بهترین و ساده ترین راه شناخت خدا؟؟؟
باید بخاطر داشت که دین اسلامی دینی است که بر پایه فطرت استوار گشته است و چون فطرت الهی انسان در دام بیراهه های شک و تردید و امیان نفسانی گرفتار نگردد بی درنگ پذیرایش گشته و به آموزه هایش ایمان می آورد.
یکی از مهمترین آموزه های اسلام و بلکه تمام ادیان الهی ، بحث خدا شناسی و اثبات وجود خداوند و در یک کلام بحث پرستش است. مساله ای که بدلیل فطری بودنش هیچ گاه از بشر جدا نبوده و نخواهد بود هر چند ممکن است بخاطر برخی انحرافات و یا نادانی ها ، شکل پرستش به گونه ای دگرگون گشته باشد اما هیچ گاه پرستش امری برتر و ماورای طبیعت ، از حیات بشر حذف نشده و نمی شودفطرى بودن مسائل دینى
نیاز به پرستش و نیایش یکى از نیازهاى اساسى و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد. در بررسى تاریخى، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که این میل و روح پرستش توسط انبیا(علیهم السلام) در مسیر صحیحى قرارگرفته، به خداپرستى ختم شده، اما گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیاى گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند. استاد شهید علّامه مطهرى(رحمه الله) در این باره مى فرماید: «یکى از پایدارترین و قدیمى ترین تجلّیات روح آدمى و یکى از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگى بشر نشان مى دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزى که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعى موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترین خضوع ها و خشوع ها».(مطهری / انسان در قرآن / ص ۲۰ ) خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید، مى فرماید: «فاَقِم وجهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّهِ الّتی فَطَرالنّاسَ علَیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون» (روم: ۳۰); پس روى خود به سوى دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتى که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونى نیست، این است دین مستقیم، ولى بیش تر مردم نمى دانند.
آموزش تدریجى مسائل دینى
آموزش معارف و مسائل دینى داراى مراتب و درجاتى است و هر مرتبه و درجه اى از آن، اصول و مقتضیاتى دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت هاى فردى در رشد استعدادهاى ذهنى و روحى و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعى و فرهنگى در متعلّمان است. بدین روى، باید مطالب و مفاهیم آموزشى و دینى متناسب با سطح درک و قواى ذهنى و روانى متعلّمان باشد.
آنچه مسلم است این است که همه مفاهیم و مطالبى را که فرد در دوره جوانى و بزرگسالى قادر به فهم آن است، در دوران کودکى و نوجوانى متوجه نمى شود. بسیارى از مفاهیم مجرد و انتزاعى تنها در سنین بالاتر معنى پیدا مى کند و لذا مطرح کردن مستقیم آن ها به کودک و نوجوان جز اتلاف وقت و احیاناً تأثیر منفى اثر ندارد. البته در این باب افراط و تفریط هایى صورت گرفته است که از باب مثال روسو معتقد بود مفهوم خالق و بارى تعالى براى انسان تا قبل از پانزده سالگى معنایى ندارد و القاء آن موجب بت پرستى مى گردد و یا کانت پیشنهاد تأخیر آموزش این مفاهیم را مى داد. صرف نظر از تعیین زمان دقیق فهم هر مفهوم، آنچه در باب تربیت دینى اهمیت دارد، این است که مى توان و باید از قدرت شناختى و عاطفى هر سنّى براى رشد در سنین بعدى استفاده نمود. از باب مثال در باب رشد عاطفى باید به جریان رابطه کودک با مادر و احساس تعلق و وابستگى کودک توجه نمود. زمانى این احساس تنها بین کودک و مادر است، اما رفته رفته در اثر رشد اجتماعى کودک رابطه هایى بین او و همسالان، گروههاى اجتماعى، و دیگران ایجاد مى شود. همین احساس تعلق چنانچه در مسیر صحیحى رشد کند، همراه با قدرت شناختى بعدى کودک، به او این اجازه را مى دهد که از این احساس در رابطه با منبع اصلى قدرت و عاطفه یعنى خداوند استفاده نماید. نمونه دیگر را مى توان در رابطه با مفهوم علیت جستجو کرد. در پایان دوره کودکى (و به اصطلاح دوره کودکى سوم)، یعنى حدود هفت تا دوازده سالگى، کودک به یک حالت کنجکاوى هدف دار مى رسد و مفاهیم خاصى از جمله مفهوم علیت را روشن تر مى فهمد. این قابلیت بهترین فرصت را براى مربّى فراهم مى آورد تا رابطه کودک با خداى خویش را به زبان کودکانه تبیین سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که تقیدات دینى و مذهبى دوران کودکى چنانچه سطحى باشد و همراه با شناخت کافى مناسب همان سن نباشد، بزودى در دوران نوجوانى دستخوش شک و تردیدهاى خاص آن دوره شده و گاه منجر به تعارضات درونى و طغیان هاى نوجوانى مى گردد. نوجوان مایل است مفاهیم دینى را با استدلال دنبال نموده و شخصاً آن ها را دریابد. اگر مقدمات این امر در دوره قبل فراهم نگردد، در دروه نوجوانى مشکل زا خواهد بود.
توجه به رشد عقلی کودک و نقش تعقل و استدلال در تربیت دینی
همانطور که می دانید هدف اصلى تربیت، شکوفا سازى فطرت الهى کودک و نوجوان مى باشد. آموزش در این راه وسیله اى است تا متربى را با مفاهیم و مسائل لازم جهت طى مسیر آشنا سازد. این آموزش تا آنجا که وسیله اى جهت بارورى و شکوفا نمودن استعداد درون باشد، ارزشمند و قابل توجه است، اما اگر به دلائل مختلف و از جمله افراط در آموزش، روش ناصحیح آموزش، و یا هدف قرار دادن خود آموزش، از اصل شکوفا سازى دور شویم، آموزش حالت منفى به خود مى گیرد. از جمله خطراتى که آموزشى این چنین به همراه دارد، کاستن و یا ایجاد مانع بر سرراه رشد عقلى متربى است. امیرمؤمنان در نهج البلاغه مى فرماید: «العلم علمان: علم مطبوع و علم مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع : دانش بر دو گونه است ، یکی دانش که در سرشت آدمی است و دیگری آنکه شنیدنی و آموختنی است ؛ دانش شنیدنی سودی ندارد اگر دانش در جان سرشته نباشد». (نهج البلاغه، حکمت ۳۳۸ ) این مسأله که رشد شخصیت فکرى و عقلانى باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنى قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسى است و در تعلیم و تربیت بایستى به دانش آموزى مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد.
معرفت و تفکر دینی نوجوان
کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار ساخت و با او صحبت کرد. از نظر ساختارِ ذهنی، سن ۱۳ سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است ؛ یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.
در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما می توانید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران و نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.
نوجوان از تفکر عینی به سمت تفکر انتزاعی حرکت می کند البته این حرکت تدریجی است و در توجیه مسائل، از خیال پردازی های کودکانه فاصله می گیرد و به طرف استقراء و قیاس های منطقی پیش می رود. در مورد علت پدیده ها ، فرضیاتی را در ذهن می سازد و آنها را آزمایش می کند. این فرضیات در ابتدا با عناصر مادی محدود می شود اما به تدریج این عناصر کنار گذاشته شده می شود و تفکر شکل نمادین و سمبلیک و انتزاعی می گیرد، از این رو، فرضیاتی خارج از حوزه تجارب خود وضع می کند و با استفاده از دلایل، آن را رد می کند یا می پذیرد. این دوره را تفکر مذهبی انتزاعی می خواند و سن آن را از ۱۴ -۱۳ سالگی به بعد می داند. شایان ذکر است که این سن تقریبی است و نباید به عنوان سنین قطعی در نظر گرفته شود. در نتیجه نوجوان خدا را به صورتی سمبلیک و جزء مجردات می داند و این که خدا طبیعتی غیرمادی و روحانی دارد. گاهی از اوقات در بین نوجوانان هنوز حالت انسان پنداری خداوند دیده می شود که شاید بتوان آن را ناشی از پایین بودن درجه هوشی یا بی علاقگی نسبت به مسائل دینی دانست.
براهین اثبات وجود خدا
با توجه به مطالب پیشین به ذکر چند برهان که برای نوجوانان مناسب است در ادامه ذکر می کنیم و ترتیب آنها را از آسان به پیچیده می آوریم.
ــــ برهان نظم.
۱. جهان دارای نظم است. ۲. هر نظمی ناظمی دارد. ۳. پس این جهان ناظمی دارد.
مقدّمه ی اوّل این برهان ، قضیّه ای حسّی تجربی است که با پیشرفت علوم ، یقینی بودن آن نیز روز به روز افزایش می یابد. مقدّمه ی دوم نیز برای اکثر مردم روشن است.
برهان حرکت
۱ - جهان طبیعت سراسر حرکت است و سکون ، امری نسبی است ــ این قضیّه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فیزیک نوین . ۲- هر حرکتی ، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است. ۳- خود آن محرّک نیز یا دارای حرکت است یا دارای حرکت نیست. ۴- اگر دارای حرکت نیست مطلوب ما ثابت است ؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود ، محتاج محرّک است. ۵- باز محرّک او یا فاقد حرکت است یا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلی تکرار می شود. ۶- و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها باید منتهی به محرّکی بدون حرکت شود. ۷- پس محرّک بدون حرکت یقیناً وجود دارد که همان خداست.
یکی از مهمترین آموزه های اسلام و بلکه تمام ادیان الهی ، بحث خدا شناسی و اثبات وجود خداوند و در یک کلام بحث پرستش است. مساله ای که بدلیل فطری بودنش هیچ گاه از بشر جدا نبوده و نخواهد بود هر چند ممکن است بخاطر برخی انحرافات و یا نادانی ها ، شکل پرستش به گونه ای دگرگون گشته باشد اما هیچ گاه پرستش امری برتر و ماورای طبیعت ، از حیات بشر حذف نشده و نمی شودفطرى بودن مسائل دینى
نیاز به پرستش و نیایش یکى از نیازهاى اساسى و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد. در بررسى تاریخى، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که این میل و روح پرستش توسط انبیا(علیهم السلام) در مسیر صحیحى قرارگرفته، به خداپرستى ختم شده، اما گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیاى گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند. استاد شهید علّامه مطهرى(رحمه الله) در این باره مى فرماید: «یکى از پایدارترین و قدیمى ترین تجلّیات روح آدمى و یکى از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگى بشر نشان مى دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزى که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعى موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترین خضوع ها و خشوع ها».(مطهری / انسان در قرآن / ص ۲۰ ) خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید، مى فرماید: «فاَقِم وجهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّهِ الّتی فَطَرالنّاسَ علَیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون» (روم: ۳۰); پس روى خود به سوى دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتى که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونى نیست، این است دین مستقیم، ولى بیش تر مردم نمى دانند.
آموزش تدریجى مسائل دینى
آموزش معارف و مسائل دینى داراى مراتب و درجاتى است و هر مرتبه و درجه اى از آن، اصول و مقتضیاتى دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت هاى فردى در رشد استعدادهاى ذهنى و روحى و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعى و فرهنگى در متعلّمان است. بدین روى، باید مطالب و مفاهیم آموزشى و دینى متناسب با سطح درک و قواى ذهنى و روانى متعلّمان باشد.
آنچه مسلم است این است که همه مفاهیم و مطالبى را که فرد در دوره جوانى و بزرگسالى قادر به فهم آن است، در دوران کودکى و نوجوانى متوجه نمى شود. بسیارى از مفاهیم مجرد و انتزاعى تنها در سنین بالاتر معنى پیدا مى کند و لذا مطرح کردن مستقیم آن ها به کودک و نوجوان جز اتلاف وقت و احیاناً تأثیر منفى اثر ندارد. البته در این باب افراط و تفریط هایى صورت گرفته است که از باب مثال روسو معتقد بود مفهوم خالق و بارى تعالى براى انسان تا قبل از پانزده سالگى معنایى ندارد و القاء آن موجب بت پرستى مى گردد و یا کانت پیشنهاد تأخیر آموزش این مفاهیم را مى داد. صرف نظر از تعیین زمان دقیق فهم هر مفهوم، آنچه در باب تربیت دینى اهمیت دارد، این است که مى توان و باید از قدرت شناختى و عاطفى هر سنّى براى رشد در سنین بعدى استفاده نمود. از باب مثال در باب رشد عاطفى باید به جریان رابطه کودک با مادر و احساس تعلق و وابستگى کودک توجه نمود. زمانى این احساس تنها بین کودک و مادر است، اما رفته رفته در اثر رشد اجتماعى کودک رابطه هایى بین او و همسالان، گروههاى اجتماعى، و دیگران ایجاد مى شود. همین احساس تعلق چنانچه در مسیر صحیحى رشد کند، همراه با قدرت شناختى بعدى کودک، به او این اجازه را مى دهد که از این احساس در رابطه با منبع اصلى قدرت و عاطفه یعنى خداوند استفاده نماید. نمونه دیگر را مى توان در رابطه با مفهوم علیت جستجو کرد. در پایان دوره کودکى (و به اصطلاح دوره کودکى سوم)، یعنى حدود هفت تا دوازده سالگى، کودک به یک حالت کنجکاوى هدف دار مى رسد و مفاهیم خاصى از جمله مفهوم علیت را روشن تر مى فهمد. این قابلیت بهترین فرصت را براى مربّى فراهم مى آورد تا رابطه کودک با خداى خویش را به زبان کودکانه تبیین سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که تقیدات دینى و مذهبى دوران کودکى چنانچه سطحى باشد و همراه با شناخت کافى مناسب همان سن نباشد، بزودى در دوران نوجوانى دستخوش شک و تردیدهاى خاص آن دوره شده و گاه منجر به تعارضات درونى و طغیان هاى نوجوانى مى گردد. نوجوان مایل است مفاهیم دینى را با استدلال دنبال نموده و شخصاً آن ها را دریابد. اگر مقدمات این امر در دوره قبل فراهم نگردد، در دروه نوجوانى مشکل زا خواهد بود.
توجه به رشد عقلی کودک و نقش تعقل و استدلال در تربیت دینی
همانطور که می دانید هدف اصلى تربیت، شکوفا سازى فطرت الهى کودک و نوجوان مى باشد. آموزش در این راه وسیله اى است تا متربى را با مفاهیم و مسائل لازم جهت طى مسیر آشنا سازد. این آموزش تا آنجا که وسیله اى جهت بارورى و شکوفا نمودن استعداد درون باشد، ارزشمند و قابل توجه است، اما اگر به دلائل مختلف و از جمله افراط در آموزش، روش ناصحیح آموزش، و یا هدف قرار دادن خود آموزش، از اصل شکوفا سازى دور شویم، آموزش حالت منفى به خود مى گیرد. از جمله خطراتى که آموزشى این چنین به همراه دارد، کاستن و یا ایجاد مانع بر سرراه رشد عقلى متربى است. امیرمؤمنان در نهج البلاغه مى فرماید: «العلم علمان: علم مطبوع و علم مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع : دانش بر دو گونه است ، یکی دانش که در سرشت آدمی است و دیگری آنکه شنیدنی و آموختنی است ؛ دانش شنیدنی سودی ندارد اگر دانش در جان سرشته نباشد». (نهج البلاغه، حکمت ۳۳۸ ) این مسأله که رشد شخصیت فکرى و عقلانى باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنى قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسى است و در تعلیم و تربیت بایستى به دانش آموزى مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد.
معرفت و تفکر دینی نوجوان
کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار ساخت و با او صحبت کرد. از نظر ساختارِ ذهنی، سن ۱۳ سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است ؛ یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.
در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما می توانید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران و نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.
نوجوان از تفکر عینی به سمت تفکر انتزاعی حرکت می کند البته این حرکت تدریجی است و در توجیه مسائل، از خیال پردازی های کودکانه فاصله می گیرد و به طرف استقراء و قیاس های منطقی پیش می رود. در مورد علت پدیده ها ، فرضیاتی را در ذهن می سازد و آنها را آزمایش می کند. این فرضیات در ابتدا با عناصر مادی محدود می شود اما به تدریج این عناصر کنار گذاشته شده می شود و تفکر شکل نمادین و سمبلیک و انتزاعی می گیرد، از این رو، فرضیاتی خارج از حوزه تجارب خود وضع می کند و با استفاده از دلایل، آن را رد می کند یا می پذیرد. این دوره را تفکر مذهبی انتزاعی می خواند و سن آن را از ۱۴ -۱۳ سالگی به بعد می داند. شایان ذکر است که این سن تقریبی است و نباید به عنوان سنین قطعی در نظر گرفته شود. در نتیجه نوجوان خدا را به صورتی سمبلیک و جزء مجردات می داند و این که خدا طبیعتی غیرمادی و روحانی دارد. گاهی از اوقات در بین نوجوانان هنوز حالت انسان پنداری خداوند دیده می شود که شاید بتوان آن را ناشی از پایین بودن درجه هوشی یا بی علاقگی نسبت به مسائل دینی دانست.
براهین اثبات وجود خدا
با توجه به مطالب پیشین به ذکر چند برهان که برای نوجوانان مناسب است در ادامه ذکر می کنیم و ترتیب آنها را از آسان به پیچیده می آوریم.
ــــ برهان نظم.
۱. جهان دارای نظم است. ۲. هر نظمی ناظمی دارد. ۳. پس این جهان ناظمی دارد.
مقدّمه ی اوّل این برهان ، قضیّه ای حسّی تجربی است که با پیشرفت علوم ، یقینی بودن آن نیز روز به روز افزایش می یابد. مقدّمه ی دوم نیز برای اکثر مردم روشن است.
برهان حرکت
۱ - جهان طبیعت سراسر حرکت است و سکون ، امری نسبی است ــ این قضیّه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فیزیک نوین . ۲- هر حرکتی ، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است. ۳- خود آن محرّک نیز یا دارای حرکت است یا دارای حرکت نیست. ۴- اگر دارای حرکت نیست مطلوب ما ثابت است ؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود ، محتاج محرّک است. ۵- باز محرّک او یا فاقد حرکت است یا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلی تکرار می شود. ۶- و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها باید منتهی به محرّکی بدون حرکت شود. ۷- پس محرّک بدون حرکت یقیناً وجود دارد که همان خداست.
نظرات شما عزیزان: