تهاجم فرهنگی؛ راههای نفوذ و شیوه های مقابله با آن

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

تهاجم فرهنگی؛ راههای نفوذ و شیوه های مقابله با آن

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

تهاجم فرهنگی؛ راههای نفوذ و شیوه های مقابله با آن

عکس درباره تهاجم فرهنگی

محمد رضا محمدی حسینیه

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:

بحث تهاجم فرهنگی، از مباحثی است که در جامعه کنونی ما دارای اهمیت بسیار زیادی برای بررسی و توجه است. تهاجم فرهنگی علی رغم بحثها، میزگردها، کنفرانسها و ... زیادی که در چند سال اخیر صورت گرفته، هنوز به طور کامل شناسایی نشده و دیده می‏‏ شود که هر گوینده و نویسنده و سازمان مسئولی، به اندازۀ توان خود به بررسی آن پرداخته و جنبه هایی از این موضوع را روشن ساخته است.

در بررسی تاریخی مشاهده می ‏‏شود که «تهاجم فرهنگی» پدیده ای تازه تولد و مفهومی نو ساخته نیست و عمری به نسبت عمر بشری دارد؛ چرا که فرهنگ زاییدۀ افعال و افکار انسانی است که در قوالب مختلف متجلّی می‏‏ شود و طبع سرکش و خودخواه نوع انسان، او را در این زمینه نیز برمی انگیزد تا افکار و ارزشهای مورد احترام و پسند خود را به دیگران تحمیل نماید و این نقطۀ آغازین پدیدۀ «تهاجم فرهنگی» است.

 

تهاجم فرهنگی، ابزار تسلط

تهاجم فرهنگی، از زمانی شکل می‏‏ گیرد که بین فرهنگهای بشری اختلاف پدیدار می گردد. این اختلاف بیشتر ناشی از عوامل «اقلیمی» است، یعنی عوامل اقلیمی مسائلی را چون زبان، نژاد، افکار، رفتار و ... به وجود می‏‏ آورد. در نتیجۀ این عوامل می‏‏بینیم که اشکال مختلفی از فرهنگها در قالب جوامع به وجود می ‏‏آید. جامعه ای پیشرفت می‏‏ کند و به کمال علم و ادب و هنر و صنعت و ... می‏‏ رسد و جامعه ای پسرفت می‏‏ ماند و یا حتی پس می‏‏ کند. بدین ترتیب و با شکل گیری حکومت های مسلط و مقتدر، و به لحاظ وجود روحیه تسلط گرایی، برخی از دولتهای قوی سعی می ‏‏کنند تا با تسلط نظامی بر ملتهای دیگر و تحکیم فرهنگ خود در میان آنها، آن سرزمینها را با خود همرنگ و همگام نمایند. از این زمان است که پدیدۀ «تهاجم فرهنگی» به عنوان ابزاری شناخته شده معنا می ‏‏یابد.

 

پیشینه تهاجم فرهنگی

«تهاجم فرهنگی» در تمدنهای قدیم، همراه با سلطۀ نظامی یک سرزمین و تمدن، بر تمدن دیگر صورت می ‏‏گرفت و به محض تسلط سعی می ‏‏شد فرهنگ متهاجم عیناً در آنجا رایج شود و فرهنگ بومی به عنوان فرهنگ مضرّ دشمن از میان برداشته شود. به عنوان نمونه: پس از حمله اسکندر مقدونی به سرزمین امپراتوری ایران و انقراض حکومت هخامنشیان، فرهنگ «هلنی»[1] توسط جانشینان اسکندر در ایران تبلیغ و رایج گردید. نمونۀ ملموس در زمان معاصر، استعمار انگلیس است که با تسلط همه جانبۀ نظامی بر شبه قارۀ هند، فرهنگ «انگلوساکسون»[2] را در آنجا نشر می‏‏ دهد که بارزترین نمود آن فرهنگ، زبان انگلیسی است که به عنوان زبان رسمی اداری این کشور به جا مانده است.

در «جامعه جهانی» کنونی، وضعیت به آن شکل سابق نیست، که کشوری بخواهد بر کشور دیگر تسلط نظامی و استعماری داشته باشد فلذا در جهت تسلط و همسو کردن ملت های دیگر با اهداف قدرت های جهانی، وسیله و ابزاری مؤثرتر از «تهاجم فرهنگی» وجود نخواهد داشت. چرا که تنها تمایز ملت ها، گذشته از نژاد، فرهنگ است و اگر فرهنگها یکسو و همرنگ شود آنگاه تسلط بر آنها بدون هیچگونه توسل به جنگ و زور آسان خواهد بود. اگر ملّتی از لحاظ فکری و ظاهری همانند جامعه متهاجم فکر کرد و رفتار نمود، دیگر مشکلی برای ارتباط و تسلط بر آنها وجود ندارد. به قول شاعر دلسوز، علامه اقبال لاهوری:

ملتی را رفت چون آئین ز دست       مثل خاک اجزای او از هم شکست

پس در برهۀ کنونی «تهاجم فرهنگی» مخصوصاً بر علیه کشور ما که بنیانگذار فکر و فرهنگی نو در جامعه جهانی است و نقش آن در گسترش فرهنگ اسلامی در جهان بی نظیر است، شدّت بیشتری داشته و هزاران ابزار و عمّال خارجی و داخلی در جهت تحقق این هدف، به فرهنگ ملّی و اسلامی ما هجوم آورده اند.

وظیفه ما نیز که قلم را سلاح خود ساخته ایم اینست که: تا در توان داریم به شناخت ماهیت و هویت و چهره این مهاجم ویرانگر کمک کنیم و راه های عملی در مواجهه با آن را بررسی و معرفی نماییم، چرا که مؤثرترین اسلحه برای مقابله با «تهاجم فرهنگی» آگاهی عمومی از نوع و اشکال توطئه و تهاجم است. لذا اگر ملّت هدف و مشکل را شناخت به راحتی در برابر آن ایستادگی خواهد کرد.

در بحثی که تقدیم می ‏‏گردد ابتدا به بررسی «اهمیت موضوع» مورد بحث می‏‏پردازیم. آنگاه پس از بررسی ماهیت و مفهوم «تهاجم فرهنگی» به تفاوت آن با «تبادل فرهنگی» اشاره می‏‏ کنیم. در بخش دوم، بحث، ابزارهای تهاجم فرهنگی را مورد بحث قرار داده و در پایان، رابطه «تهاجم فرهنگی» با سیاست «نظم نوین جهانی» را بررسی می ‏‏نماییم.

 

1 ـ اهمیت بحث در مورد موضوع «تهاجم فرهنگی»:

در ابتدا لازم می ‏‏دانم به احترام شخصیت عظیم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران «حضرت امام رضوان الله تعالی علیه»، کلام گهرباری از ایشان را که همیشه مشکل گشا و راهنمای ما در امور بوده بیان نمایم. ایشان در زمینۀ اهمیت فرهنگ و نقش آن در جامعه می ‏‏فرمایند:

«بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیّت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویّت و موجودیّت آن جامعه را تشکیل می ‏‏دهد. و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعد های اقتصادی سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می‏‏ کند، و بالاخره در آن مستهلک می‏‏ شود و موجودیّت خود را در تمام ابعاد از دست می ‏‏دهد. استقلال و موجودیّت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می‏‏ گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود یا وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است.»[3]

 

فرهنگ، هویت ملت

فرهنگ، شناسنامه و هویت یک ملّت است و شخصیت جهانی و اعتبار یک ملّت بسته به فرهنگ متشخّص آن ملّت است. فرهنگ با سابقۀ ایرانی پس از حضور اسلام، با فرهنگ جهانی اسلامی ترکیب شده و تکمیل یافته و یک فرهنگ غنی را به وجود آورده است. لذا این فرهنگ پربار و فراگیر، صلاحیت آن دارد که الگویی برای زندگی تمام اقشار انسانها در سراسر جهان باشد.

به دلیل همین توان و صلاحیت است که اسلام ناب محمّدی(ص) پس از انقلاب اسلامی ایران به سراسر جهان صادر می شود و نتایج عظیمی را به بار می‏‏ آورد و نقش و تأثیر آن، تاکنون موجب نگرانی شدید استکبار جهانی بوده است. فرهنگ اسلامی، آن هم از نوع شیعی آن، دارای فکر کفر ستیزی و استکبار ستیزی است و تسلط بیگانه را در هیچ زمینه ای نمی ‏‏پذیرد؛ لذا از همان ابتدای ظهور انقلاب اسلامی در ایران، استکبار جهانی به سرکردگی امپریالیسم جهانخوار آمریکا سعی داشته به طریقی، این انقلاب ایدئولوژیک در حال گسترش را مهار نماید و آن را در جهت منافع خود سوق دهد.

آنچه تاریخ به ما نشان داد و بارها دیدیم، استکبار برای حصول این هدف خود به ابزار گوناگونی متوسّل می‏‏ گردد. ابتدا حمله مستقیم نظامی را تجربه می ‏‏نماید و پس از آن از راه تفرقه افکنی و ایجاد نفاق میان اقشار ملّت ایران وارد می ‏‏شود و پس از ناکام ماندن تمام نقشه های خود، با تحریک کردن رژیم بعثی عراق سعی می‏‏ کند یک جریان و نیروی به اصطلاح بنیان کن را برای نابودی انقلاب اسلامی ترتیب دهد. ولی هیچ کدام این ترفندها اثری نمی‏‏ بخشد و حتی به تقویت انقلاب و صدور افکار اسلام ناب محمّدی (ص) به سراسر جهان می ‏‏انجامد.

پس، در پی کار چاره جوئی و یافتن ترفندی دیگر، پس از برپائی جلسات و کنفرانسهای علمی که به وسیله سازمانهای جاسوسی آمریکا، اسرائیل و انگلیس، در لندن و تل آویو برپا می‏‏ گردد (1367)، به این نتیجه می ‏‏رسند که «اسلام» عامل اصلی تحرک فرهنگی این انقلاب است؛ و فرهنگ اسلام است که موجب پیشرفت جوامع اسلامی می‏‏ شود. لذا برای جلوگیری از گسترش فرهنگ اسلام ناب محمّدی(ص) شروع به کار کردند و در اولین اقدام به مغز و مرکز اسلام که همان «قرآن مجید» است حمله بردند و با تهیه و انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی»[4] و حمایت همه جانبه سیاسی و بین المللی از آن، وارد مرحله جدیدی از مبارزه با انقلاب اسلامی شدند. پس از این، مسأله شدّت بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده و سعی می ‏‏شود از طریق جریان آرام فرهنگی و از طریق وسایل و ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... ، یک تهاجم وسیع فرهنگی صورت گیرد. این تهاجم در اصل بر علیه اسلام و فرهنگ اسلامی است و عمل استکبار در تضعیف این فرهنگ در ایران در اصل، به اصطلاح آنها، ریشه کن کردن مسأله از سرچشمه است.

حضرت امام(ره) در این زمینه می‏‏ فرمایند:

«آن قدرت های بزرگی که مطالعه کردند روی کارها، سالهای طولانی، صدها سال فرستاده اند روی گروهها، روی افراد، روی اشخاص مطالعه کردند حتی روی زمینها و جنگلها و همه جا، در جامعه ها این را یافتند که «اسلام» است که می‏‏ تواند جلو آنها را بگیرد از این جهت آن چیزی که از همه چیز برای آنها بیشتر مطرح است «اسلام» است.»[5]

و نیز در جای دیگری می‏‏ فرمایند:

«قدرتهای بزرگ با اسلام مخالفند، نه این اسلامی که فقط خلاصه بشود در دعا و مسجد، آن اسلامی که در صدر اسلام همۀ احتیاجات ملتها را حلّ می ‏‏کرده است و آن اسلامی که در امور سیاسی ملتها و امور اجتماعی ملتها مستقیماً دخالت می‏‏ کرده است.»[6]

پس ما که انقلاب خود را یک «انقلاب فرهنگی» می ‏‏دانیم، بایستی در جهت حفظ این فرهنگ غنی و انسان ساز جهانی اولاً: تهاجم فرهنگی را کاملاً شناخته و راههای رسوخ و نفوذ آن را بررسی نماییم. ثانیاً، طرق مقابله با این تهاجم ویرانگر را بیابیم تا بهتر بتوانیم علاوه بر دفع آن، آن را مغلوب فرهنگ غنی اسلام نماییم.

2 ـ مفهوم «تهاجم فرهنگی»:

در ابتدا باید بیان کنیم که لفظ و واژۀ «تهاجم فرهنگی» یک واژۀ جامع الاطراف برای زیر پوشش قرار دادن مشکلات و ضایعات فرهنگی موجود در اجتماع ما نیست؛ چرا که در جامعه ما عده ای عناصر غیر فرهنگی هستند که از فرهنگهای بیگانه وارد شده و می ‏‏شوند و در ظاهر، پشت آن هیچ عامل خارجی «متهاجم» دیده نمی‏‏ شود ولی تحت تأثیر فرهنگ بیگانه بر فرهنگ خودی هستند.

لفظ و واژۀ رایج تهاجم فرهنگی، ظاهراً صلاحیت همان را دارد که در معنای هجوم فرهنگ منفی بیگانه به کار رود. یعنی وقتی ما می ‏‏گوییم «تهاجم فرهنگی»، منظور کلیه اعمال و افعال فرهنگی است که بیگانگان برای تأثیرگذاری و انحراف فرهنگ ملّی و اسلامی ما با توسل به ابزارهای گوناگون صورت می ‏‏دهند هدف آن حذف یا تضعیف و یا سوق دادن فرهنگ محلی به سوی فرهنگ متهاجم است؛ و در حال حاضر، تهاجم به وسیله ماهواره ها، محصولات فرهنگی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و ... صورت می‏‏ گیرد. با توجه به تمام این مسائل، ما در جامعه خودمان، یک تهاجم فرهنگی عامدانه از سوی بیگانه را عنصر و عامل تام مسأله نمی ‏‏دانیم. در کشور ما موارد دیگری را هم مشاهده می‏‏ کنیم که هیچ عامل خارجی ظاهراً در آن دخیل نیست بلکه ناشی از کمبودهایی است که در جامعه مشاهده می‏‏ شود. حال این کمبودها یا واقعی است و ناشی از عدم توجه ارگانهای فرهنگی مسئول است و یا کمبود ظاهری است؛ یعنی ما به علّت بی اطلاعی از فرهنگ اصیل ملّی و اسلامی خودمان، این تصور را داریم که فرهنگ ما خلاء دارد و باید عنصر فرهنگی خارجی در آن زمینه جایگزین و پذیرفته شود.

نکتۀ دیگری که در مفهوم تهاجم فرهنگی باید مورد نظر قرار گیرد، شناخت دقیق واژۀ «فرهنگی» است. باید متوجه باشیم و اشتباه نکنیم که تهاجم فرهنگی فقط یک تهاجم صِرف، که بر «فرهنگ اجتماعی» صورت می ‏‏گیرد نیست. معنای فرهنگ محدوده ای بسی وسیع تر از برداشت های عادی و رایج دارد. فرهنگ فقط نسبت به یک مسأله اجتماعی محدود اطلاق نمی‏‏ گردد. بلکه در تمام اموری که مربوط به یک تمدن و سرزمین می ‏‏باشد، فرهنگ خاصی است که از جمع این فرهنگها «فرهنگ ملّی» به وجود می‏‏ آید. به عنوان مثال، وقتی می‏‏ گوییم: فرهنگ اقتصادی یا سیاسی یا نظامی و ... ، بیان ما، بیان فرهنگ خاص مدنی و اجتماعی نیست. لذا اگر در فرهنگ اقتصادی اسلام مثلاً کسی رباخواری کند و یا تبذیر و اسراف نماید و یا کم فروشی و احتکار کند، اینها یک فرهنگ غلط «اقتصادی» است.

پس باید توجه داشت: وقتی که مسأله تهاجم فرهنگی مطرح می‏‏ شود نباید تفسیر محدود و مضیق نمود و فقط ارگانهای فرهنگی را مسئول اقدام دانست بلکه باید در تمام موارد دست به اقدام زد. از بخش نظامی و سیاسی و اقتصادی گرفته تا بخش صنعتی و فرهنگی و ... همه و همه مسئول و دخیل در کارند.

نکته بعدی که در مفهوم تهاجم فرهنگی قابل بررسی و تعمق است واژۀ «تهاجم» است. ظاهراً معنای تهاجم مشخص است ولی توجه عملی به مسأله موجب می‏‏ شود با ظرافت بیشتری به این لفظ پرداخته شود. در بادی امر اینطور گفته و تصور می‏‏ گردد که «تهاجم» یک اقدام عامدانه، آگاهانه و به قصد تحت تأثیر قراردادن فرهنگ دیگر صورت می ‏‏گیرد و این تهاجم دارای هدفهای معیّنه خاصی است. ولی باید توجه داشت که این برداشت از «تهاجم»، تمام حقایق را با توجه به برهۀ کنونی در بر نمی ‏‏گیرد. فلذا باید گفت، هر گونه تأثیرگذاری فرهنگ منفی بیگانه بر فرهنگ خودی نیز «تهاجم فرهنگی» است چرا که در این حالت یک عنصر منفی از فرهنگ بیگانه، عنصری از فرهنگ خودی را کنار زده و جانشین آن می ‏‏شود. لذا در این حالت، عنصر فرهنگی بیگانه به عنوان «متهاجم» و عنصر فرهنگی خودی به عنوان «مورد تهاجم» شناخته می‏‏ شوند. در آخر، با توجه به این ملاحظات می‏‏ توان «تهاجم فرهنگی» را در یک جمله کوتاه تعریف کرد:

تهاجم فرهنگی عبارت است از: «ورود، نفوذ، تحمیل و یا تأثیر عناصر و رفتارها و الگوها و ارزشهای فرهنگی مضرّ بیگانه بر فرهنگ دیگر، که این تهاجم بعضاً با اهداف خصمانه، عامدانه صورت می‏‏ گیرد و هدف نهایی آن جایگزینی و یا تغییر و یا تضعیف فرهنگ ملّی جامعه مورد تهاجم است.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: چنگ نرم
برچسب‌ها: جنگ نرم

تاريخ : یک شنبه 9 / 8 / 1399 | 17:53 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.