پرچم فتح از میدان بازگشت.

معنویت، مجاهدت و شهادت طلبی

معنویت مهم ترین رکن زندگی و سلوک سردار سلیمانی بود. توصیه او به یک جوان فامیل که دو چیز را فراموش نکند: نماز شب و احترام بسیار به پدر و مادر، وضع روحی این شهید را نشان می دهد. او به نماز و به خصوص نماز شب توجه خاصی داشت نمازهایش نوعاً با اشک همراه بود و غیر از نماز هم او بسیار اهل بکاء بود. با شیندن خبر هر شهیدی منقلب می شد و در خود می شکست. دائم الذکر بود. شهید سلیمانی بسیار اهل مطالعه بود و این عادت روزانه او در سفر و حضر بود. کتاب های مختلف اعتقادی، معنوی، اجتماعی و سیاسی را مطالعه می کرد و حتی از کتاب ها خلاصه برمی داشت و آخرین کتابی که او آن را خلاصه کرده بود کتاب «انسان کامل» شهید مطهری بود.

از منظر شهید، مجاهدت در راه خدا در ابعاد شخصی و اجتماعی کلید رستگاری فرد و جامعه است. او بارها گفت هشت سال دفاع مقدس برجسته ترین دوره اسلام است او جبهه را یک مکتب انسان سازی می دانست و معتقد بود در انسان سازی هیچ چیز بر جبهه و حضور در میدان جهاد در راه خدا برابری نمی کند. شهادت گمشده شهید بود و هیچ چیز دیگری او را قانع نمی کرد و به چیز دیگری رضایت نمی داد.

سازماندهی و نظم

او در طول دوران پرماجرای مدیریت خود، سازمان های زیادی را ایجاد کرد و از این طریق ظرفیت زیادی پدید آورد. سازمان هایی که او پدید آورد از دو خصوصیت مهم پیروی می کردند یکی چابکی و استفاده از حداقل نیروی انسانی، دیگری کارا بودن و کمک بودن در میدان عمل. به عنوان مثال وقتی او پا به میدان سوریه گذاشت، این کشور را انواعی از کشورهای متخاصم و انواعی از گروه های تروریستی که سوریه را مورد تهاجم قرار می دادند فراگرفته بود مرزهای شمالی، شرقی، غربی و جنوبی سوریه کاملاً ناامن و محل ترانزیت تروریسم بود و هیچ شهری از شهرهای سوریه امنیت لازم را نداشت. در یک ارزیابی اولیه و رایج، برای دفع این تهدیدات پرحجم، نیروهای زیادی شامل 20 تا 30 لشکر عملیاتی و انواعی از یگان های هوایی نیاز بود و بودجه سنگینی برای دفع این فتنه جهانی علیه مردم و دولت سوریه طلب می کرد. اما این کار امکان پذیر نبود چرا که نه چنین نیروی آماده به کاری در زمین با مختصات سوریه در این کشور و نه در ایران وجود نداشت و از آنچنان بودجه ای هم خبری نبود. وضع مالی ایران و سوریه در این سال ها نیازی به توضیح ندارد.

سردار سلیمانی به چهره ای محبوب در میان ملت های منطقه تبدیل شده کما اینکه در غرب از او به عنوان چهره ای که برنامه غرب را بهم زده است، یاد می شود. سؤال این است که آیا ماجرای تجاوز آمریکا یا هر قدرت دیگری و یا فتنه انگیزی گروه هایی نظیر داعش به کلی پایان یافته و در آینده نیز از این اقدامات علیه کشورهای منطقه خبری نخواهد بود؟ پاسخ منفی است. پس هنوز هم و برای همیشه نیاز به سازمانی که بتواند تهدیدات را از منطقه دفع کند وجود دارد.