بايسته‌هاي انتقال مفهوم خدا به كودكان در رسانه ملي

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

بايسته‌هاي انتقال مفهوم خدا به كودكان در رسانه ملي

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

بايسته‌هاي انتقال مفهوم خدا به كودكان در رسانه ملي

ابراهيم اخوي٭

// چكيده

خداباوري در نهاد تمامي كودكان وجود دارد و طرح تربيتي، معطوف به تقويت اين باور و زدودن شائبه‌هاي ذهني احتمالي است. از آنجا كه فضاي انتزاعي در كودكان هنوز شكل نگرفته و مزاحمت‌هايي مانند خودميان‌بيني و تمركزگرايي سبب مقاومت‌هاي ذهني در برابر شناخت مفاهيم ديني است، انتقال مفاهيم ديني به كودكان با دشواري‌ها و ظرافت‌هايي روبه‌روست. دست‌اندركاران انتقال اين مفاهيم ارزشمند به كودكان مانند برنامه‌سازان، مجريان و والدين، ممكن است با مشكلاتي روبه‌رو باشند كه آسيب‌هايي را در حيطه خداشناسي و خداباوري كودكان پديد آورد. در اين مقاله، آسيب‌هاي احتمالي به شكلي پيش‌گيرانه با عنوان بايسته‌هاي انتقال مفهوم خدا به كودكان در رسانه ملي بررسي و تبيين مي‌شود.
كليد واژگان
خدا، كودك، رسانه، آسيب‌شناسي، مفاهيم ديني.

// مقدمه

يكي از وظايف دست‌اندركاران تربيت ديني، تلاش براي آموزش صحيح مفهوم خدا به خردسالان، كودكان و نوجوانان است. اين وظيفه مهم، امري به ظاهر ساده و بديهي جلوه مي‌كند، اما در واقع، پيچيدگي‌هاي خاصي دارد كه نيازمند آگاهي بيشتر در به كارگيري روش‌هاي مناسب و رعايت ظرافت‌هاي مورد نياز است. در اين باره گاهي با واكنش‌هاي خانوادگي متفاوتي روبه‌رو مي‌شويم: برخي به گمان اينكه مدرسه همه اطلاعات لازم را درباره خداوند در سال‌هاي آينده به كودك مي‌دهد، از انجام دادن اين مهم غفلت مي‌ورزند. گروهي ديگر، اشتغال بيش از اندازه و اولويت دادن به مسائل مادي و نيازهاي كودك را بهانه‌اي براي نداشتن فرصت‌هاي آموزشي مي‌دانند. عده‌اي ديگر، ناآگاهي و ناتواني در پاسخ‌گويي به مسائل خداشناسي كودكان را سبب پرهيز خود از قرار گرفتن در چنين موقعيت‌هايي مي‌دانند و در آخر، تعداد اندكي از خانواده‌ها با اصل آموزش مسائل ديني در خانه، موافق نيستند. در اين ميان، آنچه اهميت دارد، اين است كه كودكان چه در خانواده‌هاي مذهبي و چه در ديگر خانواده‌ها، با مسئله خداشناسي روبه‌رو هستند و يكي از مهم‌ترين و تكراري‌ترين پرسش‌هاي آنها، به سؤال درباره خداوند مربوط مي‌شود. از اين رو، لازم است رسانه ملي، در گام نخست، ضرورت اين مسئله را تبيين كند و در گام بعدي، ‌با آموزش خانواده‌ها درباره آموزش‌هاي ديني به كودكان خود، آنها را در تحقق اين مهم ياري رساند. در گام سوم نيز لازم است برنامه‌هاي ديني ويژه كودكان و نوجوانان تدارك ديده شود يا در برنامه‌هاي عمومي و روزمره آنها، فضايي براي اين كار اختصاص يابد.
در آموزه‌هاي ديني نيز آشنا ساختن كودك با مفاهيم ديني و راهنمايي كودكان به سوي خداوند متعال و آموزش دين در ابعاد رفتاري از وظايف والدين شمرده شده است. از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله خاطره‌اي نقل شده است كه به بعضي از كودكان نظر افكند و فرمود:
ويل لاولاد آخر الزمان من آبائهم. فقيل يا رسول الله من آبائهم المشركين؟ فقال لا، من آبائهم المؤمنين لا يعلمونهم شيئا من الفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض يسير من الدنيا فانا منهم برئ و هم مني براء. (نوري طبرسي، 1407: 2: 625)
واي بر فرزندان آخر‌الزمان، از روش ناپسند پدرانشان. عرض شد: اي رسول خدا، از پدران مشرك آنها؟ فرمود: خير، از پدران مسلمان كه هيچ يك از فرايض ديني را به فرزندان خود نمي‌آموزند و به ناچيزي از امور مادي درباره آنان قانع هستند. من از اين مردم بيزارم و آنان نيز از من بيزارند.
حضرت علي عليه السلام نيز كه خود در تربيت ديني فرزندانشان اهتمام فراواني داشت و الگوهاي تربيتي جاودانه‌اي را به يادگار گذاشت، در توصيه‌اي به همگان مي‌فرمايد: «چيزهايي را به كودكان‌ خود ياد بدهيد كه خداوند براي آن به آنها بهره برساند...». (محمدي ري‌شهري، 1387: 268)
بديهي است آموزش خداشناسي به كودكان به فراخور توانايي آنها در يادگيري، يكي از بهترين چيزهايي است كه پدران و مادران با آموختن آنها به كودكان خويش، آنان را در مسير ارتباط صحيح با خداوند و دستورهاي او قرار مي‌دهند و از اين راه، بهره‌هاي معنوي سرشاري را در زندگي كنوني و آينده‌اش رقم مي‌زنند. امام زين‌العابدين عليه السلام نيز در روايتي فرمود: «پدر بايستي بداند كه در حوزه ولايت و سرپرستي‌اش نسبت به كودك مسئوليت دارد تا ادب صحيح را به او بياموزد و او را به سوي شناخت پروردگار راهنمايي كند». (ابن شعبه حراني، 1404: 189)
كودكان با فطرت و سرشتي خداجو به دنيا مي‌آيند، ولي در مسير تحول خود گاهي به دليل اطلاعات نادرست يا فضاي نامطلوب خانوادگي دچار انحراف‌هاي فكري مي‌شوند و خدا را به درستي نمي‌شناسند. اين تغيير عقيده همان هشداري است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در روايت مشهوري بدان اشاره دارد و مي‌فرمايد: «كل مولود يولد علي الفطره حتي يكون ابواه يهوّدانه و ينصرانه؛ كودك با فطرتي خدايي پا به عرصه گيتي مي‌گذارد، ولي اين پدر و مادرش هستند كه او را به سمتي غير واقعي (مثل انديشه تثليت در مسيحيت يا جسمانيت در يهود) مي‌كشانند». (مجلسي، 1403: 3: 281) جواب همه پرسش‌هاي پيش‌گفته را در اين جمله كوتاه و زيبا، مي‌توان جست‌وجو كرد. پدر و مادري كه به دليل سهل‌انگاري، ذهن شفاف و پرسش‌گر فرزندشان را با خداوند و صفات و كاركردهاي او به درستي آشنا نسازند، در آينده با كودكاني روبه‌رو مي‌شوند كه يا خداوند را به گونه‌اي ناصحيح و با برداشت‌هايي ناصواب شناخته‌اند يا به گمان دشوار بودن دين و قابل فهم نبودن آن، به راحتي از آن كناره مي‌گيرند و در دام مسلك‌ها و مكتب‌هاي منهاي خدا مي‌افتند. چنين پديده‌اي امروز فراوان ديده مي‌شود و عوارض اجتماعي و فردي بسياري را بر جوامع گوناگون تحميل كرده است. از اين رو، توجه والدين به خداشناسي كودكان در حد اعتدال و توانايي خودشان مي‌تواند خانه را اولين پايگاه خداشناسي قرار دهد و اطلاعات پايه‌اي را به فرزندان منتقل كند.
خداباوري در نهاد تمامي كودكان وجود دارد و طرح تربيتي معطوف به تقويت اين باور و زدودن شائبه‌هاي ذهني احتمالي است. اساس اوليه پذيرش دين در فطرت تمام كودكان وجود دارد و كودك از همان خردسالي به يك قدرت و نيروي مافوق توجه دارد كه مي‌تواند نيازمندي‌هاي او را برطرف سازد. بنابراين، يكي از اساسي‌ترين ويژگي‌هايي كه مي‌تواند در آموزش معارف ديني به ما كمك كند، وجود تمايلات فطري در كودك است. زيربناي بسياري از رفتارهاي آدمي در عناصري است كه انسان سايه‌هاي آن را با خود به دنيا مي‌آورد. بنا بر اعتقاد اسلامي، كودك، باور به دين و مسائل اساسي آن از قبيل اعتقاد به خداوند را با خود به دنيا مي‌آورد كه در آيه 30 روم بدان اشاره شده است. در اين آيه مي‌خوانيم: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ؛ پسر وي خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوي اين دين كن، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته‌ است. آفرينش خداي تغيير‌پذير نيست...»
علاقه‌مندي كودك به دين و خدا اكتسابي نيست، بلكه اين علاقه در درون او وجود دارد و در سنين پس از بلوغ به شكوفايي مي‌رسد. آموزش‌‌هاي ما در اصل، عهده‌دار حفظ و حراست و تقويت اين تمايلات است و درصدد پرورش آنها هستيم. كودك نيازمند آن نيست كه خدا را به او بقبولانيم، بلكه بايد اين باور فطري به خدا را در او حفظ و شكوفا كنيم. براي دست‌يابي به اين منظور بايد با بيان آثار رحمت الهي و آكنده ساختن قلب و عقل كودك از اين آثار و نيز ذكر نعمت‌هاي بهشتي در آخرت، سراسر وجود او را از اين حبّ عاطفي سرشار سازيم و مايه ايمان قوي او در آينده باشيم. امام سجاد عليه السلام در اين زمينه فرموده است: «خداوند به حضرت موسي عليه السلام وحي كرد كه مردم را به من علاقه‌مند كن و آنان را نيز نزد من محبوب ساز. موسي پرسيد: چگونه؟ وحي آمد: نعمت‌هاي مرا براي آنان بازگو كن؛ آنان، خود، عاشق من خواهند شد.» (همان، 3: 4: 6) خداشناسي كودكان، دنيايي پر از ظرافت و حساسيت است. در مسير شناخت كودكان كه از منابع متعددي چون خانواده، مدرسه و رسانه محقق مي‌شود، گاهي با مسائلي روبه‌رو مي‌شويم كه با اين ظرافت‌ها هم‌خواني ندارد. برخي در مسير معرفي خداوند به كودكان، دچار اشتباه‌هايي مي‌شوند كه در آينده ديني آنها نقش تخريبي بالايي دارد، از اين رو، براي پيشگيري از آسيب‌هاي احتمالي، توجه به قواعد اساسي براي انتقال صحيح مفاهيم ديني به ويژه مفهوم خداوند ضرورت دارد كه اكنون به برخي از آنها اشاره مي‌شود.

// 1. اطلاعات‌دهي صحيح

كودكان به صورت فطري، به يگانگي خداوند اعتقاد دارند و دلايل بسياري بر اين مسئله وجود دارد. براي نمونه به اين روايت اشاره مي‌شود: «حضرت موسي عليه السلام به خدا عرض كرد: پروردگارا! كدام يك از اعمال نزد تو برتر است؟ از سوي خداوند خطاب رسيد: محبت به كودكان؛ چرا كه من فطرت آنها را بر پايه اعتقاد به يگانگي خود قرار دادم.» (همان: 104: 97) آنچه ممكن است كودك را در اين شناخت دچار مشكل كند، افكار خام و نادرستي است كه با تجزيه و تحليل برخي اطلاعات به دست آمده از ذهن محدود خود بدان مي‌رسد. يكي از اشتباه‌هايي كه ممكن است رخ دهد، دادن اطلاعات نادرست از خداوند و تأييد برخي افكار خام كودكان درباره خداست. برخي از والدين به گمان اينكه با دادن هرگونه اطلاعاتي درباره خداوند و صفات او مي‌توانند ذهن پرسش‌گر كودك را قانع و ساكت كنند يا اين تصور كه اگر من به او معلوماتي ندهم، ممكن است ديگر مرا قبول نداشته باشد، گاهي اطلاعاتي مي‌دهند كه بيشتر از آنكه جنبه علمي و واقعي داشته باشد، تصوري است كه خودشان سال‌ها درباره خدا داشته‌اند. چنين كودكي دير يا زود به اطلاعات دقيقي درباره پرسش‌هاي خود خواهد رسيد و آن‌گاه به تمام گفته‌هاي والدين خود به ديده ترديد مي‌نگرد. بعضي از كودكان هم سال‌ها با همين معلومات به دست آمده از طريق پدر و مادر زندگي مي‌كنند و تمام ابعاد معنوي خود را بر همان معلومات ناقص يا اشتباه پايه‌ريزي مي‌كنند كه ممكن است آسيب‌هاي شناختي جدّي را براي آنها به دنبال داشته باشد. از اين رو، توصيه مي‌شود در مواردي كه خود به باور درستي دست پيدا نكرده‌ايد، قدري تأمل كنيد و فقط در زماني كه از صحت معلومات خود در زمينه خداشناسي مطمئن شديد، آن را به كودك خويش منتقل كنيد. در بسياري از موارد، شما مي‌توانيد از كودك فرصتي بگيريد تا در زمينه سؤال او مطالعه و پرس‌وجو داشته باشيد يا او را به شخص ديگري كه مي‌دانيد معلومات بيشتري دارد، ارجاع دهيد. در مواردي كه اطلاعات كامل و مفيدي در اختيار نداريد، با كودك خود، صادق باشيد و با همين صداقت خود، ايمان راستين خود را اعلام كنيد. در نگاه رسانه‌اي نيز زماني كه فيلم‌ها و كارتون‌هاي خارجي با رويكرد خاصي مانند نگاه مسيحيت به خداوند و مانند آن پخش مي‌شود، احتمال پرسش‌ها يا پيدايش گره‌هاي فكري براي مخاطبان وجود دارد. از اين رو، لازم است ضمن كنترل دقيق محتوا، خانواده‌ها و دست‌اندركاران تربيت ديني در اين باره توجيه باشند تا از دغدغه‌هاي توحيدي كودكان، گره‌گشايي صحيح انجام شود.

// 2. معرفي خداي مهربان و دوست‌داشتني

متأسفانه در بسياري از خانه‌ها، پدر و مادر در موارد زيادي از ايمان كودك به خدا به صورتي ناخواسته سوءاستفاده مي‌كنند و كودك را از قدرت خدا مي‌ترسانند. براي مثال، مادري كه با سر و صداي زياد و لج‌بازي كودك خود روبه‌رو شده و هيچ مهارتي را براي آرام كردن او نياموخته است، كودك را با جملات معنوي مي‌ترساند و عذاب خدا و افتادن و سوختن در آتش را وعيد مي‌دهد. تكرار اين‌گونه مطالب، ذهنيتي منفي از خدا در دل و جان كودك معصوم شما بر جاي مي‌گذارد و جنبه محبت خدا را براي او زير سؤال مي‌برد. بيشتر والدين بر اساس پيروي ناخواسته از الگوهاي كهن دچار چنين رفتارهايي مي‌شوند؛ يعني خود نيز در كودكي جملاتي شنيده‌اند كه در آن، وحشت از خدا در آنها شكل گرفته است. جملاتي چون «خدا، دروغ‌گوها را به جهنم مي‌برد»، «اگر داد بزني، در آتش جهنم مي‌سوزي»، «خدايا، خودت منو از دست اين بچه خلاص كن»، «خدايا، منو بكش، راحت شم» و... از اين دست الگوهاست.
خداوند براي افراد مذهبي مورد احترام است و ترس از خدا امري مقدس تلقي مي‌شود. به بياني ديگر، آنها دوست ندارند به خداوند و خواست او بي‌توجهي شود، ولي خداترسي و خضوع ممكن است براي يك كودك به وحشت از خدا تبديل شود. برخي از والدين، وحشت از خدا را در دل كودك ايجاد مي‌كنند. آنها خدا را به صورت جبّاري شكنجه‌گر ترسيم مي‌كنند و سخت‌گيري و رفتار خشونت‌آميز معلم يا والدين نيز موجب ترس كودك از هر قدرت نيرومندتر از خودش خواهد شد. ابتدايي‌ترين تصويري كه كودكان از خدا دارند، معمولاً انعكاسي از تصوير آنها درباره والدين يا معلمان آنهاست.
سعي كنيد تصوير منفي او را از خدا اصلاح كنيد و رحمانيت، بخشندگي و مهرباني خدا را به او نشان دهيد؛ به گونه‌اي كه خدا را ياور خود بشمارد و مجازات را ناشي از انتخاب‌هاي غلط و ناشايست خود بداند، نه ناشي از جبار بودن خدا.
يادآوري اين نكته لازم است كه در تربيت ديني بايد بيم و اميد را با هم همراه ساخت. به همين دليل، بيان برخي از موارد خشم الهي نسبت به بدكاران ضروري است، اما بايد توجه داشت كه در بيان اين عقوبت‌ها اولاً نبايد خود كودكان را مستقيم خطاب قرار داد، بلكه بايد آن را خاص بدكاران و نتيجه اعمال ناشايست آنها معرفي كرد. ثانياً داستان‌هايي كه كمك و محبت خداوند به بندگان در آنها وجود دارد، بايد بيشتر بيان شود تا برداشت‌هاي كودك نسبت به خداوند، بر اساس مهر و علاقه پايه‌ريزي شود.
در برنامه‌هاي رسانه‌اي نيز ممكن است نويسنده برنامه يا مجري آن، تصورات نادرست خويش را كه از ساليان كهن در ذهن پرورانده و تصوير خداوند را با حس انتقام‌گيري و ديگر اوصاف نادرست به ذهن خويش سپرده است، هنگام اجراي يك برنامه زنده يا در قالب متن‌هاي نوشته شده، به دنياي پاك كودكان، بد و نامناسب معرفي كند كه مايه هراس كودكان را فراهم سازد. در روان‌شناسي تأكيد شده است كه تصور از خدا1 از همان خردسالي شكل مي‌‌گيرد و انسان‌ها بر اساس نوع تصوري كه از خداوند دارند، مي‌توانند در آينده به دستورهاي او رغبت نشان دهند يا وحشت از خدا را با انجام دادن هراسناك دستورهايي كه به وسواس تبديل شده است، با خود داشته باشند. در اين ميان، افرادي هم پيدا مي‌شوند كه چنين پرستش و ارتباطي را كاملاً تعطيل مي‌كنند و به دنبال عرفان‌هايي مي‌گردند كه در آنها از خدا يادي نمي‌شود.

// 3. معرفي خدايي كه در زندگي ماست

يكي از آسيب‌هايي كه ممكن است در مرحله‌هاي معرفي خداوند به كودكان اتفاق افتد، دادن اطلاعات خشك و بدون توجه به فضاي ذهني كودك است كه سبب مي‌شود او به جاي احساس كردن خداوند و درك حضور او و نيز ايجاد آمادگي براي برقراري ارتباط با خدايي كه زنده و شاهد و ناظر بر همه است، به خدايي ذهني باور پيدا كند كه فقط در فضاي ذهن و معلومات او جايگاه دارد. پس در موارد متعددي كه نياز است از او حمايت شود، به سراغ چنين قدرتي نمي‌رود. گاهي دادن اطلاعات بيش‌ از اندازه و تكيه بر دين‌دار شدن فرزندان سبب غفلت از اين جنبه مي‌شود و كودكان صرفاً خود را با خدايي مقدس روبه‌رو مي‌بينند كه اطلاعات زيادي درباره او كسب كرده‌اند. از اين رو، لازم است اصحاب رسانه و والدين به موازات آشنا‌سازي كودكان با خداوند سبحان و صفات او، زمينه انس يافتن و احساس كردن خداوند را در آنها به وجود آورند و كودكان را در موقعيت‌هاي گوناگون، از وجود خداي زنده، حامي و مشكل‌گشا آگاه سازند. زماني كه در كوران مشكلات جمعي رخ داده در جامعه، در قالب برنامه‌هاي كودك و نوجوان، به دعا كردن براي آرامش مصيبت‌ديدگان و كمك‌خواهي از خداوند براي عبور از اين مشكلات سفارش مي‌شود، گامي مهم براي معرفي خدايي برداشته مي‌شود كه در سراسر زندگي انسان‌ها مي‌تواند حضور داشته باشد. همچنين آن جايي كه ما از كودكان مي‌خواهيم تا حرف‌هاي خودشان را به خداوند بگويند، از او براي موفق شدن كمك بخواهند و سپاس‌گزاري كنند، گامي ديگر در شكل‌دهي به تصور درست و واقعي آنان از خداوند برداشته‌ايم.

// 4. تكليف به اندازه توان

گاهي مشاهده مي‌شود والدين به دليل حساسيت بيش‌ از اندازه‌اي كه درباره مسائل ديني فرزندان خود دارند، با دست خود، آنها را از فضاي ديني دل‌زده و دل‌سرد مي‌كنند. چنين والديني انتظار دارند كودكان آنها همانند يك بزرگ‌سال تمام دستورهاي خدا را مو به مو و با بالاترين كيفيت اجرا كنند و هر جا كوچك‌ترين ضعفي از آنها مشاهده مي‌كنند، آن را به پاي ضعف ايمان مي‌نهند و كودكان را به دور شدن و حمايت نشدن از سوي خداوند تهديد مي‌كنند. چنين رفتارهاي نادرستي، لذت با خدا بودن را در كودكان از بين مي‌برد و رفتارهاي ديني آنها صرفاً به دليل ترس از خدا يا نگراني از ناراحتي والدينشان خواهد بود كه هر دو مورد به دين‌داري كودك در آينده آسيب‌هاي جدي وارد مي‌كند. از اين رو، لازم است والدين با ملايمت و مدارا و با توجه به توانايي فرزندانشان از آنها بخواهند كه رابطه معنوي خود را با خداوند حفظ كنند و وقتي با كسالت آنها روبه‌رو مي‌شوند، آن را واقعه‌اي طبيعي و امري عادي بدانند؛ چه اينكه براي بزرگ‌سالان هم گاهي چنين حالت‌هايي اتفاق مي‌افتد. اين فضاي نادرست ممكن است در رسانه هم تبلور يابد. براي مثال، از كودكاني كه به سن تكليف نرسيده‌اند، تقاضا شود هميشه نمازهاي خودشان را بخوانند يا تمام ماه رمضان را روزه داشته باشند. همچنين افراط‌گري در تقاضاهاي اخلاقي از كودكان كه در رسانه، نمود بيشتري دارد و از كودكان مي‌خواهند خوب‌ترين باشند، چنين شائبه‌اي را تقويت مي‌كند و تصور سخت‌گير بودن خداوند را در ذهن كودك بيشتر مي‌سازد. توجه به اين نكته هم ضروري است كه بي‌رغبتي كودك نسبت به مسائل ديني ممكن است دلايل ديگري نيز داشته باشد كه بايد شناسايي شوند. دوستان بي‌رغبت به مسائل ديني؛ مشاهده اشخاص به ظاهر مذهبي كه انسان‌هاي ناشايستي هستند؛ اين تصور كه اديان فقط درباره بايدها و نبايدها سخن مي‌گويند و آزادي انسان را محدود مي‌كنند؛ ترس از خدا به دليل بدرفتاري كساني‌كه سرپرستي او را در خانه و مدرسه بر عهده دارند؛ ذهني بودن خدايي كه به او معرفي شده است؛ تأثير نداشتن خداي ذهني در زندگي روزانه؛ برآورده نشدن دعاهاي او و ديگر شبهه‌هاي فكري و مشكلات رفتاري از آن جمله است. شما بايد تلاش كنيد علت اصلي بي‌ميلي او را بيابيد و آن را حل كنيد تا انگيزه و كشش يادگيري در او شكوفا شود. پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در اين باره سفارشي طلايي دارد و مي‌فرمايد: «خدا رحمت كند كسي را كه فرزندش را در اعمال نيكش ياري دهد. سؤال شد: چگونه؟ فرمود: آنچه در توان اوست، بپذيرد و از سخت‌گيري‌بپرهيزد». (كليني: 6: 50)
در نگاه تربيتي، با كودكان مي‌توان با اين رويه روبه‌رو شد كه خداوند از ما كارهايي خواسته است كه حتماً بايد انجام شود؛ چون منافع زيادي دارد و انجام ندادنش زيان‌آور است و نامش را واجب گذاشته است. در طرف مقابل آن، كارهايي است كه حتماً نبايد انجام داد؛ چون به سلامت جسمي و روحي ما آسيب مي‌زند. اين كار، حرام نام گرفته است. كارهايي را خداوند پيشنهاد داده است انجام دهيم، ولي مي‌توانيم خودمان تصميم بگيريم انجام دهيم يا نه، مستحب نام دارد و كارهايي هم پيشنهاد داده است كه انجام ندهيم، ولي تصميم‌گيري نهايي درباره آن با خود ماست كه مكروه نام مي‌گيرد. درباره بقيه كارها دستور خاصي نداريم.

// 5. آسان‌نمايي دين

دشوارنمايي و طرح مسائلي كه در دنياي كودك و خردسال مفهومي ندارد، سبب مي‌شود او دين را امري مقدس و در عين حال، خارج از توان شناختي خود بپندارد. شكل‌گيري چنين تصوري سبب گريز كودكان از دين مي‌شود و در خوش‌بينانه‌ترين حالت اين مسئله را پديد مي‌آورد كه كودك هنگام انتخاب ميان دين و ديگر مسائل مادي، به بهانه نامفهوم بودن مسائل ديني براي خود، راه غير ديني را ترجيح دهد.
لازم است والدين و اصحاب رسانه، از طرح مباحث پيچيده عقيدتي يا طرح مسائل ساده با ادبياتي دشوار و كليشه‌اي پرهيز كنند و براي انتقال مفاهيم ديني به كودكان خود با صرف وقت و حوصله بيشتري، شيوه‌اي مناسب با فضاي رواني فرزند خود را در پيش گيرند. لازم است در هر دوره از تحول كودكان، آموزش‌هاي ديني را متناسب با خصوصيات ذهني و شناختي آنان ارائه كنيم و اجازه دهيم كودكان دين كودكانه خود را داشته باشند. بايد از مطرح كردن عقايد پيچيده و مشكل براي آنها خودداري كنيم؛ چرا كه نمي‌توانند آن را درك كنند و چه بسا موجب بدفهمي و گريز آنها از دين شود. بدين منظور، لازم است مجريان و نويسندگان برنامه‌هاي ديني كودكان علاوه بر بهره‌مندي از دانش و مهارت ارتباط با كودك، به ظرافت‌هاي موجود در ساده‌سازي برنامه‌هاي دين هم توجه داشته باشند و دوره‌هاي آموزشي لازم را سپري كنند.

// 6. معرفي دين هم‌سو با نيازهاي كودكان

كودكان با تمام اشتياقي كه نسبت به فراگيري مسائل ديني به ويژه آشنا شدن با خداوند از خود نشان مي‌دهند، همچنان يك كودك هستند. آنها نيازهاي دوران كودكي خود را دارند و بي‌توجهي به اين نيازها به بهانه پررنگ‌سازي جنبه معنوي آنها كاري نادرست است. بهترين شيوه، پل زدن از نيازهاي آنان براي انتقال دادن مسائل ديني به آنهاست، نه ناديده گرفتن مسائل روزمره و طبيعي كودك. يعني شما مي‌توانيد از يك نياز طبيعي كودك مانند نياز به بازي بهره بگيريد و مفاهيمي چون مهربان بودن خدا و ديگر مسائل را به صورت محدود بيان كنيد. وقتي پيشرفت جديدي در زندگي اتفاق مي‌افتد يا از نعمتي نو برخوردار مي‌شويد، زمينه شكرگزاري از خدا برايتان فراهم مي‌شود كه مي‌تواند پلي مطلوب براي اتصال كودك به خدا باشد. خوراكي‌هاي مورد علاقه كودك، نياز به بازي و تفريح، جشن‌ها و محفل‌هاي شاد ديگر چون مهماني، موقعيت‌هايي طبيعي‌ هستند كه كودك در آنها مي‌تواند به شيوه‌هايي غير مستقيم، اطلاعات بيشتري را درباره خدا به دست آورد. ناديده گرفتن نيازهاي طبيعي كودكان در هر مرحله از رشد و برخورد فراتر از طاقت يا پايين‌تر از توان آنها، شما را در آموزش آنان ناكام خواهد گذاشت. در هر مرحله سني، به نيازهاي فرزندتان توجه كنيد و به تدريج و قدم به قدم، او را در معرض نيازهاي مرحله بالاتر قرار دهيد تا با آمادگي وارد مرحله بعد شود.
در بعد رسانه‌اي، محروم‌سازي كودك از كارتون‌هاي مورد علاقه‌اش به بهانه مناسبت‌هاي ديني، كار صحيحي نيست. قطع كردن برنامه‌هاي كودكانه هنگام اذان نيز مي‌تواند اثر بدي در روان كودك داشته باشد. بهتر است در اين وضعيت، ويژه‌برنامه‌هاي جذاب براي زمان‌هاي خاص مانند لحظه اذان تهيه كنيد و از زمان براي انتقال كودكان به فضاي دين پل بزنيد.

// منابع:

٭ قرآن كريم، ترجمه محمد مهدي فولادوند.
اخوي، ابراهيم. 1389. خدا در زندگي كودكان. قم. مركز مشاوره مؤسسه امام خميني رحمه الله
باهنر، ناصر. 1380. آموزش مفاهيم ديني هم‌گام با روان‌شناسي رشد، تهران: شركت چاپ و نشر بين‌الملل سازمان تبليغات اسلامي.
حرّاني، حسن بن علي (ابن شعبه). 1404. تحف العقول. تحقيق: علي اكبر الغفاري، قم: مؤسسه النشر الاسلامي.
سادات، محمدعلي. 1376. رفتار والدين با فرزندان. تهران، انجمن اوليا و مربيان.
غرويان، محسن. 1384. تربيت فرزند سالم و با نشاط، قم. احمديه.
فردوسي، سيما، 1385. پاسخ به والدين. تهران: كتاب‌هاي دانه از مؤسسه انتشارات صابرين.
كليني، محمد بن يعقوب. 1401. الكافي. بيروت: دارصعب و دارالتعارف.
مجلسي، محمد بن باقر بن محمدتقي. 1403. بحارالانوار. بيروت: مؤسسه الوفاء.
محمدي ري‌شهري، محمد. 1387. حكمت‌نامه كودك. ترجمه و همكاري: عباس پسنديده. قم. ‌دارالحديث.
نوري طبرسي، ميرزا حسين. 1407. مستدرك الوسائل. قم: مؤسسه آل البيت عليهم السلام .
ياب، ايريس. 1381. كليدهاي آموختن به كودكان درباره خدا، ترجمه: مسعود حاجي‌زاده، تهران، كتاب‌هاي دانه از مؤسسه انتشارات صابرين.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: خداشناسی
برچسب‌ها: خدا، كودك، رسانه، آسيب‌شناسي، مفاهيم ديني

تاريخ : یک شنبه 2 / 8 / 1399 | 18:7 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.