مشکلی که بعضی جوانان با آن مواجه هستند و آن را می توان اولین لغزش در زندگی یک جوان تلقی کرد، دوست گرفتن از جنس مخالف است. شکی نیست که این کار در فرهنگ اسلامی و اعتقادهای مذهبی ما یک کار ناپسند، زشت و گناه تلقی می شود؛ زیرا این موضوع تنها به گفت و گو در مدرسه و خیابان ختم نمی شود، بلکه شیطان با میانجی گری که می کند موضوع را به جای بدتر می کشاند و همین موضوع گاهی منجر به عشق های سوزان، کشنده و بی حاصل می شود که نتیجه ای جز عقب افتادن در زندگی و رها کردن تحصیل و پیشرفت، نخواهد آورد. از این رو، توجه جوانان عزیز را به چند نکته جلب کنیم. اولا، خداوند که غریزه ی شهوت را در نهاد انسان قرار داده است. یک نیاز است، نه یک نقص، به تعبیری، نبودِ آن نقص است و بودنش کمال. ثانیاً، همانگونه که تمام غرایز باید از راه صحیح اشباع و ارضا گردد، این غریزه نیز راه صحیح خود را باید طی کند. آدم تشنه که غریزه ی او علاقه به آب را نشان می دهد، باید دنبال آب بهداشتی سالم برود. درست است که شهوت نوعی عطش است و تا مرز جنون پیش می رود ولی جوان باید بتواند این عطش را از راه صحیح و منطقی یعنی ازدواج ارضا نماید.
ثالثاً، دخترها باید بدانند پسری که به سراغ او می آید در حقیقت دنبال منافع خودش است؛ در واقع دوست نیست، بلکه یک مزاحم ولگرد است؛ دخترم! تو چگونه دل خوش می کنی به کسی که تو را فقط برای خودش می خواهد و تا نیاز دارد با تو است و چون نیازش برطرف شد تو را نمی شناسد. پسرم! تو نیز باید عقل را به جای احساسات چراغ راه خود قرار دهی و بدانی آن دختری که با نشان دادن خود دل تو را فریفته و چشم گوش و عقل تو را از کار انداخته، به درد زندگی نمی خورد. تو نخستین دوست او نیستی و آخرین هم نخواهی بود. در این رابطه، سه چیز نصیب تو می شود: عقب افتادن از زندگی،از بین رفتن حییثت و اصالت خانوادگی و بار سنگین گناه و شرمندگی. از آنجایی که ریشه همه این آلودگی ها و فریب ها نداشتن حس کرامت و ارزشمندی از خود است . به جاست که در ادامه مطالبی را در مورد عزت نفس به شما عزیزان هدیه نماییم.
عزت نفس مانند سایر غرایز در وجود آدمی نهفته است و از سرمایه های پرارزش انسان به شمار می رود. این عشق اگر توسط والدین و دیگران رشد کند کودک در تمام دوران از بسیاری ناپاکی ها مانند: رشوه، خدعه، فریبکاری، تن به ذلت و خواری دادن، پاک می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید: نفس خویش را از هر پستی دور نگه دار، هر چند آن پستی تو را به خواهش هایت برساند؛ زیرا آنچه از کرامت خود از دست می دهی قابل معاوضه با هیچ چیز نخواهد بود و هرگز برده کس مباش (و تن به ذلت بردگی نده)، زیرا خدا تو را آزاد و (عزیز) آفریده.(1) کسی که عزتش سرکوب شده و با کارهای ذلت بار خوگرفته باشد، تن به هر کار ذلیلانه و پستی خواهد داد و از انجام آن کارها احساس شرمساری نخواهد کرد.
بر همین اساس، توهین های نابه جا، تحقیر افراد و توبیخ بی مورد و بیش از حد، به ویژه در حق جوانان، زیان های جبران ناپذیری را به دنبال دارد و راه حقارت را به روی آنان گشاید. لذا همان طور که نباید کسی را خوار کنیم، خود شخص نیز حق ندارد خود را ذلیل کند و تن به خواری دهد یا عملی انجام دهد که موجب خواری او شود. اسلام روی حرمت مؤمن و انسان تأکید دارد و حفظ آبروی او را واجب و هتک حرمت او را گناهی بزرگ می داند. امام باقر علیه السلام می فرماید: هر گاه خواستی با کسی همسفر شوی با امثال خودت (از نظر مالی) همسفر شو و هرگز با کسی که خرج تو را بدهد مصاحبت نکن؛ زیرا در آن صورت مؤمن خوار می شود (که سر سفره ی دیگری بنشیند).(2) بنابراین، جوان باید تمام سعی خود را به کار گیرد که فضائل اخلاقی را در وجود خود احیا نماید و خویش را از رذایل و صفات ناپسند پاک گرداند و روح عزت و کرامت نفس را چنان در خود زنده و پایدار نماید که هرگز حاضر نشود تن به ذلت و پستی دهد. آنان که برای به دست آوردن مقامی یا رسیدن به هوی و هوسی تن به هر ذلتی می دهند، خود را گم کرده اند و قیمت و ارزش خویش را نیافته اند.
آیامی دانید در مقابل عزت، عوامل ذلت و خواری چیست؟
همان گونه که عوامی باعث عزت و سرافرازی یک فرد می شود و او را محبوب دلها می کند، عواملی نیز مایه ی ذلت و سرافکندگی آدمی می شود که انسان باید از آنها پرهیز نماید. این عوامل عبارتند از:
ترک جهاد، طمع، حب بقاء و مقام، ترک حقوق دیگران: امام صادق علیه السلام می فرماید: ترک وظیفه، ذلت می آورد و انسان ناچار می شود (برای توجیه کارهای خود) دروغ بگوید. (4)، تحقیر مردم، حرص بر دنیا و دنیاپرستی، شهوت ها کسی که اسیر شهوت و هوس است خوارتر از بردگان است(5) . هوا و هوس، تکبر، حسد، بی تفاوتی در برابر منکرات، خودپسندی، دنیاطلبی ، مقدم داشتن رضای مردم بر خشنودی خداوند: رسول اکرم "ص" می فرماید: «کسی که خشنودی مردم را بر رضای خداوند مقدم بدارد خداوند چنان کند که ستایشگران او، او را مذمت نمایند.(6)
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، نامه ی 31.
2- همان، ص 286.
3- بحارالانوار، ج 70، ص132.
4- تحف العقول، ص 360.
5- تصنیف الغررص، ص 307.
6- میزان الحکمه.
برگرفته از کتاب " جوان موفق"
نظرات شما عزیزان: