یاد سبز شکفتن
ای ماندگار، ای جاودانه ترین عشق، ای جدا از من و با من، اکنون در این دل شب، قلم قلبم را با قطره های اشکی که بر گونه دارم، آغشته می کنم و بر صحیفه دعا، خط استغفار می کشم. خدایا، بار گران گناه، پشتم را خمیده و گردباد دلبستگی ها، ساقه های وجودم را می شکند.
ای بی نیاز، زنگار دلم را بزدا، به من بال پرواز و پای رفتن عطا کن.
ای منتهای آرزویم، از خودم چه بگویم که همه را دانی و از تو چه بگویم که فراتر از آنی. من تو را می خوانم که راز هرچه عشقی. تو را می خواهم که خوش بوتر از هرچه عطری.
زمزم دعا
خداوندا، دل های سنگ آسا را بشکن تا مگر در شکستگی ها نشانی از تو بیابند که خود فرموده ای: «اَنَا عَندَ القُلوبِ المُنْکَسِرَه»
خدایا، ما به تو شائق تریم تا گناه. از سر اکراه گناه می کنیم. اما هماره مشتاق رجعت به سوی توایم. بندهای شیطان را از دست و پایمان باز کن.
خداوندا، مهر تو پیش و بیش از قهر توست. تویی که مهرت را از دشمنانت [هم] دریغ نمی کنی. قهرت را بر دوستانت روا مدار.
خدایا، به هرکه میوه سنگین عشق می دهی، شاخه وجودش را می شکنی. تو خود مرهم شاخه های شکفته باش.
خداوندا، عشقِ پریدن و عطشِ رسیدن، شدت گرفته است. اکنون که روزنه های شهادت بسته است، راهی به سوی خودت بگشا.
آب حیات
دوش، وقت سحر از غصه نجاتم دادند | واندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند |
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی | آن شب قدر که این تازه براتم دادند |
حافظ
همبازی کودک یتیم
امشب سر مهربان نخلی خم شد | مهتاب گرفت، شهر در ماتم شد |
در خانه دور، بیوه ای شیون کرد | همبازی کودک یتیمی، غم شد |
قیصر امین پور
نظرات شما عزیزان: