خدا نزدیک است - درس ششم
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 74631
بازدید دیروز : 63316
بازدید هفته : 287779
بازدید ماه : 610060
بازدید کل : 11001815
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 28 / 11 / 1399

بسم الله‌ الرحمن الرحیم
خدا نزدیک است
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
ما انسان را آفريديم و وسوسه هاى نفس او را مى دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديك‌تريم (ق/16)


انس با قرآن (اعجاز قرآن از جنبه هنري و زيبايي ـ قسمت اول)
يكى از وجوه اعجاز قرآن كه فوق العاده مورد توجه بوده است جنبه لفظى و جنبه ظاهرى آن است. فصاحت و بلاغت يعنى روشنى بيان، شيرينى بيان، زيبايى يك بيان، جذابيت يك بيان. راجع به فصاحت و بلاغت، علماى فن مى گويند قبل از آن‌كه احتياج به تعريف داشته باشد، هر كسى تا حدودى فصاحت و بلاغت را مى شناسد.
به‌عنوان مثال سعدى به فصاحت معروف است. اين‌كه هر كسى كه با زبان فارسى آشنايى مختصرى دارد در روح خودش يك جذبه اى نسبت به آثار سعدى احساس مى كند، تابع اين نيست كه اول تعريف فصاحت و بلاغت را از زبان ادبا شنيده باشد بعد دنبال آن رفته باشد.
مسأله اعجاز قرآن در آن جهتش كه مربوط به زيبايى است مربوط به جذابيت قرآن است كه چيز جذابى است.
اين خصوصيت در زيبايى قرآن هست كه با اين‌كه فصاحت را به منتها درجه رسانده است، از هر نوع تعبير شاعرانه اى كه بوى كذب در آن باشد پرهيز كرده است. به‌عنوان مثال در شعرها داريم: «يا رب چه چشمه اى است محبت كه من از آن ـ يك قطره آب خوردم و دريا گريستم »
اين از نظر شعرى خيلى زيباست اما از نظر واقعيت خيلى دروغ است. در قرآن بويى از اين تعبيرات نيست. وقتى مطلبى را به مطلب ديگرى تشبيه مى كنند، دو چيز را قرين يكديگر قرار مى دهند و اين اعجاب را برمى انگيزد. در قرآن اتفاقا تشبيه هم زياد به كار نرفته. قرآن در عين اين‌كه از مقوله زيبايى است باز با عقل و روح و فكر انسان سر و كار دارد يعنى مسائلى كه مى گويد همان مسائلى است كه عقل مى پذيرد. بعد از چهارده قرن پيدا كنيد يك كسى بتواند به اين زيبايى و به اين تأثير موعظه كند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» اى كسانى كه ايمان آورده ايد تقواى الهى را داشته باشيد، خدا را در نظر بگيريد «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» لازم است هر نفسى دقت كند در آن‌چه كه براى فردا پيش مى فرستد.

واژگان
خَلَقْنَا: (خلق) آفریدیم
تُوَسْوِسُ: وسوسه می‌کند
نَعْلَمُ: (علم) می‌دانیم
أَقْرَبُ (قرب) نزدیک‌تریم
حَبْلِ: رشته، طناب
وَرِيدِ: شاهرگ

علم و احاطه خداوند
وقتى خداوند از خطورات قلبى انسان‌ها و وسوسه‌‌‌هاى زودگذرى كه از فكر آن‌ها مى‌‌‌گذرد آگاه است به‌طور مسلّم از تمام عقائد و اعمال و گفتار انسان‌ها با خبر مى‌‌‌باشد.
او خالق ما است، چگونه ممكن است از ظاهر و باطن ما بی‌خبر باشد؟!
علم خداوند به امور ما به دو علت است:
الف) چون آفریدگار ماست و خالق، مخلوق خود را مى‌‌‌شناسد:
«أَ لا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ ـ آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آن‌ها آگاه نيست؟!» (ملک/14) و «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»
ب) چون بر ما احاطه دارد. «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ». (تفسیر نور ج‌‌‌9 ص215)
در آیات دیگری می‌فرماید:
«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ـ هر جا باشيد او با شما است».(حديد/4)
«اِعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ـ هر كارى مى‌‌‌خواهید بكنید، او به آن‌چه انجام مى‌‌‌دهید بیناست!»(فصلت/40)
باور عقلی و قلبی
ما علم داریم که خداوند بر همه چیز احاطه دارد اما این علم تبدیل به باور نشده است.
خدای عقل ما قدرتمند و دانا و حکیم و عالم و مهربان و... است. خدایی که تمام خوبی‌ها را به صورت لایتناهی دارد و کمیت و کیفیت صفات او قابل احصاء نیست. این خدا هم بیناست، هم شنواست، هم به سِرّ درون ما احاطه دارد.
اما با وجود تمام این صفات، ما از حضورش شرم نمی‌کنیم و در محضرش گناهانی را مرتکب می‌شویم که آن عمل را در برابر هیچ‌یک از انسان‌ها که مخلوق او هستند مرتکب نمی‌شویم.
اما با وجود تمام این صفات، ما از حضورش شرم نمی‌کنیم و در محضرش گناهانی را مرتکب می‌شویم که آن عمل را در برابر هیچ‌یک از انسان‌ها که مخلوق او هستند مرتکب نمی‌شویم.
از این‌جا معلوم می‌شود که خدایی که ما در باور قلبی خود قبول داریم؛ به مراتب از خدایی که در کتب تحریف شده‌ای مثل «عهد عتیق» معرفی می‌شود (که در کشتی از یعقوب شکست می‌خورد و وقتی آدم پنهان می شود او را نمی‌یابد) ضعیف‌تر و زمینی‌تر است.
شاید به همین دلیل خداوند خطاب به مؤمنین می‌فرماید که دوباره ایمان بیاورند:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبرش، و كتابى كه بر او نازل كرده، و كتب (آسمانى) كه پيش از اين فرستاده است، ايمان (واقعى) بياوريد». (نساء/136)

چرا حضور خدا را باور نداریم
حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این باره فرموده‌اند:
1) فکر می‌کنیم نمی‌بیند
اگر كسي بداند كه خدا او را مي‌بيند هرگز به تباهي آلوده نمي‌شود.
قرآن كريم، درباره پندارگرايان غافل مي‌فرمايد:
«ألَمْ يَعلم بِأنَّ الله يَري ـ مگر او نمي‌داند كه خدا مي‌بيند؟»(علق/14)؛
«أيَحْسَبُ أن لَّن يَرهُ أحد ـ آيا مي‌پندارد كه كسي او را نمي‌بيند؟»(بلد/7)
«أم يَحسَبونَ أنّا لانسمع سِرَّهم و نجواهُم ـ آيا مي‌پندارند كه ما كارهاي پنهان و نجواي آن‌ها را نمي دانيم؟»(زخرف/80)
اين‌ها ناظر به بُعد علمي است؛ يعني انسان غافل فكر مي‌كند كه كسي او را نمي‌بيند و او تنهاست و چون تنهاست، رهاست.
2) می‌اندیشیم نمی‌تواند
گاهي مي‌پندارد بر فرض، كسي او را ببيند قادر نيست جلو او را بگيرد؛ يعني مي‌پندارد كه خدا بر او توانايي ندارد.
در اين زمينه، ذات اقدس اله آياتِ فراواني نازل كرده، مي‌فرمايد:
«أيَحْسَبُ أن لَن يَقدرَ عَلَيه أحد ـ آیا او می‌پندارد کسی نمی‌تواند بر او دست یابد».(بلد/5)
آيا انسان مي‌پندارد خدا قدرت ندارد تا همه نعمت‌هاي او را به نقمت و حيات او را به ممات و سلامت او را به بيماري مبدّل كند؟
«أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ـ آيا انسان مي‌پندارد كه با مرگ نابود مي‌شود و ما استخوان‌هاي پوسيده‌ی او را دوباره زنده نمي‌كنيم؟»(قیامت/3)
3) فکر می‌کنیم داراییم
گاهي نيز مي‌پندارند قدرت‌هاي مالي (یا مقام و.. ـ مال از جهت مصداق است)، مشكل آن‌ها را حل مي‌كند: «يحسَبُ أنَّ مالَهُ أخلَده ـ آيا مي پندارد كه مال او، او را جاويد مي‌كند».(همزه/3)
4) فکر می‌کنیم حق با ما است
گاهي انسان خود را در حضور خدا مي‌بيند امّا خود را «مُحِقّ» مي‌پندارد؛ با اين كه در برابر وحي ايستاده و فكرش تيره و كارش تاريك است، مي‌گويد: «حق با ماست».
در اين زمينه، قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ هُمْ يَحْسَبونَ أنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صنعاً ـ فكر مي‌كنند كه كار خوب مي‌كنند؛ در حالي كه به بدي مبتلايند».(کهف/104)

راه علاج
1) ترس از خدا
امام صادق علیه‌السلام به اسحاق بن عمار فرمود: «ای اسحاق ! طوری از خدا بترس که گویا او را می‌بینی، هر چند تو او را نمی‌بینی ولی او تو را می‌بیند‌. و اگر معتقد باشی که او تو را نمی‌بیند بی‌شک‌، به او کفر ورزیده‌ای و اگر بدانی که او تو را می‌بیند و آن‌گاه در حضور او معصیت کنی بی‌تردید او را از پست‌ترین بینندگان قرار داده‌ای».
2) تلقین (بر اساس فرمایش آیت‌الله مصباح یزدی)
خداوند در حدیث معراج به پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم فرمود: «(بنده برای رسیدن به حیات باقی و زندگی گوارا باید) متذكر باشد كه من در تمام ساعات شب و روز بر كردار و گفتار او آگاهم، پس هنگامى كه اراده گناه و معصيتى نمود مراقب من باشد».
ما ابتدا بايد بدانيم خدا مي‌داند. در مرتبه بعد يادمان باشد كه خدا مي‌داند. اين، تمرين مي‌خواهد. بايد بنا بگذاريم هر روز لحظاتي را به اين مطلب فکر کنيم. و بهتر آن‌كه پيش از نماز به اين مطلب بيانديشيم تا نمازمان هم با حضور قلب بيشتري باشد. البته ممکن است در ابتدا نتوان مدت طولاني به اين مطلب فكر كرد؛ اما به تدريج و روز به روز مي‌توان اين زمان را افزايش داد و توجه را عميق‌تر کرد. در مواردي که مظان گناه است؛ بايد حواس‌مان را خيلي جمع کنيم و پيشاپيش فکر کنيم که در صحنه‌اي که بناست با آن مواجه شويم خدا در آن جا حضور دارد.
3) حیا از محبوب
وقتی انسان به کسی علاقه‌ دارد سعی می‌کند در حضور او کاری نکند که باعث رنجش او گردد. به همین جهت یاد خداوند باعث می‌شود تا انسان به سمت گناه نرود.
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «ما أحَبَّ اللَّه مَن عَصاه ـ کسی که گناه می‌کند، خدا را دوست ندارد».
سپس حضرت شعر زيرا را بازگو نموده و فرمود:

تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ
هَذَا مُحَالٌ فِي الْقِيَاسِ بَدِيعٌ
لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ
إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيع


آيا با اظهار محبّت معبودت از او نافرمانى مى كنى؟
مقايسه اين دو امر كار نو ظهورى است
اگر محبّتت راست بود، مسلّما از او اطاعت مى نمودى
زيرا عاشق، همواره فرمانبر معشوق خويش است
4) دعا
امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی می‌فرماید:
«اى پروردگار من.. از گناهانم به بزرگوارى ذاتت درگذر كه اگر بر گناهم كسى غير از تو آگاه مى شد البته آن گناه را مرتکب نمی‌شدم... نه از اين رو كه تو از ديگران در نظرم بى قدر و اهميت ترى؛ بلكه بدين سبب كه تو بهترين ستاران و پرده پوشان و نيكوترين حكم‌فرمايان و بزرگوارترين بزرگواران عالمى».

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ذکر مبارک
برچسب‌ها: ذکر مبارک
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی