مقدمه
« کاری که از لحاظ فرهنگی دشمن میکند، نه تنها یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی است».
حضرت امام خامنهای مد ظله العالی
تهاجم فرهنگی یکی از مهمترین خطراتی است که جامعۀ انقلابی و اسلامی ایران به طور خاص و جهان اسلام به طور عام را مورد تهدید قرار داده است. ضرورت مقابله با تهاجم فرهنگی بر کسی پوشیده نیست و اگر افرادی خود را به حال تغافل و تجاهل بزنند و هیچ عکس العملی در برابر آن نشان ندهند، از اهمیت موضوع چیزی کاسته نمیشود.
در این تهاجم که مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای مد ظله العالی نیز از آن به عنوان شبیخون فرهنگی یاد کردند، به این معنا است که اساس باورهای اعتقادی و ایمانی و بنیان فکری و ارزشها و احساسات جامعۀ اسلامی توسط استکبار جهانی مورد حمله قرار گرفته است و لازمۀ مقابله و خنثی نمودن تهاجم فرهنگی شناخت صحیح و دقیق آن و سپس شناخت راههای مقابله با آن است. هوشیاری و هماهنگی و همکاری ملت مسلمان و مبارز انقلابی ایران به ویژه بسیجیان و دیگر مسلمانان جهان میتوانند بهترین نقش را در این زمینه ایفا کرده و از سنگرهای اعتقادی و ارزشها و باورها و احساسات انسانی، اسلامی و انقلابی دفاع کنند. در مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی، نقش اصلی بر عهدۀ مسئولین و دستاندرکاران نظام مقدس جمهوری اسلامی است که با ارائۀ برنامهها و طرحهای مناسب، نوجوانان و جوانان را که مهمترین هدف تهاجم هستند از عواقب و خطرات تهاجم آگاه سازند.
نکتۀ در خور شایسته و قابل توجه در این میان شناخت غرب، غربزدگان و غربگرایان و غربستیزان و اهداف هر یک از آنها است که باید به طور دقیق و همه جانبه به نسل جوان جامعه گفته شود.
بدیهی است وقتی نسل انقلاب که همان نسل جوان جامعه است با این پدیده آشنا شد، خود به خود تهاجم را دفع کرده و جذب آن نخواهد شد و از ارزشهای انسانی، اسلامی و ملی خود دفاع خواهد کرد و پاسدار آن خواهد بود.
در این مقاله از مباحث ذیل سخن به میان خواهد آمد:
1ـ مفهوم تهاجم فرهنگی
2ـ پیشینۀ تهاجم فرهنگی
3ـ مصادیق تهاجم فرهنگی
4ـ اهداف دشمن در تهاجم فرهنگی
5ـ راههای مبارزه با تهاجم فرهنگی
مفهوم تهاجم فرهنگی
اهل لغت، فرهنگ را به معنای علم، ادب، دانش، معـرفت و تعلیم و تـربیت و نیز به مجموعه آثـار علمی و ادبی و معـرف هنرهای یک قوم تعریف کردهاند. آنچه در اینجا منظور ما است، مجموعه ارزشها، باورها و شناختهای یک جامعه است که دستاوردهای معنوی یک جامعه را تشکیل میدهد. تهاجم، به یکدیگر هجوم آوردن، به یکدیگر یورش بردن، حملهوری و ... گفته میشود.
تهاجم فرهنگی بیشتر در مواردی استعمال میشود که مربوط به جنبۀ معنوی یک جامعه است. آنچه از یک فرهنگ مورد هجوم قرار میگیرد عبارت است از: ارزشها و باورها. عنصر سوم که شناخت باشد مورد هجوم قرار نمیگیرد؛ چراکه شناخت همان علم است و علم در حوزۀ یک فرهنگ خاص قرار نمیگیرد؛ بلکه همگانی است.
در روایتی که از حضرت رسول (ص) رسیده است، ایشان فرمودهاند:علم را فرا بگیر حتی اگر در چین باشد. این روایت نشان میدهد که علم از نظر اسلام مربـوط به یک جامعه و فرهنگ خاص نیست؛ بلکه همگانی است و مسلمان میتـواند به نقاط دور دست سفر کند و علم بیاموزد.
تهاجم در ارزشها اینگونه است که ارزشهای یک فرهنگ دیگر بخواهد وارد یک جامعه دیگر شود.. به عنوان مثال: نماز، روزه، جهاد، شهادت، امر به معروف و نهی از منکر و ... به عنوان ارزش در یک جامعۀ اسلامی شناخته شدهاند. ممکن است در جامعهای دیگر و یا یک جامعۀ غیر اسلامی، ضد ارزش شمرده شوند؛ لذا اگر فرهنگ خاص آن جامعه به جامعۀ ما رسوخ کند، میتواند این ارزشها را نزد ما نیز ضد ارزش جلوه دهد و این خود تهاجم است.
تهاجم به ارزشهای یک جامعه، تهاجم در باورها و اعتقادات یک ملت نیز میتواند باورهای یک جامعه را به ضد باور تبدیل کند. مانند: باور به حکومت ولایت فقیه ممکن است از طرف فرهنگی دیگر مورد هجوم قرار گیرد و به عنوان ضد باور معرفی گردد.
پیشینۀ تهاجم فرهنگی
وقتی سخن از تهاجم فرهنگی به میان میآید، این سؤال به ذهن خطور میکند که تهاجم فرهنگی چیست؟ آثار و عواقب تهاجم فرهنگی و مصادیق آن کدام است؟ و دهها سؤال دیگر که مجالی برای ذکر آنها نیست. برخی پیشینۀ تهاجم فرهنگی را از دوران رنسانس اروپا که روشنفکران غربی در مقابل حاکمیت کلیسا و استبداد بیش از حد آن قیام کردند و دین را از سیاست جدا ساخته، میدانند، گروهی آن را از دوران صفویه میدانند و برخی از اعزام اولین دانشجویان به خارج از کشور و سفرهای تفریحی شاهان قاجار به عنوان پیشینۀ تهاجم فرهنگی یاد میکنند.
بدیهی است ما فقط به ذکر اینگونه برداشتها و نظریهها راجع به پیشینۀ تهاجم فرهنگی میپردازیم و در صدد اثبات و یا رد نظریههای فوق نیستیم که آن خود مجال و حوصلهای دیگر میطلبد. آنچه که در اینجا میتوان به آن استناد کرد، تأثیرات تهاجم فرهنگی است که از دوران نهضت مشروطیت و رضاخان به این طرف نمود پیدا کرده و جامعه را مورد هجوم قرار داده است. در این سالها برخی از فرنگ برگشتگان، فرهنگ غربی را با خود به همراه آوردند و آن زمان جامعۀ مسلمان ایرانی، خود را گرفتار غربزدهها و غربگرایانی دید که هیچگونه سنخیتی با فرهنگ اسلامی و ملی خود نداشتند. وقتی سخن از غرب به میان میآید، با جامعهای روبرو هستیم که دو رویه دارد؛ یکی بخش علمی و تکنولوژی و صنعت پیشرفتۀ غرب است و دیگری بحث فرهنگ ارزشی و آداب و رسوم غربیها و نیز انتقادات و باورها و احساسات آنان.
در نحوۀ برخورد با غرب و شناخت افراد از غرب در ایران سه جریان شکل گرفته است:
الف: غربزدگان
ب: غربگرایان
ج: غربستیزان
الف: غربزدگان:
غربزدگان کسانی هستند که قائلند باید محو در فرهنگ غرب شد و اعتقاد دارند که یگانه راه سعادت ایرانیان و اصلاح ایران، غربی شدن از فرق سر تا نوک پا است. غربزدگان میگویند اگر ما میخواهیم پیشرفت کنیم، هم تکنولوژی را باید از غرب بگیریم و هم ارزشها و باورها و احساسات غربی را. باید همه چیزمان را و حتی گذشتۀ درخشان فرهنگ اسلامی خودمان را فراموش کنیم. اینگونه افراد در پی بدست آوردن تکنولوژی و صنعت غرب هستند، اما به همراه تمام ارزشها و باورهای غربیها و تقلید کورکورانه از آنها در تمام زمینهها. غربزدگان همواره سعی در تحقیر فرهنگ خود و تعظیم فرهنگ بیگانه دارند و ازاین رو به کلی با جامعۀ انقلابی و اسلامی ما فاصله دارند و هیچگونه تناسبی میان این دو گروه نیست. از پیشروان غربزده میتوان به میرزا ملکم خان، ناظم الدوله تقیزاده، سرهنگ فتحعلی آخوندزاده و طالب اوف اشاره کرد.
ب: غربگرایان:
غربگرایان به افرادی میگویند که در صدد هستند تا بخشهایی از فرهنگ اسلامی را ترویج کنند و قبول داشته باشند که دارای توجیه علمی باشند و از طرف دیگر توجیه آنها بر اساس فرهنگ غربی است. این جریان در کنار اعتقاد به دین اسلام، به غرب هم نگاهی دارند. و از فرهنگ آنان نیز تقلید میکنند و الگو میگیرند. اگر هم مسئلهای در دین دارای توجیه علمی نباشد، به مذاقشان خوش نمیآید.
غربگرایان میگویند غسل را چون برای بهداشت جسم خوب است قبول داریم، نماز را به خاطر اینکه موجب تحرک و ورزش است قبول داریم، روزه را چون از جهات طبی برای سلامتی مفید است قبول داریم و خیلی چیزهای دیگر را که مجالی برای ذکر همۀ آنها نیست.
این است که غرب گرایان در نهایت سر از غربزدگی در میآورند. آیا اینها توجه ندارند که دین مجموعهای است به هم پیوسته و مستقل و اگر کسی وارد این مجموعه شد،باید همۀ موارد این مجموعه را بپذیرد، نه اینکه آنچه را مطابق ذوق و سلیقهاش است بپذیرد و بقیه را طرد کند.
ج: غربستیزان:
غربستیزان کسانی هستند که در برخورد با غرب فرق گذاشته و بعد استعماری و فرهنگ ارزشی آن را از بعد کارشناسی و علمی جدا میکنند و رویۀ علمی و کارشناسی و تکنولوژی غرب را میگیرند و بخش ارزشی فرهنگ غرب را نمیپذیرند. غربستیزان معتقدند فرهنگ ارزشی غربیها باعث استعمار دیگران میشود؛ ولی علم و تکنولوژی به خودی خود موجب استعمار ملتها نمیگردد. علم که محصول آن صنعت و تکنولوژی پیشرفته است، نعمتی میباشد که خداوند در اختیار بشر قرار داده است و همه میتوانند از آن بهره گرفته و استفاده کنند.
در واقع غربستیزان بر این عقیدهاند که علم حد و مرزی ندارد. هر کجا علم بود، میتوان آموخت و در راه پیشرفت و تعالی جامعه آن را به کار گرفت. به هر صورت مظاهر علم امروزه همین صنعت و تکنولوژی است که اکثراً نیز در اختیار غربیها میباشد. حال، کشورهای دیگر با از دست ندادن فرهنگ خود و قرار نگرفتن در زیر یوغ غربیها میتوانند از این تکنولوژی و صنعت بهره گرفته و استفاده کنند. در بینش غربستیزان علم مکانبردار نیست ، همانگونه که عقل مکانبردار نیست.
حضرت امام خمینی (ره)، شهید مرتضی مطهری، سید جمال الدین اسد آبادی، شیخ فضل الله نوری، مرحوم سید حسن مدرس، آیت الله کاشانی و جلال آل احمد از جملۀ غربستیزان به شمار میآیند.
مصادیق تهاجم فرهنگی
مصادیق تهاجم فرهنگی را از دو بعد مصادیق ظاهری و آشکار و مصادیق پنهان و غیر آشکار مورد بررسی قرار میدهیم.
الف ـ مصادیق ظاهری و آشکار:
1ـ ترویج و گسترش فساد، فحشا، ابتذال در جوانان و نوجوانان که آینده سازان انقلاب اسلامی هستند.
2ـ پوشش نامناسب و بدحجابی و بیحجابی زنان و ترویج برهنگی جسمی در بین دختران و پسران.
3ـ استفاده از رسانههای سمعی و بصری به عنوان توانمندترین ابزار تهاجم.
4ـ دریافت کانالهای برخی شبکههای تلویزیونی خارجی در نقاط مرزی.
5ـ ترویج و تبلیغ سیگار و معتاد کردن جوانان به مواد مخدر و مشروبات الکلی.
6ـ گسترش مطبوعات منحرف و دگر اندیش و ترویج فساد توسط آنان.
7ـ ترویج موسیقی مبتذل در بین جوانان و نوجوانان.
8ـ توزیع تصاویر مبتذل در بین جوانان و نوجوانان.
9ـ اختلاط دختران و پسران در محیطهای دانشجویی، دانشآموزی و مکانهای عمومی.
10ـ ترویج و تبلیغ روحیۀ مصرفگرایی،اسراف و تبذیر در جامعه به وسیلۀ تبلیغات گمراه کننده به سبک غربی.
11ـ تجملگرایی و رفاهطلبی و رفاهخواهی توسط برخی مسئولین و دوری از ساده زیستی و زهد.
12ـ غربزدگی برخی از فرهنگ برگشتگان از خود بیگانه و از خود باخته.
13ـ رعایت نکردن موازین شرعی اسلامی و ملی در برخوردهای اجتماعی.
14ـ سگگرایی و حیوانگرایی توسط برخی مرفهین بی درد.
15ـ رواج و گسترش لغات و واژههای خارجی و به کار بردن آنها.
16ـ استفاده از تکنولوژی کامپیوتری و اینترنتی در جهت فساد و فحشا.
ب: مصادیق پنهان و غیر آشکار:
1ـ تهاجم به ولایت فقیه که اساس حکومت اسلامی است.
2ـ تهاجم به روحانیت که سنگربانان و نگهبانان اسلام و رهبران انقلاب اسلامی هستند، با توجه به پیشینۀ مثبت روحانیت متعهد در دفاع از مکتب اسلام و مذهب تشیع.
3ـ جدایی دین از سیاست و ترویج این اندیشه در بین جوانان و نوجوانان که آینده سازان انقلاب و میهن اسلامی هستند.
4ـ دور کردن جوانان از دین و اصالتهای معنوی.
5ـ از خود بیگانگی انسانی، ملی و مذهبی که از آن به الیناسیون تعبیر میشود.
6ـ خود باختگی انسانی، ملی و مذهبی.
7ـ دوری از فرهنگ اصیل اسلامی و ملی.
8ـ غارت فکرها و فرهنگها.
9ـ تجربهزدگی، حسگرایی و بینش مادی داشتن.
10ـ ندانستن فلسفه برای زیستن و پوچ گرایی و بی هدفی در زندگی..
11ـ خود فراموشی و عدم درک زمان.
12ـ وابستگی به اجانب و نفاق و دورویی.
13ـ ترویج اندیشۀ وهابیگری در بعضی از مناطق کشور.
14ـ تفرقه و جدایی انداختن میان مذاهب مختلف موجود در کشور.
اهداف دشمن در تهاجم فرهنگی
1ـ حفظ عقب ماندگی ملل اسلامی.
2ـ به تباهی کشاندن نسلها.
3ـ فرو نشاندن بیداری و هوشیاری رو به رشد جوانان و نوجوانان در جوامع اسلامی.
4ـ پاسداری از وابستگی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی.
5ـ به غارت بردن ثروتهای ملی.
6ـ مقابله با اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله و جایگزین نمودن فرهنگ الحادی غرب.
7ـ ضربه زدن به اصل نظام جمهوری اسلامی ایران
8ـ مجاز جلوه دادن فساد و گسترش آن در جامعه
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی ابعاد گستردهای دارد و هماهنگی و همکاری دستگاههای ذیربط و مسئول را میطلبد که با چنین پدیدهای مبارزه کنند و جوانان را از گرفتار شدن در چنین گندابی که جدایی از فرهنگ خودی و سقوط در دام فرهنگ پوچ و بیهدف بیگانه است نجات دهند، در اینباره حوزههای علمیه، دانشگاهها، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و آموزش عالی و به ویژه نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مسئولیت هدایت مردم و خصوصاً نسل جوان را بر عهده دارند، دارای مسئولیتی سنگینتر و بزرگتر میباشند. اینان باید با ارائۀ برنامههای جامع و کامل در راستای مبارزۀ مبنایی و دقیق تهاجم گام بردارند و لحظهای غفلت نکنند.
مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه و نهادهای اجرایی کشور از جمله دیگر عواملی هستند که در این مبارزه نقش مهمی دارند.
مسؤولین قضایی و ... باید همواره قوانینی را تصویب و اجرا کنند که موجب تقویت اسلام و انقلاب اسلامی و مستضعفین شده و با کسانی که در خارج از این چهارچوب فعالیت میکنند به شدت برخورد کرده و هیچگونه مسامحهای روا ندارند. مبارزه با مصادیق ظاهری و آشکار تهاجم فرهنگی در ابتدای کار میتواند تا حدودی مثبت بوده؛ ولی در ادامه باید به مصادیق باطنی و پنهان تهاجم نیز توجه شود و با این مسئله ریشهای و منطقی برخورد شود.
مسائل ذیل به صورت محوری در خصوص مقابله با تهاجم فرهنگی پیشنهاد میشود:
1ـ رشد خصلتهای معنوی و دینی جامعه.
2ـ شناخت اصالتها و عظمتهای فرهنگ اسلامی و ملی.
3ـ گسترش هنر پر جاذبه و زندگی ساده.
4ـ گسترش ورزشگاهها در سطح جامعه.
5ـ پاسداری از ارزشهای خانواده.
6ـ آسیبزدایی از خانوادهها.
7ـ مقدور ساختن ازدواج صحیح جوانان.
8ـ پر جاذبه ساختن برنامههای دینی.
9ـ هنری کردن شیوۀ ارائۀ دین.
10ـ دینی کردن هنر در ابعاد مختلف.
11ـ گسترش تفریحگاههای سالم و سازنده.
12ـ برنامهریزیهای کلان و ریشهای برای اوقات فراغت.
13ـ تحریم جدی ابزار تهاجم فرهنگی.
14ـ آسانسازی دستیابی به کتاب (ارزان کردن کتاب و مطبوعات).
15ـ گسترش کتابخانههای ثابت و سیار.
16ـ ایجاد مسابقات عظیم فرهنگی ـ دینی بدون انگیزۀ مادی.
17ـ محدود کردن انگیزههای سفر به غرب.
18ـ سامان دادن به نظام آموزش و ایجاد رشتههای ویژۀ بانوان.
19ـ اجرای کیفرهای سازنده در مورد فحشا گستران.
20ـ ارزیابی محققانۀ فرهنگ غربی.
21ـ تبیین ولایت فقیه که اساس حکومت اسلامی است، برای جوانان و نوجوانان.
22ـ تبیین اندیشۀ جدایی ناپذیر دین از سیاست.
23ـ ترویج شایستۀ امر به معروف و نهی از منکر.
منـــــــــــــابـع:
1ـ سخنان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنهای مد ظله العالی.
2ـ فرهنگ لغات دکتر عمیدی ج 1 و 2.
3ـ فرهنگ لغات دکتر معین ج 1 و 2.
4ـ نسل کوثر، مرکز فرهنگی سپاه.
5ـ نجف لکزایی، جزوۀ درسی ریشههای انقلاب اسلامی، استاد دانشگاه.
6ـ طرح تحقیق و تربیتی جوان، مؤسسه کامپیوتری نور.
7ـ روزنامهها، مجلات، نشریههای گوناگون فرهنگی.
8ـ بصائر، شمارۀ 31، نمایندگی ولی فقیه در نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
9ـ حبیب لکزایی، پاسخ به پنج سؤال تحقیقی، بهار سال 1373
نظرات شما عزیزان: