ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ريشه‌ها و دستاوردها ی قيام 15 خرداد ۴۲

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ريشه‌ها و دستاوردها ی قيام 15 خرداد ۴۲

«... 15 خرداد را متن مردم با انگيزه اسلامي و با انگيزه عشق به روحانيت و با انگيزه عشق و ايمان به امام خودشان به وجود آوردند و ستون فقرات حادثه 15 خرداد علاقه به اسلام و امام بود و مردم بودند كه اين حركت را ميدان دادند و به وجود آوردند. پس آنچه در 15 خرداد به وجود آمد، عبارت بود از پيوند مستحكم ملت و امام آن هم به بركت اسلام...» 
از سخنان حضرت آيت‌الله خامنه‌اي امام جمعه موقت تهران ـ در خطبه‌هاي نماز جمعه 18 خرداد 1363. 
در تاريخچه زندگي سراسر حماسه و مبارزه امام خميني عليه رژيم پهلوي و حاميان امريكايي و صهيونيستي آن، نهضت 15 خرداد 1342 يك نقطه عطف محسوب مي‌شود، به طوري كه انقلاب اسلامي ايران را تداوم نهضت 15 خرداد مي‌دانند. قيام 15 خرداد، مبارزه‌اي بود كه سه عنصر اسلام، امام خميني و مردم، پايه‌ها و عوامل اصلي تشكيل آن بودند. 
مقاله زير به تشريح زمينه‌ها، جزئيات و نتايج قيام اسلامي 15 خرداد پرداخته است. 

ريشه‌هاي شكل‌گيري 

انتخابات رياست جمهوري سال 1960 امريكا كه به روي كارآمدن دمكراتها به رهبري كندي منجر شد، با تغييراتي در سياست خارجي آن كشور همراه شد. كندي بر خلاف پيشينيانش معتقد به سياست انعطاف پذيرتر در رويارويي با بحرانها به ويژه كشورهاي جهان سوم بود. او معتقد به پيمانهاي اقتصادي به جاي نظامي‌، فعال سازي قواي امنيتي و اطلاعاتي به جاي استفاده از ارتش و تقويت برنامه‌هاي فرهنگي از قبيل سپاه صلح، ترويج انتخابات كنترل شده و دمكراسي‌هاي هدايت شده و... بود. 
روي كارآوردن دولتهاي غيرنظامي دست نشانده از جمله ابزارهاي دولت كندي براي رسيدن به اين هدف بود. در بعد اقتصادي نيز ايجاد طبقه متوسط، به راه انداختن صنايع وابسته و مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفي از برنامه‌هاي اصلي بود. لازمه رونق اقتصاد سرمايه‌داري‌، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خريد بيشتر مردم است و براي رسيدن به اهداف اقتصادي مي‌بايست ساختار سياسي ـ اجتماعي مناسبي فراهم شود. در اين ميان در ايران كه شاه ـ پس از كودتاي 28 مرداد ـ خود را مديون امريكا مي‌دانست براي ادامه سلطنت‌، عليرغم ميل باطني خود از سياست‌هاي جديد كندي راه گريزي نداشت‌. 
محصول اين سياست روي كار آوردن دولت شريف امامي و طرح شعارهاي آزادي احزاب و فضاي باز سياسي و اصلاحات اداري بود. اما وي چندان مورد تاييد كندي نبود و هيأت حاكمه جديد امريكا بر روي علي اميني حساب ويژه‌اي باز كرده بود. 
اميني در 17 ارديبهشت 1340 به نخست وزيري منصوب شد و شعار مبارزه با فساد و همچنين انحلال مجلس‌، اولين ژست وي براي ايجاد اصلاحات مورد نظر امريكا بود. در اين راستا قانون موسوم به «اصلاحات ارضي‌» در دي 1340 مورد حمايت مقامات امريكايي قرار گرفت و سپس براي تأمين هزينه اين «انقلاب‌» كنسرسيوم نفت‌، با اشاره امريكا توليد نفت را افزايش داد و ايران را به سومين صادركننده نفت جهان رساند.1 
با اين حال اميني با توجه به تجارب دوران حكومت مصدق‌، بر كنترل ارتش نيز اصرار داشت‌، چيزي كه مخالف خواست شاه بود. اين اختلاف به تدريج عميق تر شد. در پي سفر فروردين 1341 شاه به امريكا و اطمينان دادن وي به كندي در مورد اجراي برنامه‌هاي مورد نظر واشنگتن‌، باعث شد كندي با تغيير دولت در ايران به عنوان راه تضمين حكومت شاه موافقت نمايد. در نتيجه شاه در بازگشت دولت اميني را بركنار و در 28 تير 1341 اسدالله علم را جايگزين وي كرد. از اين رو دوران حكومت علم سرآغاز يكپارچگي در ساختار حكومت شاه و شروعي بر ديكتاتوري مطلق وي در كشور بود. 
در 16 مهر 1341، اولين اقدام دولت علم در جهت اجراي سياست‌هاي جديد اعلام شد و لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي در هيأت دولت به تصويب رسيد. اين لايحه در غياب مجلس‌، حكم قانون را داشت و در واقع‌، زمينه سازي براي لوايح و قوانين ديگر بود.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ريشه‌ها و دستاوردها ی قيام 15 خرداد ۴۲

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 15 / 3 / 1394 | 7:21 | نویسنده : اکبر احمدی |

تصاویر

Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎Rehlate Emam_Www.Shabhayetanhayi (4)Rehlate Emam_Www.Shabhayetanhayi (6)

Rehlate Emam_Www.Shabhayetanhayi (9)Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎

Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎

Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎Image result for ‫تصاویر متحرک ارتحال حضرت خمینی‬‎


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: تصاویر

تاريخ : پنج شنبه 14 / 3 / 1394 | 8:12 | نویسنده : اکبر احمدی |

امام خميني که بود و چه کرد؟

امام خميني که بود و چه کرد؟

«باري خميني عزيز ما را کيست که نشناسد و کيست که به شايستگي بشناسد، الفاظ مرا تحمل آن نيست که آن حقيقت فاخر و آن گوهر نفيس را در خود بگنجاند.» (رهبر معظم انقلاب اسلامي  23/4/68)

امام خميني

به نظر مي‌رسد: «دست‌کم دو قرن لازم است تا [امام و] تاثيري که ايشان در جامعه بشريت گذاشته دقيقا ارزش‌يابي شود.» 1

در عين حال از آنجا که تحليل و کشف رموز شخصيت الهي امام رهگشاي حيات با عزت همه مومنان و آزادي خواهان جهان است:

«همه بايد سعي کنند شخصيت امام خميني را با همان ابعاد عظيم به درستي شناسايي کنند.» 2

در تحليل شخصيت امام خميني با نگاهي عميق به روح ملکوتي و افکار بلند و ويژگي‌هاي منحصر به فرد روحي و معنوي ايشان و آثار و برکات فراوان حيات طيبه ايشان بايد گفت:

«صداي امام خميني براي مردم ايران حکم صداي خدا را داشت» 3 در نظر ميليون‌ها انسان موحد: «او دست خدا بر روي زمين» 4 و «هديه آسماني و ملکوتي براي خاکيان بود.» 5

سلوک معنوي و افکار متعالي وتقيد بي‌چون و چراي ايشان به دستورهاي شرع انور و تعاليم اهل‌بيت عصمت و طهارت عليه‌السلام هر مسلمان منصفي را بر اين باور استوار مي‌ساخت که: «گويي شخصيتي از شخصيت‌هاي آزمون بزرگ صدر اسلام (فتنة‌الکبري) با معجزه‌اي به دنيا بازگشته تا پس از پيروزي امويان و به خون غلتيدن شهيدان اهل‌بيت عليه‌السلام سپاه علي عليه‌السلام را رهبري کند.»6

«نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برمي‌خاست؛ مردمي که در طول چهارده قرن حماسه محمد صلي‌الله عليه و‌آله وسلم، زهرا سلام‌الله عليها، حسين عليه‌السلام، زينب سلام الله عليها، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه‌ها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند و علي عليه‌السلام و حسين عليه‌السلام را در چهره او ديدند...

مردمي که سال‌ها اين آرزو را که در زمره ياران امام حسين عليه‌السلام باشند در سر مي‌پروراندند ... به ناگاه خود را در صحنه‌اي اين چنين مشاهده کردند، گويا حسين عليه‌السلام را به عينه مي‌ديدند... کربلا و حنين، بدر، احد، تبوک و خيبر... را مي‌ديدند.» 7

گرچه «امام خميني تجلي منحصر به فرد مبارزه طلبي اسلام در قبال استيلاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي غرب بود» 8 اما «پيام امام قدس‌سره در ميان مسلمانان نه فقط شيعيان (بلکه) در همه منطقه و جهان طنين افکند.» 9

شخصيت الهي و پيام‌هاي معنوي حضرت امام قدس‌سره بسياري از پيروان ساير اديان و مذاهب را به شدت تحت تاثير خود قرار داد تا آنجا که در نظر برخي از تحليل‌گران و متفکران مسيحي «او مسيح معاصر بود و دقيقا اشعه صلابت و سازش ناپذيري عيسي بن مريم- علي نبينا وآله و عليه السلام- بود» 10. و برخي ديگر از مسيحيان سخن از «تاثير‌پذيري شديد از مقام و عظمت و تحمل و بردباري شکوهمند امام خميني قدس‌سرهو درک احساس عطيه و موهبت الهي در اولين ديدار با ايشان» به ميان آورده‌اند 11.

امام خميني

«امام رهبر منحصر به فردي بود 12» که در اوج ناباوري تحليل گران بين‌المللي «در حالي که دست‌اندرکاران و نظريه‌پردازان توسعه سياسي در غرب در دهه‌هاي 1960 و 1970 به‌طور کلي به تحولات سياسي و ديني در ايران و ساير کشورهاي بي‌اعتنا بودند» 13 «با عقايد مذهبي که غرب آنها را کهنه و قرون و سطايي مي‌دانست جهان را تکان داد» 14 و «شرق و غرب را لرزانيد و ميراثي بر جاي گذاشت که هنوز زنده و فعال است»15. وي «توانست اثر بزرگي در تاريخ جهان بر جاي بگذارد» 16 و بي‌ترديد «جهانيان همچنان تحت تاثير انقلاب معنوي او قرار دارند» 17.

رهبر کبير انقلاب اسلامي که از صبر و استقامت محمدي صلي‌الله عليه و‌اله وسلم، زهد و عدالت علوي و تدبير حسني عليه‌السلام و توکل و شجاعت حسيني عليه‌السلام درس‌ها فرا گرفته و توشه‌ها به همراه داشت با تاييدات و عنايات خاصه حضرت وليعصر- ارواحنا فداه- 18:

«در نزديک شدن انسان به خدا فصل جديدي را گشود و با حمايت مردم انقلاب اسلامي را که نقطه عطف مهمي در تاريخ قرن بيستم است، به سرانجام پيروزمندانه‌اي رساند.» 19

«امام مفهوم فرهنگ فرمانبري جامعه را تغيير داد، ديوار ترس را شکست و مردم را به سوي چشمه پاک فطرت الهي هدايت کرد... او جهان‌بيني مذهبي را احيا و نور ايمان را روشن کرد و بزرگ‌ترين حماسه عظيم فداکاري عصر ما را به وجود آورد.» 20

امام خميني

تاثيرگذاري امام عجل‌الله تعالي فرجه الشريف و انقلاب اسلامي بر حيات معنوي انسان معاصر آنچنان عميق و گسترده ارزيابي مي‌گردد که مي‌توان گفت: «انقلاب امام خميني حتي سير تطوري21 انسان را تغيير داد» 22.

حضرت امام قدس‌سره بسان آيينه شفافي بود که به بهترين وجه ممکن انوار خورشيد تابان پيامبر گرامي اسلامي صلي‌الله عليه و اله وسلم و اوصياي طاهرين ايشان علهيم السلام را بر بشريت تشنه معنويت قرن بيستم منعکس نمود.

«او هم چون گلوله‌اي بود که از صدر اسلام شليک شده و بر قلب قرن بيستم نشسته بود» 23. «ايشان از گذشته آمده بود و در حال زندگي مي‌کرد ولي بيان‌گر و نمايان‌گر آينده بود»24. «وي از جمله افرادي  بود که خداوند سبحان علمي نافع و عقلي و جلوتر از زمان به وي اعطا کرده بود» 25 و به بيان ديگر «او فراتر از زمان مي‌انديشيد و در بعد مکان نمي‌گنجيد» 26در واقع بايد گفت:

امام خميني قدس‌سره مبشر عصر جديدي در ادوار زندگي بشريت‌اند که «به نظر مي‌رسد در اين مرحله براي روحيه آشفته بشريت بيش از هر چيز به معنويت مورد نياز خواهد بود.»‌27

به برکت حضرت امام خميني قدس‌سره و انقلاب آسماني و پيام‌هاي قدسي او بار ديگر شکوفه‌هاي خداجويي و دين‌گرايي در بستر خشکيده جهان معاصر جوانه زد و نغمه ايمان‌گرايي و توحيد و خداپرستي در سراسر جهان‌طنين‌انداز گرديد: (مثلهم في التورية و مثلهم في الانجيل کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الکفار) 28

 

پي نوشت:

1- حضرت آية‌ الله مصباح يزدي در مصاحبه پرفسور لنسل با ايشان، مجله معرفت، شماره 31، ص 20.

(اما) به عقيد من: براي شناسايي شخصيت تاريخي امام بايد درس ويژه‌اي ارائه داد، زيرا اين چنين دروسي با طبقه‌بندي‌هاي نظري و عملي خود قادر به تبيين رهبري چند بعدي بنيانگذار جمهوري اسلامي و جايگاه او در تاريخ نيستند و زندگي قريب به يک قرن امام و تحولات جهاني بر آمده از او، فراتر از آن است که بتوان ايشان را در رديف ديگران تحليل کرد. امام تنها رهبر ديني يک انقلاب عظيم در هزاره اخير بوده و اين در تاريخ بشريت بي‌سابقه است.

پرفسور حميد مولانا، روزنامه کيهان، ستون چشم‌انداز، به مناسبت يک‌صدمين سالگرد ولادت امام 8/7/78.

2- مقام معظم رهبري، سخنراني به مناسبت عيد 78 (مصادف با يکصدمين سالگرد امام – رضوان‌الله تعالي عليه-.

3- شبکه تلويزيوني ايتاليا در گزارش ويژه‌اي به مناسبت ارتحال امام قدس‌سره (روزنامه اطلاعات 11/4/68).

4- کشيش يوناني موستاکيس، نشريه Zavaira ، چاپ مسکو (کيهان هوايي 25/8/73).

5-  محمد حسنين هيکل، نويسنده و روزنامه نگار معروف جهان غرب، (روزنامه مصري الاهرام. 17/3/68).

6- محمد حسنين هيکل، مدافع آية‌ الله، ص 8.

7- استاد شهيد آية الله مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 119.

8- کليم صديقي، رئيس وقت پارلمان مسلمانان انگليس، نهضت‌هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران، ترجمه سيدهادي خسروشاهي، ص 193.

9- نشريه پروفيل، چاپ اتريش، ژوئن 1985؛ نشريه اميد انقلاب، ش 222.

10- رابين وود زورث. زيباترين تجربه من، ترجمه خديجه مصطفوي، ص 38.

11- اوربانا فالاچي، خبرنگار معروف ايتاليايي، روزنامه جمهوري اسلامي 29/7/58.

12- نلسون ماندلا، رهبر شهير مبارزه با آپارتايد و نژادپرستي در آفريقاي جنوبي، ماهنامه اسلام و غرب، سال سوم، بهمن و اسفند 78.

13- نمونه بارز آن کتاب ايران: توسعه سياسي در جامعه در حال تغيير نوشته لئونارد بانيدر استاد دانشگاه شيکاگو و يکي از کارشناسان ارشد ايران‌شناسي است که چند ماه قبل از قيام پانزده خرداد در مقارن با حمله ماموران انتظامي رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه در آمريکا منتشر شد. بانيدر يکي از موسسان اصلي پروژه مطالعات سياست تطبيقي و توسعه در آمريکا، فصل اول کتاب خود را تت عنوان «انقلاب چيست؟» با گفتار احمد کسروي آغاز مي‌کند و با استناد به نوشته‌هاي او از امکان يک انقلابي که نظام شاهنشاهي را سرنگون کند و سنت سياسي را ايجاد گرداند اظهار ياس مي‌کند.

در تمام 362صفحه‌ اين کتاب که در دهه 1960 به عنوان معتبرترين منبع اطلاعات درباره ايران و توسعه سياسي» در بين نسل آينده و جديد کارشناسان و پژوهشگران و توسعه به کار برده مي‌شد. اشاره‌اي به مبارزات امام خميني نيست. ولي در سراسر کتاب روي اين نکته تاکيد مي‌شود که منابع مشروعيت نظام سياسي در ايران سلطنت مالکيت، ناسيوناليسم (يا ملي‌گرايي)، مذهب، و مشروطه، هستند ... .: (پرفسور حميد مولانا، کيهان، ستون چشم‌انداز، 13/3/78).

14- پرفسور ويليام پيمان، از دانشگاه براون آمريکا، نشريه Zavaira، چاپ مشکو، کيهان هواي، 25/8/73.

15- محمد العاصي امام جماعت سابق مسجد واشنگتن، روزنامه جمهوري اسلامي، 5/5/71.

16- ميخاييل گورباچف، رئيس‌جمهوري اسبق اتحاد جماهير شوروي (در مصاحبه با واحد مرکزي خبر، روزنامه جمهوري‌اسلامي، 15/3/78.

17- آنتونيومدرانو، نويسنده اسپانيايي، در مصاحبه با راديو اسپانيايي برون‌مرزي جمهوري اسلامي، راديو معارف، 28/11/78.

18- «بنده با بزرگان زيادي در نجف نشست و برخاست داشتم، همه آنها ممترف بودند که در طول تاريخ تشيع که ما به ياد داريم سابقه نداشته بزرگي از بزرگان شيعه (بمانند امام- رضوان‌الله عليه -) تمام طول سال را هر شب يا هر روز به حرم مشرف بشود در حالي که حساب يک سال نبود، حالتي نيست که بدون برخوردار بودن از معنويات فوق‌العاده ... و بهره‌مند بودن از توجهات خاص در انسان پيدا بشود». آزاده قهرمان حجت الاسلام والسلمين سيد علي اکبر ابوترابي قدس‌سره، روزنامه رسالت، ويژه‌نامه مهر دهر، خرداد 81.

19- لنسر (پرفسور اتريشي) نشريه Zavaira، چاپ مسکو، کيهان هوايي، 25/8/73.

20- والنتين پروساکوف، انديشمند و نويسنده رومي، نشريه صبح صادق، ويژه‌نامه حجة موجه 13/3/81.

21- تطور: سير تکاملي، تکامل تدريجي، «فرهنگ بزرگ جامع نوين (ترجمه المنجد)، ج2، ص 1187».

22- لنسر (پرفسور اتريشي) نشريه Zavaira، چاپ مسکو، کيهان هوايي، 25/8/73.

23- محمد حسنين هيکل، مدافع آية الله، ص8.

24- احمد هوير محقق و متفرک سوييسي، فصل‌نامه حضور، ش 29، پاييز 79.

25- شيخ محمد طنطاوي (مفتي اعظم الازهر مصر) در مصاحبه با راديو خبر، روزنامه رسالت، 4/11/81.

26- ميخاييل گورياچف، رئيس‌ جمهوري وقت اتحاد جماهير شوروي سابق، در مصاحبه با واحد مرکزي خبر، روزنامه جمهوري اسلامي، 15/3/78.

27- والنتين پروساکوف، انديشور و نويسنده روسي، نشريه Zavaira، چاپ مسکو، کيهان هوايي، 25/8/73.

28- فتح (48) آيه 29: مثل ياران رسول خدا در تورات و انجيل مانند زراعتي است که  برون دهند بوته‌هاي خود را پس استوار کند، تا سطبر گردد و بر پايه‌هاي خويش‌ايند؛ (آن چنان که شگفت‌آورد کشاورز را، تا به خشم آورد به وسيله ايشان کفار را.

 

منبع: برگرفته از کتاب عصر امام خميني - مير احمد رضا حاجتي


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: امام خميني که بود و چه کرد؟

تاريخ : پنج شنبه 14 / 3 / 1394 | 8:8 | نویسنده : اکبر احمدی |

ويژگي هاي عصر امام خميني(ره)

ويژگي هاي عصر امام خميني(ره)

عصر امام خميني، قطعه اي نوراني از تاريخ بشر است که از ويژگي هاي منحصر به فردي برخوردار است. در اين جا به پاره اي از آن ها اشاره مي کنيم:

امام خميني

الف- تجديد حيات ديني و معنوي انسان معاصر

موهبت آسماني انقلاب عظيم اسلامي که در حقيقت سرآغاز عصر جديدي در حيات بشري گرديد مبدأ زماني تجديد هويت معنوي و ديني و اسلامي انسان معاصر محسوب مي گردد، چنان که مقام معظم رهبري فرمودند:

«انقلاب اسلامي هويت اسلامي را در دنياي اسلام و هويت معنوي را در کل جهان زنده کرد.»(1)

تحليل گران زيادي به مانند رهبر حکيم انقلاب بر اين اعتقادند که تجديد حيات معنوي و ديني بشر «با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران آغاز شده است و به اين لحاظ دهه شصت را بايد اولين دهه از اين تجديد عهد محسوب داشت.»(2)

به همين جهت بايد گفت:

اگر بنا باشد تاريخي را براي احياي هويت ديني (در جهان معاصر) در نظر بگيريم آن تاريخ 1979 ميلادي است؛ يعني مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي ايران که خيزش عظيمي را براي تفکرات ديني در تمام اديان به وجود آورده است.

آخرين آمارها در مورد احياي تفکر ديني که در سال 1990 م صورت پذيرفته نشان مي دهد که تقريباً 70% مردم اروپا احساس دينداري مي کنند. در تمام اديان از هندوئيسم گرفته تا بوديسم و ... و انواع فرقه هاي مسيحيت همه از يک نوع بازگشت به تفکر ديني خبر مي دهند و انقلاب اسلامي ايران موجب احياي تفکر ديني در جهان گشت. (3)

صاحب نظران زيادي بر اين اعتقادند که تاثيرات انقلاب اسلامي بر تجديد حيات هويت ديني بشر بسيار عميق مي باشد. دکتر سعيد محمدالشهابي سردبير مجله معروف پرتيراژ العالم در اين باره مي گويد:

«انقلاب اسلامي ايران نه تنها در جامعه اسلامي بلکه در اکثر جوامع تاثير اساسي بنيادي داشته است. بي شک طي بيست سال گذشته هيچ حرکتي به اندازه انقلاب ايران نتوانست بر جامعه بشري تاثيرگذار باشد، دين نقش اساسي و حياتي در اجتماع دارد و انقلاب اسلامي اين نور را بر بشريت تاباند و روشني بخشيد.»

اگر بنا باشد تاريخي را براي احياي هويت ديني (در جهان معاصر) در نظر بگيريم آن تاريخ 1979 ميلادي است؛ يعني مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي ايران که خيزش عظيمي را براي تفکرات ديني در تمام اديان به وجود آورده است.

وي اضافه نمود:

«انقلاب اسلامي سبب شد تا روشنفکران و متفکرين ضرورت توجه به مسائل ديني و تاثير آن بر وجدان بشريت و افکار سياسي- اجتماعي را به خوبي مورد توجه قرار دهند. ما در عصر انقلاب اسلامي شاهد رجوع و تمسک مسلمين و غيرمسلمين به اهل دين شديم.(4)

تاثيرات گسترده حضرت امام خميني و انقلاب اسلامي بر حيات ديني و معنوي انسان معاصر، توجه تحليل گران بين المللي را به شدت به خود جلب نموده است. شبکه اول تلويزيوني بي بي سي انگليس در يکي از قسمت هاي مجموعه برنامه مستند خود به نام «قرن دوم» که به مناسبت نزديک شدن قرن 21 تهيه کرده بود به بحث و بررسي پيرامون موضوع مورد اشاره پرداخته مي گويد:

«آن چه در ايران در سال 1979 رخ داد نه تنها براي ايرانيان بلکه براي تمام اديان جهاني نقطه عطفي که از بازگشت ميليون ها نفر در سراسر دنيا به اصول گرايي مذهبي خبر مي دهد.»

به گفته اين شبکه: «در سراسر جهان، پيروان ديگر اديان مانند مسيحيت، يهوديت و هندو نيز به اصول گرايي مذهبي روي آوردند؛ حتي در ترکيه نيز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود روند بازگشت به اصول اسلامي سرعت گرفته است.(5)

امام خميني

ب- بطلان نظريه هاي ضد ديني

در سال هاي متمادي پيش از انقلاب اسلامي «پيروزي نظريات مادي آن چنان حتمي به نظر مي رسيد که انديشوران قرن هيجدهم مانند «بيل» و فلاسفه دائره المعارفي فرانسه به طور کلي، مکان و منزلتي براي دين در آينده قائل نبودند، به همين نحو در قرن نوزدهم فلسفه هايي پديد آمد که يا به طور کلي منکر دين مي شد مانند فلسفه مارکس و يا خود مذهبي دروغين را جايگزين اديان آسماني مي کرد.(6)

در قرن بيستم ماترياليست هاي شرقي و غربي به بسط مبارزه علني خود با دين و باورهاي ديني در سطح جوامع پرداختند اما سير تحولات تاريخي و وقوع انقلاب اسلامي ايران آن چنان شرايط موجود را در آخرين سال هاي قرن بيستم تغيير داد که نظريه پردازان بين المللي و جامعه شناسان ... با اعتراف به حيات مجدد دين در جوامع بشري به طرح نظريه «تجديد حيات ديني در قرن بستم» به عنوان يک نظريه معتبر علمي، طي سال هاي اخير پرداخته اند؛ از آن جمله گيدنز، جامعه شناس مشهور انگليسي، در فصلي از کتاب خود با عنوان پديده نوزايي ديني مي نويسد:

«در گذشته سه غول فکري جامعه شناسي يعني «مارکس»، «دورکيم» و «ماکس وبر» با کم و بيش اختلافاتي فرآيند عمومي جهاني را به سمت سکولاريزيسيون و به حاشيه رفتن دين مي ديدند ولي از آغاز دهه هشتاد و با انقلاب اسلامي ايران شاهد تحقق عکس اين قضيه هستيم؛ يعني فرآيند عمومي جهان روند معکوسي را آغاز و به سمت ديني شدن پيش مي رود.» (7)

به بيان ديگر با وقوع معجزه انقلاب اسلامي به رهبري امام عظيم الشأن و گسترش خيره کننده حوزه نفوذ اديان بزرگ الهي- به ويژه دين مبين اسلام- امروز ديگر تحليل گران وقايع سياسي و تحولات اجتماعي به خود جرأت انکار جايگاه رفيع دين در اجتماع بشري و پيش بيني انزواي آن را در آينده جهان معاصر نمي دهند بلکه با چرخشي 180 درجه اي از مواضع پيشينيان خود تصريح مي نمايند:

«بازي قدرت جهاني که در دهه هاي آينده پديد خواهد آمد بدون در نظر گرفتن قدرت روزافزون اسلام، مذاهب کاتوليک و مذاهب ديگر قابل درک نيست. (8)

پيتر. ال. برگر (9) (Peter L Berger) از مشهورترين جامعه شناسان ديني و استاد دانشگاه بوستون (آمريکا) و مدير موسسه مطالعات فرهنگ اقتصاد در اين دانشگاه در اين زمينه مي نويسد:

«جهان امروز جهاني به شدت ديني است و نمي توان آن را چنان که بسياري از تحليلگران نوگرا (خواه از روي تفنن و خواه از روي يأس) اعلام کرده اند جهاني سکولار ناميد.

... ميل به دين همواره در بشر وجود داشته است و از ميان بردن آن عملاً امري محال است. البته متفکران تندرو عصر روشنگري و اخلاف امروزي آن ها به چنين چيزي انديشيده و مي انديشند، ولي تاکنون اين ميل از ميان نرفته است.»

«آنان که از نقش دين در تحليل مسائل جهان معاصر غفلت مي ورزند، مرتکب خطاي بزرگي مي شوند.» (10)

امام خميني

ج- برائت جهاني از عقايد الحادي

با پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر بي اعتبار شدن مکاتب مادي و الحادي زمينه فروپاشي نظام هاي الحادي و تجديدنظر تئوري پردازان اين گونه نظام ها در عقايد مبنايي خود، فراهم گرديد. چنان که با گذشت يک دهه از پيروزي انقلاب اسلامي بسياري از سران احزاب و نظام هاي کمونيستي و شخصيت هاي مارکسيست، با پشت پا زدن به عقايد باطل خود، از هرگونه عقيده اي که در تعارض مسلم با ايمان مذهبي، اعلام برائت نمودند.

براي نمونه، الکساندر زوگانف رهبر حزب کمونيست روسيه، در اظهارنظرهاي صريح خود گفت:

«ما از افکاري که وجود خداوند را انکار مي کند دست برداشته ايم.»(11)

فيدل کاسترو، رهبر قدرتمند يکي از مقاوم ترين نظام هاي کمونيستي در دنيا، با افتاخار اعلام مي دارد:

«تا وقتي که خدا بخواهد اداره کشور را در دست خواهم داشت. ابتدا خواست و اراده خدا، و پس از آن خواست و اراده مردم بالاتر از هر چيزي است!»(12)

حشمت اوزال، شاعر برجسته و مارکسيست معاصر ترکيه نيز که سال ها به خاطر اعتقاداتش در زندان به سر برده، ضمن روي آوردن به اسلام اظهار داشت:

«اصلاً از اعتقادات جديدم (اسلام) پشيمان نيستم، زيرا در زندان اين فرصت را داشتم که ارزش اعتقادات خود را بيابم.»

وي مي گويد:

«هموطنان من از گرسنگي ماوراء الطبيعه رنج مي برند؛ گرسنگي که فقط با قرآن رفع مي شود.» (13)

ولاديمير پوتين، رئيس جمهوري روسيه هم در گفت و گو با روزنامه فرانسوي فيگارو بعد از يادآوري اين مطلب که «اجراي فرايض ديني در شوروي سابق بدون خطر نبوده اما مادرش او را در کليسا غسل تعميد داده است» مي گويد:

«من به نوبه خودم از اين که به کليساي ارتدوکس روسيه تعلق دارم افتخار مي کنم. اين تعلق مرا غني مي کند و يک ارتباط شخصي با ملتم و فرهنگش به وجود مي آورد.» (14)


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژگي هاي عصر امام خميني(ره)

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 14 / 3 / 1394 | 8:4 | نویسنده : اکبر احمدی |

دشمن‏ شناسى امام

دشمن‏ شناسى امام

ابعاد وجودى حضرت امام، سرشار از برجستگيها و خصايص ممتازى است كه هر يك به نوبه خود و به تنهايى كافى است تا از امام چهره‏اى استثنايى و سرآمد معرفى كند. يكى از اين ويژگيها، فراست و دقت فطرى امام در شناخت دشمن و حربه‏ها و راهبردهاى اوست.

امام خميني

در پرتو اين ويژگى است كه امام دشمن اصلى و خطر عمده را در مراحل مختلف حيات سياسى خويش باز شناخت و متناسب با آن به مقابله با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى دشمن همت گماشت و در دام مشغوليت‏با مسائل حاشيه‏اى و فرعى و فراموشى دشمن اصلى گرفتار نيامد و متقابلا تكيه‏گاهها و نقاط قابل اتكا و اعتماد و مراكز و منابع تامين نيرو و امكانات جبهه اسلام و انقلاب را در مقابله با دشمن بخوبى شناخت و از تمامى آن امكانات بدرستى سود جست. درك اهميت مسئله فرهنگ در معناى عام و گسترده آن و جايگاه عظيم جبهه فرهنگى در صحنه مبارزه همه جانبه حق و باطل بويژه در شرايط امروزين جهان از مصاديق بارز اين تيزبينى و دقت نظر ايشان است.

از ميان گسترده مسائل فرهنگى، شناخت اهميت نقش دانشگاهها و قشر دانشگاهيان اعم از استادان و دانشجويان و به طور كلى حاملان و مسلحان به سلاح دانش و تخصص و صاحبان فكر و انديشه كه مغز متفكر جامعه را تشكيل مى‏دهند و در اين معنا طبعا در برگيرنده هر دو قلمرو حوزه و دانشگاه و روحانى و دانشگاهى است از برجستگى خاصى برخوردار است.

امام در تدارك و آرايش نيروهاى جبهه انقلاب در مقابل استكبار، از يك سو شناخت دقيق و درستى از فرزندان و سربازان بالقوه و بالفعل انقلاب در اين قشر به دست مى‏دهد و از سوى ديگر لغزشگاهها و خطرات ناشى از نفوذ و سلطه دشمن از اين دريچه را بخوبى تشخيص مى‏دهد. در جاى جاى سخن امام، مسئله تامين و تربيت نيروى انسانى خود يافته و داراى اعتماد به نفس و مسلح به دانش و تخصص و مبرا از خودخواهيها و نفس پرستيها به عنوان اصليترين عامل ايجاد، بسط، تداوم و صيانت انقلاب رخ مى‏نمايد. صراحت، تكرار و تاكيدات حضرت امام در اين زمينه تا به حدى است كه لااقل در شرايط فعلى و براى اين نسل، نيازى به ارائه موارد و نمونه‏هاى آن نيست.

امام دشمن اصلى و خطر عمده را در مراحل مختلف حيات سياسى خويش باز شناخت و متناسب با آن به مقابله با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى دشمن همت گماشت و در دام مشغوليت‏با مسائل حاشيه‏اى و فرعى و فراموشى دشمن اصلى گرفتار نيامد.

از همين زاويه نگرش است كه اصولا امام مسئله دانشگاهها را حتى در بحرانى‏ترين شرايط جنگ تحميلى، از اهم مسائل كشور معرفى مى‏نمايند و در تاريخ 19/9/64 خطاب به اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى مى‏فرمايند: "ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمى نيست، حل مى‏شود. . . اما مسئله دانشگاه يك مسئله فوق‏العاده است. "

در همين راستا، امام نسبت‏به راههاى نفوذ و شيوه‏ها و مكانيسمهاى تسلط دشمن بر دانشگاهها كه نهايتا به سلطه همه جانبه بر كشور مى‏انجامد، حساسيت و تيزبينى ويژه‏اى داشتند و مسئله اعزام دانشجو به خارج را از اين نقطه نظر مورد مداقه قرار دادند. ايشان در فرصتها و موارد متعدد اين نكته را يادآور مى‏شوند كه خارجيها و بيگانگان بنا ندارند جوانان و فرزندان ملتهاى مسلمان و جهان سوم را كه براى تحصيل به آنها رو مى‏آورند با دست پر برگردانند و به همين لحاظ نوعا نسبت‏به اصل اين سياست‏با نوعى ترديد نگريسته، تاكيد بر مراكز داخلى و بسط و توسعه آنها را به نحوى كه ما را از خارج بى‏نياز كند، مورد نظر داشته‏اند. به عنوان نمونه مى‏توان به موارد زير اشاره كرد.

"جوان عزيز ما كه سرمايه‏ها ميهن هستند بايد بدانند كه رفتن به غرب و شرق براى آموختن علوم مختلف، آنان را از رسيدن به مقصود كه استقلال و آزادى است‏باز مى‏دارد و وابسته‏شان خواهد نمود.

بايد به خود تلقين كنيم كه در غرب هيچ خبرى جز عقب نگه داشتن ما از قافله تمدن و تعالى نيست (1) "

". . . در خارج به جوانان ما درس اساسى نمى‏دهند. . . اين طرز تفكر كه غير از خارج در جاى ديگر نمى‏شود تحصيل كرد امرى است‏باطل چرا كه با اينگونه تبليغات مى‏خواهند جوانان ما را به خارج بكشند و با تفكر خودشان به ايران برگردانند."

(2)

در موارد معدودى نيز كه با توجه به واقعيت ها و ضرورت ها، اساس اعزام دانشجو به خارج را نفى نفرموده‏اند، اصل نفى سلطه و بيگانه ستيزى و هوشيارى در قبال دريچه‏هاى سلطه جويان را در اين مقوله دقيقا مورد عنايت قرار داده، اعزام دانشجو به كشورها و مراكزى كه قصد سلطه بر كشور ما را دارند منع نموده‏اند. ايشان مى‏فرمايند:

"ما بايد فكرى بكنيم كه جوان هاى ما در همين جا خوب تحصيل بكنند و بر فرض احتياجى به خارج رفتن باشد، به كشورهايى بروند كه استعمارى نباشد و طمع اينكه ما تحت‏سلطه آنان باشيم نداشته باشند. . .

استفاده از علوم و گرفتن آن از ديگران مانعى ندارد ولى بايد توجه داشت كه از جايى علوم را بگيريم كه نخواهند ما را منحرف كنند. "

امام خميني

"دانشجويان متعهد را در كشورهايى كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند بفرستند و از فرستادن به امريكا و شوروى و كشورهايى كه در مسير اين دو قطب هستند احتراز كنند." (3)

صحت و دقت مواضع امام در اين زمينه هنگامى روشنتر مى‏شود كه با مراجعه به اسناد لانه جاسوسى نقطه نظرات دشمن و انتظارات امريكا، سمبل و سردمدار قدرتهاى استكبارى و مصداق بارز قدرتهايى كه قصد سلطه بر كشور ما را دارند باز يابيم.

اين اسناد كه به حق ارزشمندترين اطلاعات در بيان حقايق مربوط به روابط اين قدرت شيطانى با ملت ماست، و در استثنايى‏ترين وضعيت، در تاريخ روابط ديپلماتيك معاصر، به بركت‏حركت انقلابى - اسلامى دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در اختيار ما قرار گرفته است، حاوى نكات و اطلاعات ارزنده‏اى در معرفى نقطه نظرهاى امريكا در قبال دانشجويان ايرانى در امريكا به طور اخص و تحصيلات خارج كشور به طور اعم است و انتظارات و توقعات اين رژيم را درباره اين مقوله روشن مى‏سازد.

بررسى كلى اين اسناد حاكى از آن است كه "سباقه تحصيلات در امريكا" يكى از كليديترين اطلاعاتى است كه از نظر تنظيم‏كنندگان اين اسناد مى‏تواند معرف علاقه و تمايل افراد ايرانى به داشتن حسن رابطه با امريكا تلقى گردد. به طورى كه در آن قسمت از اسناد، كه به توصيف خصوصيات افراد يا بيان بيوگرافى اشخاص اختصاص دارد، تقريبا در مورد همه تحصيلكرده‏هاى امريكا، از سوابق تحصيلى و اقامت آنها در امريكا به عنوان يك خصوصيت مثبت و قابل اتكا و اطمينان در هت‏حفظ منافع آن كشور ياد شده است.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: دشمن‏ شناسى امام

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 14 / 3 / 1394 | 8:1 | نویسنده : اکبر احمدی |

کرامتی عجیب از عارف کامل سالک مجذوب حضرت امام روح الله الخمینی (ره)

 

 

 

 

آیت الله مهدی احدی از اساتید حوزه علمیه قم و صاحب تفسیر فروغ : حدود ۲۰ سالی است به مدت ۱۰ روز ، بعد از نماز صبح ، جلسه ای داریم در شهرمان بابل .روزی وقتی از منبر پایین می آمدم ، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می نشست و اتفاقاً اهل اشک هم بود آمد و گفت :حاج آقا یک وقتی به من می دهی ؟گفتم :اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنیم . شما ۱۰ ساله پای منبر من می آیی اما یک حرف با من نمیزنی .تشریف بیاور . ( ایشان بسیار باادب سلام میکرد و هیچ چیزی هم نمی گفت – نوارش هم هست و دادم به نشر آثار امام -)ایشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد .
گفت :حاج آقا دیگه می خواهم بگم .گفتم :بگو گفت : من جوان لاتی بودم در شهر ، تا اینکه انقلاب پیروز شد . یک مرتبه همه داشتند با یک مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند ؛ به من گفتند تو هم بیا دیگه !گفتم : بابا ! ما و این همه معصیت … اما سید را دوست داشتم .
به هر حال ما هم آمدیم جماران خدمت امام . امام آن روز ملاقات نداشت اما مردم آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا گفت : شما صبر کنید ساعت ده و نیم به بعد بیایید دست امام را ببوسید و بروید .ما هم ساعت ده و نیم به صف برای دست بوسی امام ایستادیم ؛ همه دست امام را بوسیدند تا نوبت به من رسید .تا آمدم دست امام را ببوسم ایشان دستشان را کشیدند !من خیت شدم و امام هم فهمید که من خیت شدم .تو همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم :بابا مرد حسابی برای همه داشتی ، اما برای من دست کشیدی ؟ خوب اگه میدونستم نمی آمدم .
بعد آمدم که از درب بروم بیرون ، محافظ امام برگشت و گفت :آقای فلان ! جوان ! شما بیرون نرو .با خودم گفتم نکند می خواهند من را بازداشت کنند ؟مجدداً محافظ گفت :به شما میگویم نرو ! امام با شما کار داره .منتظر ماندم تا همه دست امام را بوسیدند و رفتند .من رفتم داخل اتاق امام و دیدم حاج احمد آقا هم داخل اتاق نشسته است .امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود برو بیرون .بعد امام فرمود : دستم را کشیدم ناراحت شدی ؟گفتم :بله آقا . اینها همشهری های من هستند ، همه دستتان را بوسیدند چرا من نه ؟
امام فرمود :پسرم چرا نماز نمی خوانی ؟گفتم : تو از کجا می دانی من بی نمازم .
امام فرمود :پسرم چرا گناه میکنی ؟ خدا چه بدی به تو کرده ؟گفتم :حاج آقا شما از کجا می دانید ؟
امام فرمود :شما هم به این مقام می رسید ، عمل کن به دینت .
بعد انگشترشان را درآورد و گفت :این انگشتر مال تو ، به کسی نگو ، و انگشتر را به من داد .
بعد فرمود :تو خوب میشوی ، خوب میشوی ! و با دختر یک آیت الله ازدواج میکنی ، بعد که ازدواج کردی بچه دار نمیشوی ، راه کربلا باز میشود . در سفر اول کربلا نه ، در سفر دوم پایین پای حضرت عباس (ع) ایست قلبی میکنی و می میری و تو را کنار قبر حضرت عباس (ع) دفن میکنند ! ولی این مطالب را به کسی نگو .
حاج آقای احدی همه مطالب امام تا اینجا درست بود . داماد یکی از آیات شدم ( آقای احدی : اسمش را بگویم می شناسید) بچه دار هم نشدم . سفر اول کربلا را رفتم و حالا دومین و آخرین سفر کربلای منه .کل مطالب را بر روی نوار هم ضبط کردم . همه را گفتم . فقط سّر من را بدونید . اگر من از دنیا رفتم مطلب را آشکار کنید . ( این نوار به نشر آثار امام هم فرستاده شد )بعد ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم .درست کنار قبر حضرت عباس (ع) در حال زیارت نامه خواندن ایست قلبی کرد و از دنیا رفت .آمدند که او را برای دفن از حرم بیرون ببرند ، خدام حرم حضرت عباس (ع) آمدند و گفتند : کجا ؟حضرت عباس (ع) به ما پیغام داده که این مرد را پایین پای من دفن کنید .الان کفشداری حضرت عباس (ع) که میروید ، در پایین پای حضرت دفن است .
بالایش نوشته شده : عباس مرندی... ( به روح حضرت امام و این مرد خدا صلوات )
منبع: طریق الی الله
http://mehrdadghan.blogfa.com/


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: کرامتی عجیب از عارف کامل سالک مجذوب حضرت امام روح الله الخمینی (ره)

تاريخ : پنج شنبه 14 / 3 / 1394 | 7:52 | نویسنده : اکبر احمدی |

مقام امام راحل و برخی پویندگان راه او..

در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من................ جور مجنون ببرم , تیشه فرهاد کشم

مُردم از زندگی بی تو که با من هستی.........طرفه سری است که باید بر استاد کشم 

سالها می گذرد حادثه ها می آید ..........................انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

.یا ستار..

با سلام ..

برخی از کرامات امام و پویندگان مسیر ایشان را ذکر می کنیم؛تا یادی باشد از مقام و منزلت ایشان و سبیلی که از قبل مشخص شده بود...


آيت الله طالقاني نقل ميكنه كه روز 22بهمن كه اوضاع خيلي خراب شده بود امام خميني(رض) رفتند توي يك اتاق وسجاده انداختند ومشغول رازونياز شدم. ميگه وقتي صدايم زدند رفتم تو وديدم تمام سجاده خيس اشك وعرق شده .ميگه فرمودند: كه به مردم بگيد به خيابون ها بريزين. ميگه گفتم آقاجان حكومت ديوانه است همه رو قتل وعام ميكنه فرمودند: گفتم بريزيد به خيابونها هيچ اتفاقي نمي افته.ميگه تاسه بار اصرا كردم كه يك مرتبه امام فرمودند 
:اگردستورازجاي ديگه باشه چي؟ميگه گفتم چشم .والحمدالله اون روز يه قطره خون برزمين ريخته نشد...


آيت الله اشراقي داماد امام نقل ميكنه كه تونوفل لوشاتو به دليل ازدحام جمعيت ملاقات كننده با امام وترس ازترور شبها بعدازساعت 11 كسي روراه نمي داديم .يه شب يه جوان خوش سيمايي اومد درخونه (بعدازساعت11)و تقاضاي ملاقات امام روداشت ولي بهش گفتم كه ساعت از11 گذشته وامام كسي رونمي پذيرند هرچه اصرار ميكرد من بهش اجازه ندادم .نهايتا گفت:به حاج روح الله بگوييد كه حركتش مورد تاييد وحمايت ماست فردا به ايران برود.ميگه من كه رفتم تو امام مشغول صحبتهاي مهمي با نزديكان بودند .برخلاف هميشه سوال كردند كي بود ؟من اون اسمي كه اون جوان گفته بود گفتم. امام سرووضعشون رو مرتب كردند وگفتند بگيد بفرمايند .ميگه گفتم :آقاردشون كردند.يه مرتبه امام يك نگاه پرازغضب به من كردند كه من گفتم اين چنين فرمودند وبراشون حرفهاي اون جوان روگفتم .ميگه امام فرمودند فردا به ايران مي رويم! بعدها فهميدم اون جوان امام زمان بود...


مرحوم حجه الاسلام سید محمد کوثری :
یک روز من منزل آقای فاضل لنکرانی (که ایشان هم اکنون در قید حیات نیستندو خداوند او را بیامرزد) از استادان حوزه علیه قم بودم و یکی از فضلای مشهد هم آنجا بود ند. ایشان به نقل از یکی از دوستانش تعریف می کردند که : در نجف خدمت امام بودیم وصحبت از ایران به میان آمد من گفتم این چه فرمایش هایی است که در مورده بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستاجر رانمی شود از خانه بیرون کردآن وقت شما می خواهید شاه یک مملکت را بیرون کنید ؟امام سکوت کردند. من فکر کردم شاید عرض من را نشنیده اند . سخنم را تکرار کردم .امام برآشفت و فرمودند:فلانی ! چه می گویی ؟ مگر حضرت بقیه الله امام زمان صلوات الله علیه به من (نستجیر بالله )خلاف می فرمایندشاه باید برود. وهمان شد وشاه از مملکت بیرون رفت . می بینیم که ایشان چنین پیوندی با حضرت بقیه الله داشتند واگر این طور نبود این وضع پیش نمی آمد."..

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مقام امام راحل و برخی پویندگان راه او

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 14 / 3 / 1394 | 7:36 | نویسنده : اکبر احمدی |

غيبت معجزه نا پيدايي

نظام تكوينى و سامان اجتماعى
ياد كرديم كه حضور تربيتىِ «حُجّت»، و حاكميت او در ميان اجتماعات، يكى از آثار وجودى است. بايد بگوييم كه دو جريان، به وجود «حجّت» و خليفه ى خدا، در زمين، بستگى دارد: 
1 ـ سامان داشتن كاينات ارضى. 
2 ـ سامان يافتن اجتماعات بشرى. 
جريان نخست ـ مربوط است به تداوم نظم و تكوين در جهان. 
جريان دوم ـ مربوط است به سامان يافتن زندگى و حركت انسان. 
به تعبير ديگر: جريان اول مربوط است به «ولايتِ تكوينى» و جريان دوم مربوط به «ولايت تشريعى». پيداست كه جريان نخست اصل است و مقدم است و اهمّ است و اعم. و اگر در زمانهايى جريان دوم ـ كه فرع است و مؤخَّر است نسبت به جريان اول و مهمّ است و عام نه اهمّ و اعمّ ـ بطور كامل قابل اجرا و انفاذ نبود، جريان نخست پابرجاى و استوار خواهد بود; و جز اين نتواند بود. بنابراين غيبت در موردِ «حضورِ كائناتىِ امام» هيچ مفهومى ندارد; چنانكه در بحث «غيبت شأنيّه» ياد كرديم. 
پس آنچه در مورد لزوم حجّت و حتميّت وجود او در درجه ى نخست اهميّت قرار دارد، «حضور» اوست در جهان; نه «ظهور» او در ميان مردمان. و به اصطلاح علماى منطق: لزوم حجّت اعم است از غيبت و ظهور، نه اينكه مساوى است با ظهور. 
اكنون براى حسن ختام اين فصل و تأييد آنچه در اين مقوله گفته شد و هم تيمن و تبرّك استشهاد مى جوييم به كلام امام اهل يقين وصىِّ اوصيا و مقتداى صِدّيقين، حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ : 
«اللّهمّ بَلى! لا تَخْلُو الأرض، مِن قائِم للّهِ بِحُجَّة، إمّا ظاهِراً مَشهوراً، وإمّا خائِفاً مَغموراً، لَئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَبَيِّناتُهُ . . .» (54). 
ـ بار خدايا! البته چنين است كه زمين از حجّت خدا تهى نخواهد ماند، چه او آشكار باشد و شناخته، و چه (بنا به علتها و حكمتها) نگران از ستمكران و در پهناور گيتى و مجامع ـ نهان. اينچنين است (و حجّت همواره هست)، تا تداوم حجّتها و بيّنات الاهى از هم نگسلد . . . 
بهره ورى از امام غائب
روايات متعدّدى در مورد ترسيم ثمرات و فوايد وجود گرانمايه ى امام غائب ـ ارواحنا فداه ـ رسيده كه در آن چگونگى بهرهورى از وجود مبارك آن حضرت نيز بيان شده است. برخى را به تناسب بحث، مى آوريم: 
1 ـ از «جابر بن عبداللّه انصارى» است كه از پيامبر گرامى ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ پرسيد: 
«هل ينتفع الشيعة بالقائم 
ـ عليه السلام ـ في غيبته؟»
آيا شيعيان در زمان غيبت «قائم» از وجود مبارك او بهرهور مى گردند؟ 
پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ پاسخ داد: 
«إي والذي بعثني بالنبوّة إنّهم لينتفعون به ويستضيئون بنور ولايته في غيبته، كإنتفاع النّاس بالشمس وإن جلَّلَها السحاب» (55). 
آرى! سوگند بخدايى كه مرا به رسالت برانگيخت، آنان در غيبت او، از وجودش بهره مند مى گردند و از نور ولايت و امامت او، نور و روشنايى براى زندگى خويش مى گيرند، درست همچون بهرهور شدن از خورشيد، اگر چه ابرها چهره ى آن را بپوشانند. 
2 ـ «سليمان بن اعمش» از امام صادق ـ عليه السلام ـ آورده است كه فرمود: 
«لم تَخْلُ الأرض مُنْذُ خَلَق اللّه آدم من حجّةِ للّه فيها، ظاهر مشهور، أو غائب مستور، ولا تخلو إلى أن تقوم الساعة من حجَّةِ للّه فيها، ولولا ذلك، لم يُعبد اللّه».
زمين از آفرينش آدم تا كنون و تا هميشه ى تاريخ، از حجّت خدا تهى نخواهد بود، خواه حجّت حق ظاهر و آشكار و شناخته شده باشد، يا بنا به مصالحى، نهان و پوشيده. و تا رستاخيز نيز چنين خواهد بود، كه اگر جز اين باشد خداى يگانه پرستيده نمى شود. 
سليمان مى گويد، گفتم: «سرورم! مردم چگونه از امام غائب از نظر، بهرهور مى گردند؟» 
حضرت فرمودند: 
«كما ينتفعون بالشمس إذا سترها السحاب»(56).
همانگونه كه جهان و جهانيان از خورشيد بهرهور مى گردند گرچه ابر، چهره ى آن را پوشانده باشد. 
3 ـ و درست نظير همين روايت، از چهارمين امام نور، حضرت سجّاد ـ عليه السلام ـ نيز آمده است(57). 
4 ـ و نيز در توقيع مباركى كه از سوى حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ صادر شده است، در اين مورد به «اسحاق بن يعقوب» كه يكى از خوبان است، مرقوم داشته است كه: «. . . وأمّا وجه الانتفاع بي في غيْبتي فكالإنتفاع بالشّمس إذا غيّبها عن الأبصار السّحاب . . .» (58) 
امّا چگونگى بهرهورى جامعه و مردم از من در عصر غيبت، درست همانند بهرهورى زمين و پديده هاى آن از خورشيد است، به هنگامى كه ابر آن را از چشمها بپوشاند.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غيبت معجزه نا پيدايي

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 13 / 3 / 1394 | 9:2 | نویسنده : اکبر احمدی |

غيبت معجزه نا پيدايي

وساطت در فيض تكوينى
هر گونه فيضى كه از مبدأ فياض مى رسد، از طريق واسطه ى فيض افاضه مى گردد. در واقع فيض اعظم خود واسطه ى وجود و خلقت است. و به اعتبارى خلقت اصلى خودِ اوست. او نخستين خلق است و سبب پديد آمدنِ ديگر مخلوقات. و فيض الاهى پيوسته از طريق او و امتداداتِ وجودىِ او به كاينات ايصال مى گردد. كسب فيض از مبدأ مُفيض، نيازمند به واسطه ى قابل است. واسطه ى قابل به قابليت خود فيض را كسب مى كند و به مستفيض مى رساند. 
به تعبيرى ديگر در اينكه همه ى هستى و سراسر كاينات و آنچه در عالم وجود هست ـ مجردات همه . . . و ماديات همه ـ از ذره و كوچكتر از ذره، تا كهكشانها و بزرگترين جهانها و عوالم، تمام به فعل الاهى تحقّق يافته است، سخنى نيست; فعل الاهى صادر از مشيّت و اراده است. و از مشيتِ غنىِّ مطلَق و اراده ى جواد على الاطلاق افاضه و انعام مقصود است. بلكه بايد گفت: متعلَّق مشيت، همان افاضه و انعام است. حال، سخن در اين است كه اين فيض رسانى (افاضه) به موجودات، بىواسطه است يا با واسطه؟ 
واقع اين است كه تعلق فيض به موجودات عالى و دانى با واسطه است. و واسطه ى فيض نيز فيض است، بلكه حقيقت فيض همان است ـ چنانكه ياد شد. 
حقيقت ولايت مطلقه همان فيض است و واسطه ى رسيدن فيض به ديگر كاينات. نفس ولىِّ مطلق «وعاءِ مشيّت» است و مبدأ سَرَيان فيض الاهى است، و سرچشمه ى فَيَضانِ جود و وجود و ديگرِ فيوضات است به موجودات. 
بنابراين نفس ولى (پيامبر يا امام) صاحب چنين مركزيتى است در بطن هستى. و ملكوت او معبر تداوم هستى و فَيَضانِ جود و تسلسل آفرينش وجود است. از اين رو در احاديث بسيارى آمده است كه اگر حجت نباشد زمين نابود خواهد شد(39) 
به بيان ديگر جهان جهان سببيّت است; همه چيز حساب شده است و بر اساس وسايط و اندازه و تقدير، تقديرى از سوى مقدِّرِ عليم حكيم. در نفس همين جريان سببيّت، و تقدير ازلى عظيم، وجود ولىّ، نخستين نقطه ى فَيَضان است، و مبدأ فَيَضانهاى ديگر. بدينگونه ولى، در بطن و متن هستى جاى دارد. و او خود، سبب همه ى افاضه ها و انعامهاست: هستى ولى، سببيّت دارد براى هستيهاى ديگر. 
اين امر، در نظام حكيمانه ى وجود، چنان عام و شامل است ـ و در واقع قانون است ـ كه مى بينيم حضرت آدم صَفىُّ اللّه ـ عليه السلام ـ نيز در مقام استفاضه ى توبه، بايد وسيله اى بجويد و تلقّىِ «كلمات»(40)كند (فَتَلَقّى آدمُ مِن رَبِّهِ كَلِمات فَتابَ عَلَيْه )(41). «فاء»، در تعبير «فَتابَ»، براى تفريع و ترتيب است و اشاره است به همين تَرَتُّب و عليّت. 
وساطت در فيض تشريعى
در امر هدايت انسان و تشريع قوانين و تعيين احكام و بيان «صراط مستقيم» نيز امر همينگونه است. امر هدايت و تشريع، خود فيضى عظيم است و افاضه اى بزرگ. پس اين امر نيز نيازمند واسطه ى قابل است. بايد نفوس قابل، وحى و هدايات و آيات الاهى را دريافت كنند و به بشريّت برسانند و بياموزند. اينگونه نيست كه هر نفسى مستعد قبول وحى باشد و هر كسى يا هر قومى خود، پيامبر خود و امام خود باشند. بايد واسطه ى فيض ـ كه مستعد پذيرفتن وحى است ـ بيايد و نفوس را تزكيه كند و كتاب و حكمت تعليم دهد. اين حقايق در «قرآن كريم» ياد شده است. و مبعوث ساختن و فرستادن معلم هدايت جزء نعمتهاى الاهى به شمار آمده است، نعمتهاى بزرگ، كه خداوند آن را با تعبير (لَقَد مَنَّ اللّه . . .
)(42) ذكر فرموده است. 
بشر خودبخود نمى تواند به كشف حقايق برسد و به پايگاه عالى خداشناسى و توحيد دست يابد و «تكليف الاهى» خود را بشناسد(43). بشر نمى تواند مسائل جهان بعد را بفهمد و بدون تعاليم آسمانى و گفتار انبيا از آن دانستنيها آگاه گردد و آنچه براى «حيات جاويد» لازم است و توشه ى آن راه و وسائل آن حيات است، تشخيص دهد. بشر نمى تواند شكل اعمال تكاملى و حكمت و اسرار آنها را بيابد و راه حركت صحيح و مستقيم را كشف كند. عقل نيز براى وصول به اين مقصدها كافى نيست(44). عقل به منزله ى چراغى بيش نيست. اگر راه را به او نشان دادند، چه بسا بتواند آن را بپيمايد; اما نه خود مى تواند اصل راه را پيدا كند و نه مى تواند مستقيم بودن راهى را ـ اگر خود پيدا كرد ـ تضمين نمايد(45). اين است كه عقل نيز خود نيازمند به مددرسانى و دستگيرى است. اين چراغ پيوسته به ريختن زيت و روغن و پيراستن فتيله نيازمند است. پس در فيض هدايت نيز بايد به انسان مدد برسد و دست بشر گرفته شود و عقل او به استوارى و استوار روى وادار گردد. 
واسطه ى فيض تكوينى و واسطه ى فيض تشريعى در مصداق خارجى يكى است: پيامبر و به نيابت از پيامبر، امام. در پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مرتبه ى كامل ولايت و رسالت تحقّق يافته است. در ائمه ى طاهرين ـ على و اولاد على ـ عليهم السلام ـ ـ نيز هم ولايت است و هم امامت، كه نيابت از رسالت است. اينان هم واسطه ى فيض تكوينند. 
لَولا وُجودُهُمْ لَمْ تَأْوِ صورَتُنا إلى الهَيُولى، فَلَمْ نَخْرُجْ مِنَ العَدَمِ 
و هم واسطه ى فيض تشريع، 
بِآلِ مُحمّد عُرِفَ الصَّوابُ وَفي أبياتِهِم نَزَلَ الكِتابُ 
از اين رو در تعاليم دينى ما آمده است: «بنا عبد اللّه و بنا عرف اللّه»
(46) بوسيله ى ما خداوند پرستش مى شود و بواسطه ما او شناخته خواهد شد.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غيبت معجزه نا پيدايي

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 13 / 3 / 1394 | 9:0 | نویسنده : اکبر احمدی |

غيبت معجزه نا پيدايي

كوتاهى مردم
يكى از مهمترين انگيزه هاى پنهان زيستى و رازهاى غيبت حضرت حجّت ـ ارواحنا فداه ـ اين است كه مردم به حمايت و اطاعت آن حضرت برنخاستند و در وفا به پيمان ولايت، همداستان و يكدل نگشتند. يعنى بايد علت اساسى غيبت را در خود مردم جستجو كرد و بايد جامعه را مسئول آن دانست. 
چرا كه خود در نامه اى فرمود: ولو ان اشياعنا ـ وفقهم اللّه لطاعته ـ على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عليهم اليمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة وصدقها منهم بنا، فما يحسبنا عنهم إلاّ ما يتصل بنا مما نكرهه ولا نؤثره منهم
(33)، اگر شيعيان ما ـ كه خداوند بر طاعتش موفقشان دارد ـ هم دل و هم رأى مى شدند كه بر عهدى كه بر گردن آنهاست عمل كنند، هرگز سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمى افتاد و رستگارى با ديدار برخاسته از معرفت حقيقى و صدق راستين درباره ما به سوى آنان سرعت مى گرفت. 
ليكن آنچه ما را از ايشان دور نگاه داشته كردارى ست كه از آنان به ما رسيده و آن را زشت مى داريم و از آنان روا نمى شماريم. 
آرى! مسلم است وقتى جامعه پذيرش حجت الاهى را نداشته باشد و از فرمان او اطاعت نكند، حجّت خدا خانه نشين مى شود و اگر در خانه راحتش نگذارند و قصد جانش كنند، غائب مى شود و به زندگى پنهانى پناه مى برد، تا وقتى كه شرايط ظهورش فراهم آيد و مردم با جان و دل دستوراتش را اجرا كنند. 
حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ بر منبر مسجد كوفه فرمودند: 
«واعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ وجلّ ولكن اللّه سَيُعمي خلقه عنها بظلمهم وجورهم واسرافهم على أنفسهم» (34). 
«بدانيد كه زمين از حجّت خدا خالى نمى ماند، امّا خداوند در اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس (گناهان) مردم آنان را از ديدن او كور و محروم خواهد ساخت». 
فقيه بزرگوار و محقق عاليمقام مرحوم علاّمه حلّى ـ قدس سره ـ ، در شرح اين جمله ى خواجه نصيرالدين طوسى كه گفته است: «وجودهُ لطفٌ وتصرُّفُه لطف آخر وعدمه منّا» وجود امام معصوم لطف است و زمامدارى و تصرف او در كارها لطفى ديگر و فقدان وى از ناحيه ى مردم است. مى نويسد: 
تماميت و كامل شدن لطف امامت به سه امر بستگى دارد: 
1 ـ آنچه مربوط به خداوند تبارك و تعالى است و آن آفرينش وجود امام است و دادن قدرت و علم به او و معرفى وى به نام و نسبش، كه اينها را خداوند متعال انجام داده است. 
2 ـ آنچه در رابطه با خود امام است و آن اين است كه امامت را بپذيرد و بر دوش كشد، و امام نيز وظيفه اش را به انجام رسانده است. 
3 ـ آنچه بر مردم واجب و لازم است و آن اينست كه با امام مساعدت نمايند، او را يارى كنند، دستوراتش را بپذيرند و فرمانش را اطاعت كنند، امّا مردم در اجراى اين مسئوليت، كوتاهى كردند و وظايف خود را نسبت به امام انجام ندادند، پس علت كامل نشدن لطف امامت از سوى مردم است، نه از جانب خداوند تبارك و تعالى و نه از ناحيه ى خود امام. 
بنابراين اگر مردم به حسن اختيار بار مسئوليت خود را به دوش كشند و از امام زمان شان اطاعت و حمايت كنند، لطف امامت كامل گشته و حجت خدا زمام امور جامعه را به دست مى گيرد و ملّت را به سعادت مى رساند; اما اگر به سوء اختيار امام را وا گذارند و دستوراتش را بكار نبندند، از كامل شدن لطف امامت مانع شده و زمام امور مملكت را به نااهلان و جاهلان سپرده به انحراف و گمراهى دچار مى شوند و اگر به اين مقدار هم قناعت نكرده، بر قتل امام مصمم گردند; حجت خدا غائب مى شود.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غيبت معجزه نا پيدايي

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 13 / 3 / 1394 | 8:56 | نویسنده : اکبر احمدی |

غيبت معجزه نا پيدايي

فرهنگى، روانى 
از جمله اسرار غيبت امام ـ ارواحنا فداه ـ آن است كه در دوران غيبت ملل جهان به تدريج براى ظهور آن مصلح حقيقى و سامان دهنده وضع بشر آمادگى علمى و اخلاقى و عملى پيدا كنند، زيرا ظهور آن حضرت مانند ظهور پيامبران و ديگر حجتهاى خداوند نيست كه بر پايه اسباب و علل عادى باشد، چرا كه روش آن بزرگوار در رهبرى جهان مبنى بر حقايق و حكم بواقعيات و ترك تقيّه و شدت در امر به معروف و نهى از منكر و مؤاخذه ى سخت از كارگزاران و صاحب منصبان و رسيدگى بكارهاى آنها است; كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم و معارف و ترقى و رشد فكرى و اخلاقى بشر دارد; بطورى كه استعداد عالم گير شدن تعاليم اسلام و جهانى شدن حكومت قرآن فراهم باشد. 
نيروى انسانى 
امر بسيار جالب و مهم و بسيار مغفول، امر آمادگى نظامى در عصر انتظار است. انسانى كه منتظرِ قيامى بزرگ و انقلابى خونين و شورشى شعلهور و درگيريى عظيم و جهانى است، ممكن است كه خود هيچ گونه آمادگى براى حضور در اين درگيرى و كمك به اين انقلاب نداشته باشد؟ 
مسلمان بايد هميشه آمادگى نظامى و نيروى سلحشورى داشته باشد، تا به هنگام طلوع طلايع حق، به صف پيكارگران ركاب مهدى ـ ارواحنا فداه ـ بپيوندد، و در آن نبرد بزرگ حق و باطل حماسه آفريند و كمك رساند و حضور فعال داشته باشد. 
در اينجا تعليمى است خورشيد سان و دستورى است درخشان از حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ امام در اين تعليم حوزه ى منتظران را فرا مى خواند تا همواره نيرومند و مسلح باشند و دوره ى انتظار مهدى ـ ارواحنا فداه ـ را با دست پر به سر آورند: 
«لِيعدَّنَّ أحدكم لخروج القائم ولو سهماً. فإنّ اللّه إذا علم ذلك من نيَّتِه، رجوت لان ينسئَ في عمرهِ حتّى يدركه، ويكون من أعوانه وأنصاره»
(22). 
«بايد هر يك از شما براى خروج قائم اسلحه تهيه كنند، اگر چه يك نيزه، چون وقتى خداوند ببيند كسى به نيّت يارى مهدى اسلحه تهيه كرده است، اميد است عمر او را دراز كند تا ظهور را درك نمايد و از ياوران مهدى باشد [تا براى اين آمادگى، به ثواب درك ظهور برسد]. 
دورى از ظالمان
در تشرفى كه جناب على بن مهزيار اهوازى خدمت امام عصر ـ عليه السلام ـ داشتند حضرت بيان مى فرمايند كه: 
پدرم ـ امام حسن عسكرى ـ عليه السلام ـ ـ از من عهد گرفته كه جز در جاهاى مخفى و دور از چشم مردم سكونت نكنم; به خاطر اين كه از اذيت و آزار گمراهان در امان باشم تا زمانى كه خداى تعالى اجازه ى ظهور بفرمايد. 
و به من فرموده است: فرزندم، خدا در شهرها و دسته هاى مختلفِ مخلوقاتش هميشه حجّتى قرار داده است تا مردم از او پيروى كنند و حجّت بر خلق تمام شود. فرزندم تو كسى هستى كه خداى تعالى او را براى اظهار حق و محو باطل و از بين بردن دشمنان دين و خاموش كردن چراغ گمراهان ذخيره و آماده كرده است. پس در مكانهاى پنهانِ زمين زندگى كن و از شهرهاى ظالمان فاصله گير و از اين پنهان بودن وحشتى نداشته باش; زيرا كه دل هاى اهل طاعت به تو مايل است مثل مرغانى كه به سوى آشيانه پرواز مى كنند و اين دسته كسانى هستند كه به ظاهر در دست مخالفان خوار و ذليل اند، ولى در نزد خداى تعالى گرامى و عزيز(23). 
امام باقر ـ عليه السلام ـ مى فرمايد: 
«إذا غضب اللّه تبارك وتعالى على خلقه، نحّانا عن جوارهم» (24) 
هنگامى كه خداى تبارك و تعالى بر مردمان خشمگين شود، ما را از مجاورت آنها دور مى سازد.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غيبت معجزه نا پيدايي

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 13 / 3 / 1394 | 8:54 | نویسنده : اکبر احمدی |

غيبت معجزه نا پيدايي

 

آزمايش مردم
امتحان و آزمايش يكى از حكمت هاى غيبت ولى زمان ـ ارواحنا فداه ـ مى باشد كه خود از سنتهاى الاهى است. 
خداوند، بندگان خويش را با آزمايش هاى گوناگونى به بوته ى امتحان مى سپارد; از اين رو كسانى كه به خدا و پيام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ آورده است، ايمان بياورند; ديگر درازى غيبت آن گرانمايه هر اندازه اى كه باشد و انتظار غمبار او هر چند طولانى گردد، از ثبات قدم و ايمان عميق و تزلزل ناپذير آنان نمى كاهد; اما نفاق پيشگان فرصت مناسبى براى استهزاء و ياوه گويى درباره اين انديشه ى والا و عقيده ى مقدس مى يابند و آيات قرآن و روايات پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ در اين مورد را به ديوار مى كوبند و همه را كنار مى گذارند كه اين منش باطل گرايان در همه ى عصرها و نسل هاست. 
از امام كاظم ـ عليه السلام ـ آورده اند كه در مورد غيبت حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ فرمود: 
«انّما هي محنة من اللّه عزّ جلّ، امتحن بها خلقه . . .» (16). 
غيبت آن حضرت، رنج و آزمايشى از جانب خداست كه بندگان خويش را بدان مى آزمايد. 
روشن است كه معنا و مفهوم امتحان اين نيست كه خداوند از واقعيت كار بندگانش آگاه نيست و آنچه در درون دارند، تا آزمايش نكند نمى داند; نه هرگز! بلكه خداوند به هر چيزى داناست از آنچه در سينه ها مى گذرد آگاه است و چيزى بر او مخفى نمى ماند كه قرآن در اين باره مى فرمايد: 
(أحسب النّاس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا وهم لا يفتنون ولقد فتنّا الذين من قبلهم فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا وليعلمنّ الكاذبين )(17). 
آيا مردم پنداشته اند همانقدر كه گفتند: ايمان آورديم، به حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد؟ ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينان را نيز مى آزمائيم) بايد علم خدا در مورد كسانى كه راست مى گويند و كسانى كه دروغ مى گويند، تحقّق يابد. 
حال اين آزمايش در قالبهاى گوناگونى طراحى خواهد شد: سختى ها و دين و ايمان


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غيبت معجزه نا پيدايي

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 13 / 3 / 1394 | 8:51 | نویسنده : اکبر احمدی |

غيبت معجزه نا پيدايي

 

ممكن است اين قدرت استتار و اختفا از برابر ديدگان را معجزه اى از معجزات حجّت خدا و ولىّ او امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ بدانيم، زيرا معجزه آن است كه ديگران از آوردن آن ناتوان باشند.

معجزه نوعى مبارزه طلبى با طبيعت نيز هست و همانگونه كه تفسير و تحليل اعجاز در پرتو قوانين مادّى و طبيعى ممكن نيست، استتار و اختفاى وجود گرامى امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ نيز با اين مفهوم و بيان، از مسائل معنوى و حقايق، فراتر از جهان مادّه و طبيعت است و آن حضرت در پرتو اين قدرت خدادادى مى تواند هرگاه اراده فرمود در برابر ديدگان، ظاهر و آشكار گردد و هرگاه خواست پنهان و ناپديد. 
احتمال ديگر اين است كه: آن حضرت با همان قدرت اعجاز، در ديدگان نظاره گر، به گونه اى تأثير و تصرّف نمايد كه آنان نتوانند جمال دلآراى او را بنگرند و اين كار از اولياى خدا كه داراى قدرت تصرّف در جهان آفرينش هستند، بعيد نيست. 
معناى غيبت و چگونگى آن
غيبت را مى توان در اينجا به چند معنى تفسير كرد: 
1 ـ نخست بدين مفهوم كه آن حضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى كند و در دسترس مردم نيست ـ تا بسان ديگر انسانهاى عادى هر كس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات كنند ـ . 
2 ـ دومين معناى غيبت اين است كه: حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ در ميان همين جامعه و همين انسانهاست اما به قدرت خدا هرگاه اراده كند از برابر ديدگان آنان غايب مى گردد و ديدگان مردم ـ با اينكه آن حضرت موجود و حاضر است ـ او را نمى بينند; همانگونه كه موجودات ديگرى چون فرشتگان، ارواح و . . . را ـ با اينكه به نص قرآن شريف همه در ميان جامعه ها هستند و در اين جهان موجودند، اما نمى بينند. 
3 ـ سومين معناى غيبت اين است كه آن حضرت در ميان مردم و جامعه زندگى مى كنند و حتى بنا بر رواياتى افراد جامعه آن حضرت را رؤيت مى نمايند در حالى كه وى را نمى شناسند. 
آنچه بديهى ست و بنا بر احاديث ضرورى مى باشد اينكه معناى نخست به طور كلى و عمومى قابل پذيرش نيست. چه آنكه او ولى خدا و هادى و راهنماى حق خواهان است در نتيجه مى بايست به هنگام بروز ضرورتها و مصلحتها در جامعه مؤثر باشد، زيرا او براى انسان و هدايت او مأموريت يافته است. لذاست كه آنچه از احاديث ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ استفاده مى شود. آميزه اى از معناى دوم و سوم است. هم هست ـ براى مشتاقان سالك ـ و هم نيست، ـ در نظر ظالمان و بد خواهان ـ در اين باره به سه آيه از قرآن كريم و سخنان ذيل آن اشاره مى كنيم. 
1ـ خداوند در قرآن مى فرمايد: (وجعلنا من بين أيديهم سدّاً ومن خلفهم سدّاً فأغشيناهم فهم لا يبصرون )(1). 
وما در برابر آنان ديوارى كشيديم و در پشت سرشان (نيز) ديوارى و بر ديدگانشان نيز پرده اى افكنديم تا نتوانند بنگرند و ببينند. 
در مورد اين آيه مفسّرين از «عبداللّه بن مسعود» روايت كرده اند كه: حق ستيزان قريش بر درب خانه پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ گرد آمدند تا با او درگير شوند، آن حضرت با نام خدا از خانه خارج گرديد و مشتى خاك بر سر و روى آنان پاشيد و آنان با اينكه حاضر بودند آن حضرت را نديدند. 
و نيز از «ابن عباس» آورده اند كه: قريش درب خانه پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ اجتماع نمودند و گفتند: «اگر محمّد بخواهد داخل خانه شود، همگى بصورت يكپارچه بر ضد او بپا خواهيم خواست». 
امّا پيامبر گرامى ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ وارد شد و خدا در برابر ديدگان و پشت سر آنان ديوارى قرار داد كه آنان پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ را نديدند. پيامبر نماز خواند و به خانه بازگشت و مشتى خاك بر سر و روى آنان پاشيد و آنان آن وجود گرانمايه را نديدند. هنگامى كه پيامبر از آنجا گذشت، قريش خاك و گرد و غبار را كه در هوا پراكنده بود ديدند و گفتند: «اين همان سحر و جادوى «ابن ابى كبشه»(2) يعنى محمّد ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ است»(3). 
طبرى، در تفسير آيه ى مباركه روايتى آورده است كه: ابو جهل گفت: «اگر محمّد را ببينم، چنين و چنان مى كنم». كه اين آيه شريفه نازل گرديد: 
(إنّا جعلنا في أعناقهم أغلالاً فهي إلى الاذقان فهم مقمحون وجعلنا من بين أيديهم سدّاً ومن خلفهم سدّا )(4). 
ما در گردنهاى آنان غلهايى قرار داديم، از اين رو، سرهايشان بسوى بالاست و نمى توانند پايين بياورند. و ما در برابر آنان، ديوارى كشيديم و در پشت سرشان (نيز) ديوارى و بر ديدگانشان نيز پرده اى افكنديم تا نتوانند بنگرند و ببينند. 
عكرمه كه اين روايت را آورده است مى گويد: پس از فرود آمدن اين آيه ى شريفه قريش به ابو جهل مى گفتند: «اين محمّد است». امّا او، آن وجود گرانمايه را نمى ديد و مرتب مى گفت: «كو؟ كجا ؟ . . . محمّد كجاست؟»(5) 
2 ـ خداوند مى فرمايد: (وإذا قرأت القرآن جعلنا بينك وبين الذين لا يؤمنون بالآخرة حجاباً مستوراً )(6). 
(اى پيامبر!) هنگامى كه تو قرآن تلاوت نمايى، ما ميان تو و آنانى كه به قيامت ايمان ندارند، پرده اى ستبر قرار مى دهيم. 
در تفسير اين آيه ى مباركه آمده است كه منظور از: (الّذين لا يؤمنون بالآخرة ) عبارتند از: «ابو سفيان»، «نضر بن حرث»، «ابو جهل»، و «امّ جميل» همسر ابو جهل كه نسبت به پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ شرارت بيشترى مى كردند و خداوند پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ را به هنگام تلاوت قرآن از برابر ديدگان آنان پوشيده مى داشت، آنان به سراغ حضرت مى آمدند و از كنارش مى گذشتند امّا او را نمى ديدند. 
نكته اى كه در اينجا جلب نظر مى كند و انسان را به شگفتى وا مى دارد اين است كه قرآن مى فرمايد: (حجاباً مستوراً ) پرده اى نهان و ناپيدا.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غيبت معجزه نا پيدايي

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 11:5 | نویسنده : اکبر احمدی |

حکمت غيبت امام زمان (عج )

 

اگر شيعيان بر اين باورند که امام زمان آن ها وجود دارد، ولي غايب است ، چرااز مکان زندگي اش خبر ندارند و پس از گذشت حدود 1200 سال ، هيچ گونه اثري از وي آشکار نمي شود؟ اين در حالي است که خداوند «جل ّوعلي » از چنين کاري به دور است و غيبت امام با حکمت و تدبير الهي ، منافات دارد؟

 

بايد گفت : 1. نه تنها علما و راويان شيعه به وجود امام زمان اعتقاد دارند، بلکه بر اساس روايت هاي فراواني که از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) رسيده است ، علماي اهل سنّت نيز موضوع مهدويّت را قبول دارند. باري ، مهدويت از موضوع هايي است که همه بر آن اجماع نظردارند. در روايت آمده است که حضرت مهدي از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله عليها) است . پس از آن که مدتي امامت اهل بيت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) قطع مي گردد و زمين را ستم فرا مي گيرد،مردي از اهل بيت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) به نام مهدي (عج ) خروج مي کند و به اذن و بَعث الهي ،زمين را از عدل و داد پُر مي سازد. هر کس که او را درک و پيروي کند، در شمار هدايت شدگان قرار خواهد گرفت . اين کار در زماني رخ خواهد داد که امّت به 73 دسته تقسيم شده باشند. در اين ميان ، تنها يک فرقه از آنان به بهشت وارد مي شود و ديگران به دوزخ خواهند رفت . از ميان اين روايت ها به اين موارد مي توان اشاره کرد: 
در صحيح ابي داود به سند خود از ام سلمه آمده است : 
قالت : سمعت رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله ) يقول : المهدي من عترتي من ولد فاطمة .[1] 
ام سلمه مي گويد: از پيامبر(صلي الله عليه و آله ) شنيدم که مي فرمايد: مهدي از عترت من و فرزندان فاطمه است . 
در کنزالعمال چنين آمده است : 
عن علي (عليه السلام) قال : المهدي رجل منّا من ولد فاطمة .[2] 
امام علي (عليه السلام) فرمود: مهدي ، مردي از ما اهل بيت و از فرزندان فاطمه است . 
سيوطي نيز در «الدرّ المنثور» در تفسير سوره ي محمد آورده است : 
أخرج ابن ابي شيبه عن ابي سعيد الخدري قال : قال رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله ) يخرج رجل من اهل بيتي عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يکون عطاؤه حثياً. 
ابي سعيد خدري از پيامبر(صلي الله عليه و آله ) نقل کرده است که مردي از اهل بيت من درآخرالزمان خروج مي کند و اين در حالي است که فتنه ها فراگير و بخشش او گسترده مي شود. 
هم چنين صحيح ابي داود در کتاب «المهدي (عليه السلام) » به سند خود از ابي الطفيل ازعلي (عليه السلام) ، از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) روايت کرده است که فرمود: 
لم يبق من الدهر الا يوم لبعث اللَّه رجلاً من اهل بيتي يملاها عدلا کما مُلئت جوراً.[3] 
دنيا به پايان نمي رسد مگر اين که روزي فرا رسد که خداوند مردي از اهل بيت مرا (به ولايت مردم ) برمي انگيزد و او دنيا را هم چنان که از ظلم و جور پر شده است ، از عدل وداد پر خواهد کرد. 
متقي هندي در کنزالعمال از پيامبر(صلي الله عليه و آله ) روايت مي کند که فرمود: 
کيف أنت يا عوف اذا افترقت علي ثلاث و سبعين فرقه ، واحدة منها في الجنة و سائرهن ّ في النّار (الي أن قال ) ثم تجي ء فتنة غبراء مظلمة ثم تتبع الفتن بعضها بعضاً حتي يخرج رجل من اهل بيتي يقال له المهدي فان أدرکته فاتبعه و کن من المهتدين .[4] 
اي عوف ! تو چگونه هستي هنگامي که (امت من ) بر هفتاد و سه دسته جدا مي گردند،تنها يک دسته به بهشت مي روند و بقيه به دوزخ فرستاده مي شوند (تا اين جا که مي فرمايد) سپس فتنه اي تاريک و سخت فراگير مي شود و سپس هر فتنه اي ،فتنه اي ديگر را در پي دارد تا اين که مردي از اهل بيت من مي آيد که به او مهدي گفته مي شود. پس کسي که او را درک و تبعيت کند، از هدايت شدگان است . 
2. افزون بر اين روايت ها که ديدگاه موضوع را بيان مي دارند، شمار فراواني ازتاريخ نگاران و راويان اهل سنّت ، تولد آن حضرت را در کتاب هاي خود آورده و آن رايک واقعيت دانسته اند. برخي پژوهش گران بيش از صد تن از آنان را نام برده اند.[5] به اين ترتيب ، وجود آن حضرت به اثبات مي رسد؛ زيرا ايشان با تولد به وجود آمده است . براي اثبات اين گفته ، به چند نمونه از اين موارد اشاره مي کنيم : 
در کتاب «الزام الناصب » از عبداللَّه بن محمّد مطري حکايت شده است که شيخ جلال الدين عبدالرحمن أبي بکر سيوطي در کتاب «احياء الميت بفضائل اهل البيت »مي گويد: «همانا از ذريه ي حسين بن علي (عليه السلام) مهدي (عج ) در آخر الزمان مبعوث مي گردد» تا اين که مي گويد: «پس امام اول ، علي بن ابي طالب (عليه السلام) است » و نام ائمه رامي برد. سپس مي گويد: 
يازدهم از ايشان ، پسر اوست به نام «الحسن العسکري » و دوازدهم پسر اوست به نام «م ح م د»، القائم المهدي (عج ) و اين که نصوص درباره ي دولت اسلامي او، ازپيامبر(صلي الله عليه و آله ) و از جدش ، علي بن ابي طالب (عليه السلام) و از ديگر آباء و اجدادش که اهل شرف و مرتبت هستند، آمد و اوست که صاحب شمشير است و قيام کننده اي است که درانتظار اويند.[6]


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: حکمت غيبت امام زمان (عج )

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 11:4 | نویسنده : اکبر احمدی |

اهميت و جايگاه موضوع مهدويت در مكتب تشيّع




 

گفتم که خدا مرا مرادي بفرست

طوفان زده ام راه نجاتي بفرست

فرمود که با زمزمه ي يا مهدي

نذر گل نرگس صلواتي بفرست


از ديدگاه مكتب تشيّع، مسأله مهدويت و نويد ظهور مصلح جهاني يك مسأله كهن و ريشه‌دار است و سابقة آن به نخستين روزهاي طلوع فجر اسلام و عصر پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) بر مي‌گردد.


به اعتقاد شيعه، علاوه بر آيات متعددي كه در قرآن كريم وارد شده و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) آنها را به وجود مقدس حضرت مهدي (عليه‌السلام) تفسير و تأويل كرده‌اند، هزاران روايت و حديث معتبر از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و جانشينان آن حضرت از روزهاي نخستين ظهور دين مبين اسلام بيان گرديده كه در آنها از كليّه صفات، خصوصيّات و جزئيات زندگي حضرت مهدي (عليه‌السلام) اين كه پس از تولّد دوباره غيبت خواهد داشت و بعد از غيبت طولاني ظهور خواهد كرد، و با تشكيل حكومت واحد جهاني، عالم را از عدل و داد پُر خواهد كرد، بيان شده است.
شيعيان بر اساس روايات اسلامي بر اين باورند كه مهدي موعود (عليه‌السلام) سرّي از اسرار حق و رازي از رازهاي نهفتة خداوند و آخرين برگزيدة الهي است.

ايشان از نسل پاك پيامبر (صلي الله عليه و آله) و نهمين فرزند از فرزندان امام حسين (عليه‌السلام) و فرزند بلافصل امام حسن عسكري (عليه‌السلام) است.

آن حضرت همنام و هم كنية پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و هم اكنون زنده است و آنگاه كه اخلاق و معنويّت از ميان بشر رفت بربندد و ظلم و ستم سراسر عالم را فراگيرد، اسباب ظهور مهيّا گردد، حضرت مهدي (عليه‌السلام) به فرمان حق قيام مي‌كند و به همة ظلم و جورها و بي‌عدالتي‌ها پايان مي‌دهد.

شيعيان بر اساس عقل، كتاب و سنّت عقيده دارند كه با ظهور وليّ خدا و آمدن آن موعود مكتبها هيچ حكومت باطلي روي زمين باقي نمي‌ماند. بلكه همة مكتب‌هاي موجود و حكومت‌هاي مقتدر زمان يكي پس از ديگري از بين رفته و متلاشي مي‌گردند. مظهر شرك، كفر، الحاد و بي‌عدالتي از بين مي‌رود. عدالت به معني واقعي كلمه محقق مي‌گردد و هر حقّي به صاحب حق مي‌رسد.

همگان در رفاه و آسايش زندگي مي‌كنند، از ظلم و ستم و بي‌عدالتي خبري نيست، و در سرتاسر جهان هستي، تنها يك نظام حكومت مي‌كند كه آن هم نظام عادلانة اسلام و احكام نجات‌بخش آسماني قرآن كريم است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: اهميت و جايگاه موضوع مهدويت در مكتب تشيّع

تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 11:0 | نویسنده : اکبر احمدی |

امام مهدی (عج) در قرآن، سنت و تاریخ


 

ويژگي‌ هاي حضرت مهدي (عج)

در اين مجال مختصر بر آنيم كه خصوصيات و ويژگيهايي را كه خداوند به حضرت ولي عصر (عليه السلام) اختصاص داده به اختصار ذكر كنيم.
ستاره درخشان

1ـ نور و درخشندگي آن حضرت است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و أله و سلم) در حديث معراج فرمود: نور مهدي (عليه السلام) در ميان انوار ساير ائمه مانند ستاره‌هاي درخشان بود در ميان ساير ستارگان.
نوازش چشم عرشيان
2ـ در روز ولادت أن حضرت دو ملك آن، بزرگوار را به سراپرده عرش بردند وحق تعالي به او فرمود: مرحبا به تو أي بنده من!
3- جمع شدن بين كنيه و اسم رسول خدا در حضرتش.
4ـ او آخرين وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)و اخرين حجت خدا در زمين است.
5ـ حضرت مهدي از همان كودكي در انظار خيلي به چشم نمي‌خورد و براي پرورش يافتن به عالم قدس سپرده شد و همواره در مجالست و مؤآنست ارواح قدسي و ملكوتي بود.
6ـ هيچگاه با كفار و منافقين و فساق بخاطر تقيه مجالست و مدارا ننموده و تا كنون دست هيچ ظالمي به دامانش نرسيده.
7ـ بيعت احدي از جباران و ستمگران بر گردن حضرتش نيست
8 ـ در كتب آسمان و اخبار شب معراج خداوند تبارك و تعالي او را با القابي ذكر كرده و نام او را نبرده است. كه اين مطلب عظمت و علوّ و درجه آن امام را مي‌رساند.
9ـ ظهور آيات و نشانه‌هاي آسماني و زميني قبل از ظهور حضرت مهدي (عج).
10ـ هم زمان با ظهورش ندايي از آسمان به اسم آن حضرت شنيده مي‌شود كه همه اهل زمين اين ندا را مي‌شنوند
11ـ حركت افلاك و سيارات و اجرام آسماني كند مي‌شود به طوري كه روزها طول مي‌كشد سالها طولاني مي‌گردد.
12ـ ظاهر شدن مصحف اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) كه بعد از شهادت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) همه قرآن را با شأن نزول و تأويلات بدون هيچ تغيير و تبديلي جمع آوري كردند.
13ـ جن ملك حضرتش را ياري مي‌كند و در ركاب حضرت به مبارزه و دفاع مي‌پردازند.
14ـ گردش روز و شب و گذشت زمان در قوت و نيروي حضرت و شكل و شمايل او هيچ تأثيري نگذارد چنانكه وقتي ظهور كند در صورت جواني سي ساله باشد.
15ـ وحشت و نفرت و هراس از ميان مردم و موجودات زنده برداشته مي‌شود و مهر و محبت و امنيت وآرامش بر كل زمين سايه مي‌افكند.
16ـ عده‌آي از مردگان و اموات در زمان حضرت زنده مي‌شودند و حضرت مهدي (عج) را ياري مي‌كنند.
17ـ زمين گنجها و ذخاير خود را در اختيار حضرتش قرار مي‌دهد و سپرده‌ها و ذخاير را از خود خارج كند.
18ـ باران و گياه و درختان و ميوه‌ها و همه نعمتهاي زمين زياد مي‌شود به طوري كه زمين چهره‌اي متفاوت و زيبا پيدا مي‌كند.
19ـ عقلها به بركت وجود آن حضرت كامل شود و كينه و حسد از دلها كوچ مي‌كند، سينه مؤمنان پر از علم و معرفت مي‌شود.
20ـ قوت و نيروي غير متعارف و مضاعف در اصحاب آن حضرت به گونه‌اي كه هر كدام از آنها ساليان درازي عمر كنند و هر يك از آنان قدرت چهل مرد را به تنهايي داشته باشند و ضعف و سستي از بدنهاي ايشان رفته باشد.
21ـ مردم به واسطه نور چهره دلرباي حضرت مهدي (عج) از نور آفتاب و ماه بي نياز مي‌شوند
22ـ پرچم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) با آن حضرت است.
23ـ زره حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) فقط بر بدن شريف حضرت مهدي (عج) اندازه و موزون است.
24ـ برداشته شدن تقيه و خوف از كفار به طوري كه مؤمنين و شيعيان مي‌توانند بغض و برائت خود را از دشمنان ائمه آزادانه ابراز كنند.
25ـ حضرت مهدي (عج) بر تمام زمين حكومت مي‌كند و حكمش در تمامي اين كره خاكي نافذ است.
26ـ پر شدن تمام زمين از عدل و داد چنانكه در بيشتر آيات و اخباري كه درباره حضرت مهدي (عج) است اين وعده به چشم مي‌خورد كه زمين پر از عدل و داد شود.
27ـ حضرت مهدي (عج) در زمان حكومتش در بين مردم به علم امامت حكم مي‌كند و از كسي بينه و شاهد بر مدعايش نمي‌خواهد.
28ـ اجرا شدن احكام مخصوصي كه تا زمان آن حضرت اجرا نشده است مثل آنكه حضرتش پيرمرد زناكار و مانع الزكاة را به قتل مي‌رساند.
29ـ آشكار شدن تمامي مراتب علوم و معارف به گونه‌اي كه حضرت صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايند: علم بيست و هفت حرف است و تمامي آنچه را كه پيامبران آورده‌اند دو حرف از علم بوده و مردم نشناختند غير از اين دو حرف را و هنگامي كه قائم ما (عليه‌السلام) خروج كند بيست و پنج حرف ديگر را آشكار نمايد [و در بين مردم پراكنده كند].
30ـ براي اصحاب و ياران آن حضرت شمشيرهايي از آسمان آورده مي‌شود.
31ـ حيوانات و وحوش از اصحاب حضرت اطاعت مي‌نمايد.
32ـ جاري شدن و دو نهر در پشت [مركز فرماندهي حضرت] كوفه، يكي از آب و ديري از شير، به گونه‌اي كه هر تشنه‌اي را سيراب و هر گرسنه‌اي را سير گرداند.
33ـ حضرت عيسي (عليه‌السلام) از آسمان نازل گردد و پشت سر حضرت مهدي صلوات الله عليه نماز گذارد و حضرتش را ياري فرمايد.
34ـ دجال لعين كه وجودش عذابي الهي است بدست امام زمان (عليه‌السلام) كشته مي‌شود.
35ـ شيطان با ذلت و خواري به دست حضرت مهدي (عج) يا رسول الله (صلي الله عليه و آله) كشته مي‌شود.

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: امام مهدی (عج) در قرآن، سنت و تاریخ

تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 10:58 | نویسنده : اکبر احمدی |

قرآن در سیره و سخن امام مهدی (عج)

قرآن در سیره و سخن امام مهدی (عج)
نویسنده : محمد جواد طبسی ، صفحه 107

طلیعه

در هشتاد سوره از قرآن کریم به اشاره و اجمال، از حرکت عظیم الهی امام مهدی(ع) پرده برداشته شده است که این اشارات را پیامبر(ص) و معصومان(ع) در ذیل 270 آیه تفسیر و تبیین کرده اند. و هر یک از سوره های قرآنی از یک تا پانزده آیه و گاهی تمام یک سوره به قیام و انقلاب حضرت مهدی تفسیر شده است مفسران عالی قدر به این روایات در ذیل آیات مربوط اشاره کرده اند.

از یک نگاه می توان گفت که روز ظهور امام مهدی(ع) روز تأویل قرآن است. محدث بزرگوار علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه )هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ ([1]؛ آیا آنها انتظار تأویل آیات دارند؟ آن روز که تأویل آنها فرارسد»، فرموده: این آیه درباره حضرت قائم(ع) و روز قیامت است.[2]

امام مهدی(ع) مصداق بارز قرآن ناطق است که با آمدن وی همه ِآیات قرآن تفسیر می شود، قرآن بر جهان حکومت می کند، از مهجوریت بیرون می آید، همه مردم به معارف ناب آن به سرعت دست پیدا می کنند و حتی ضعیف ترین افراد جامعه به این موهبت الهی خواهند رسید.

آن حضرت را به حق می توان فرزند قرآن دانست. او با غیر از قرآن انسی ندارد و او است که پیش از ولادت در شکم مادر قرآن می خواند و نیز در حین ولادت و پس از آن، یا به تلاوت قرآن می پرداخت و یا به آن استدلال می کرد. این نوشتار به چند دوره از زندگانی امام مهدی(ع) و به سیره و سخن او می پردازد.

دوره نخست: پیش از ولادت

اگر چه خواندن قرآن و یا سخن گفتن در جنین مادر امری برخلاف عرف و عادت است، اما این امر در خاندان وحی و نبوت و در بین فرزندان فاطمه و علی بسیار عادی بوده است؛ چرا که در حالات هر یک از معصومان(ع) آمده است که پیش از ولادت سخن می گفته و یا قرآن می خوانده است؛ از جمله امام مهدی که این چنین بود.

حکیمه دختر امام جواد(ع) که به دعوت امام حسن عسکری(ع) شب را در خانه امام بیتوته کرده بود، گوید: وقتی که نیمه شب فرارسید، من و نرجس نماز شب خواندیم، سپس پیش خود گفتم سپیده دم نزدیک شده، اما هنوز حملی از او ظاهر نشده است که حضرت ابومحمد عسکری از درون حجره صدا زد که شتاب مکن. گوید از روی شرمساری به حجره برگشتم که نرجس به استقبالم شتافت؛ در حالی که به خود می لرزید. من نیز او را به سینه ام چسباندم و سوره )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ( را و سوره )إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ( و آیة الکرسی را بر او خواندم. هر چه را می خواندم، آن جنین نیز که در شکم او بود، همراه من می خواند.[3]

در روایت دیگری آمده که امام حسن عسکری به من امر کرد تا بر او )إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ( را بخوانم. وقتی که خواندم، از درون نرگس شنیدم آنچه را که می خواندم، جنین نیز می خواند و به من سلام می کند. من از این جریان بسیار ترسیده بودم که امام صدا زد: هرگز از امر پروردگار تعجب نکن؛ چرا که پروردگار در کودکی حکمت را بر زبان ما جاری می سازد و در بزرگی ما را حجت خود در روی زمین قرار می دهد.[4] در همین گفتگو که میان حکیمه دختر امام جواد و امام حسن عسکری(ع) بود، امام به عمه اش فرمود: «و إن الصبیّ منّا یَتکلّم فی بطن أمّه و یقرأ القرآن و یعبد ربه عزّوجل؛ کودکان ما در شکم مادر خود سخن می گویند و قرآن می خوانند و خدای خود را عبادت می کنند».[5]

دوره دوم: هنگام ولادت

امام مهدی(ع) به هنگام ولادت علاوه بر اینکه برخی آیات قرآن مجید را می خواند، تمام قرآن کریم بلکه تمام کتاب های آسمانی را نیز تلاوت می کرد.

شیخ طوسی به سند خود از حکیمه دختر امام نقل کرده: وقتی که امام مهدی(ع) به دنیا آمد، امام عسکری(ع) دستی بر سر مبارک فرزندش کشید و به او فرمود: فرزندم! به قدرت خداوند سخن گوی. پس ولی خدا از شیطان رجیم به او پناه برده چنین گفت: )وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ ...([6]؛ ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم ....». آن گاه بر پیامبر خدا(ص) و بر علی امیرمؤمنان و بر هر یک از امامان درود فرستاد تا اینکه به پدر بزرگوارش رسید.[7]


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: قرآن در سیره و سخن امام مهدی (عج)

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 10:52 | نویسنده : اکبر احمدی |

زندگينامه امام مهدي (ع)

زندگينامه امام مهدي (ع)

1.ولادت 
2. شيعيان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند 
3. ضرورت غيبت آخرين امام 
4.صورت و سيرت مهدی ( ع ) 
5.شمشير حضرت مهدی ( ع ) 
6.غيبت کوتاه مدت يا غيبت صغري 
7.غيبت دراز مدت يا غيبت کبری و نيابت عامه 
8.اعتقاد به مهدويت در دوره های گذشته 
9.اعتقاد به حضرت مهدی ( ع ) منحصر به شيعه نيست 
10.قرآن و حضرت مهدی ( ع ) 
11.طول عمر امام زمان ( ع ) 
12.انتظار ظهور قائم ( ع ) 

 

ولادت 
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256 هجری بوده است . پس از اينکه دو قرن و اندی از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسيد ، کم کم در بين فرمانروايان و دستگاه حکومت جبار ، نگراني هايی پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد يافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثی که بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود . در اين زمان يعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی  ، هشتمين خليفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی  قرار داد . اين انديشه - که ظهور مصلحی پايه های حکومت ستمکاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيری کرد ، و حتی مادران بيگناه را کشت ، و يا قابله هايی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايری دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل مي کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند . در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه ای  شگفت انگيز و معجزه آسا تکرار شد . امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهبانی حکومت به سر مي برد . " به هنگامی که ولادت ، اين اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزديک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيری کنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پای  نهاد ، او را از ميان بردارند . بدين علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديکان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمي ديد . آنان نيز مهدی  را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادی " .

شيعيان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند 
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی  که پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع ) مي رسيدند . از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد . آنان پسری را ديدند که بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امر او را اطاعت کنيد ، از گرد رهبری او پراکنده نگرديد ، که هلاک مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد که شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينکه زمانی دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت کنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت کبری ، امام مهدی را به جماعت شيعيان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت . يکی  از متفکران و فيلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختی مي باشد . باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری  در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامی ، مي بايست حضرت مهدی بر پيکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی  و رسالت اسلامی و ولايت دينی را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند کودکی همچون خورشيد تابان با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بيرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پيکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد .

ضرورت غيبت آخرين امام 
بيرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد . کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند کمتر يافتند ، و در چنين شرايطی بود که برای بقای  حجت حق تعالی ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهی برای حفظ جان آن " خليفه خدا در زمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حکمت الهی  بر اين تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی  کوتاه گردد ، و واسطه فيوضات ربانی ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنمای مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين کيفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علی  ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نيز اقدام کرد ، و لزوم نهان زيستی آخرين امام را برای حفظ جانش سبب شد . در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما برای  اينکه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بينی تشيع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، مي پردازيم : " به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبی است که رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، برای هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگی  ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولی ولايت را که همان رابطه هدايت و تکميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و برای هميشه زنده مي داند . رابطه ای  که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نمايد ، بواسطه دعوتهای دينی قبل از موسی و دعوت دينی موسی و عيسی و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وی ( به عقيده شيعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود ، او حقيقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمي تواند او را از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد ... آری تنها مذهب تشيع است که به زندگی اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است که اين حقيقت ميان عالم انسانی و الوهی  ، برای هميشه ، باقی و پا برجاست " يعنی  با اعتقاد به امام حی غايب .


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: زندگينامه امام مهدي (ع)

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 10:45 | نویسنده : اکبر احمدی |

نسیم سعادت


 

نسیم صبح سعادت,خدا کند که بیایی  رسیده شب به نهایت, خدا کند که بیایی 

جهان ز دود ستم شد سیاه در بر چشمم فروغ صبح سعادت , خدا کند که بیایی

در این کویر خطر زاکه نیست راه گریزی  دلیل راه هدایت , خدا کند که بیایی

سموم باد خزانی گرفته گلشن دین را بهار باغ ولایت , خدا کند که بیایی

رسیده جان به لب از انتظار طولانی تسلی دل امت , خدا کند که بیایی

به شیعیان تو دنیا شده همچو جهنم  شمیم روضه ی جنت , خدا کند که بیایی

هزار جمعه به یادت,چه ندبه ها که نکردم  تو ای تجلی رحمت , خدا کند که بیایی

نشسته اند گروهی به آرزوی نگاهی  سحاب جود و سخاوت ,خدا کند که بیایی

 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: نسیم سعادت

تاريخ : شنبه 12 / 3 / 1394 | 10:27 | نویسنده : اکبر احمدی |

عجیب ترین معلم تاریخ

عجیب ترین معلم تاریخ

امام سجاد

در مجلسهای مذهبی سالروز شهادت و سالروز ولادت امام سجاد علیه السلام گرامی داشته می شود اما تاریخ شهادت آن حضرت تحت الشعاع مراسم عاشورا قرار می گیرد و در تولد ایشان نیز - در کنار تولد امام حسین و حضرت اباالفضل علیهماالسلام – فرصت کافی برای صحبت درباره این امام در دست نیست.


اساسا راه شناخت اهل بیت علیهم السلام آن نیست که مقید به مناسبت ها باشیم. هر روز روز امام سجاد علیه السلام است و هر روز برای پیامبر صلی الله علیه وآله است و هر روز مختص به پرفضیلت ترین بندگان خدا در روی زمین – که محمد و آل محمد هستند – اختصاص دارد و ما باید از هر روزمان استفاده کنیم تا از راه مطالعه زندگی و گفته ها و عمل به راه زندگی ائمه علیهم السلام ، به آنان نزدیک شویم.

 

شبیه ترین به امیرمومنان

امام زین العابدین علیه السلام شبیه ترین مردم به جد خود امیرالمومنین علیه السلام بود. شبها بسیار نماز می گذارد و بسیار قرآن تلاوت می نمود. مشکهای پرآب به دوش می کشید و به خانه ایتام و مسکینان می رفت. حدود سیصد خانواده از مستحقین را از جهت آب و نان اداره می کرد و نمی دانستند که چه کسی به آنها غذا می دهد تا آنکه پس از رحلت که اثر جای مشک آب و ظرفهای نان را به دوش حضرت دیدند و خانوده های فقیر مدینه که بی آب و نان ماندند، فهمیدند آن کارها را حضرت علی بن الحسین انجام می داده است.

بجز آن، امام سجاد علیه السلام روزی صد گوسفند در آشپرخانه می کشتند و سفره ایشان همیشه گسترده بود که فقرا و یتمیان و مسکینها و در راه ماندگان می آمدند. امام شخصا به آشپزخانه سرکشی و از مردم پذیرایی می فرمود. (1)

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند

غذا بردنهای مخفیانه شبانه و سفره پهن کردن های روزانه امام سجاد علیه السلام یادآور این آیه از قرآن است:

الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره/ 274)؛ كسانى كه اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.

بنابراین آنچه نزد خدا پسندیده است، آن است که دو نوع انفاق داشته باشیم: بخشی از اموال خود را در روزها و آشکارا در راه خدا خرج کنیم - که هر کسی بتواند از آن مطلع شود - و بخش دیگر را شبانه و به روشهای مخفیانه، که کسی متوجه نشود. جالب آن است که این آیه در شأن امیرالمومنین علی علیه السلام نازل شد که همان مقدار پولی را که داشتند، بخشی را آشکارا و بخشی را مخفیانه خرج نمودند. امام سجاد علیه السلام هم در اینجا به این سنت اسلامی عمل نمودند. بخشی از رسیدگی های خود به فقرا را مخفیانه و بخشی را آشکار انجام می دادند.

اینها بخشی از صفات والای اخلاقی و رفتاری امام سجاد است.

امام سجاد (ع)

مدرسه انسان ساز

نکته دیگری که در زندگی زین العابدین علیه السلام تعجب آور است، خریدن برده است. هر چند باور کردن آن مشکل است، امام سجاد علیه السلام بسیار بسیار برده می خریدند و نگه می داشتند، اما مگر یک نفر در زندگی چند خادم نیاز دارد و مگر یک انسان توان مدیریت کردن چند خادم را در هر لحظه دارد؟ ما که می دانیم امام علیه السلام و هیچ کدام از خاندان نبوت، تجارت برده نمی کردند و این کار را ناپسند می شمردند؛ بنابراین در این کار حضرت چه حکمتی وجود دارد؟

با مطالعه زندگی امام سجاد علیه السلام در می یابیم که امام در واقع مدرسه ای راه انداخته بودند و خود هم آن را مدیریت می فرمودند. روش کار اینگونه بود که برده می خریدند و آنها را چند ماه پیش خود نگه می داشتند و اخلاق و رفتار صحیح و دینی را آموزش می دادند و در نهایت، آنها را آزاد می کردند. این رفتار آن حضرت جزو بزرگترین خدمتهایی بوده که می شده در آن زمان انجام داد که به فکر هیچکسی نمی رسید. برخی از این برده ها بعدا مشهور و نقش آفرین شدند و برخی از آنها به مقامات معنوی دست یافتند و همه اینها در سایه پرورش در سایه امام سجاد علیه السلام بود.

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند.

رفتار آن حضرت با برده ها خواندنی است. توجه علاقمندان را به مقاله ای در همین سایت جلب می کنیم.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد

همواره در مسیر حق

با نگاه کلی به زندگی امام، می فهمیم که ایشان هیچ لحظه ای بیکار و معطل نماندند آن هم در شرایط رعب آلود آن دوران (بنی مروان) که سخت ترین شکنجه ها و کشتن ها و فحاشی ها و بی آبرو کردنها برای دوستان اهل بیت علیهم السلام روا شده بود. به عنوان مثال حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند که تنها یکی از جنایتهای فراوان حجاج، استاندار وقت، بود. با این حال امام از هیچ فرصتی برای روشن کردن راه حق کوتاهی نمی فرمود.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد.

جالب آنکه ایشان با همه مشغله ها، از عبادت غافل نبودند؛ روزهای بسیاری را روزه می گرفتند و شبهای بسیاری را به نماز و قرآن به صبح می رساندند و با این همه، عبادتهای خود را در مقایسه با عبادتهای علی علیه السلام ناچیز می شمردند.

نکته آخر آنکه امام علیه السلام مراقب بودند یاد و خاطره عاشورا فراموش نشود و به همین دلیل هر وقت برای آن حضرت آب می آوردند، گریان می شدند. از ایشان می آموزیم که برای زنده نگه داشتن راه حقیقت بجای سخنرانی های مکرر، با عمل خود مردم را آگاه کنیم.

هر چه بیشتر درباره زندگی اهل بیت علیهم السلام مطالعه می کنیم علاقه ما به ایشان افزایش می یابد. خدایا ما را در دنیا و آخرت با آنان قرار ده و ما را در شبیه شدن به آنان موفق گردان.

 

پی نوشت:

1) مجموعه زندگانی چهارده معصوم، حسین عمادزاده، ص683.

ویژه نامه ها
برچسب‌ها: عجیب ترین معلم تاریخ

تاريخ : سه شنبه 3 / 3 / 1394 | 8:56 | نویسنده : اکبر احمدی |
صفحه قبل 1 ... 107 108 109 110 111 ... 113 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.