قال علی عليه السلام :كَفى عِظَةً لِذَوي الألبابِ ما جَرَّبوا. / (عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 386 ، ح 6547)
براى خردمندان، تجربه هاى آنان پندى است كافى.
اصول مَفسدات و مُهلکات
در مقام خود مبرهن است که انسان در اول پیدایش، پس از طی منازلی، حیوان ضعیفی است که جز به قابلیت انسانیّت امتیازی از سایر حیوانات ندارد. و آن قابلیّت میزان انسانیت فعلیه نیست. ... و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره شهوت و غضب است، نیست. و چون این اعجوبه دهر ، ذات جامع یا قابل جمعی است، از این جهت برای اداره آن دو قوّه صفات شیطانی را از قبیل کذب و خدیعه و نفاق و نمیمه و سایر شیطنت های دیگر نیز بکار می برد، و با همین سه قوّه، که اصول مفسدات و مهلکات است، ترقّی کند... و اگر در تحت تأثیر مربی و معلمی واقع نشود، پس از رسیدن به حدّ رشد و بلوغ یک حیوان عجیب و غریبی شود که در هر یک از شئون مذکوره گوی سبقت از سایر حیوانات و شیاطین ببرد، و از همه قوی تر و کامل تر در مقام حیوانیّت و شیطنت شود. و اگر بر همین حال روزگار بر او بگذرد، و جزتبعیت هوای نفس در شئون ثلاثه نکند، هیچیک از معارف الهیّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نکند، بلکه جمیع انوار فطریّه او نیز خاموش گردد.
[ امام خمینی-ره ، چهل حدیث ، نشر فرهنگی رجا ، چاپ دوم ، 1368 ، ص 144 ]
شاخص عمل!
از وصایای رسول الله صلی الله علیه و آله به اباذر ؛ « یَا أَبَاذَّرٍ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْءٍ نِيَّةٌ صَالِحَةٌ حَتَّى فِي النَّوْمِ وَ الْأَكْلِ.» (مکارم الاخلاق ،ص 464 )
برای همه فعالیت های خود در زندگی نیتی نیکو و شایسته قرار بده ؛حتّی برای خوردن و خوابیدن نیز نیّت صالحی در نظر بگیر ! می خوابیم تا فردا صبح ان شاءالله به کارهایی که تکلیف ماست برسیم . شاخص میان اعمالی که دارای ثواب الهی هستند و غیر آنها ،همین است. برخی می گویند مگر غسل جمعه را خدای متعال برای این قرار نداده که بدن انسان تمیز شود؟ ما ، در استخر – مثلاً – شنا می کنیم، تمیز می شویم. بله منتهی در غسل جمعه شما می گویید: « خدایا ! این کار را برای امر تو می کنم. » آن جا این ارتباط وجود ندارد. اصل قضیه این است که، انسان بتواند میان همه فعالیت های خود ، هدف والای زندگی ، آن هدف اصلی نهایی حیات بشر که ارتباط با خدا و تقرب به خداست را دنبال کند . لذا نماز ، نعمت بزرگ خداست.اگر نماز نبود، در زندگی مان به طور طبیعی و متعارف متوّجه خدا نمی شدیم، مگر در گرفتاری ها که انسان به طور طبیعی متوجّه می شود. نماز باعث می شود حداقل در شبانه روز پنج نوبت دلمان را به یاد خدا بیندازیم. نماز را قدر بدانیم. همه عبادات از همین قبیل است. حال اگر اعمال غیر عبادی را هم انسان –همین طور- به آن هدف اصلی متصّل کند ،ببینید چه کیفیت خوبی در دل و جان انسان به وجود می آید. ما همین طور متوقف می مانیم و تعجّب هم می کنیم که چرا پیش نمی رویم. علتش همین است!راه برای پیش رفتن باز است.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای – مدظلّه العالی- در مقدمه درس خارج برگرفته از کتاب رهنمودهای اخلاقی تربیتی رهبر معظم انقلاب اسلامی ،چاپ دوم ،ص 162 و 163 ]
مسیر تنزّل انسان !
انسان هر راهی را بدون تقید به قرآن و سنت برود ، روز به روز تنزّل می کند و تاریخ ، از جمله قضایای سقیفه و پیامدهای آن ، مانند واقعۀ طَف ( شهادت حضرت سیدالشهداء ) ، هر روز تکرار می شود؛ زیرا هر روز حقی غصب یا احقاق می شود و همیشه حق و باطل مثل حسین علیه السلام و یزید وجود دارد و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام حسین علیه السلام است . بنابر این ، انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است یا باطل و پیرو آن.
[ آیت الله بهجت ، رحمت واسعه ، قم ، البهجة ، چاپ ششم ،1395 ، ص 169 ]
با آن پول نمیشود غسل کرد !
یکى از مأموران شهربانى زمان شاه میگفت: شبى مأمور خیابان اِرَم قم بودم و برای انجام غسل نیاز به حمّام داشتم، البته پولی هم نداشتم، حدود ساعت 2 بود که اتوبوسى از اصفهان رسید و درب صحن توقّف کرد تا مسافر پیاده کند. من رفتم و گفتم: چرا اینجا توقف کردى؟ گواهینامهات را بده. راننده پنج تومان کف دست من نهاد، من هم او را جریمه نکردم و گفتم: پس زودتر برو! و با خود گفتم: پول حمّام هم جور شد. منتظر صبح بودم که بروم غسل کنم و نماز بخوانم، هنوز درِب صحن باز نشده بود که دیدم آیتالله مرعشى نجفى مثل همیشه به طرف حرم میرود، امّا آن شب راه را کج کرد و از آن سوى خیابان نزد من آمد، وقتى رسید سلام کرد و فرمود: بیا جلو! رفتم تا به ایشان رسیدم، پنج تومان به من داد و فرمود: با این پول برو غسل کن، با آن پول نمیشود غسل کرد. بسیار متعجب شدم و بدون معطلی گفتم: چشم! پس از آن به این فکر افتادم که برای اینکه دیگر در معرض این معصیت عظیم قرار نگیرم، از شهربانى استعفا دهم و کار آزاد برگزینم و چنین شد و اینک به حمداللّه وضع من خوب است و با مال حلال مکّه هم رفتهام.
[ با اقتباس و ویراست از کتاب کرامات مرعشیّه ]
کیست مولا، آن که آزادت کند !
از جمله کلماتى که ما زیاد درباره وجود مقدس ایشان [امام علی (علیه السلام)] استعمال مى کنیم کلمه «مولا» است: اینکه رسول اکرم فرمود: مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ مقصود چیست؟ مقصود کدامیک از معانى مولا است؟ من نمى خواهم بگویم که چه معنایى از نظر عقیده خودم در اینجا درست است، ولى به مناسبت بحثم عرض مى کنم ملّاى رومى همین حدیث را در مثنوى آورده و یک ذوقى به خرج داده است و از کلمه مولا معنى «مُعتِق» یعنى آزادى بخش را گرفته است. ظاهراً در دفتر ششم مثنوى است. داستان معروفى دارد؛ داستان قاضى خیانتکار و زن، که قاضى مى خواهد در صندوق مخفى بشود، او را مخفى مى کنند و به دوش حمّال مى دهند. بعد قاضى به آن حمال التماس مى کند که هرچه مى خواهى به تو مى دهم، تو برو و معاون مرا خبر کن تا بیاید این صندوق را بخرد. معاون او را خبر مى کنند، مى آید صندوق را مى خرد و او را آزاد مى کند. بعد ملا از اینجا گریز مى زند، مى گوید: همه ما در صندوق شهوات تن زندانى هستیم ولى خودمان نمى دانیم، احتیاج به آزادکننده اى داریم که ما را از این صندوق شهوات نفس و بدن نجات بخشد، انبیاء و مرسلین آزادکننده و نجات بخش هستند. سپس مى گوید:
زیـن سبب پیـــغمبر بـا اجتــــهاد نام خـــود وانِ على مــــــولا نهاد
گفت هرکس را منم مولا و دوست ابن عـــمّ من على مــولاى اوست
کیست مــــــولا، آن کـه آزادت کند بــند رقّــیت ز پایــت بر کــــــنَد
[ شهید مرتضی مطهری،آزادی معنوی ، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 15 ]
من هیچ چیز جز زیبایی در این عکس نمی بینم !
یادم است سر سفره عقد که نشسته بودیم، به من گفت: «الان فقط من و تو، توی این آینه مشخص هستیم، از تو میخواهم که کمک کنی من به سعادت و شهادت برسم.» من هم همانجا قول دادم که در این مسیر کمکش کنم. شاید باورتان نشود، اما محسن واقعا راحت از من و فرزندمان دل کند. چون عشق اصلیاش خدایی بود. همه میدانستند که چقدر من و محسن به همدیگر علاقه داشتیم، همه غبطه میخوردند به عشق بین من و شوهرم. اما او همیشه میگفت زهرا در عشق من به خودت و پسرمان علی شک نکن ولی وقتی که پای حضرت زینب (س) بیاید وسط، زهرا جان من شماها را میگذارم و میروم. سهشنبه بود که عکس محسن را در تلگرام دیدم. در یکی از گروههایی که با دوستانش داشت، عکسی را فرستادند و گفتند برای آزادی این اسیر دعا کنید. من عکس را باز کردم و دیدم این اسیر، محسن من است. ساعت 3 بامداد چهارشنبه... من اصلا خواب به چشمم نمیآمد، بعد از اینکه عکس اسارتش را دیدم ، مدام فکر میکردم الان محسن در چه حالی است، یک دفعه دیدم در گروههای تلگرامی زدند که شهید بیسر، شهادتت مبارک ... دیدم این شهید بیسر، محسن من است. همان موقع فهمیدم محسن به آرزویش رسید. من افتخار کردم که محسن شهید شده،گفتم خدایا شکرت که محسن به آرزویش رسید. همان موقع فکرکردم چقدر شوهر من پیش اهل بیت عزیز بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد. دیدم دشمن برای امام علی(ع) خنجر کشید، برای همسر من هم خنجر کشید، سر شوهر من را مثل امام حسین(ع) از تن جدا کردند، محسن مثل علیاکبر جوان بود، مثل حضرت زینب(س) اسارت کشید... دیدم ارادت شوهر من به اهلبیت آنقدر زیاد بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد. خیلیها به من گفتند این عکس را نبین، گفتند تو همان عکسی را ببین که محسن استوار ایستاده و اسیر شده، این یکی را نگاه نکن. اما من گفتم نه این طور نگویید، مگر حضرت زینب(س) در مجلس یزید نفرمودند که « ما رأیت الا جمیلا.» من هم هیچ چیز، جز زیبایی در این مسیر، در این عکس نمیبینم.
[ گفت وگو جام جم با همسر محسن حججی شهید مدافع حرم دسترسی در jamejamonline.ir ]
یک استفتاء
سوال: آیا فرمانده یا مدیر می تواند در شرایط عادی بیشتر از اختیارات قانونی تصمیم گیری یا اقدام به تشویق و تنبیه کند؟
جواب: نمی تواند مگر اینکه مطابق ضوایط و مقررات ، اختیارات ردۀ ما فوق به وی واگذار شده باشد.
نظرات شما عزیزان: