نقش بصیرت دینی در قیام عاشورا

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نقش بصیرت دینی در قیام عاشورا

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نقش بصیرت دینی در قیام عاشورا

 1 - 4. امام حسین علیه السلام صاحب بصیرت ناب

 تأملی در سخنان نورانی امام حسین علیه السلام در طول نهضت عاشورا حکایت از حضور آن حضرت در اوج قله بصیرت دارد؛ چرا که آن حضرت علیه السلام درد کمرنگ شدن دینداری در جامعه را حس کرده و برای امر به معروف و نهی از منکر و زنده کردن سیره رسول اعظم صلی الله وعلیه وآله قیام کرده است. آن حضرت علیه السلام فرمود:(بحارالانوار، 44 / 329)

 أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا ینْتَهَی عَنْهُ.(همان، 75 / 117 - 116؛ ابن شهرآشوب، مناقب، قم، انتشارات علامه، 1379ق، 68)

 آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد.

 بررسی عمیق عوامل کمرنگ شدن دینداری در آن جامعه یکی از مهمترین درسهای نهضت عاشوراست. امام حسین علیه السلام با جامعه ای روبرو است که در آن دین لقلقه زبانها و بازیچه دنیازدگی سیاست بازان شده و تردید و تحیر نسبت به مبانی(امام حسین علیه السلام فرمود: الدِّینُ لَعِقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُم دین بر سر زبانهای آنها آویزان است که آن را بر محور زندگی خود می چرخانند. (بحارالانوار، 44 / 383؛ حرانی، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق، 245) )

 دینی عمومیت یافته و استحمار، عابدان ظاهربین را آنگونه مسخ کرده بود که همواره در یکجا می چرخیدند و گامی به پیش نمی رفتند. در زمانی که زمام دین و حکومت(امام علی علیه السلام: الْمُتَعَبِّدُ عَلَی غَیرِ فِقْهٍ کحِمَارِ الطَّاحُونَةِ یدُورُ وَ لَا یبْرَحُ عابدان بیعلم همچون خر آسیاباند که همواره در یک جای می چرخند و قدمی به پیش نمی نهند. (بحارالانوار، 1 / 208؛ غررالحکم، 41، ح 9) )

 به دست کسی رسید که حتّی ظواهر اسلام را هم رعایت نمی کرد و شُرب خَمر و فسادهای جنسی را به صورت علنی انجام می داد. حاکمی که فسادش مثل(وقتی معاویه از زیاد می خواهد که برای یزید بیعت بگیرد، زیاد چنین نوشت: مردم چه می گویند هرگاه آنها را به بیعت کسی دعوت کنیم که با سگها و میمونها بازی می کند؛ جامه های رنگین می پوشد و پیوسته شراب می نوشد و شب را با ساز و آواز می گذراند. (تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، 1379 ق، 2 / 220) )

 چشمه ای که از آن آب گندیده تراوش می کند و همه دامنه را پر می کند، همه جامعه اسلامی را پر می کرد و با وجود چنین بلیه ای به زودی بر اسلام مهر ختم زده می شد. امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی تصمیم گرفت تا در مقابل جاهلیت نو و(عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدَ وقتی امت به سرپرستی مثل یزید دچار بشود باید فاتحه اسلام را خواند. (اللهوف، 24؛ مقرم، مقتل الحسین، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1399 ق، 133) )(جاهلیت نو در مقابل جاهلیت اولی (احزاب:33) آورده شده است)

 حزب نفاق بایستد. آن حضرت در تبیین هدف خویش از این قیام چنین می فرماید:

 اِنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.(مقتل الحسین، 139؛ بحارالانوار، 44 / 330 - 329)

 من برای سرکشی و عداوت و تبهکاری و ستمگری از مدینه خارج نشدم بلکه جز این نیست که برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم اکنون من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر روش جدم (رسول اللّه صلی الله وعلیه وآله) و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام راه بروم.

 امام حسین علیه السلام با بصیرت کامل خویش به مسلمانان همه اعصار نشان داد که هرگاه دستی یا حادثه ای، قطار جامعه اسلامی را از خط سیر کمال خارج کرد، تکلیف چیست. اگر جامعه اسلامی منحرف شد و این انحراف به جایی رسید که ترس انحرافِ کلّ اسلام و معارف اسلام بود، تکلیف چیست. آنگاه که حکومت و علما و گویندگان دین فاسد می شوند و قرآن و حقایق را تحریف کرده، خوبها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر می کنند، تکلیف آن است که جامعه اسلامی به خطّ صحیحش بازگردانده شود. امام حسین علیه السلام قیام کرد تا آن واجب بزرگ یعنی تجدید بنای نظام اسلامی و ایستادگی در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی را انجام دهد. در آن برهه از زمان این امر، تنها از طریق قیام که خودش یک مصداق بزرگِ امر به معروف و نهی از منکر است، امکان پذیر بود.(برگرفته از خطبه های مقام معظم رهبری در نماز جمعه عاشورای 1416، 19 / 3 / 1374)

 در فرازی از زیارت اربعین امام حسین علیه السلام می خوانیم:

 بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیک لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَةِ.(طوسی، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، 6 / 113؛ بحارالانوار، 98 / 331؛ البته در برخی منابع با کمی تفاوت روایت شده است. (برای نمونه: ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، نجف، مرتضویه، 1356 ق، 298) )

 [این بنده تو] خونش را نثار تو کرد تا مردم رااز جهالت نجات دهد واز سرگردانی گمراهی برهاند.

 این عبارت از زیارت اربعین ابا عبداللّه علیه السلام بیانگر فلسفه فداکاری امام حسین علیه السلام است. آن حضرت علیه السلام آگاهانه و برای انجام تکلیف، راه قیام را برگزید و خطرها و مصیبتها را به جان خرید تا جامعه اسلامی یک بار دیگر بعد از پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله مهندسی فرهنگی گردد و دُمَلهای چرکین فساد به تیغ جراحی برداشته شود.

 آگاهی بصیرانه امام حسین علیه السلام از مسیر و هدف، در نحوه برخورد آن امام علیه السلام با سختیها به تصویر کشیده می شود؛ از جمله آنکه در برخی روایات آمده است که هر چه حسین بن علی علیه السلام به ظهرِ عاشورا نزدیکتر می شد چهره اش افروخته تر و درخشنده تر می شد و آرامش آن نفس مطمئنه، نمود بیشتری می یافت.(بحارالانوار، 6 / 154؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، 1361 ش، 288)

 2 - 4. »ماه هاشمی« در رکاب شمس بصیرت(او (عباس علیه السلام) که در شناخت مولای خویش صاحب بصیرت است همچون ماه در پی خورشید حرکت می کند وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها سوگند به ماه وقتی که دنبال خورشید می رود (شمس: 2) )

 در روایاتی که در جوامع روایی از ائمه علیهم السلام راجع به حضرت ابوالفضل علیه السلام(برای نمونه ر.ک. به: التهذیب، 6 / 66 - 65؛ کامل الزیارات، 257 - 256)

 رسیده، بر خصلت بصیرت ایشان تأکید شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

 کانَ عَمُّنَا العَبَاسُ بنُ عَلِی نَافِذَ البَصِیرَةِ صُلبَ الاِیمَانِ جَاهَدَ مَعَ أَبِی عَبدِاللهِ وَ أَبلَی بلاءً حَسَناً وَ مَضَی شَهِیداً.(ابن عنبه، عمدةالطالب، نجف، حیدری، 1380ق، 356)

 عموی ما عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم بود. او در رکاب برادر بزرگوارش اباعبداللّه با دشمنان پیکار کرد و خویش را به بلای نیکویی افکند و به خوبی از عهده امتحان الهی برآمد تا شربت شهادت را نوشید.

 همه یاران امام حسین علیه السلام، صاحب بصیرت بودند؛ اما بصیرت حضرت ابوالفضل علیه السلام بُرد بیشتری داشت. دیدگان نافذ او پردهها را می شکافت و به اعماق حقایق راه می یافت. او توانست با خلاصی خود از حجاب طبیعت مادی به عالیترین مقام بصیرت در دین راه یابد. دامنه بصیرت، چنان قابلیتی در قمر بنی هاشم ایجاد(ر.ک. به: مقرم، قمر بنی هاشم، نجف، حیدریه، 1369ق، 44 - 40)

 کرد که در کربلا پرچم چنین جنگی بر دوش او نهاده شد.(بحارالانوار، 45 / 41؛ ابی الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، 85)

 در فضیلت حضرت ابوالفضل علیه السلام همین بس که سیدالشهداءعلیه السلام او را چنین خطاب می فرماید: بِنَفْسِی أَنْتَ یا أَخِی! برادر، جانم به فدایت!(شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق، 2 / 90؛ طبری، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1879 م، 4 / 315)

 او اولین کسی است که در شب عاشورا بیعت خویش با مولایش حسین علیه السلام را تجدید کرد و عرضه داشت: هرگز تو را ترک نخواهیم کرد. آیا بعد از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز چنین روزی را نیاورد! مسلّم است آنچه که انگیزه چنین گفتاری(تاریخ طبری، 4 / 318؛ الارشاد، 2 / 91؛ اللهوف، 91)

 شد، صرف برادری نیست؛ چنانکه امام صادق علیه السلام در زیارت آن بزرگوار می فرماید:

 أَشْهَدُ لَک بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِی صلی الله وعلیه وآله الْمُرْسَلِ.(بحارالانوار، 98 / 277؛ کامل الزیارات، 256)

 شهادت می دهم که نسبت به جانشین رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله در مقام تسلیم بودی، حضرتش را تصدیق نمودی و در شأن وی وفا و خیرخواهی کردی.

 این فراز از زیارت و تعبیر »برای جانشین پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله چنان کردی« نشان می دهد که آن حضرت علیه السلام به علت آنکه برادرش امام واجب الطاعه بود، در راهش جانبازی نموده است و این صفتی است که جز صاحبان بصیرت به آن آراسته نیستند.

 نمونه دیگری از بصیرت نافذ حضرت عباس علیه السلام رد امان نامه شمر بود. هنگامی که شمر برای جدا ساختن ابوالفضل علیه السلام و برادرانش از حضرت سیدالشهداءعلیه السلام فریاد زد: خواهرزادگان من عبداللّه، جعفر، عباس کجایید؟ قمر بنی هاشم علیه السلام و(شمر از قبیله ام البنین بود لذا با هم نسبت داشتند. (ر.ک. به: شهید مطهری رحمهم الله، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1377 ش، 17 / 98) )

 برادرانش ساکت و با کمال ادب چشم به اشاره یار داشتند تا چه حکم فرماید؛ تا آنکه اباعبداللّه علیه السلام فرمود: جوابش را بدهید اگرچه فاسق است. آنگاه بعد از اجازه امام علیه السلام از خیمه بیرون آمدند و هنگامیکه شمر آنها را به گرفتن امان نامه بشارت داد، عباس علیه السلام بر شمر نهیب زد و فرمود:

 خدا تو و امانت را لعنت کند! آیا ما را امان می دهی و فرزند رسول خدا را امانی نباشد؟ آیا(الارشاد، 2 / 89؛ تاریخ طبری، 4 / 315؛ بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417 ق، 3 / 391)

 به ما فرمان می دهی که برادرمان و سرورمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در اطاعت ملعونین و ملعون زاده ها قرار بگیریم؟(اللهوف، 89 - 88)

 حضرت عباس علیه السلام درروز عاشورا پس از آنکه شاهد شهادت جوانان اهل بیت علیهم السلام بود، به برادران خود رو کرد و گفت: پسران مادرم! پیش بتازید، تا شما را ببینم که خالصانه، خدا و رسولش را یاری کرده اید. بعد رو به برادرش عبداللّه کرد و گفت: پیش برو تا تو را کشته ببینم و نزد خدایت به حساب آورم. ابوالفضل می خواهد اجر شهادت برادر را(مقتل الحسین، 266؛ الارشاد، 2 / 109؛ مقاتلالطالبین، 82)

 درک کند و درد به خاک و خون کشیده شدن جگرگوشه های خود را حس نماید.(ر.ک. به: مجموعه آثار شهید مطهری رحمهم الله، 17 / 242)

 اینک، قمر بنی هاشم که وجود او و شمشیر آخته اش و پرچم در اهتزازش مایه آرامش دل خاندان حسین علیه السلام است، در مقابل خود، آل اللّه را می بیند که به خون غلطیده اند و اهل حرم را که از عطش خویش خبر می دهند و غربت و تنهایی حسین علیه السلام در میان موج دشمنان. سینه عباس علیه السلام تنگ شده، طاقت از دست داد و برای طلب اذن میدان به سوی برادر شتافت و لحظاتی بعد، عباس علیه السلام به امر برادرش حسین علیه السلام برای طلب آب روانه شد. ابوالفضل جوان در هوای گرم صحرای نینوا پس از جنگی(ر.ک. به: بحارالانوار، 45 / 41)(سن ایشان در هنگام شهادت 34 سال بود. (عمدة الطالب، 356؛ قمر بنی هاشم، 18) )

 خسته کننده با انبوه سپاه دشمن، وارد شریعه فرات شد و سردی آب را با دستانش حسّ کرد. داغی خورشید، زره آهنین، خستگی و گرمای نبرد، لبهای تشنه و اینک، آب خنک. منطقی آن است تا از این آب بنوشد یا لااقل خُنُکای آن را با صورت خویش آشنا کند تا جان دوباره برای نبرد بیابد؛ اما دل نورانیاش، عطش امام حسین علیه السلام و لبهای خشکیده کودکان حرم را به یاد آورد. آب ننوشید. مشک را پر از آب کرد و روانه شد(بحارالانوار، 45 / 42؛ مقتل الحسین، 268)

 که قوت عباس برای رفتن حاصل از بینش اوست. باور هوشمندانه قمر بنی هاشم(درروایت ازامیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود:ازنشانه های مؤمن قوت اودردین است.(غررالحکم،90،ح1552) )

 است که آرامش را بر جان او چیره کرده است؛ پس آنگاه با اطمینان رجزی خواند(امام صادق علیه السلام فرمود: دیندار می اندیشد و در نتیجه آرامش بر جان او چیره می شود. (شیخ مفید، الأمالی، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق، 52؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 1408ق، 11 / 175) )

 که نشان از وفا و ایثارگری ناشی از بصیرت او دارد؛ پیغامی برای همه عالم که عباس علیه السلام این چنین از خورشید تابان امامت، نورانیت گرفته است:(در روایت است که امام جوادالائمه علیه السلام فرمود: به خدا فسم نور امام در دل مؤمنین از نور خورشیدِ تابان در روز روشن تر است. (کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، 1 / 194) )

 ای نفس (ابوالفضل)! بعد از حسین خوار باشی. نمی خواهم که بعد از حسین زنده بمانی

 این حسین است که دل از حیات شسته (و با لب تشنه ایستاده) و تو آب سرد بیاشامی

 به خدا قسم این شیوه دین من نیست.(

 یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسَینِ هُونِی

وَ بَعدَهُ لاَ کنتِ إِن تَکونِی

 هَذَا الحُسَینُ وَارِدُ المَنُونِ

وَ تَشرَبینَ بَارِدَ المَعِینِ

 تَاللهِ مَاهَذَا فِعالُ دینِی

 (مقتل الحسین، 268؛ قمر بنی هاشم، 110؛ دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات (چاپ جدید از کتاب اسرارالشهاده)، بحرین، شرکةالمصطفی، 1415ق، 508؛ البته در کتاب اسرار الشهادات اندکی تفاوت دیده می شود: هیهاتَ مَاهَذَا فِعَالُ دِینِی وَ لاَ فِعَالُ صَادِقِ الیقینِ؛ ر.ک. به: مجموعه آثار شهید مطهری، 100 - 17 / 99))

 وجود چنین بینشی درعباس علیه السلام است که تحمل درد فراقش را برای سیدالشهداءعلیه السلام سخت می کند و پشت برادر در فراق برادر بصیری چون عباس علیه السلام می شکند.(بحارالانوار، 45 / 42؛ محدث قمی، نفس المهموم، بیروت، دارالمحجة البیضاء، 1412ق، 307)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: بصیرت
برچسب‌ها: بصیرت

تاريخ : سه شنبه 16 / 4 / 1399 | 4:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.