ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

در يکى از شهرهاى ايران، زن و مردى با هم عروسى کردند، يک سال و چند ماه از عروسى ايشان گذشت و خداوند کودک سه‌ماهه‌ای به آنها هدیه کرده بود. در شب سردى از زمستان زن و شوهر و کودک همگى در اتاق خواب هستند که دزدى تصميم مى گيرد از آن منزل سرقت کند 


موضوعات مرتبط: عبرت ها
برچسب‌ها: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 20 / 10 / 1398 | 7:58 | نویسنده : اکبر احمدی |

داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ

داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ

داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، و در حالى كه بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند، سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسيدند. پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مى خواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنه هاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد،


موضوعات مرتبط: عبرت ها
برچسب‌ها: داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 20 / 10 / 1398 | 7:56 | نویسنده : اکبر احمدی |

عبرت ها

toptoop.irعکس با نوشته های عبرت آموز

پاكى و آبرو

امام صادق عليه‏ السلام مى‏فرمايد : در زمان‏هاى گذشته جوانى بود وارسته ، از گناه پيراسته ، به حسنات الهى و
اهل محل به خصوص جوانان معصيت كار را به طور دائم امر به معروف و نهى از منكر مى‏كرد ، حسودان تحمّل امر به معروف وى را نداشتند ، نقشه‏ خائنانه براى ضربه زدن به شخصيّت او طرح كردند و آن اين بود كه زن بدكاره جوانى را ديدند ، پولى در اختيارش گذاشتند و به او گفتند : به وقت تاريكى شب با اضطراب و ناراحتى در اين خانه را بزن ، چون در باز شد بدون معطلى به درون خانه برو و بگو زنى شوهردارم ، عده‏اى از جوانان مرا دنبال كرده‏اند ، به من پناه بده ، چون به اطاق رفتى خود را به او عرضه كن تا ما اهل محل را خبر كنيم به خانه او بيايند و ببينند كه اين عابد مقدس چون به خلوت مى‏رود آن كار ديگر مى‏كند ! ! نقشه عملى شد ، جوان عابد كه در خلوت آن خانه ، شب‏ها را به عبادت قيام داشت ، زن را پذيرفت ، هوا سرد بود ، جوان منقل آتش آورد ، زن بى‏حيا از حجاب خارج شد ، چشم جوان به جمالى به مثال حور افتاد ، آتش شهوت شعله كشيد ، ولى او براى خدا و فرو نشاندن شعله خطرناك آتش غريزه دو دست خود را روى آتش منقل گرفت بوى سوزش و سوختن و كباب شدن بلند شد .
زن فرياد زد : چه مى‏كنى ؟ گفت : مزه اين آتش را در برابر خطر آتش شهوت به خود مى‏چشانم تا از عذاب قيامت در امان باشم .
زن با عجله از خانه خارج شد ، در ميان كوچه داد و فرياد كرد ، قبل از اين كه جوانان بى‏تربيت مردم را خبر كنند تا آبروى آن عبد حق را ببرند ، زن مردم را با فرياد خود جمع كرد و گفت : با عجله به خانه جوان عابد برويد كه خود را سوزاند .
مردم به خانه ريختند جوان را از كنار آتش كنار كشيدند ، چون سرّ قضيه و علت داستان فاش شد آبروى آن جوان بزرگوار و كريم در ميان مردم دو چندان شد و از آن شب احترام او در ميان مردم شهر افزوده گشت


موضوعات مرتبط: عبرت ها
برچسب‌ها: عبرت ها

تاريخ : یک شنبه 20 / 10 / 1398 | 7:54 | نویسنده : اکبر احمدی |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.