مگر ابن زیاد یا رضا شاه چقدر قدرت داشتند؟
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22305
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 154472
بازدید ماه : 207750
بازدید کل : 10599505
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 11 / 11 / 1399

تلویزیون , صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران , تئاتر , شبکه های سیمای جمهوری اسلامی ایران , بازیگران سینما و تلویزیون ایران , ماه محرم , موکب تسنیم , دفاع مقدس , سریال ایرانی ,

 

رضاخان رضاشاه می‌شود

مگر ابن زیاد یا رضا شاه چقدر قدرت داشتند؟

آن ها که به کربلا رفتند حدود 30 هزار نفر بودند. (3) آن ها می توانستند دعوت ابن زیاد را نپذیرند و اگر او می خواست علیه شان موضعی بگیرد، به راحتی بر او غلبه کنند و شیطان را بکشند، اما این کار را نکردند.

در سوره ابراهیم آمده است که شیطان در قیامت به تمام کسانی که جهنمی شده اند می گوید: من که شما را به زور وادار به کاری نکردم، فقط شما را به گناه دعوت کردم.

رضا شاه فردی بیسواد و درس نخوانده بود که از قزاقی به میرپنجی رسیده بود. اهل ده آلاشت در سوادکوه نیز بود. وقتی که او به ساطنت رسید، ایران 14 میلیون نفر جمعیت داشت که 7 میلیون آن ها زن بودند. کافی بود وقتی او به کشف حجاب دستور داد پنج هزار نفر به کاخ او حمله کنند. گیریم 200 نفر نیز از این میان شهید می شدند، ولی بقیه می توانستند بر او غلبه کنند. اما آن ها این کار را نکردند. این است که در روز قیامت شیطان به مریدانش می گوید:


1- (1)) . حجر، 42: «إِنَّ عِبٰادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطٰانٌ إِلاّٰ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغٰاوِینَ » ؛ نیز إسراء، 65: «إِنَّ عِبٰادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطٰانٌ وَ کَفیٰ بِرَبِّکَ وَکِیلاً» .

2- (2)) . اعراف، 18: «قٰالَ اخْرُجْ مِنْهٰا مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ » ؛ نیز حجر، 42: «إِنَّ عِبٰادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطٰانٌ إِلاّٰ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغٰاوِینَ » ؛ نیز إسراء، 63: «قٰالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزٰاؤُکُمْ جَزٰاءً مَوْفُوراً» .

3- (3)) . امالی، شیخ صدوق، ص 177؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 238: «عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده علیهم السلام: أن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام دخل یوما إلی الحسن علیه السلام، فلما نظر إلیه بکی، فقال له: ما یبکیک یا أبا عبدالله؟ قال: أبکی لما یصنع بک. فقال له الحسن علیه السلام: إن الذی یؤتی إلی سم یدس إلی فاقتل به، ولکن لا یوم کیومک یا أبا عبد الله، یزدلف إلیک ثلاثون ألف رجل، یدعون أنهم من أمۀ جدنا محمد صلی الله علیه وآله، وینتحلون دین الاسلام، فیجتمعون علی قتلک، وسفک دمک، وانتهاک حرمتک، وسبی ذراریک ونسائک، وانتهاب ثقلک، فعندها تحل ببنی أمیۀ اللعنۀ، وتمطر السماء رمادا ودما، ویبکی علیک کل شئ حتی الوحوش فی الفلوات، والحیتان فی البحار».

«وَ قٰالَ الشَّیْطٰانُ لَمّٰا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّٰهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مٰا کٰانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ إِلاّٰ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاٰ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ مٰا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ مٰا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمٰا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظّٰالِمِینَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ ». (1)

شیطان [در قیامت] هنگامی که کار [محاسبه بندگان] پایان یافته [به پیروانش] می گوید: یقیناً خدا [نسبت به برپایی قیامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [که آنچه خدا وعده داده دروغ است، ولی می بینید که وعده خدا تحقّق یافت] و [من] در وعده ام نسبت به شما وفا نکردم، مرا بر شما هیچ غلبه و تسلّطی نبود، فقط شما را دعوت کردم [به دعوتی دروغ و بی پایه] و شما هم [بدون اندیشه و دقت دعوتم را] پذیرفتید، پس سرزنشم نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس من. بی تردید من نسبت به شرک ورزی شما که در دنیا درباره من داشتید [که اطاعت از من را هم چون اطاعت خدا قرار دادید] بیزار و منکرم؛ یقیناً برای ستمکاران عذابی دردناک است.

مرا سرزنش نکنید خودتان را سرزنش کنید. خداوند می خواهد شما را به جهنم ببرد و من قدرت نجات شما را ندارم، چنان که شما نمی توانید مرا نجات دهید. هر دو ضعیف، محکوم، بیچاره، و بدبختیم و تمام درها به رویمان بسته است.

ارزش ها چونان سد و خندقی است که راه دشمن را می بندد و جلوی او را می گیرد و نمی گذارد به این طرف بیایند. ارزش ها حدود پروردگارند و دشمن از این محدوده نمی تواند رد شود.

بهترین زمانی که شیطان می توانست از این حریم عبور کند، روزهای اول محرم سال 61ق در کربلا بود. او وقتی یاران امام در محاصره اسلحه و دچار تشنگی و گرسنگی و در آستانه مرگ بودند می توانست وارد شود و بگوید: برای چه می خواهید خود را به کشتن بدهید؟ برای چه

این قدر دارید زجر می کشید؟ برای چه ایستاده اید زنان و دختران و پسران شما یتیم شوند؟... اگر شیطان امکان این کار را داشت، لااقل یک نفر را باید فریب می داد، اما آن ها چنان در حریم خدا راه یافته بودند که دشمن نمی توانست وارد آن جا شود.

از این رو، حتی وقتی امام در شب عاشورا فرمود: من بیعتم را از شما برداشتم، راه باز است و بیابان آزاد، بلند شوید و بروید! حتی یک نفر هم اؤ جای خویش تکان نخورد. این نخستین بار بود که عاشقان حرف پیامبر یا امامی را گوش نمی دادند. امام رو به قمر بنی هاشم کردند. حضرت اباالفضل در آن زمان 33 سال بیشتر نداشت و در اوج جوانی و زیبایی بود. وضع مالی حضرت هم خوب بود و در مدینه زن و فرزندانش چشم به راهش بودند. به یقین، قمر بنی هاشم هم دلتنگ زن و فرزندانش بود، ولی با صدای بلند گریه کرد و عرض کرد: یابن رسول الله، آیا می پسندی که ما شما را در میان دشمن تنها بگذاریم؟ (1)دشمن چگونه می خواهد چنین مردانی را از پا دربیاورد؟ دشمن با کسانی که قلبشان از توحید و محبت و ارزش ها آکنده است، چه می تواند بکند؟ دشمن در برابر چنین انسان هایی حقیر است و به فرموده پیامبر اسلام، دست بر کمر نهاده و فریاد می کشد که این جنس دوپا کمر مرا شکست! (2)


1- (1)) . ابراهیم، 22.

اسلحه دوم: نصرت خداوند

اسلحه دیگر «نصرالله» است. به فرموده قرآن، انسان وقتی در سایه سار ولایت خدا قرار بگیرد، خداوند او را به سوی هدایت رهنمون می شود:

«اَللّٰهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّورِ». (3)

خدا سرپرست و یار کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنان را از تاریکی های جهل و شرک به سوی نورِ ایمان، اخلاق حسنه و تقوا بیرون می برد.


1- (1)) . امالی، شیخ صدوق، ص 220: «فلما وصل الکتاب إلی عمر بن سعد (لعنه الله)، أمر منادیه فنادی: إنا قد أجلنا حسینا وأصحابه یومهم ولیلتهم، فشق ذلک علی الحسین علیه السلام وعلی أصحابه، فقام الحسین علیه السلام فی أصحابه خطیبا فقال: اللهم إنی لا أعرف أهل بیت أبر ولا أزکی ولا أطهر من أهل بیتی، ولا أصحابا هم خیر من أصحابی، وقد نزل بی ما قد ترون، وأنتم فی حل من بیعتی، لیست لی فی أعناقکم بیعۀ، ولا لی علیکم ذمۀ، وهذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملا، وتفرقوا فی سواده، فإن القوم إنما یطلبوننی، ولو ظفروا بی لذهلوا عن طلب غیری»؛ نیز لهوف، سید بن طاووس، ص 55: «ثم جاء اللیل فجمع الحسین علیه السلام أصحابه فحمد الله وأثنی علیه ثم أقبل علیهم فقال: أما بعد. فإنی لا أعلم أصحابا أصلح منکم ولا أهل بیت أبر، ولا أفضل من أهل بیتی، فجزاکم الله جمیعا عنی خیرا وهذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملا ولیأخذ کل رجل منکم بید رجل من أهل بیتی وتفرقوا فی سواد هذا اللیل وذرونی، وهؤلاء القوم فإنهم لا یریدون غیری. فقال له إخوته وأبناؤه، وأبناء عبد الله بن جعفر ولم نفعل ذلک؟ لنبقی بعدک لا أرانا الله ذلک أبدا وبدأ هم بذلک القول العباس بن علی علیه السلام ثم تابعوه».

2- (2)) . اشاره است به این روایات: بحار الأنوار، ج 81، ص 26: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «إذا دخل العبد المسجد فقال: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، قال الشیطان: إنه کسر ظهری، وکتب الله له بها عبادۀ سنۀ، وإذا خرج من المسجد یقول مثل ذلک، کتب الله له بکل شعرۀ علی بدنه مائۀ حسنۀ، ورفع له مائۀ درجۀ»؛ نیز کافی، ج 3، ص 264: عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: «أحب الأعمال إلی الله عزوجل الصلاۀ وهی آخر وصایا الأنبیاء علیهم السلام، فما أحسن الرجل یغتسل أو یتوضأ فیسبغ الوضوء ثم یتنحی حیث لا یراه أنیس فیشرف علیه وهو راکع أو ساجد إن العبد إذا سجد فأطال السجود نادی إبلیس: یا ویلاه أطاع وعصیت وسجد وأبیت».

3- (3)) . بقره، 257 (آیۀ الکرسی).

هم چنین، خداوند یاری خود را به کمک او می فرستد:

«إِنْ تَنْصُرُوا اللّٰهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدٰامَکُمْ ». (1)

اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می کند و گام هایتان را محکم و استوار می سازد.

خداوند در پناه خود، دین او را حفظ می کند و نمی گذارد گزندی از سوی مخلوقات به او برسد:

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ . مَلِکِ النّٰاسِ . إِلٰهِ النّٰاسِ . مِنْ شَرِّ الْوَسْوٰاسِ الْخَنّٰاسِ . اَلَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّٰاسِ . مِنَ الْجِنَّهِ وَ النّٰاسِ ». (2)

بگو: پناه می برم به پروردگار مردم. به پادشاه مردم. به معبود مردم. از زیان وسوسه گر کمین گرفته و پنهان. آنکه همواره در سینه های مردم وسوسه می کند. از جنّیان و آدمیان.

او با ربوبیت، الوهیت، سلطنت و پادشاهی اش به کمک بندگانش می آید. بدین ترتیب، شیاطین انس و جن نمی توانند در برابر قدرت ربوبیت، الوهیت و ملک و فرمانروایی خداوند کاری از پیش ببرند، زیرا بندگان در پناه حق هستند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
برچسب‌ها: معرفت نفس
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی