قضيه عنسبه و متهم

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

قضيه عنسبه و متهم

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

قضيه عنسبه و متهم

قضيه عنسبه و متهم

 

بعد از واقعه صفين حزبى بنام خوارج بوجود آمد در زمان حجاج بن يوسف، جمعى را به اتهام وابستگى به اين حزب دستگير كردند و براى مجازات نزد حجاج آوردند كه به وضع آنان رسيدگى كند و مجازات نمايد.

حجاج همه را مجازات كرد، نوبت به نفر آخرى رسيد موذن اذان گفت: موقع نماز حجاج از جا حركت نمود و متهم را به يكى از حضار مجلس كه بنام عنسبه بود سپرد، گفت: امشب او را پيش خود نگهدار فردا صبح بياور مجازات كنم.

عنسبه با او از عمارت خارج شد در بين راه متهم به عنسبه گفت: آيا مى‏توان به تو اميد خير داشت؟ عنسبه گفت: توفيق شود قدمى برمى‏دارم.

متهم گفت: بخدا قسم من از خوارج نيستم و بر كسى خروج نكرده‏ام و با كسى جنگ نكرده‏ام، به من ستم كرده‏اند، اميدوارم خداوند لطف كند به حال من تمناى من اين است كه اجازه دهيد امشب بروم پيش عيال و فرزندانم و از آنها وداع كنم و كارهايم را درست كنم، فردا اول وقت بيايم.

عنسبه مى‏گويد: من از اين حرف خنده‏ام گرفت و جواب ندادم، دوباره او تكرار كرد و اين دفعه تقاضاى او در من اثر كرد، به دلم افتاد كه خوب است به خداوند اعتماد كنم و او را رها نمايم، گفتم: برو ولى فردا اول وقت بيا.

متهم گفت: عهد كردم كه فردا اول وقت پيش شما هستم، متهم رفت تا از چشمم دور شد، به خود آمدم و از كرده خود ناراحت شدم و با خود گفتم: چرا خودم را در معرض غضب حجاج قرار دادم؟ با ناراحتى به منزل رفتم قصه را به عيال تعريف و در ميان گذاشتم، ايشان من را ملامت و سرزنش كرد، تا صبح نخوابيدم، مانند انسان مار گزيده و يا فرزند مرده به خود مى‏پيچيدم تا صبح شد، ديدم متهم اول وقت آمد تعجب كردم و گفتم: چرا آمدى؟

گفت: كسى كه خدا را گواه بگيرد نقض عهد و پيمان نمى‏كند، او را به دارالاماره نزد حجاج بردم و جريان را نقل كردم، حجاج تعجب كرد از ايمان اين مرد كه چطور برگشته و آمده، آنگاه حجاج روى كرد به عنسبه، گفت: دوست دارى او را به تو ببخشم؟

گفت: بلى ممنونم، حجاج متهم را بخشيد به عنسبه و او از قتل حتمى نجات پيدا كرد عنسبه با كمال خوشحالى از دارالعماره متهم را بيرون آورده و آزاد كرد و او بدون اينكه از عنسبه تشكر و قدردانى كند رفت، عنسبه بسيار ناراحت شد، گفت: اين مرد ديوانه است و الا تشكر مى‏كرد.

لكن فردا متهم دوباره پيش عنسبه آمد و از او قدردانى و تشكر كرد و گفت: نجات دهنده من خداوند مهربان بود و تو وسيله اين كار بودى، اگر ديروز من از تو قدردانى مى‏كردم تو را شريك نعمت خداوند قرار مى‏دادم و اين كار درست نبود و لذا اول تشكر حق تعالى را بجاى آوردم و بعد هم امروز آمدم از شما قدردانى نمايم و عذر خواهى كرد و رفت‏(309).

ان الله لا يخلف الميعاد(310) خداوند خلف وعده نمى‏فرمايد، آن كسى كه در عهد خود ثابت است به يكى از صفات الهى متصف است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: عبرت ها
برچسب‌ها: عبرت ها

تاريخ : جمعه 3 / 7 / 1399 | 4:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.