عوامل بصیرت
1. یاد خدا:
ذکر خدا، چه به صورت قلبی و چه به صورت قالبی و زبانی آثار و خیرات و برکاتی دارد که »بصیرت فزونی« از جمله آنهاست. یاد خدا دل را از انواع آلودگی ها، شستشو می دهد و آن را برای دریافت حقایق بیرونی و تفکر باطنی و کسب بصیرت آماده می سازد. امیرمؤمنان علیه السلام بر آن تصریح می کند:
اِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالی جَعَلَ الذِّکرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ العَشْوَةِ، وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَة(نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 222)
همانا خدای سبحان و بزرگ، یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود و چشم پس از کوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی رام گردد.
2. خودسازی:
آماده سازی زمین زراعی و بذرافشانی صحیح در آن و نیز پاکسازی مزرعه از علف های هرز و آفت زدایی به موقع، محصول مرغوب و مطلوب در پی دارد. روح و روان آدمی نیز چنین است. کسب صفات و اعمال خداپسند و زدودن صفات ناپسند و اصولاً تربیت صحیح، به انسان بینش الهی می دهد. امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام این حقیقت را در موارد مختلفی بیان فرموده است. از جمله پس از شمارش برخی از صفات اهل حق و مؤمن آگاه می فرماید:
قَدْ اَبْصَرَ طَریقَهُ وَ سَلَک سَبیلَهُ وَ حَرَفَ مَنارَهُ وَ قَطَعَ غِمارَهُ وَاسْتَمْسَک مِنَ الغری بِاَوْثَقِها وَ مِنَ الْجِبالِ بِاَمْتَنِها فَهُوَ مِنَ الْیقینِ عَلی مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ...(همان، خطبه 87، صفحه 146)
(مؤمن بصیر با تزکیه نفس و زهد و اخلاص خود را از نابینایی رهایی بخشیده) و راه هدایت را با بصیرت دریافته و در آن گام نهاده و نشانه های این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات گذشته است. از میان دستگیره های هدایت، به مطمئن ترین آنها چنگ زده و از رشته های (نجات) به محکم ترین آنها متمسّک شده است؛ به همین دلیل در مقام یقین به آنجا رسیده که (حقایق را) همانند نور آفتاب می بیند.
3. تلاوت قرآن:
تلاوت آیات قرآن - به ویژه همراه با تدبر عمیق - به دل و درون انسان صیقل و جلا می دهد و آیینه قلب را برای انعکاس حقایق و جوشش معارف، شفاف می سازد و بینش و بصیرت به انسان می دهد و این وعده محتوم و مجرب اولیای خدا و پیشوایان معصوم علیهم السلام است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:
این کتاب خداست که با آن بینش می یابید، گویا و شنوا می شوید کتابی که هر پاره اش، دیگر پاره را بیان گر و هر بخش، دیگر بخش را گواه است. در شناخت خدا، به چندگانگی نگراییده است که همراه خود را از خدا منحرف کند.(همان، خطبه 133)
4. نفی وابستگی های مادّی:
وزنه نه چندان سنگین در پای پرنده آن را از پرواز باز می دارد و زمین گیر کرده و محدودش می کند. آدمی نیز چنین است. وابستگی مادّی او را از جهات معنوی محدود می سازد ولی قطع علاقه ها و وابستگی ها، او را در نگرش و گرایش آزاد می کند و به دید و نگاه او توسعه می بخشد و بصیرت او را روزافزون می کند و این سخن امیر سخن علی بن ابی طالب علیه السلام است که می فرماید:
و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمی نگرند، اما انسان آگاه، نگاهش از دنیا عبور کرده از پس آن سرای جاویدان آخرت را می بیند. پس انسان آگاه به دنیا دل نمی بندد، و انسان کوردل تمام توجه اش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه برگیرد، و نابینا برای دنیا توشه فراهم می کند.(همان)
موانع بصیرت
1. آرزوهای بلند:
یکی از آفات روحی و معنوی آمال و آرزوهای طولانی، خشک شدن چشمه سارهای بصیرت است. آرزوهای دراز و چه بسا دست نایافتنی، عقل و اندیشه انسان را خواب آلود می سازد. از این رو امیرمؤمنان علیه السلام از آن به خدا پناه می برد و می فرماید:
نَعُوذُبِاللَّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ(نهج البلاغه، خطبه 224، محمد دشتی)
از خواب آلودگی عقل و زشتی لغزش ها به خدا پناه می برم.
»سُبات« در اصل به معنای قطع است و چون آدمی با به خواب رفتن از این عالم تصرفات و آلام و لذایذ آن و نیز از انجام هر نوع اعمال خیر، قطع ارتباط می کند به همین مناسبت از خواب به »سُبات« تعبیر می شود و کسی که بصیرت و بینش درونی خود را از دست می دهد گویا، عقل او به خواب رفته و دیده های درون بین او بسته شده است.(التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ج 5، ص 17، چاپ سوم دارالکتب العلمیة، بیروت، 1430)
با نظر به این بازتاب آرزوهای طولانی است که حضرت علی علیه السلام آن از موانع مهم بینش و عقل و اندیشه آدمی می شمارد و می فرماید:
وَالاَمانِی تُعْمی اَعْینَ الْبَصائِر(نهج البلاغه، حکمت 275)
آرزوها، چشم بصیرت را کور می کنند.
2. وابستگی ها و عشق های کاذب:
امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:
هر آن کس که به چیزی عشق ورزد، آن عشق، چشم او را کور و قلبش را بیمار می کند چنین فردی با چشم ناسالم می نگرد و با گوش ناشنوا می شنود زیرا که بی گمان، شهوت ها پرده خردش را دریده اند، و دنیا قلبش را میرانده است و او را با تمام وجود شیفته خود ساخته است. چنین است که او برده دنیا و دنیاداران می شود، همسو با سایه دنیا به هر سو می گردد و به هر جا روی می آورد.(نهج البلاغه، خطبه 109)
3. فتنه های اجتماعی:
گاهی مسائل مهم سیاسی و اجتماعی زمان، در قالب فتنه ها و شبهه های بسیار پیچیده و به صورت تندباد، جریان می یابد، در حدی که التهابات و گردوغبار آنها، مانع از تشخیص دقیق ماهیت و هویت آنها می گردد و حتی برخی از افراد هوشمند و آگاه جامعه نیز از تمییز خطوط حق و باطل آن حوادث ناتوان و در موضع گیری ها، حیرت زده و سرگردان می شوند. در چنین موقعیتی باید صبر پیشه کرد تا گردوغبار فتنه بخوابد و آن صحنه به روشنی پدیدار شود. نهج البلاغه، این موقعیت خطیر را به صورت زیبا و واقع گرایانه ترسیم می کند:
فتنه ها آنگاه که روی آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند حقیقت چنانکه هست، نشان داده می شود. فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند، و چون می گذرند شناخته می شوند. فتنه ها چون گردبادها می چرخند، از همه جا عبور می کنند، در بعضی از شهرها، حادثه می آفرینند و از برخی شهرها می گذرند.(نهج البلاغه، خطبه 93)
با توجه به مانع بودن شبهات و فتنه های اجتماعی است که آن حضرت پیروان خود را از ورود به حوزه آنها باز می دارد و می فرماید:
از شبهه - که مشتمل بر حق پوشی است - برحذر باش، زیرا دیری است که فتنه پرده های سیاهش را فروهشته و سیاهیش چشم ها را فراگرفته است.(همان، نامه 65)
نشانه های بصیرت
1. نگاه عبرت آموز:
نوع نگاه، آیینه تمام نمای اندیشه است، آدمی آن گونه می نگرد که می اندیشد، آن که کور فکری دارد نگاهش محدود، و در مظاهر مادی محصور است خلاف آن که جولان فکری دارد نگاهش به پدیده ها در ابعاد ظاهر آنها، نمی ماند، بلکه شعاع دیدش به درون اشیا نیز راه می یابد بسان اشعه آفتاب که از ورای شیشه می تابد و حرارت و روشناییش به درون نفوذ می کند افراد هوشمند نیز باید نگاهشان نافذ و »عبرت آموز« باشد. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
. .. فَاِنّمَا الْبَصیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکر وَ نَظَرَ فَاَبْصَرَ وانتفَع بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَک جَدَداً واضِحاً یتجَنَّبُ فیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهاوی وَ الضَّلالَ فِی الْمَغاوی(همان، خطبه 153)
بینا کسی است که از پی شنیدن بیندیشد و با هر نگاه، بینش نو یابد و از عبرت ها همواره سود برد، و سپس در راهی روشن و هموار به پیش رود و خویشتن خویش را از سقوط در پرتگاه ها و گمراهی در کژ راهه ها و بیغوله ها نگاه دارد.
ولی افراد ساده اندیش و غفلت زده برخلاف اصحاب بصیرت حس گرا و ظاهربین هستند؛ علم و تجربه نشان داده است که اکثر مردم به محسوسات بیشتر از معقولات گرایش دارند و به مشهودات و ملموسات، بیش از نادیدنی ها، ارج می نهند و اندیشه خود را محدود می کنند، گواهی قرآن گویاترین دلیل این مدعاست:
یعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا (روم: 7)
(بیشتر مردم) فقظ ظاهری از زندگی دنیا را می دانند.
این محدوداندیشی فراگیر است و اختصاص به امور سیاسی و اجتماعی ندارد. از خداشناسی و اعتقاد به مبدأ و معاد، تا شؤون سطحی زندگی مردم مشهود است.
2. تغییر موضع:
افراد بصیر هر چند ممکن است در شرایط خاصّی در انواع شبهات بیفتند و در مسیر فتنه ها قرار گیرند ولی به محض بازشناسی و تمییز حق از باطل، مسیر خود را تغییر داده و در حمایت از حق، موضع می گیرند. در نهج البلاغه به نمونه هایی از این افراد برمی خوریم. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به هنگام افشای سیاست استعماری و شیطانی معاویه، می نویسد:
گروهی از مردم را با فریبها و شیطنتهای خود به هلاکت کشاندی و در موج جهالت غرقشان کردی در حدی که تاریکی های جهالت و غرور آنها را فرا گرفت از راه حق بیراهه رفتند مگر اندکی از آگاهان که مسیر خود را تغییر دادند، و پس از آن که تو رإ؛ششذ00 پشناختند از تو جدا شدند و از یاری کردن تو به سوی خدا گریختند، زیرا تو آنان را به کار دشواری واداشتی و از راه راست منحرف شان ساختی.(همان، نامه 32، ص 538)
3. حرکت سنجیده:
انسان بصیر، هدفمندانه حرکت می کند و بدون ارزیابی دقیق و دوراندیشانه، وارد میدان عمل نمی شود. امام امیرالمؤمنین در این باره فرمود:
(شخص بابصیرت) پس از آن که با چشم دل ببیند، سرآغاز کارش دانستن این نکته است که آیا کاری که انجام می دهد به سود او است یا زیانش؟ اگر به سود اوست پیش برود و اگر به زیانش، در همان آغاز بازایستد زیرا کوشش بی دانش، حرکت در بیراهه را می ماند که رهروش هر چه پیشتر رود از هدف و مقصود خویش دورتر افتد. اما کسی که با آگاهی عمل می کند، به مانند کسی است که بر راه روشنی گام می نهد و پیش می رود.
(با توجه به این هشدار) هر صاحب بینشی باید در حال خویش بنگرد و ببیند که در روند پیشرفت است یا پسگرد.(همان، خطبه 154)
4. مشاوره:
انسان بصیر، هر چند ممکن است در موضوعی بیندیشد و به نقطه مثبتی برسد و دست به اقدام زند ولی چه بسا در مواردی نتواند ابعاد موضوع را به درستی بسنجد. در این صورت لازم است با همفکران خود به مشاوره و تبادل رأی بپردازد زیرا که تبادل افکار، سبب باروری اندیشه ها می شود و از این راه می توان به حقایق تازه ای دست یافت و به خطاهای فکری پی بُرد؛ چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:
مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الْخَطاء(نهج البلاغه، حکمت 173)
هر آن که از آراء گوناگون استقبال کند، مواضع خطا را بازشناسد.
و نیز فرمود:
وَالْاِسْتِشارَةُ عینُ الْهِدایةِ وَ قَدْ خاطَرَ مَنِ اسْتَغْنی بِرَأْیهِ(همان، حکمت 211)
مشورت چشم هدایت است آن که با رأی خود، احساس بی نیازی کند به کام خطر درافتد.
5. زمان شناسی:
صاحب بصیرت، زمان شناس و جریان شناس است. زمان شناسی یک شاخص روشن دارد و آن واقف بودن به حوادث سیاسی و اجتماعی و شناخت مبدأ، مسیر و مقصد آنهاست. با این تراز، می توان مقدار زمان شناسی اشخاص را به دست آورد اگر از حوادثی که رخ داده شگفت زده شد معلوم می شود که هنوز زمان خود را نشناخته و همچنان با مسائل جاری جامعه بیگانه است و اگر رویدادها او را به شگفت وانداشت و حوادث مهم را بسان مسائل ساری و عادی تلقّی نمود، معلوم می شود که او با زمان خود آشناست در حدی که گویا وقوع چنین پدیده هایی را انتظار می کشیده است. امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:
اَعْرَفُ النّاسِ بِالزَّمانِ مَنْ لَمْ یتَعَجَّبْ مِنْ أحْداثِهِ(تصنیف غررالحکم، ص 480، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول)
آگاه ترین مردم، نسبت به روزگار، کسی است که از پیشامدهایش شگفت زده نمی شود.
فرد بصیر، مسائل جاری جامعه و مشکلات سیاسی روز را با مبانی و قواعد کلی انطباق می دهد و دچار شبهات و فتنه ها نمی گردد.
6. دشمن شناسی:
شناخت دشمن از مظاهر بصیربودن است. قرآن کریم در آیات بسیاری در مورد دشمن شناسی سخن گفته و پیروانش را به آن تشویق و ترغیب نموده است رسول اسلام صلی الله وعلیه وآله نیز در این باره هشدار داده و فرموده است:
اَلا اِنَّ اَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصاهُ(بحارالانوار، ج 77، ص 179)
بدانید عاقل ترین مردمان کسی است که پروردگار خود را بشناسد و او را فرمان برد و دشمنش را نیز بشناسد و با او به مخالفت برخیزد.
امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام نیز افزون بر توصیه زیاد نسبت به شناخت دشمن، برخی از خصیصه های دشمن خطرناک را بازگو فرموده است:
اَکبَرُ الاَعْداءِ اَخْفاهُمْ مَکیدَةً(مستدرک نهج البلاغه)
بزرگ ترین دشمنان، کسانی هستند که حیله و مکر خود را مخفی می دارند.
آن حضرت علاوه بر بیان ویژگی های دشمن دینی، در مواردی، چهره برخی از آنان را نشان داده و به مسلمانان معرفی می کرد از جمله آنهاست »حسن بصری« که حضرت از او به عنوان »سامری امت اسلامی« نام برد.(برای توضیح بیشتر ر. ک. دشمن شناسی، سیدرضا تقوی دامغانی، ص 43 - 53)
نظرات شما عزیزان: