ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

انوار وحی در خطبه زهرا(س)

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

انوار وحی در خطبه زهرا(س)

♥بخوان و تفکر کن...(عکس نوشته های زیبا) ♥

پیوند قرآن و عترت بر اساس حدیث متواتر ثقلین، پیوندی عمیق و جاودانه است، که صد البته ادراک مقامات بلند غیبی، معنوی و عرفانی آنها اگر ممتنع نباشد برای فهم ما فوق طاقت و بسیار مشکل می باشد (1) ; در حقیقت، آنان دریای ژرف اند که به عمق ناپیدایشان راهی نیست.

در این میان، عصمت کبرا، حضرت زهرا(س) ویژگیهای بخصوصی دارد: 
فضل زهرا را بشر کی می توان احصا کند قطره را قدرت نباشد وصف از دریا کند 
روح متعالی و بلند او که «از ادراک آن حیران شود عقول » جبرئیل(ع) را تنزل داد و پایین آورد، (2) و در آن ایام سخت و دشوار، جبرئیل(ع)، مسائل و حوادث پیش رو تا بر پایی قیامت را به اطلاع آن دردانه پیامبر(ص) رساند و امیرمؤمنان(ع) ، آنها را نگاشت و بدین ترتیب صحیفه فاطمه(س) شکل گرفت: 
جمله اسرار «ما اوحی » در اوست علم کل انبیا پیدا در اوست 
که از امامی به امام بعدی سپرده می شد: 
وارث آن مصحف عالی مقام بعد زهرا نیست کس غیر از امام 
و اینک نیز در دست مبارک حجت بر حق الهی، آن صدف دریای رحمت رحمانی «علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه » قرار یافته است. آری، سابقه نداشته است که جبرئیل(ع) جز با طبقه اول از انبیای عظام: این چنین آمد و شدهای مکرر با کسی داشته باشد، و این همان فضیلت بزرگی است که عارف بزرگ قرن ما خمینی کبیر(ق س) آن را بالاترین ضیلت برای حضرت فاطمه زهرا(س) می دانستند. (3)


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: انوار وحی در خطبه زهرا(س)

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 29 / 3 / 1395 | 3:35 | نویسنده : اکبر احمدی |

شأن نزول در یگانه

در بین ما شیعیان، سوره کوثر با سوره حضرت زهرا(س) مرادف است و حضرت زهرا(س) مصداق بارز و روشن «کوثر» قلمداد می‌شود؛لیکن با نگاهی به روایات شیعه و سنی ـ که در این زمان با کمک رایانه به راحتی دست یافتنی است ـ معلوم می‌گردد که روایات،حضرت زهرا(س) را مصداق «کوثر» معرفی نکرده‌اند؛بلکه مراد از «کوثر» را «نهری در بهشت» که خداوند آن را به پیامبر اکرم(ص) در عوض فرزندش «عبدالله» داد یا «نهری در بهشت که سفیدتر از شیر، صاف‌تر از بلور که در دو طرف آن قبه‌هایی از درّ و یاقوت است» و یا «حوضی بزرگ» دانسته‌اند.

سئوال این است که چگونه و چرا بدون وجود روایات،مفسران شیعه و سنی یکی از مصداق‌های «کوثر» را حضرت زهرا(س) دانسته‌اند1 و گاهی وی را برترین و بارزترین مصداق‌ها دانسته‌اند؟ 
آیا در تفسیر قرآن نباید قواعد و ضوابطی رعایت شود؟آن قواعد و ضوابط چیست که توانسته بدون وجود روایت،مصداق برای این سوره مشخص کند و آن ضوابط باید آن قدر با اهمیت باشد که حتی مفسران اهل سنّت نظیر فخر رازی که به این گونه فضائل کمتر بها می‌دهند،تشخیص داده که این احتمال را در بین پانزده احتمال پیرامون «کوثر» به عنوان قول سوم نقل کند و به عنوان تأیید بگوید:«بنابراین معنای سوره این است که خداوند به پیامبر اکرم(ص) نسلی می‌دهد که در طول زمان باقی می‌ماند.ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملوّ از آنهاست.این در حالی است که از بنی امیه فرد قابل ذکری در دنیا باقی نماند،سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ نظیر:باقر، صادق، کاظم، رضا و نفس زکیه2 و نظایرشان، در میان آنهاست».3 
برای روشن شدن این که مفسران راه درست را پیموده‌اند و مصداق بارز «کوثر» حضرت زهرا(س) است و این تشخیص مصداق طبق قواعد دقیق صورت گرفته است،باید مروری به این سوره و ویژگی‌های خاصش و نیز مروری به ویژگی‌های خاص حضرت زهرا(س) داشته باشیم تا در تناظر و مقایسه مطمئن شویم که زهرا(س) مصداق کوثر است و معنای سوره کوثر کاملاً منطبق بر حضرت زهرا (س) می‌باشد.


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: شأن نزول در یگانه

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 29 / 3 / 1395 | 3:33 | نویسنده : اکبر احمدی |

شادى و سرور در قرآن

♥بخوان و تفکر کن...(عکس نوشته های زیبا) ♥

انسان هرگاه به خواسته ى خود برسد و به چيزهاى مورد علاقه ى خويش مانند مال، قدرت، نفوذ، موفقيت، علم، ايمان و تقوا دست يابد، در خود حالتى از شادى و سرور احساس مى كند.

شادى و سرور در قرآن 
انسان هرگاه به خواسته ى خود برسد و به چيزهاى مورد علاقه ى خويش مانند مال، قدرت، نفوذ، موفقيت، علم، ايمان و تقوا دست يابد، در خود حالتى از شادى و سرور احساس مى كند. بنابراين، شادى امرى نسبى و مبتنى بر اهداف انسان در زندگى او است; مثلا اگر هدف كسى در زندگى جمع آورى مال و دست يابى به قدرت و نفوذ و مقامات دنيوى ديگر باشد، موفقيت در تحقق اين اهداف، سبب شادى و سرور او خواهد شد; امّا كسى كه هدف زندگى اش تمسّك و پايبندى به ايمان و پرهيزكارى و عمل صالح براى دست يابى به خوشبختى اخروى باشد، همين مسايل مايه و منشأ آرامش، امنيت و شادى وى خواهد شد. 
قرآن هر دو نوع اين شادى را ذكر نموده است; مثلا شادى كفار به هنگام دستيابى متاع زندگى دنيا را چنين توصيف مى كند.«فَرِحُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فِى الاَْخِرَةِ إِلاَّ مَتَـعٌ;[1] و (اين مردم كافر) به زندگانى و متاع دنيا دل شادند در صورتى كه دنيا در قبال آخرت متاع ناقابلى بيش نيست». 
و شادى مؤمنان را آن گاه كه آيات قرآن بر آن ها خوانده مى شود، ذكر كرده است، قرآنى كه آن ها را به حق راهنمايى مى كند و در آن شفاى درد آنان و هدايت و رحمت است:«اى مردم، نامه اى كه همه پند و اندرز و شفاى دل هاى شما و هدايت و رحمت بر مؤمنان است، از جانب خدا براى نجات شما آمد. اى پيامبر! به خلق بگو كه شما بايد منحصراً به فضل و رحمت خدا شادمان شويد كه آن بهتر و مفيدتر از ثروتى است كه براى خود مى اندوزيد.»[2]


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: شادى و سرور در قرآن

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 29 / 3 / 1395 | 3:28 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

23 واسطه الحاق نسل به انبیاء
از آنجا که حضرت مریم شوهر نداشت واسطه الحاق حضرت عیسی علیه السلام به نسل انبیاء بود. قرآن می فرماید: «... وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیمَانَ وَ اَیُّوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسی وَ هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ. وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسی...»(112)؛ یعنی از اولاد ابراهیم، داوود، سلیمان و... عیسی... بود.
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز واسطه الحاق و انتساب نسلش به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و انبیاء بود(113). امام موسی بن جعفر علیه السلام در مناظره با هارون الرشید می فرماید: «خداوند حضرت عیسی را از طریق مریم(س) به نسل انبیاء ملحق نمود و به همین گونه ما را از طریق مادرمان فاطمه علیهاالسلام به نبی اکرم صلی الله علیه و آله ملحق نموده است.»(114)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که خداوند متعال نسل هر پیامبری را در صلب خود آن پیامبر قرار داد و حال آنکه نسل مرا در صلب علی علیه السلام قرار داد(115).
24 عبادت و قنوت
قرآن در باره حضرت مریم می فرماید: «وَ کَانَتْ مِنَ القَانِتِینَ»(116) و «یَا مَریَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ»(117). طبق دلالت آیات یاد شده آن حضرت دارای دوام طاعت، نماز، طول قیام و دعا بود. ابن خلدون می نویسد مریم چنان در عبادت پای فشرد که به او مَثَل می زنند(118).
عبادت و مداومت حضرت زهرا علیهاالسلام در طول عمر کوتاهشان بر قیام، نماز و دعا زبانزد است. امام حسن علیه السلام در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه علیهاالسلام را دیدم که در شب جمعه ای در محراب عبادت ایستاده بود و مرتب در حال رکوع و سجود بود تا سپیده صبح آشکار شد و می شنیدم که مردان و زنان مؤمن را دعا می فرمود...»(119).
حسن بصری گوید: در این امت عابدتر از فاطمه زهرا علیهاالسلام پیدا نمی شود، آن قدر در عبادت بر سرپا می ایستادند تا پایشان ورم می کرد(120).
ابن فهد حلی در کتاب خود آورده است که صدیقه طاهره در نماز از ترس خدا نفس نفس می زد(121). از همه گویاتر اینکه دغدغه حضرت علیهاالسلام در شب عروسی، عبادت و قنوت پروردگار بود. امام علی علیه السلام می گوید در شب عروسی فاطمه را نگران و گریان دیدم، پرسیدم: چرا ناراحتی!؟
حضرت زهرا علیهاالسلام پاسخ داد: پیرامون حال و امر خویش فکر کردم که هنگام مرگ و سرازیر شدن به قبر چگونه خواهد بود. امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. پس تو را به خدا سوگند بیا تا به نماز بایستیم و با هم در این شب خدا را عبادت کنیم(122).
قیام، عبادت و قنوت فاطمه علیهاالسلام به حدی بود که بنا به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله آیه شریفه: «الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّه َ قِیَاما وَ قُعُودا...»(123) در شأن ایشان نازل شد(124).
25 خدمتگزار خدا
حضرت مریم به دلیل نذر مادرش خدمتگزار خداوند و خانه او بود: «اِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرا»(125).
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز با عرفان، آگاهی و عشق، خدمتگزار خداوند بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی از دخترش پرسید: «فاطمه! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده تا هر چه بخواهی تحقق پذیرد.
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: لذتی که از خدمت خدا می برم مرا از خواهش کردن از او باز داشته است، حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبای والای خداوند باشم»(126).


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 25 / 2 / 1395 | 7:33 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

16 کمال علم و آگاهی
حضرت مریم از علم و آگاهی بالایی برخوردار بود. قرآن درباره ایشان می فرماید: «وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ»(84). پر واضح است که تصدیق تمام کلمات خداوند و تعالیم وحیانی و کتب انبیاء الهی فرع بر علم و آگاهی داشتن به آنهاست و گر نه تصدیق بدون علم تصدیق نیست، بلکه جهل است.
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در علم و آگاهی به کمال رسیده بود. امام باقر علیه السلام در وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه می فرماید: هر آینه من (خداوند) شیر را به وسیله علم در وجود تو (فاطمه) قطع نمودم؛ «... انّی فطمتک بالعلم.»(85)
علاوه بر گواهی سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام به خصوص خطبه طولانی در مسجد مدینه(86)، میزان علم آن حضرت از پاسخگویی به پرسشهای زنان(87) و از تبادل افکار با علی علیه السلام و ازمصحف فاطمه(88) به دست می آید.
عمار یاسر درباره آگاهی و علم بی نهایت آن حضرت نقل می کند: «روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به حضرت امیر علیه السلام فرمود: علی جان نزدیک بیا تا اطلاع دهم شما را از آنچه در گذشته اتفاق افتاد و آنچه در حالِ به وقوع پیوستن است و آنچه در آینده رخ خواهد داد.»(89)

17 عصمت و تطهیر
خداوند هم حضرت مریم(س) و هم حضرت فاطمه علیهاالسلام را تطهیر نمود. قرآن درباره حضرت مریم می فرماید: «وَ اِذ قَالَتِ المَلائِکَةُ یَا مَریَمُ إنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ»(90).
از اسامی حضرت زهرا علیهاالسلام یکی طاهر است و روشن ترین و بهترین سخن درباره تطهیر فاطمه علیهاالسلام قول خداوند متعال است که فرمود: «اِنَّما یُرِیدُ اللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(91).
بدون هیچ تردیدی فاطمه زهرا یکی از اهل بیت و از مصادیق قطعی آیه یاد شده است. بیش از بیست نفر از بزرگان محدث و مفسر از اهل سنت اعتراف کرده اند که فاطمه زهرا علیهاالسلام جزء اهل بیت در آیه مزبور می باشد(92).


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 25 / 2 / 1395 | 7:31 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

7 رویش نیکو و مبارک
خداوند درباره حضرت مریم فرمود: «وَ اَنبَتَها نَباتا حَسَنا»(54). مراد این است که به مریم و فرزند او رشد و پاکیزگی داده شد و به او و هر یک از ذریه و شاخه ای که از تنه درخت وجودی او می رویَد، حیاتی افاضه شد که آمیخته با نفس شیطان و پلیدی و نفسانیات و وسوسه های او نباشد، خلاصه آنکه حیاتی طیب و طاهر و مستمر به او و فرزندش افاضه گردید(55) و نسل پاک او هنوز استمرار دارد و حضرت عیسی علیه السلام در حال حیات طیب است.
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز مبارکه؛ یعنی خیر، سعادت و فزونی، نافع و مقدس(56) و زکیه؛ یعنی نمو و زیادتی(57) و کوثر یا خیر کثیر، کثیر الخیر و کثیر النسل(58) است.
خداوند به او و نسلش پاکی، برکت، کثرت و استمرار بخشید و عمر فرزندش حضرت بقیة اللّه را به استمرار عمر عیسی علیه السلام قرار داد. حضرت زهرا علیهاالسلام پس از شهادت، دو پسر و دو دختر بر جای گذاشت و به رغم واقعه کربلا که از امام حسن علیه السلام هفت فرزند و از زینب کبری یک فرزند و از امام حسین علیه السلام جز امام سجاد بقیه شهید شدند وام کلثوم نیز فرزندی نداشت و نیز به رغم واقعه حره(59)، واقعه زید بن علی بن الحسین که در مقابل هشام بن عبد الملک ایستاد و سرانجام تمام همراهان او که بیشتر آنها از ذریه فاطمه علیهاالسلام بودند شهید شدند و واقعه فخ که جنگ یکی از نوادگان امام حسن علیه السلام با بنی العباس بود و تمام آنان کشته شدند، نسل فاطمه علیهاالسلام به طور گسترده ادامه یافت و اسلام ناب به دست آنها تا امروز استمرار پیدا کرد و بالاخره امام عصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء که از نهمین نسل فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ثمره انماء و رویاندن پاک الهی می باشد و امروز کلمه باقیه علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ»(60)، تا حکومت الهی و مورد خواست خدا را برپا نماید. 
8 کفیل و سرپرست
پدر مریم قبل از تولّد او وفات یافت و مادرش او را نذر معبد نمود و چون نمی توانست سرپرستی و کفالت او را برعهده گیرد وی را به معبد سپرد. درباره کفالت او میان راهبان معبد اختلاف شد و بر اساس قرعه کفالت او بر عهده حضرت زکریای پیامبر که شوهر خاله او بود(61) قرار گرفت: «وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیّا»(62).
امّا کفیل و مربی فاطمه زهرا علیهاالسلام پدرشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مربی، معلم و هادی تمام مردم بود و تا چندین سال حضرت خدیجه، مادر آن بانو در کنارشان بود.

9 محل تربیت
محل تربیت حضرت مریم مسجد و محراب بود: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ»(63). محل تربیت حضرت فاطمه علیهاالسلام ، بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جوار خانه کعبه در مکه و در مدینه خانه آن حضرت در جوار مسجد و خانه رسول اکرم بود. خداوند از تربیتگاه و خانه او در قرآن به نیکی یاد کرده و فرموده است: «فِی بُیُوتٍ اَذِنَ اللّه ُ أنْ تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیهَا اسْمُهُ...»(64).

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 25 / 2 / 1395 | 7:31 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

مقایسه فاطمه مقدس علیهاالسلام با مریم مقدس(س)

1 شرافت خانوادگی
مریم از خاندان ماثان از فرزندان حضرت داوود علیه السلام بود و عمران پدر مریم، بزرگ این خاندان پیش از عهد هیرودوس(9) و از خانواده نبوت و دیانت بود(10).
در شرافت خانوادگی حضرت مریم همین بس که حضرت عیسی علیه السلام از پیامبران بزرگ و ولیده آن خانواده است. خداوند سوره مریم را به نام این خانواده نام نهاده و چندین بار از این خانواده سخن گفته است. در آیه «اِنَّ اللّه َ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی العَالَمِینَ»(11) این خانواده را یکی از چهار خانواده برگزیده معرفی کرده است.
در بیان شرافت خانوادگی حضرت فاطمه نیز سخن بسیار و امری روشن برای مسلمانان است. طبق روایت امام رضا علیه السلام (12) و روایات(13) دیگر، آل ابراهیم در آیه یاد شده خانواده پیامبر اکرم از چهار خانواده برگزیده است.
افزون بر اینکه بدون هیچ تردیدی خداوند در آیه تطهیر(14) از اهل بیت رسول به صراحت یاد کرده است و در سوره ابراهیم با تعبیر شجره مبارکه(15) و بیوت در آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّه ُ أَنْ تُرفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ»(16) به خانواده حضرت فاطمه اشاره کرده است. خداوند سوره دهر یا هل أتی را در باره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل فرموده است(17). از همه مهم تر اینکه خداوند اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را عشق به خاندان محمّد (قربی) قرار داده و فرموده است: «قُل لاَ أَسْأَ لُکُمْ عَلَیهِ اَجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»(18).
صاحب الغدیر نُه روایت از طریق اهل سنت با اسناد آن آورده است که در آیه یاد شده مراد از قربی، اهل بیت رسول اکرم است(19). در روایات حتّی به طرق اهل سنّت آمده است که آل محمّد همان صادقون(20) در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(21) و سابقون(22) در آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ»(23) و صراط مستقیم(24) در آیه «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ»(25) می باشند. بدون تردید شرف هر خانواده به شرافت پدر، مادر و فرزندان است که در ادامه به بحث در این باره می پردازیم.

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 / 2 / 1395 | 7:28 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

خداوند متعال دارای تقدس اصیل و ذاتی است و برخی از اشخاص و اشیاء به میزان انتساب خاص به خداوند متعال و تجلی خداوند در آنها و تجلی خدایی آنها از قداست نسبی برخوردارند. از میان مردان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از میان زنان، فاطمه زهرا علیهاالسلام دارای بالاترین تقدس بعد از خداوند متعال می باشند.

رفتار و گفتار رمزآلود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نسبت به فاطمه زهرا علیهاالسلام و آیات قرآنی که به کنایه از آن حضرت یاد کرده و یا در شأن ایشان نازل شده و کلمات معصومین علیهم السلام به روشنی تقدس بانوی اسلام را بیان می کند. مقایسه میان حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت مریم(س) نیز روشن می نماید که اگر حضرت مریم(س) به خاطر صفاتی که در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام به طریق اولی مقدس تر است. قرآن نزدیک به بیست ویژگی برای حضرت مریم بیان کرده و روایات اسلامی آنها را به نزدیک چهل ویژگی رسانده است. در قرآن، روایات و تاریخ اسلامی همین چهل ویژگی در رتبه بالاتر و شدت بیشتر برای فاطمه علیهاالسلام ثبت شده است.
در مقاله حاضر، چهل ویژگی در حضرت مریم(س) طبق آیات و روایات اسلامی برشمرده شده و با بیان آیات و روایات و اقوال تاریخی نشان داده شده که آن ویژگیها در حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز وجود داشته است.

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 / 2 / 1395 | 7:26 | نویسنده : اکبر احمدی |

تجلی قرآن در گفتار معصومین (ع)

پدیدآورنده: الیاس کلانتری
در روایتی از امام محمّد باقر (ع) آمده است: هر گاه حدیثی برای شما باز گفتم منبع آن را از قرآن، جویا شوید... . 1

سیره معصومین و گفتار آن بزرگواران همگی ملهم از قرآن کریم است و ایشان بارها بدان اشاره کرده‌اند. آنهایی که با قرآن آشنایی دارند به خوبی می‌توانند رابطه گفتار و رفتارآنان را با قرآن بسنجند و نتیجه گیری کنند، البته گاه این استفاده‌های آن حاملان آن قدر ظریف و لطیف است که جز خود آنها کسی ذوق آن را ندارد که این گونه از قرآن استفاده نماید. در شماره‌هایی از بشارت تجلّی قرآن در سیره معصومین را بررسی کردیم. در این شماره نیز گفتاری از امیرمؤمنان علی (ع) را آورده و رابطه‌های پیدا و پنهان آن را با قرآن نشان می‌دهیم: 
در خطبه 199 نهج البلاغه می‌خوانیم: 
تَعاهَدُوا اَمر الصَّلاة وَ حافِظوُا عَلَیها وَ استکثَرُوا مِنها وَ تَقَّربُوا بِها... . 
«ملتزم شوید به امر نماز و آن را در وقت خود و با مراقبت و اهمیت بجای آورید و به وسیله آن به خداوند عالم نزدیک شوید به جهت این که خداوند می‌فرماید: آن بر مؤمنان در وقت‌های معینی مقرر و واجب شده است.

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: تجلی قرآن در گفتار معصومین (ع)

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 / 2 / 1395 | 7:25 | نویسنده : اکبر احمدی |

مشخصات و مفاهیم سوره های قرآن

 

 

 

نبا [خبر]

خبر مهم و بزرگ قيامت كه مردم درباره‏اش از يكديگر «سؤال‏» مى‏كنند، در آيات اول سوره بيان شده است. 
در بعضى روايات، اين نبا به على(ع) تاويل شده است. (الميزان ج 20 ص 261)
نام ديگر این سوره، «عم‏» است‏ يعنى «از چه؟».
زيرا سوره با اين كلمه آغاز مى‏شود و نام سوم آن، «تسائل‏» مى‏باشد، يعنى «از هم پرسيدن‏».
به نام «معصرات‏» هم ذكر شده است. (كه در آيه 14 آمده) 
محور اساسى اين سوره، ضرورت و حتميت قيامت، و استدلال بر آن و توصيف آن مى‏باشد. 
چون خبر از نظامى متقن و استوار مى‏دهد، بعنوان نمونه‏اى از آن، برخى از نظامهاى طبيعت در مورد شب و روز و كوه و گياه و زمين و ... را بيان مى‏كند و آن روز حق را كه تخلف ناپذير است و مايه حسرت و ندامت كافران، به يادها مى‏آورد. 
این سوره هشتادمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و داراى 40 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص سوره نبأ:
مشرف شدن به خانه ی خدا – محا سبه در روز قیامت به اندا زه ی نوشتن سوره خواهد بود – رفتن به بهشت – دفع شپش – قدرت و هیبت یافتن – به خواب نرفتن – حفظ در برابر حوادث

 

نازعات [آنها كه از روى قوت مى‏کُشند]

خداوند در نخستين آيه به نازعات قسم خورده است.
نازعات، فرشتگانى هستند كه جان مردم را مى‏گيرند، يا روح كافران را به شدت قبض مى‏كنند، يا ستاره‏هائى هستند كه از افقى غايب شده و در افق ديگر پيدا مى‏شوند. 
در هر صورت خداوند به فرشتگان، به عنوان واسطه‏هائى در تدبير امور جهان سوگند ياد كرده و اهميت نقش آنها را بازگو مى‏كند. 
بخشى از نبوت موسى و دعوت او از فرعون طغيان گر بسوى تزكيه و هدايت، نقل شده، آيه 15 به بعد.
و در ادامه، اين سوره هم بر اساس آخرت و قيامت و اثبات آن و حالت مردم در بهشت و دوزخ مى‏باشد.
این سوره هشتاد و یکمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده است و 46 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره نازعات:
سیراب از دنیا رفتن – سیراب برانگیخته شدن – سیراب وارد بهشت شدن – در امان ماندن از عذاب خداوند – نوشیدن شراب گوارای بهشتی – در امان ماندن از گزند دشمنان

 

عبس [چهره در هم كشيد]

سوره، عتاب و ملامت است از اينكه ثروتمندان را بر ضعفا و مساكين مؤمن مقدم بدارند.
در حضور پيامبر جمعى از بزرگان قريش در مكه جمع بودند كه نابينائى بنام «ابن ام مكتوم‏» وارد شد.
با ورود او يك نفر به جهت ناراحتى از ورودش، چهره در هم كشيد و عبوس شد (آن يك نفر مردى از بنى اميه بود به نام عثمان خلیفه غاصب سومی).
خداوند از اين نحوه برخورد، انتقاد كرده و متذكر برخى نكات اخلاقى و تربيتى مى‏شود. 
سوره با يادى از مراحل خلقت انسان و نعمتهاى خدا و حيات در زمين و سپس قيامت و چهره‏هاى خندان و اندوهگين در آخرت، ادامه و پايان مى‏يابد.
نام های ديگر این سوره «اعمى‏» (نابينا) و«السفر» است. 
این سوره بیست و چهارمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و داراى 42 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره عبس:
قرار گرفتن زیر سا یه کرامت الهی دربهشت – حفظ از رسوایی درقیامت – درمان چشم درد و آب ریزش آن

 

تكوير [در هم پيچيده شدن]

در هم پيچيده شدن خورشيد، و تمام شدن نور آن بمنزله پايان نظام اين جهان و از علائم قيامت است كه در آيه اول به آن اشاره شده است. 
سپس درباره انكشاف اعمال انسان در آن روز مطلبى دارد. 
سوره تكوير (يا: كورت) بيشتر در مورد معاد است. 
در قسمتى هم حمايت و تاييدى از پيامبر نموده و اتهامات را از او دفع مى‏كند. 
این سوره هفتمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 29 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره تکویر:
در امان ماندن از رسوایی در روز قیامت ـــ نگاه کردن به چهره مبارک رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت ـــ در پناه خداوند در بهشت و زیر سایه خداوند مشمول کرامت خداوند خواهد بود


 

انفطار [شكافته شدن]

اين سوره هم، در مورد قيامت و سر انجام نيكان و بدان در بهشت و دوزخ مى‏باشد و شكافته شدن آسمان، بمعناى در هم ريختن اين نظام قائم، باز هم پيش درآمدى بر رستاخيز و از جمله شرائط متصل به قيامت است.
و از ثبت و ضبط دقيق اعمال هر انسان مطالبى دارد كه توسط دو فرشته انجام مى‏گيرد.
اين سوره هشتاد و دومین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده است و 19 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره انفطار:
ازبین رفتن حجاب میان او وخداوند در روز قیامت – مستور ماندن دشتی ها درقیامت – مانع رسوایی در قیامت – آزاد شدن اسیر – اصلاح شدن امر انسان در قیامت – بخشوده شدن گناهان – فزونی نور دیدگان – درمان چشم درد و تاری

 

مطففين [كم فروشان]

در آيه اول اين سوره، نكوهش و هشدارى به كم فروشان آمده است و براى اصلاح اقتصادى در جامعه، از زشتى اين كار و بيان عقوبت‏هاى سخت اخروى براى آنان و براى تكذيب كنندگان و فاجران سخنانى گفته شده است و ستايشى هم از ابرار و صالحان. 
این سوره گوياى كم فروشی و اختلال در وزن و كيلى است كه مردم مدينه گرفتارش بودند.
نام دیگر این سوره «تطفيف‏» است.
اين سوره هشتاد و ششمین سوره قرآن مجید و آخرين سوره‏اى است كه در مكه نازل شده و در واقع، در سفر هجرت پيامبر قبل از رسيدن به مدينه نازل گشته است و 36 آيه دارد. 

فضیلت و خواص قرآئت سوره مطففین:

در امان ماندن از آتش جهنم – نوشیدن از شراب گواری بهشتی – مصون ماندن انبار از آفت ها – در امان ماندن شی از گزند حشرات

 

انشقاق [دو شقه شدن و شكاف برداشتن]

باز هم از علائم ظهور قيامت، در هم ريختن و پاره شدن نظام جهان بالا بيان شده است (آيه 1) آنچنانكه در سوره‏هاى تكوير و انفطار بيان شد. 

اين سوره هم مانند سوره‏هاى كوچك مكى، تكيه‏اش روى مبدء و معاد است و سير انسان را به سوى خدا و سرنوشت ابدى‏اش در آخرت، و حساب و كتاب، بيان مى‏كند.
این سوره هشتاد و سومین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 25 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره انشقاق:
از بین رفتن حجاب میان او و خداوند - درامان ماندن از گرفتن نامه ی عمل از پشت سر – آسان شدن زایمان- درامان ماندن خانه وحیوانات از گزند حشرات

 

بروج [برج‏ها]

در اولين آيه، به آسمانى كه داراى برج‏ هاست‏ سوگند ياد شده است. 
برجهاى آسمان، جايگاه و خط سير ستارگان در آسمان است. 
بعضى هم آن را برجهاى دوازده گانه فلكى دانسته‏اند.
و در بعضى احاديث، دوازده برج به دوازده امام تاويل شده است. 
در اين سوره هشدار و تهديدى است نسبت به كسانى كه مؤمنين را تنها به جرم مؤمن بودن، آزار مى‏دادند و اين را بعنوان آزمايشى از سختيها و مشكلات در پيش پاى مؤمنان در راه ايمان و اعتقاد مى‏داند. 
در این سوره داستان «اصحاب اخدود» كه در آتش سوختند - به جرم ايمان - و نيز سپاه فرعون و ثمود، و نمونه‏اى از مؤمنانى كه در راه ايمان، بر شدائد فرعونى صبر و مقاومت كردند بيان شده است تا امت محمد (ص) هم از استقامت آنان، درس صبر بياموزند و نويد پيروزى به مسلمين داده شده است.
اين سوره را، سوره پيامبران نيز گفته‏اند.
این سوره بیست و هفتمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 22 آيه دارد. 


فضیلت و خواص قرآئت سوره بروج:

در محشر همراه پیامبر و صالحان بودن – اعطای حسنات – نجات یافتن از گرفتاری – پاداش بزرگ – در امان ماندن از ترس - گرفتن از شیر آسان شدن بر کودک – در پناه خداوند بودن

 

طارق [ستاره ظاهر شونده]

در آيه نخست، به آسمان و ستاره‏هاى درخشان و ظاهر شونده، قسم ياد شده است.

محور سخن در اين سوره، معاد است و با بيان قدرت كامل خدا، بر تحقق آن در آينده استدلال مى‏كند و با بيان اصل خلقت انسان، او را در جهت تربيت معنوى و روى آوردن به فطرت توحيدى سوق مى‏دهد. 
اين سوره سی و ششمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده و داراى 17 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره طارق:
مقام والا نزد خدا داشتن – در بهشت همنشین مؤمنین بودن اعطای حسنات – محافظت اشیاء- چرکی نشدن زخم – شفایافتن

 

اعلى [برتر]

در آيه اول خدا را با صفت «برتر» بيان كرده است و به تسبيح او، كه آفريدگار و مدبر جهان است فرمان داده است. 
در اين سوره، حيات برتر و جاودانه آخرت، و «فلاح‏» در سايه «تزكيه‏» و «ذكر» و «نماز» مطرح شده، و همه، در رابطه با توحيد الهى است. 
پيامبر(ص) اين سوره را دوست داشت و در نماز جمعه و عيد فطر و قربان آن را مى‏خواند و ذكر سجده را از آيه اول اين سوره الهام گرفته است.
این سوره هشتمین سوره قرآن مجید است و در مكه نازل شده و داراى 19 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره اعلی:
وارد شدن به بهشت از در دلخواه - فضیلت خواندن مصحف مو سی و ابراهیم علیه السلام را یافتن – دادن پاداش به او – تسکین درد گوش – رفع بواسیر – تسکین درد – شفای شکستگی

 

غاشيه [فرا گيرنده]

يكى از نامهاى روز قيامت است كه در آيه اول بيان شده است. 
فراگيرنده و احاطه كننده مردم، از نظر هراس و وحشت، از نظر محاسبه و بررسى اعمال و ... 
در اين سوره، مردم از نظر شقاوت و سعادت اخروى به دو بخش تقسيم شده‏اند و كيفر و پاداش هر يك، در بهشت و جهنم بيان شده است و ربوبيت ‏خداوند يادآورى مى‏شود و در نهايت، بازگشت همه انسانها براى حساب، در نزد پروردگار، مطرح شده است. این سوره شصت و هشتمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده است و 26 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره غاشیه:
مشمول رحمت خدا واقع شدن- موصون ماندن از عذاب جهنم – محاسبه اسان –آرام شدن گریه نوزاد –آرام شدن حیوان سرکش –رفع بیماری دندان درد –صحت و سلامت در غذا

 

 فجر [سپيده دم]

در آيه اول، خداوند، به فجر قسم خورده است، به اين انفجار نور در خيمه ظلمت ‏شب. 
جالب است كه بدانيم سوره «فجر» بعد از سوره «ليل‏» نازل شده است همچنانكه در طبيعت هم سپيده دم فجر، پس از «شب‏»، فرا مى‏رسد. 
اين سوره را، در روايات، سوره حسين بن على دانسته‏اند و به خواندن آن توصيه كرده‏اند. (تفسير برهان ج 4 ص 457)
اينهم جالب است. چرا كه قيام كربلاى حسين، خود انفجارى فجرى از ايمان و جهاد بود در ظلمت‏ شب جور و شرك بنى اميه. 
و همچنانكه با فجر و آغاز روز، حركت و حيات مردم، شروع مى‏شود، با خون حسين و يارانش در عاشورا، اسلام جانى تازه گرفت و حياتى مجدد يافت.
در مفهوم «فجر»، در تفاسير، مصداقهاى گوناگونى ذكر شده است.
در اين سوره، از وابستگى به دنيا كه در نتيجه طغيان و كفران نعمت پديد مى‏آيد نكوهش شده و وعده عذاب شديد در دنيا و آخرت داده شده است و در پايان، باز هم گريزى به معاد و تاكيدى روى رجعت انسان به سوى پروردگار، آمده است. 
این سوره دهمین سوره قرآن مجید است كه در مكه نازل شده و 30 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره فجر:
در قیامت همراه امام حسین بودن –بخشوده شدن گناهان –اعطای حسنات ـــ فرزند پسر – قرار دادن نور در قیامت – در امان ماندن از گزند هر چیز


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: مشخصات و مفاهیم سوره های قرآن

تاريخ : پنج شنبه 23 / 2 / 1395 | 4:7 | نویسنده : اکبر احمدی |

عناصر و مراحل آفرینش جهان در قرآن

 

امور مستمر و تدریجی جهان می توانند با توجه به اعتبارات و جنبه های مختلف تقسیم شده و برای آن مراحلی در نظر گرفته شود. قرآن، خود به شش دوران در خلقت جهان اشاره می کند. ولی در برخی از آیات، به مراحلی خاص اشاره می کند که می توان آنها را در ضمن آن شش دوران گنجاند.
کمتر مفسری، به این مراحل به عنوان دوران های مستقل در آفرینش جهان پرداخته است ولی از آنجا که این مراحل از لحاظ علمی و کیهان شناسی دارای ویژگی و اهمیت خاصی هستند ما در این بخش به آن می پردازیم، ولی قبل از آن به فرضیه های دانشمندان گذشته پیرامون عناصر اولیه جهان اشاره ای خواهیم داشت.

عناصر اولیه جهان از نظر دانشمندان قدیم

دانشمندان از قدیم همواره در پی آن بوده اند که بدانند خورشید، ماه، ستارگان و زمین از چه ساخته شده اند. طبیعی ترین راهی که به ذهن آنها راه می یافت [دانشمندان امروزی نیز چنین می پندارند] این است که اگر بتوانیم هر یک از آنها را به اجزای سازنده اش تجزیه کنیم، سرانجام به ماده ای می رسیم که در حکم آجر ساختمانی مقدماتی سازنده آن چیز است.
کلمه ی عنصر، مشتق از کلمه لاتینی «Elementum» است. کسی از منشأ این کلمه لاتینی آگاهی ندارد. شاید منشأ آن، این باشد که رومی ها برای نشان دادن ساده بودن چیزی می گفتند: «به سادگی L. M. N» چنان که امروزه گفته می شود: «به سادگی A. B. C» به هر حال «Elementul» یعنی ساده ترین جزء سازنده ی چیزهای پیچیده.
از جمله عناصر جهان که دانشمندان گذشته ذکر نموده اند، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1.
آب: تالس پس از تعمق فراوان و به دلیل فراوانی آب بر روی کره زمین، آب را عنصر سازنده جهان می دانست.
2.
آپیرون [Apeiron]: انکسیمندروس شاگرد تالس بود. او وقتی تنوع خاص موجودات جهان را مشاهده کرد دریافت که هیچ ماده ای نیست که این خواص متناقض را با هم داشته باشد، و این عقیده را پیدا کرد که عنصر اصلی جهان باید چیز مرموزی باشد که انسان با آن آشنایی ندارد و آن را «آپیرون» نامید.
3.
هوا: هوا همه چیز را در برگرفته است، این مسئله باعث شد انکسیمانوس، هوا را به عنوان عنصر سازنده جهان معرفی کند.
4.
آتش: تغییرات دائمی که در عالم در حال انجام است، هراکلیتوس را برآن داشت تا آتش را عنصر اصلی جهان پندارد. (1)
5.
ذرات مخفی: «لویست» و «دموکریت» مکتب اتمی را پایه گذاری کردند و گفتند: خلاء جهان، آکنده از ذرات مخفی است که به چشم نمی آید و این ذرات ازلی هستند و جوهر آن تغییرناپذیر است و آسمان ها و زمین از آنها پدید آمده اند.
6.
بخارهای متراکم: «هراکلیت» می گفت: اصل ستارگان که ما می بینیم بخارهایی است که متراکم و سنگ شده است. (2)
7.
عناصر چهارگانه: انباذقلس از شاگردان مکتب فیثاغورث بود، او برای توجیه مواد گوناگون، قایل به نظریه چند عنصری شد. او به این نتیجه رسید که عناصر، باید چهار عنصر باشند: 1. خاک؛ 2. آب؛ 3. هوا؛ 4. آتش، که به ترتیب نشان دهنده ی جامد بودن، مایع بودن، بخار بودن و قابلیت تغییر داشتن است. این نظریه به زودی مورد توجه فلاسفه یونانی قرار گرفت و بعدها توسط ارسطو بسط داده شد.
8.
عناصر پنج گانه: ارسطو عناصر چهارگانه انباذ قلس را عناصر تشکیل دهنده ی موجودات زمینی می دانست، ولی برای اجرام آسمانی و هر آنچه در خارج از زمین است، عنصر پنجمی معرفی کرد و آن را «اثیر» [Aether] نامید. و این به خاطر ثابت و جاویدان پنداشتن ستارگان بود. (3)

 

 



موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: عناصر و مراحل آفرینش جهان در قرآن

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 / 2 / 1395 | 17:34 | نویسنده : اکبر احمدی |

مروری بر آغاز آفرینش

مروری بر آغاز آفرینش

نویسنده: سید عیسی مسترحمی

 

 

پیدایش جهان از نظر علم:

کیهان شناسان نظریات مختلفی درباره ی پیدایش جهان ارائه داده اند که سه نظریه مشهور آن عبارتند از:

 

الف) انفجار بزرگ:

این نظریه در اوایل قرن بیستم ارائه و توسط یافته های «ادوین هابل»(1) (1919م. ) تأیید شد. «جرج لمایتر بلژیکی»(2) و «ژرژگاموف روسی»(3) از اولین طرفداران این نظریه بودند.
نظریه ی مذکور که به نظریه ی «ابر چگال» نیز مشهور است، (4) ادعا می کند که جهان آغازی داشته و به انتهایی می رسد. (5) بنابراین نظریه روزگاری آتشگویی وسیع از گازهای بی نهایت چگال و سوزان با بیش از تریلیون ها درجه حرارت، (6) که بیشتر متشکل از هیدروژن و هلیوم بود، وجود داشته است. این آتشگوی، پانزده میلیارد سال پیش منفجر شد [انفجار بزرگ] و انبساط آن به شهادت تغییر مکان سرخ (وقتی که کهکشانها از یکدیگر دور می‌شوند در طیف آنها تغییر مکان سرخ مشاهده می‌گردد و مفهومش این است که بسامد و در نتیجه انرژی هر فوتون کاهش می‌یابد، تغییر مکان سرخ عبارت است از تغییر مکان تابش الکترومغناطیسی به ناحیه بسامد پایین‌تر. هر چه موج بلندتر باشد، انرژی تابشی کمتر بوده و فاصله کهکشان بیشتر خواهد بود و هر چه تغییر مکان سرخ باشد، انرژی هر فوتون فرودی که به سوی ما می‌آید کمتر می‌گردد (.، هنوز ادامه دارد.
ژرژ گاموف این ماده اولیه را «یلم» نامید. این نام از کلمه ای گرفته شده است که ارسطو از آن برای نام گذاری ماده اولیه ای که به عقیده فلاسفه یونان، مواد از آن نشأت می گیرند، استفاده کرد. (7)
با گذشت زمان، تراکم ماده در بسیاری از نقاط این توده منبسط شونده گاز، پدید آمد.
این تراکم ها، با جذب ماده از محیط اطراف رشد کردند و بدین ترتیب جهان به توده های بسیار عظیمی از گاز، که هریک می رفت تا کهکشانی شود تقسیم شد. این توده ها همچنان در انبساط بی وقفه جهان شرکت دارند.
هر یک از این توده های عظیم گاز بار دیگر تکه پاره شدند و ستارگان را پدید آوردند. ستارگان نسل اول از دو گاز که در آن زمان در جهان وجود داشت، یعنی هیدروژن و هلیوم تشکیل می شوند، با گذشت زمان، عناصر دیگری در هسته ستارگان پر جرم به وجود آمدند، سپس این عناصر جدید به وسیله ی اولین ستارگان به میان گاز میان ستاره ای راه یافتند تا به عنوان ماده خام در تکوین ستارگان بعدی به کار روند. (8) از بین نظریات موجود پیرامون آفرینش اولیه جهان، این نظریه از لحاظ علمی مقبول ترین نظریه است و بیشترین طرفدار را دارد.


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: مروری بر آغاز آفرینش

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 / 2 / 1395 | 17:30 | نویسنده : اکبر احمدی |

خلقت آسمانها و زمین در شش روز یا هشت روز

خلقت آسمانها و زمین در شش روز یا هشت روز

 

آیا آفرینش آسمان و زمین و ارزاق ، در شش روز است یا هشت روز!؟

پرسش

قرآن می گوید: آفرینش آسمان ها و زمین چند روز طول کشید؟ پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید (56) سورة الأعراف پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش آفرید (3) سوره یونس همان (خدایى) که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز آفرید(59) سورة الفرقان او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید(7) سورة هود آیات فوق صراحتا گویای آن است که خداوند آسمان ها و زمین را در شش روز خلق فرمود. اما مطابق آیات زیر:
-بگو آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و براى او همانندهایى قرارمى‏دهید؟! (9)سورة فصلت او در زمین کوه‏هاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن آفرید و مواد غذایى آن را مقدر فرمود، - اینها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان! (10)سورة فصلت سپس به آفرینش آسمان پرداخت، ... در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید... (11و 12 ) سورة فصلت خوب حالا به محاسبه بپردازیم: 2 روز (برای آفرینش زمین) + 4 روز( برای آفرینش برکات) + 2 روز (برای آفرینش آسمان ها) = 8 روز ، و نه 6 روز نتیجه: 6 = 8 ؟! مشکل از کجاست؟ از معجزه محمّدبن عبدالله یا از ریاضیات؟


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: خلقت آسمانها و زمین در شش روز یا هشت روز

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 / 2 / 1395 | 17:28 | نویسنده : اکبر احمدی |

قران شناسی

حاقه [آنچه سزاوار و مسلم و حق است]

«حاقه‏» يكى از نامهاى قيامت است.
قاطع و كوبنده و حتمى و بى كمترين ترديد، و اساسا خود قيامت، حق است و بدون معاد، زندگى و آفرينش و حيات، پوچ و لغو خواهد بود.
اين كلمه، در سه آيه اول سوره تكرار شده و سپس به توصيف قيامت، و امت‏هاى گذشته و باز هم قيامت و وحى نبوى پرداخته است.
در روايات آمده كه اين سوره درباره على(ع) نازل شده. 
حضرت امیرالمؤمنین(ع) هم حقى بودند كه تكذيب كنندگان و مخالفينى داشتند. 
اين سوره هفتاد و هشتمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده است و 52 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره حاقه:
محافظت جنین و بالا بردن ضریب هوشی طفل - حسابرسي آسان - سلب نشدن دين - نوراني شدن - محفوظ ماندن از فتنه دجال
 معارج [نردبان‏ها، رتبه‏هاى بالا برنده]

در آيه 3 و 4، از خدا با نام «صاحب معارج‏» ياد شده است كه فرشتگان و روح بسوى او بالا مى‏روند. 
آرى خداوند، براى معراج و تعالى وجودى انسانها برنامه‏ هاى تربيتى فراوانى (در تكوين و تشريع) قرار داده است.
محور اصلى سوره، روى قيامت و معاد است و اين اصل اعتقادى دگرگونساز و تربيت كننده بعنوان عاملى جهت كنترل و تقوا معرفى شده است. 
نام دیگر این سوره «سأل سائل» است.
این سوره هفتاد و‌نهمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده و 44 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره معارج:
رفع بازخواست در روز قیامت – هم منزلی با حضرت محمد (صلی الله علیه و اله وسلم) ـــ گشایش در کار زندا نی – رفع احتلام در خواب
 
نوح(ع) [از پيامبران بزرگ]

داستان نوح با قومش، بعنوان تجربه‏اى از تجارب دعوت الهى در روى زمين و موضعگيرى‏هاى مخالفان و درگيرى حق و باطل در اين سوره بيان شده است. 
استقامت نوح در راه دعوت، الهام بخش صبر است و هلاكت قوم نوح، هشدارى براى مكذبين. 
اين سوره، هفتاد و یکمین سوره قرآن مجید است که بعد از سوره نحل، در مكه نازل شده است داراى 28 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره نوح:
قرار گرفتن در منزل پاکان ازدواج با حوریه های بهشتی – اجابت دعا –مقدر شدن بهشت
 جن [موجودى نامرئى با ويژگيهائى عجيب]

خداوند، انواع گوناگون آفريده و بنده دارد. يكى هم جن است.
در اين سوره، درباره گروهى از آنان و عكس العملشان در برابر شنيدن آيات قرآن، و دعوت محمد، و دسته‏هاى مؤمن و كافر، و مسلم و قاسط از آنان صحبت‏ شده است و مبين توحيد ربوبى است.
اين سوره، به روی انسان درى از «آن جهان‏» مى‏گشايد و او را به قلمرو بيكرانه آفرينش خدا مى‏كشد. تا بدانند كه جز خودشان، ديگرانى هم هستند كه خدا شناس و عاقل و مطيع سنت‏هاى الهى‏اند. 
و آن هنگام كه پيامبر براى دعوت قبيله ثقيف به «طائف‏» رفته بود و آنها ضمن رد دعوت، پيامبر را آزار دادند و در بازگشت، خدا اين آيات را فرستاد. 
و برخى هم گفته‏اند كه پس از وفات خديجه و ابوطالب و يكى دو سال به هجرت مانده، نازل شده است. 
اين سوره چهلمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده است و 28 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره جن:
عدم ابتلا به چشم زخم و سحر و افسون ونیرنگ جنییان - رسیدن به اجر بزرگ – فرار جنیان – مصون شدن از گزند حاکم – رفع گرفتاریهای انسان – سهولت مشکلات

 
 مزمل [گليم به خود پيچيده]

آيه اول را كه مى‏خوانيم، با اين تعبير به پيامبر خطاب شده، آن هنگام كه در اول بعثت، مشركان در «دار الندوة‏» دعوتش را نپذيرفتند و در فكر توطئه بر ضد او بودند.
پيامبر غمگين و آزرده به خانه رفت و خوابيد. 
اما سروش خدائى اينگونه نوازشش داد و او را به «برخاستن‏» و عبادت شبانه، و كمك گيرى از نيايش و تلاوت قرآن، و مقاومت در برابر حرفها و مخالفتهايشان دعوت كرد، و از آن حضرت، در برابر برخوردهاى سرد و بى مهرى‏هاى اهل مكه، حمايت نمود در آيه آخر، دستورى مبنى بر نيايش شبانه و تلاوت قرآن به پيامبر مى‏دهد.
اين سوره سومین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده است و 20 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره مزمل:
زندگی پاک و نیکو در دنیا – مرگ راحت و خوب - رسیدن به اجر آزاد کردن فرد گرفتار- در خواب دیدن پیامبر(صلی الله و علیه و آله) –رفع بیماری سختی های دنیا وآخرت- اعطای حسنات

مدثر [جامه به خود پيچيده]

وقتى كه در غار حرا با نزول آيه «اقرء ...» محمد(ص) به رسالت مبعوث شد، به خانه آمد و از شعله‏هاى «وحى‏» مشتعل بود. 
جامعه بخود پيچيده و خوابيد، سپس اين سوره نازل شده و او را به «قيام‏» و «انذار» و «تكبير» فرا خواند. (آيات اول سوره)
جزو اولين سوره‏هاست (بقول برخى: دومين سوره و بعد از «مزمل‏» يا «اقرء ...») و از رسالت و قيامت و مشركين و فرشتگان و تنذير سخن مى‏گويد و از عواملى همچون ترك نماز و اطعام مساكين و نيز از فرو رفتن در بطالتها و تكذيب قيامت كه سبب جهنمى شدن است ‏ياد مى‏كند. 
این سوره چهارمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده است و 56 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره مدثر:
مقامی نزدیک به مقام پیامبر (صلی الله و علیه و آله) – مصونیت از سختی وستم دنیا – اعطای حسنات – سعه قلب – افتخار حفظ قرآن
قيامت [برخاستن]

قيامت، نام رستاخيز عمومى و معاد است. 
روزى كه همه از گورها بر مى‏خيزند و به سوى محشر و سرنوشت ابدى خويش در بهشت ‏يا دوزخ رهسپار مى‏شوند.
در اولين آيه به قيامت ‏سوگند ياد شده است و به بشر، آن روز را يادآورى مى‏كند. 
در آيات بعد، علائم به روز آن رستاخيز و نيز حالات بشر هنگام جان دادن ذكر شده و با طرح موضوع عبث نبودن خلقت، استدلال بر فلسفه معاد شده است. 
این سوره سی و یکمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده است و40 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره قیامت:
همراه پیامبر علیه السلام از قبر برانگیخته خواهد شد – همراهی پیامبر علیه السلام تا عبور از پل صراط – شهادت دادن پیامبر علیه السلام و جبرئیل به ایمان او- نورانیت چهره در روز قیامت – فزونی رزق حفظ در برابر حوادث – محبوبیت نزد مردم – فروتن ساختن قلب – پاک دامن کردن انسان – از هیچ زور مداری نمی هراسد
دهر [روزگار، دوران]

در آيه اول اشاره به «روزگارى‏» مى‏كند كه بر «انسان‏» گذشته، و او چيزى نبود كه ياد شود. 
از آن پس اشاره به خلقت انسان، و قرار گرفتن او بر سر دو راهى «شكر» و «كفران‏» مى‏نمايد. 
از آنجا كه محور اين سوره، انسان است و عملش و اخلاصش و ايثارش و عاقبت كارش در قيامت و نعمت‏هاى خوب براى نيكان.
نام ديگر اين سوره «انسان‏» است. 
اين سوره به نام «هل اتى‏» هم مشهور است، چونكه با اين كلمه آغاز شده است.
این سوره بنا به روايات، در ستايش از على و فاطمه (علیهما السلام) است كه بخاطر نذرشان، سه روز روزه گرفتند و هنگام افطار، غذاى ساده خويش را به مسكين و يتيم و اسير، ايثار كردند (آيه 8) و خود با آب افطار نمودند.
در آيات بعد، از نعمتهاى خداوند براى اهل بهشت، و پاداش نيكيها در آخرت، ياد شده و فرمان صبر و مقاومت داده است. 
این سوره نود و هشتمین سوره قرآن مجید است که بعد از سوره «الرحمن‏» و در مدینه نازل شده است و داراى 31 آيه است.

فضیلت و خواص قرآئت سوره دهر(انسان):
همنشینی با پیامبر (صلی الله و علیه و آله) – به ازدواج حورالعین در آمدن – پاداش بهشت و حریر گرفتن – قوی شدن نفس ضعیف – تسکین درد قلب – تندرستی – هر چه بخواهد پاداش گیرد – سود بردن بدن – نیرومند گشتن جان – قوت بخشیدن به اعصاب تسکین نگرانی و اضطراب
 مرسلات [فرستاده شده‏ها]

منظور از مرسلات (كه در نخستين آيه خداوند به آنها قسم ياد كرده است) يا فرشتگانى است كه پياپى براى فرود آوردن وحى الهى به پيامبران فرستاده مى‏شوند، يا تند بادهائى است كه فرستاده مى‏شوند. 
علائمى از بروز قيامت و توصيفى از محشر بيان شده است. 
تاكيد اصلى اين سوره روى قيامت است و مكررا تكذيب كنندگان بيم داده مى‏شوند.
آيه «ويل يومئذ للمكذبين‏» در اين سوره 10 بار تكرار شده است و صحنه‏هائى از دنيا و آخرت و حقائق هستى در آن بيان شده است. 
این سوره سی و سومین سوره قرآن مجید است که در مكه در غارى در «منا» نازل شده است و 50 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره مرسلات:
میان او و حضرت محمد(ص) آشنایی برقرار گردد – در زمره کسانی است که به خداوند شرک نمی ورزند – قدرتمند گشتن بر دشمن در محاکمه – پیروزی بر دشمن – تسکین دل درد


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: قران شناسی

تاريخ : دو شنبه 14 / 1 / 1395 | 19:50 | نویسنده : اکبر احمدی |

قرآن و تئوري تحول (1)

پيشينه تئوري هاي ثبات و تحوّل انواع

از نخستين مسائلي كه از ديرباز توجّه همگان را به خود معطوف نمود، پرسش درباره چگونگي آفرينش انسان بود: آيا انسان با تغيير و تحوّل به اين صورت رسيده يا از ابتداي خلقت، صورت كنوني را داشته است؟ در كتب آسماني هم، اين مبحث و پاسخ هاي آن به روشني به چشم مي خورد. اين پرسش درباره ديگر جانداران ( حيوانات و گياهان ) هم مطرح است و منشأ نظرات گوناگون شده است.
فيكسيسم (1) يا « نظريّه ثبات انواع » و ترانسفورميسم (2) يا « نظريّه تبدّل انواع »، دو ديدگاه مقابل هم در اين زمينه اند.
انديشه تطوّر در طبيعت، دست كم به عصر يونان باستان باز مي گردد.(3) هراكليتوس مي گفت: « هر چيزي در حال تحوّل است و ما بايد بدانيم كه جنگ در همه چيز وجود دارد و ستيزه، عدل است و همه اشياء به سبب ستيزه به وجود مي آيند و از ميان مي روند ». جمله معروف او: « نمي توان در يك رودخانه دوبار پا نهاد » از همين اعتقاد سرچشمه گرفته است.(4)
در مقابل هراكليتوس، آناكسيمندر معتقد بود كه عنصر اوّلي اشياء، جوهر بي حد، ازلي و بي زمان است؛ او اعتقاد داشت: حيات از دريا سرچشمه گرفته و صور و اشكال كنوني حيوانات به سبب سازش با محيط ظاهر شده اند. انسان نيز در آغاز از نوع ديگري از حيوانات پديد آمده است؛ زيرا حيوانات به سرعت خوراك خود را مي يابند؛ اما انسان بايد مدّت درازي شير بخورد. اگر او در آغاز همانند اكنون مي بود، هرگز نمي توانست زنده بماند.(5)
« نظريّه تحوّل » با وجود سابقه اي طولاني، مورد برخي بي مهري ها قرار گرفت؛ اما افرادي هم چون: لامارك (6) و داروين (7) آن را به جايگاه خود باز گرداندند.
كوويه (8) « نظريّه آفرينش » را كه به « انقلابات عظيم در سطح زمين »(9) مشهور است، مطرح كرد كه بر اساس آن جانوران امروزي و عهد ديرين، هيچ گونه خويشاوندي با هم ندارند. اين نظريّه طرفدار « ثباتِ انواع » است.
اما افرادي مانند لامارك و داروين و بوفن (10) در صحنه تبيين و يا توصيف « نظريّه تكاملِ جانداران » حضور داشتند. نخستين نظريّه مرتبط با مبحث نظريّه تكامل، نظريه لامارك است كه مي كوشد تا علّت تطوّر را بر مبناي « توارث انباشته تغييرات » كه عمل محيط موجب آن است، تعيين كند؛ به عقيده او اثر تغيير محيط بر ساخت فرد كم است؛ در حالي كه لامارك معتقد است اگر تغييرات لازم در رفتارها، ثابت باشد، اعضاي قديمي را تغيير خواهد داد يا بر اثر نياز، اعضاي جديدي توليد خواهد كرد؛ مثلاً: نياكان زرّافه هاي امروزي در اثر سركشيدن به سرشاخه هاي جوان درختان، گردن هاي بلند و بلندتري يافتند، نه از راه وراثت. اتين ژئو فروي سنت هيلر (11) و رابرت چمبرز (12) در سده نوزدهم دو تطوّرگراي ديگري هستند كه به « تأثير مستقيم محيط بر فرد » اعتقاد داشتند.(13)

مكتب هاي فرضيه تكامل

پيروان « نظريّه تبدّل انواع » با ملاحظه و برّرسي ساخت هاي گوناگون طبيعت، رويكردهاي گوناگوني ارائه كردند؛ لاماركيسم،(14) نئولاماركيسم،(15) داروينيسم،(16) نئوداروينيسم (17) و موتاسيون (18) تئوري هاي « تحوّل انواع » هستند.
لامارك معتقد بود: شرايط محيط، استعمال و عدم استعمال اعضا، ميل و اراده جانور و انتقال صفات اكتسابي، عوامل تحوّل در جانداران هستند؛ البته او قوانين طبيعي را خارج از مشيّت الهي نمي دانست. وي براي اثبات اين عقيده، تحليل چشم در موش كور، منقار قوي بعضي از پرندگان، از بين رفتن پا در مارها، تبديل گوشت خواري اسب به علف خواري و... را به عنوان نمونه ها و شواهدي ذكر مي كرد. اين تئوري لاماركيسم نام دارد.
مكتب نئولاماركيسم توسط گوپ (19) ابداع شد كه با مكتب لاماركيسم بسيار نزديك است؛ ولي در عنصر اراده و ميل جانداران براي تغيير شكل، با آن مكتب هماهنگ نيست.
نئولاماركيسم معتقد است: به سبب تأثير مستقيم محيط زندگي بر جانوران و گياهان، تغييراتي ايجاد شده و اين تغييراتِ اكتسابي با توارث، به نسل هاي بعدي انتقال مي يابد. ژئوفردي سنت هيلر نيز در اين عقيده هم رأي لامارك بود.
سومين مكتب ( داروينيسم ) كه به دست داروين تأسيس شد، در واقع بسط سياست اقتصادي كلاسيك به جهانِ حيواني و گياهي بود.
داروين در ابتداي زندگي، علم پزشكي و سپس علم دين را فرا گرفت؛ اما به هيچ يك علاقه مند نبود. او با يك كشتي، چند سال به مسافرت در اطراف جهان پرداخت (20) و در چگونگي زندگي جانوران و گياهان كنجكاوي كرد و پس از بازگشت به وطن خود، به مدّت بيست سال به تأمّل و تفكّر در يافته هاي خود پرداخت.(21) نتيجه مطالعه ها و تفكّرات وي ارائه نظريّه « تحوّل انواع » شد كه بر اساس آن، تمام موجودات در اثر « تكامل » به يكديگر تبديل مي شوند و هيچ نوعي بدون مقدّمه و به صورت « دفعي » آفريده نشده است. كتاب هاي « منشأ انواع » ( 1859 م. ) و « تبار انسان » ( 1871م. ) شامل آراء او در اين زمينه است.
رساله مالتوس (22) ( اقتصاد دان و كشيش انگليسي )، درباره « جمعيّت » و نيز انديشه هاي لامارك، در ارائه تحوّل و تبدّل انواع از سوي داروين، تأثير به سزايي داشته اند.
فرضيه داروين، چند پيش فرض دارد كه اين نظريّه و اصول و اركانش بر آنها استوارند:
- اصل عليّت: در دنياي جانداران، هيچ رويدادي بدون علّت نيست؛
- اصل حركت: دنياي جانداران، همواره در حال دگرگوني است؛
- اصل تبدّل تغييرات كمّي به كيفي: در دنياي جانداران، تراكم تغييرات كمّي به تغييرات كيفي منجر مي شود؛
- اصل بقاي ماده و انرژي: در ميان دنياي جاندار و بي جان، تبادل ماده و انرژي روي مي دهد و در اين تبادل، هيچ چيز از بين نمي رود؛
- اصل اضداد: هر جزء از دنياي جاندار و نيز كلّ آن، ضدّي دارد كه به آن هويّت مي بخشد. « تضادّ »، علّتِ حركت و موجد تضادّهاي نوين است.
- اصل تركيب: اضدادِ دنياي جاندار، پيوسته با هم در كشاكش هستند تا سرانجام در هم ادغام شوند. از اين ادغام، تركيب نويني پديد مي آيد كه خود ضدّي دارد.
- اصل نفي در نفي: هر سيستم - اعمّ از اُرگانيسم فردي، صنف، نوع، جنس، تيره و... - واقعيّتي عيني است كه در طول زمان در اثر كشاكش اضداد، منتفي خواهد شد و جاي خود را به واقعيّت عيني تازه اي خواهد داد كه به سهم خود روزگاري منتفي خواهد شد؛ حاصل نفي در نفي، سير تكامل است.(23)

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: قرآن و تئوري تحول (1)

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 / 1 / 1395 | 7:4 | نویسنده : اکبر احمدی |

قرآن و تئوري تحوّل (2)

رويكرد انديشمندان غربي درباره آفرينش انسان

ديدگاه چارلز هاج

چارلز هاج،(1) يكي از محافظه كاران آمريكايي از مدرسه مذهبي « پرينستون »(2) است كه به لحاظ اعتقادش به كتاب مقدّس، تسليم « نظريّه تكامل » نشد. وي بين حقايق مهمّي كه به رسولان معصوم ارائه شده و قصد تعليم آنها را داشتند، با عقايدي كه به نحو اتّفاق مورد اعتقادند، فرق مي گذاشت. آنان در نتيجه، از « اخترشناسي كپرنيكي » دفاع مي كردند؛ زيرا نويسندگان كتاب مقدّس، گرچه به « زمين مركزي » اعتقاد داشتند؛ ولي چنين تعليمي نمي دادند.
چارلز هاج انديشه تكامل انسان را به جهت تضادّي كه بين آن و تعاليم كتاب مقدّس و رسولان مي ديد، نپذيرفت.(3)

ديدگاه جيمز مكاش

جيمز مكاش،(4) فيلسوف اسكاتلندي و رئيس دانشگاه پرينستون، بر اين عقيده است كه خداوند، نه فقط طرح اوّليه كلّ جريان تكامل را مقرّر داشته است، بلكه از آن پس، از طريق چيزي كه به نظر ما تحوّلاتِ خود به خود مي آيد، به كار خود ادامه مي دهد. تغييرات اتّفاقي كه داروين نتوانسته است هيچ گونه تبييني براي آنها به دست دهد، چه بسا معلول دخالت و انتخاب ماوراي طبيعي يك مدبّر كارساز باشد كه تغييرات ظاهراً اتفاقي ا در جهت قصد و اراده خود هدايت مي كند.

ديدگاه بنياد پردازان ( فاندامنتاليسم )

اين گروه، برخلاف « محافظه كاران »، معصوميّت يا خطاناپذيري كتاب مقدّس را به معناي ظاهري اش حمل مي كردند و اعتقاد راسخي به مرگ فديه وار مسيح ( عليه السّلام ) و رجعت او داشتند. هواخواهان افراطي تر، نه تنها به « نظريّه تكامل »، بلكه به طور كلي به علوم و آموزش جديد حمله مي كردند و آنها را « مادّي و الحادي » مي دانستند.(5)

ديدگاه مذهب كاتوليك

« نص گرايان كاتوليك » كه نه تنها به ظاهر كتاب مقدّس متّكي بودند، « نظريّه تحوّل » را به دليل مخالفت آن با نص كتاب مقدّس رد مي كردند؛ اما « كاتوليك هاي تأويل گرا » با تأمّل و حزم بيشتري با اين مسئله مواجه شدند: اين عده، حقايق وحياني را تنها نهفته در كتاب مقدّس نمي دانستند و تفسير مجتهدانه كليسا را هم، بخشي از اين حقايق مي شمردند؛ بنابراين، براي كتاب مقدّس، سطوح و ساحت هاي مختلفي قائل بودند، از اين رو، همواره اجازه تأويل آيات و عبادات مشابه را مي دادند. بنابراين، « رم » ابتدا به تخطئه شديدِ « نظريّه تكامل » پرداخت؛ اما بعدها، رفته رفته بر پذيرش اين نظريّه از سوي كاتوليك ها افزوده شد. در نتيجه، كتاب مقدّس به دو قسمت تفكيك گرديد، نخست: عقايد اصلي و رسمي و دوّم: آراء و عقايد غير رسمي و جنبي كه حاوي عقايد علمي نادرستِ نويسندگان كتاب مقدّس بود.(6)

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: قرآن و تئوري تحوّل (2)

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 / 1 / 1395 | 7:2 | نویسنده : اکبر احمدی |

آفرینش بادقت در آیات قرآن

خداوند می‌فرماید:
1. (آیا کافران نمی‌دانند که آسمانها و زمین بسته بودند و ما آنها را گشودیم و هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم؟ چرا ایمان نمی‌آورند؟ ) (1)
آسمان و زمین ابتدا پیوسته و به هم چسبیده بودند، سپس خداوند آسمان را شکافت و آن را هفت قسمت کرد و آن‌گاه زمین را آفرید. ابتدا آسمان نمی‌بارید، ولی پس از شکافته شدن باریدن آغاز کرد و چیزی در زمین نمی‌رویید که با بارش باران، زمین رستن آغاز کرد و برای زندگی مناسب شد.
2. (اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر روی‌آب بود تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد، بی‌گمان کسانی که کافر شده‌اند خواهند گفت که این ادعا جز سحری آشکار نیست.) (2)
مراد از آفرینش آسمانها و زمین در این آیه، جمع اجزای آنها و جدا کردن و شکافتنشان در شش روز است که روز اول آن یکشنبه و روز آخر آن جمعه است.
تخت پادشاهی خداوند در آن زمان بر روی آب قرار داشت؛ یعنی آب در آن زمان تنها عنصر تشکیل دهنده‌ی هستی بود. اما مقصود از «استوی علی العرش» آن است که وجود ذات باری تعالی، آسمانها و زمین را پر کرد و اداره‌ی آن را بر عهده گرفت.
اما منظور از آیه (کرسی او آسمانها و زمین را در بر دارد، نگهداری آنها بر او دشوار نیست و او بلند پایه و بزرگ است) (3)، آن است که حق تعالی که بلند مرتبه و بزرگ است، از حفظ و اداره‌ی آنها (آسمانها و زمین) عاجز نیست.
3. (و آسمان را به نیرو برافراشتیم و حقا که ماتواناییم و زمین را گستردیم و چه نیکو گسترندگانیم و از هر چیز جفتی بیافریده ایم، باشد که عبرت گیرید.) (4)
4. (آیا به این آسمان بر فراز سر شان نظر نمی‌کنند که چگونه آن را بنا کرده‌ایم و آراسته‌ایم و هیچ شکافی در آن نیست؟ و زمین را گستردیم و در آن کوههای بلند افکندیم و از هرگونه نباتات خوش منظر در آن رویاندیم. بینشی و پندی است برای هر بنده‌ای که به خدا باز گردد.) (5)
5. (بزرگوار و متعالی است خداوندی که فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست. آن که مرگ و زندگی را بیافرید تا بیازمایدتان که کدام یک از شما به عمل نیکوتر است و اوست پیروزمند و آمرزنده. آن هفت آسمان طبقه و طبقه را بیافرید. در آفرینش خدای رحمان هیچ خلل و بی‌نظمی نمی‌بینی. پس بار دیگر نظر کن! آیا در آسمان شکافی می‌بینی؟ بار دیگر نیز چشم باز کن و بنگر! نگاه تو خسته و درمانده نزد تو باز خواهد گشت.) (6)


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: آفرینش بادقت در آیات قرآن

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 / 1 / 1395 | 6:59 | نویسنده : اکبر احمدی |

ديدگاههاي مختلف در مورد جامعيت قرآن





ديدگاههاي مختلف در مورد جامعيت قرآن

همان گونه كه گذشت، جامعيت قرآن امري بديهي و غير قابل انكار است. و كسي در باره آن ترديد به خود راه نداده است؛ اما آنچه مورد بحث قرار گرفته اين است كه جامعيت قرآن به چه معناست؟ آيا اين جامعيت در محدوده دين است يا فراتر از آن مي‏ باشد؟


به بيان ديگر آيا اين جامعيت را بايد در راستاي اهداف دين جستجو كرد يا حتي آنچه به ظاهر مربوط به علوم بشري است نيز در قرآن مطرح است؟ و اهداف دين را بايد گسترده‏ تر فرض كرد تا همه علوم را در بر گيرد؟

در اين زمينه نظريات مختلفي وجود دارد كه ذيلاً به بيان آنها مي ‏پردازيم:



1. نظريه جامعيت مطلق قرآن



از كلمات جمعي چنين برداشت مي‏ شود كه در قرآن تمام آنچه كه مي‏توان نوعي ادراك و فهم به آن پيدا نمود، آمده است؛ هر چند عقل و درك ما از شناختن آن قاصر است.

سيوطي پس از شمردن جمعي از علوم ديني كه از قرآن استنباط مي‏ شود، مي ‏نويسد:

«و علوم ديگري را نيز در بر دارد از جمله: طب، مناظره، هيئت و هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غير اينها».13
وي پس از ذكر چگونگي استفاده اين علوم از قرآن، مدعي است اصول صنايع و حرف نيز از آيات استفاده مي‏ شود؛14 در دنباله مطلب از قول شيدلة مي ‏نويسد:

«قرآن در بر دارنده همه چيز است حتي انواع علوم؛ پس بابي و مسأله‏اي كه اصل باشد نمي ‏يابيد مگر اينكه در قرآن چيزي است كه بر آن دلالت مي ‏كند».15


بعضي خلاف اين مطلب را در قالب توهم ذكر كرده‏ اند16 و برخي يافتن تمام علوم را در قرآن به صورت رمز و ايما جستجو مي‏ كنند17 و گروهي اين جامعيت علوم را از دلايل اعجاز قرآن شمرده ‏اند.18

شاطبي اين ادعا را كه تمام علوم در قرآن وجود دارد نقل كرده و آن را به عامه نسبت داده و در جواب گفته است كه هيچ يك از صحابه و تابعين و كسان ديگر، كه به علوم قرآن آشنا بوده‏ اند، چنين ادعايي نكرده‏ اند.19

اين نظريه طرفداران اندكي دارد و اكثر قريب به اتفاق مفسران و عالمان به علوم قرآني جامعيت قرآن را در راستاي اهداف دين مي‏دانند؛ گرچه از ميان اين عده نيز كساني يافت مي‏ شوند كه به مناسبت هاي مختلف، آيات قرآن را ناظر بر علوم تجربي تفسير كرده‏ اند.





2. نظريه جامعيت قرآن در راستاي هدف دين (هدايت)



از نظريه اول كه بگذريم، ديدگاههاي ديگر جامعيت قرآن را امري اضافي و نسبي دانسته‏ اند. و عمدتا جامعيت را در راستاي اهداف دين تلقي كرده ‏اند.

اساسا بين علوم تفاوت كلي وجود دارد و در يك تقسيم بندي مي‏ توان آنها را به علوم نظري و عملي تقسيم كرد؛ زيرا قسمتي از علوم ادراكاتي است كه مستقيما از فعل و انفعال ماده خارجي و از طريق حواس و ادوات ادراكي به دست مي‏آيد؛ مانند مفهوم زمين، آسمان، آب، هوا و ساير تصورات و همچنين تصديقاتي مانند عدد چهار زوج است، آب، جسم مايعي است و امثال اين ها. حاصل شدن اين ادراكات موجب پيدايش اراده و حدود فعلي از انسان نمي ‏شود و كار آنها نمايش دادن خارج است.


دسته ديگر ادراكاتي است كه برخلاف دسته سابق، بين انسان و افعال اراديش واقع مي ‏شود و حكايت از خارج ندارد؛ مانند اين كه بعضي از كارها خوب است و بايد انجام گيرد، پاره‏اي از اعمال بد است و بايد ترك شود، عدالت خوب است و ظلم و ستم بد است و امثال اين تصديقات. اين ها يك سلسله افكار و ادراكاتي است كه با افعال و اعمال انسان سر و كار دارد و هيچ فعلي بدون وساطت آنها از او سر نمي‏زند و اصولاً انسان به وسيله اينهاست كه كمالات را به خود جلب مي ‏كند و جنبه ارزشي پيدا مي ‏كند؛20 بنابراين دين عهده‏ دار بيان علومي است كه محرك اراده انسان مي باشد و او را به سوي عمل مي‏ كشاند. اگر دين احيانا به علوم نظري پرداخته است بنوعي به عمل مكلفان مربوط مي‏ شود.


هدف قرآن هدايت به سوي رشد، شكوفاندن نور ايمان، تقوي و احسان و حركت در شاهراه عبوديت الهي و رسيدن به قله معرفت و بندگي او مي ‏باشد. اين هدفها به طور مستقيم به قوانين تجربي نيازي ندارد و بدون آن مي‏ تواند به خوبي حاصل شود؛ بنابراين اگر در مواردي، قرآن به حقيقتي، علمي و تجربي اشاره دارد چون با يك حقيقت هدايتي و ارشادي پيوند نزديكي داشته و با آن گره خورده است؛ مانند پيش گويي نهايت عالم هستي كه با امر قيامت و سرنوشت بشر مرتبط است. در غير اين موارد، قرآن كريم به قوانين تجربي اشاره‏اي نكرده ، به راه خود ادامه مي‏ دهد.

پس اگر در قرآن آياتي درباره كيهان شناسي، انسان شناسي و ساير مسايل علمي مشاهده مي‏ شود در راستاي هدفهايي است كه قرآن آنها را دنبال مي ‏كند و دلايلي بر اثبات اعجاز قرآن نيز مي‏ باشد تا بتواند از اين رهگذر ارتباط خود و آورنده خود را با مبدأ آفرينش اثبات كند.21

بنابراين دين در تبيين علوم تجربي هيچ اقدامي نكرده است.22 علامه طباطبايي در اين باره مي ‏فرمايد:

«و چون قرآن كريم، كتاب هدايت براي عموم مردم است و جز اين كاري ندارد، لذا ظاهرا مراد به كل شي‏ء همه آن چيزهايي است كه برگشتش به هدايت است؛ از معارف حقيقيه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهيه و قصص و مواعظي كه مردم در اهتدا و راه يافتنشان به آن محتاجند و قرآن تبيان همه اينهاست،23


در اين ديدگاه هدايت خود داراي محدوده و چارچوب مختلفي است كه ذيلاً مورد بررسي قرار مي‏گيرد:


محدوده هدايت

در مرحله بعد اين بحث مطرح مي شود كه دين در چه چارچوبي قرار دارد و هدايت به چه چيز مي‏كند تا در همان دايره از آن توقع داشته باشيم و در مسايل ديگر به عقل و بناي عقلا مراجعه كنيم و آنچه در قرآن در اين باره آمده است به قضاياي شخصيه حمل كرده و اطلاقي براي آن قايل نشويم.

قايلان به جامعيت قرآن در راستاي اهداف دين (هدايت) با توجه به اختلافاتي كه در چگونگي برداشت از دين و محدوده اين هدايت وجود دارد، به گروههاي زير تقسيم شده‏اند:


الف: سعادت اخروي

گروهي بر اين عقيده‏اند كه بر آورده ساختن نيازهاي بشر در حد بسيار زيادي در گرو برنامه ريزي عقلي و محاسبات تجربي و تكنولوژيك بشر است؛ مردمي در جهان وجود دارند كه دين در ميان آنها نقش اساسي بازي نمي‏كند و بدون مراجعه به دين نيازهاي خويش را تأمين مي‏كنند. پس نيازهاي دنيوي چيزهايي نيستند كه عقل از بر آورده ساختن آن ناتوان باشد و مسلما دين در صدد از كار انداختن اين استعدادهاي بشري نيست؛ چرا كه لازمه‏اش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است، بنابراين دين آمده است آن چيزهايي را در اختيار مردم قرار دهد كه مردم با پاي خويش نمي‏توانند به آن برسند.24

آنچه از عقل و تجربه ساخته نيست، امور مربوط به ماوراي عقل و حس و تجربه، يعني برآورده كردن نياز انسان در تقرب به كمال مطلق و سعادت جاودانه يعني حيات سعادتمندانه پس از مرگ مي باشد.


اين گروه به گونه‏اي ديگر نيز استدلال كرده و گفته ‏اند: اساسا قرآن كريم و همچنين دين شأنش اين نيست كه در اموري كه مربوط به يافته‏ هاي خود بشر است دخالت كند. حتي راهنمايي كردن آن هم معنا ندارد؛ زيرا خداوند به انسان عقل و خرد و انديشه ارزاني داشته است؛
25


به عبارت ديگر اين عده مي ‏گويند: «قرآن كه ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوري براي دنيا به ما نمي‏ دهد بلكه ما را ملامت مي ‏كند كه چرا اين اندازه به دنيا مي‏ پردازيد و آخرت را كه بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها مي‏ كنيد«بل تؤثرون الحيوة الدنيا و الآخرة خير و ابقي، كلا بل تحبون العاجله و تذرون الآخرة»».26

به طور ريزتر معتقدند «معاملات به معناي اعم يعني مجموعه عقود و ايقاعات، احوال شخصيه، سياسات مدني، بين المللي و خلاصه آنچه يك نظام حكومت در تشكيلات حكومتي خودش به آن نيازمند است ... شارع مردم را به خودشان موكول نموده است».27

سؤالي كه در اينجا براي هر خواننده‏اي ممكن است مطرح شود، اين است كه پس چگونه مي ‏توان آيات و رواياتي كه در باب سياست، اقتصاد، و ... وارد شده و به ويژه سيره رسول اكرم صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم را در كارهاي اجتماعي و سياسي توجيه نمود؟ اين گروه در پاسخ مي ‏گويند:

1. اگر شارع نفيا و اثباتا در مورد اصول عقلايي سخن دارد در واقع ارشاد به حكم عقلاست. نه اينكه شارع در معاملات تعبد داشته باشد؛28

2. اگر خداوند مي‏خواست كه پيامبر رهبري سياسي مسلمانان را نيز همانند رهبري دينيشان بپيذيرد بكرات به او هشدار نمي‏داد كه «وكيل» يا «حفيظ» يا «مصيطر» بر مسلمانان نيستي، ... قدرت و مرجعيت سياسي و حكومتي، هر قدر هم براي تحقق بخشيدن به آرمانهاي اسلامي ناگزير و لازم باشد، تعلق به جوهر اسلام ندارد؛29




3. گر چه شخص شارع از همه علوم داراست ولي وظيفه ‏اش بيان نيست بلكه وظيفه او در محدوده شرع مقدس است كه بيان كند. اگر احيانا شارع محيط خود را ملاحظه فرموده و ببيند كه عقل انسانها به جهتي كه بايد برسد، نرسيده باشد آنها را تفضلاً آگاه مي‏كند ... اينها يك نوع ارشاداتي است كه شرع مقدس از باب دلسوزي براي جامعه خودش دارد و لذا اين قبيل دستورها را ما مثل ساير دستورهايي كه جنبه شرعيت دارد قايل نيستيم؛ يعني اگر چنين دستورهايي داد، اينها اطلاق و عموميت ندارد؛30
در ادامه اين قايل معتقد است كه هفتاد درصد قضاياي قرآني قضاياي شخصيه است نه حقيقيه؛31


4. علاوه بر اين حكومت و تدبير امور مملكتي كه عبارت از تمشيت امور روزمره مردم و نظام اقتصادي و امنيتي آنان است، همه از شاخه‏ هاي عقل عملي و از موضوعات جزئيه و متغيراتي به شمار مي‏روند كه پيوسته در حال نوسان و دگرگوني مي‏باشد و اين نوسانها و دگرگونيها كه در موضوعات حسي و تجربي دائما اتفاق مي‏افتد قهرا وضع و رابطه آنها را با كليات و فرامين وحي الهي متفاوت مي ‏سازد و تشخيص صحيح موضوعات تجربي به عهده خود مردم است.32


بنابراين ديدگاه، كاركردهاي اجتماعي و سياسي دين اصالتا ديني نيست.




ب: سعادت دنيوي و اخروي

شك نيست كه پيامبران براي هدايت مردم به راه راست و براي سعادت و نجات مردم و خير و صلاح آنان مبعوث شده‏اند. سخن در اين است كه اين راه راست به چه مقصود نهايي منتهي مي ‏شود؟ سعادت مردم از نظر اين مكتب در چيست؟ در اين مكتب چه نوع اسارتها براي بشر وجود دارد كه مي‏ خواهد مردم را از آنها نجات دهد؟ اين مكتب خير و صلاح و فلاح نهايي را در چه چيز مي ‏داند؟

در قرآ ن كريم ضمن اينكه به همه اين معاني اشاره يا تصريح شده است، دو معنا و دو مفهوم مشخص ذكر شده كه نشان مي‏ دهد هدف اصلي، اين دو امر است كه عبارتند از: شناختن خدا و نزديك شدن به او و ديگر برقراري عدل و قسط در جامعه بشري.

قرآن كريم از طرفي مي‏گويد:«يا ايها النبي انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا»33

«اي پيامبر ما تو را گواه امت و نويد دهنده و اعلام خطر كننده و دعوت كننده به سوي خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغي نوردهنده فرستاديم».

در ميان همه جنبه‏ هايي كه در اين آيه آمده است، پيداست كه دعوت به سوي خدا تنها چيزي است كه مي‏ تواند هدف اصلي به شمار آيد.34

از طرف ديگر درباره همه پيغمبران مي‏گويد:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»35

«ما پيامبران خويش را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و معيار فرود آورديم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند».

اين آيه صريحا بر پا داشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پيامبران معرفي كرده است.

دعوت به خدا و شناختن او و نزديك شدن به او يعني دعوت به توحيد نظري و توحيد عملي فردي. اما اقامه عدل و قسط در جامعه يعني برقرار ساختن توحيد عملي اجتماعي.




با توجه به آنچه گفته شد مي‏توان سؤال را به گونه ديگري مطرح كرد و آن اينكه آيا هدف اصلي پيامبران خداشناسي و خداپرستي است و چيز هاي ديگر از جمله عدل و قسط اجتماعي مقدمه آن است؟ يا هدف اصلي بر پا شدن عدل و قسط است و شناختن خدا و پرستش او مقدمه و وسيله‏اي است براي تحقق اين ايده اجتماعي؟ به عبارت ديگر آيا هدف اصلي توحيد نظري و توحيد عملي فردي است يا هدف اصلي توحيد عملي اجتماعي است؟


گر چه در پاسخ به اين سؤالات ديدگاهها متفاوت بوده است، لكن به نظر مي‏رسد غايت انسان و كمال او بلكه غايت و كمال واقعي هر موجودي در حركت به سوي خدا خلاصه مي‏شود و بس. ادعاي اينكه پيامبران از نظر هدف ثنوي بوده‏اند شرك لايغفر است. همچنانكه ادعاي اينكه هدف نهايي پيامبران فلاح دنيوي است وفلاح دنيوي جز برخورداري از مواهب طبيعي زندگي در سايه عدل و آزادي و برابري و برادري نيست، ماده پرستي است . بر خلاف نظريه كساني كه اقامه عدل و قسط و نفي ظلم و تبعيض را داراي ارزش ذاتي ندانسته و براي آنها صرفا ارزش وسيله‏اي و مقدماتي قايل بوده و مي‏گويند، اگر بر جامعه نظامات متعادل اجتماعي حكمفرما نباشد، حركت خداجويانه انسان امكان پذير نيست.

بايد گفت ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي با اينكه مقدمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعني خداشناسي و خداپرستي است، فاقد ارزش ذاتي نيستند؛ با اين توضيح كه رابطه مقدمه و ذو المقدمه دو گونه است: در يك نوع تنها ارزش مقدمه اين است كه به ذي المقدمه مي‏رساند. پس از رسيدن به ذي المقدمه وجود و عدم آن علي السويه است؛ مثلاً انسان مي‏خواهد از نهر آبي بگذرد، سنگ بزرگي را در وسط نهر وسيله پريدن قرار مي‏دهد؛ اما در نوع دوم با اينكه مقدمه وسيله وصول به ذي المقدمه است، پس از وصول به ذي المقدمه وجود و عدمش علي السويه نيست؛ همان گونه كه قبل از وصول به ذي المقدمه لازم بود، پس از وصول هم ضروري است؛ مثلاً معلومات كلاسهاي اول و دوم مقدمه است براي معلومات كلاسهاي بالاتر، اما چنين نيست كه با رسيدن به كلاسهاي بالاتر نيازي به آن معلومات نباشد؛ و اگر بر فرض همه آنها را فراموش كند، زياني به جايي نرسد و دانش آموز بتواند كلاس بالاتري را ادامه دهد؛ سر مطلب اين است كه گاهي مقدمه مرتبه ضعيفي از ذي المقدمه است.



ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي نسبت به معرفت حق و پرستش حق از نوع دوم است. چنين نيست كه بگوييم وقتي انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستي، درستي، عدالت، احسان، خيرخواهي، جود، عفو، علي السويه است.


اين عده در تبيين نظريه خويش چنين مي ‏گويند:

قرآن مجيد متضمن كليات برنامه زندگي بشر است؛ زيرا آيين اسلام كه بهتر از هر آيين ديگري سعادت زندگي بشر را تأمين و تضمين مي ‏كند از راه قرآن مجيد به دست مسلمانان رسيده است و مواد ديني اسلام كه يك سلسله معارف اعتقادي و قوانين اخلاقي و عملي است ريشه اصلي آنها در قرآن مجيد مي‏ باشد.

خداي متعال مي‏ فرمايد:

«ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم»36

«بدرستي اين قرآن بسوي آييني كه بهتر از هر آيين ديگر جهاني بشريت را اداره مي ‏نمايد، راهنمايي مي ‏كند».


باز مي ‏فرمايد:

«و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي‏ء»37


«و فرو فرستاديم بر تو اين كتاب را كه همه چيز را بيان مي‏نمايد و روشن مي ‏سازد».


بديهي است كه در قرآن مجيد اصول عقايد ديني، فضايل اخلاقي و قوانين و احكام در آيات بسياري ذكر شده است.




با تأمل در چند مقدمه زير مي ‏توان معناي واقعي اشتمال قرآن مجيد بر برنامه زندگي بشر را دريافت:

1. انسان در زندگي خود هرگز هدفي جز سعادت و خوشبختي و كامروايي خود ندارد و خوشبختي و سعادت شكلي است از زندگي كه انسان آرزوي آن را داشته، شيفته آن است؛ مانند آزادي، رفاه، وسعت معاش و ...؛

2. فعاليت زندگي انسان هرگز بدون برنامه صورت نمي‏گيرد؛ چه فعاليت‏هاي فردي چه فعاليتهاي اجتماعي. در هر حال از داشتن هدفي گريز ندارد و از تعقيب هدف خود از راه مناسب آن و به كار بستن مقرراتي كه برنامه كار است هرگز بي نياز نيست.

قرآن در همين زمينه مي‏ فرمايد:

«و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات»38

«براي هر كدامتان وجهه و هدفي است كه آنرا پيش مي‏گيرد پس در كارهاي نيك به همديگر پيشي و سبقت بگيريد، تا به هدفي عالي برسيد».


اساسا در عرف قرآن، دين به راه و رسم زندگي اطلاق مي‏شود و مؤمن و كافر و حتي كساني كه اصلاً صانع را منكرند بدون دين نيستند؛ زيرا زندگي انسان بدون داشتن راه و رسمي خواه از ناحيه نبوت و وحي باشد خواه از راه وضع و قرارداد بشري اصلاً صورت نمي‏ گيرد؛

3. بهترين و يا برجاترين راه و رسم زندگي آن است كه آفرينش انسان رابه سوي آن هدايت كند نه آنچه از عواطف و احساسات فرد يا جامعه سرچشمه گيرد؛ هر يك از اجزاي آفرينش را كه مورد بررسي دقيق و كنجكاوي قرار دهيم خواهيم ديد كه در هستي خود هدف و غايتي دارد كه از نخستين روز آفرينش خود بسوي آن متوجه است و از مناسبترين و نزديكترين راهي كه به آن هدف منتهي مي‏شود بسوي هدف خود سير مي‏ كند.




قرآن مجيد با توجه به اين مقدمات، شالوده برنامه زندگي انسان را به شكل زير ترسيم نموده است:

اساس برنامه خود را خداشناسي قرار داده و اعتقاد به يگانگي خدا را اولين اساس دين شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسي رااز (اعتقاد به روز رستاخيز كه در آن پاداش و كيفر كردار نيك و بد انسان داده خواهد شد) نتيجه گرفته و اصل ديگر قرار داده است و پس از آن پيامبر شناسي را از معادشناسي نتيجه گرفته است؛ زيرا پاداش اعمال نيك و بد، بدون ابلاغ قبلي طاعت و معصيت و نيك و بد از راه وحي و نبوت، صورت نمي‏گيرد. و آن را نيز اصل ديگر قرار داده، و در نتيجه اعتقاد به يگانگي خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دين اسلام شمرده است.


پس از آن، اصول اخلاق پسنديده و صفات حسنه مناسب اصول سه‏گانه را كه يك انسان واقع‏بين باايمان بايد واجد آنها و متصف به آنها باشد، بيان كرده و سپس قوانين عملي كه در حقيقت حافظ سعادت حقيقي و زاينده و پرورش دهنده اخلاق پسنديده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقي اعتقادات حقه و اصول اوليه مي‏باشد، تأسيس و بيان كرده است. اخلاق پسنديده هميشه با يك رشته اعمال و افعال مناسب زنده مي‏ماند. چنانكه اخلاق پسنديده نسبت به اعتقادات اصلي همين وضعيت را دارند؛ مثلاً كسي كه جز كبر و غرور و خودبيني و خودپسندي نمي‏شناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبي را نبايد از وي توقع داشت و كسي كه يك عمر معناي انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهميده است، نمي‏تواند ايماني به روز رستاخيز و بازخواست داشته باشد.


خداي متعال در خصوص ارتباط اعتقادات حقه و اخلاق پسنديده با عمل مي‏فرمايد:

«اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه»39


«سخن (اعتقاد) پاك به سوي خدا صعود مي‏كند و عمل صالح بلندش مي‏كند، يعني در صعود اعتقاد كمك مي‏كند».

همچنين در خصوص ارتباط اعتقاد به عمل مي‏فرمايد:

«ثم كان عاقبة الذين اساؤا السوآي ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزؤن»40

«پس از آن سرانجام كار كساني كه كار بد مي‏كردند باينجا كشيد كه آيات خداوند را تكذيب كردند و به آنها استهزاء مي‏كردند».

خلاصه قرآن مجيد بر ريشه‏ هاي اصلي اسلام كه سه بخش كلي را تشكيل مي ‏دهد مشتمل است:

1. اصول عقايد اسلامي كه نوعي از آن اصول سه گانه دين است: توحيد و نبوت و معاد و نوعي عقايد متنوع بر آنها، مانند: لوح، قلم، قضا، قدر، ملائكه، عرش، كرسي، خلقت آسمان و زمين و نظاير آنها؛


2. اخلاق پسنديده؛

3. احكام شرعيه و قوانين عملي كه قرآن كريم كليات آنها را بيان فرموده و تفاصيل و جزئيات آنها را به بيان پيغمبر اكرم صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم و ائمه اطهار عليهم‏ السلام واگذار نموده است
.

قرآن مجيد مشتمل است بر هدف كامل انسانيت و آن را به كاملترين وجهي بيان مي‏كند؛زيرا هدف انسانيت كه با واقع بيني سرشته شده‏است همان جهان بيني كامل مي باشد كه لازمه آن به كار بستن اصول اخلاقي و قوانين عملي مناسب با آن است كه قرآن مجيد تشريح كامل اين مقصد را به عهده دارد.


خداي متعال در وصف آن مي‏فرمايد:

«يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم»41

«هدايت مي‏كند قرآن مجيد به سوي حق (در اعتقاد) و به سوي راهي راست (در عمل)».

در جايي ديگر پس از ذكر تورات و انجيل مي‏فرمايد:

«و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه»42

«و فرو فرستاديم اين كتاب را به سوي تو بحق در حالي كه كتاب آسماني را كه در برابر خود دارد تصديق مي‏نمايد و نسبت به آن مسلط و نگهبان است».

درباره اشتمال قرآن بر حقيقت شرايع انبياي گذشته مي‏ فرمايد:

«شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و الذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي»43

«تشريع كرد براي شما امت محمد صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم آنچه را كه به نوح سفارش كرد و آنچه را كه به تو وحي كرديم و آنچه را كه بر ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كرديم».

به طور جامع مي‏ فرمايد:

«و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي‏ء»44

«و تدريجا فرو فرستاديم به سوي تو اين كتاب را در حالي كه بيان كننده هر چيزي است».

محصل آيات قبلي اين است كه قرآن مجيد حقيقت مقاصد همه كتب آسماني را در بر دارد و هر چيزي كه بشر در پيمودن راه سعادت و خوشبختي درزمينه اعتقاد و عمل به آن نيازمند است؛ به طور تمام و كامل بيان كرده است.45


 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: ديدگاههاي مختلف در مورد جامعيت قرآن

تاريخ : جمعه 28 / 11 / 1394 | 16:4 | نویسنده : اکبر احمدی |

خلقت در قرآن

https://rasekhoon.net/userfiles/Article/1393/06/3/00428.JPG

قرآن و تئوري تحوّل (2)

رويكرد انديشمندان غربي درباره آفرينش انسان

ديدگاه چارلز هاج

چارلز هاج،(1) يكي از محافظه كاران آمريكايي از مدرسه مذهبي « پرينستون »(2) است كه به لحاظ اعتقادش به كتاب مقدّس، تسليم « نظريّه تكامل » نشد. وي بين حقايق مهمّي كه به رسولان معصوم ارائه شده و قصد تعليم آنها را داشتند، با عقايدي كه به نحو اتّفاق مورد اعتقادند، فرق مي گذاشت. آنان در نتيجه، از « اخترشناسي كپرنيكي » دفاع مي كردند؛ زيرا نويسندگان كتاب مقدّس، گرچه به « زمين مركزي » اعتقاد داشتند؛ ولي چنين تعليمي نمي دادند.
چارلز هاج انديشه تكامل انسان را به جهت تضادّي كه بين آن و تعاليم كتاب مقدّس و رسولان مي ديد، نپذيرفت.(3)

ديدگاه جيمز مكاش

جيمز مكاش،(4) فيلسوف اسكاتلندي و رئيس دانشگاه پرينستون، بر اين عقيده است كه خداوند، نه فقط طرح اوّليه كلّ جريان تكامل را مقرّر داشته است، بلكه از آن پس، از طريق چيزي كه به نظر ما تحوّلاتِ خود به خود مي آيد، به كار خود ادامه مي دهد. تغييرات اتّفاقي كه داروين نتوانسته است هيچ گونه تبييني براي آنها به دست دهد، چه بسا معلول دخالت و انتخاب ماوراي طبيعي يك مدبّر كارساز باشد كه تغييرات ظاهراً اتفاقي ا در جهت قصد و اراده خود هدايت مي كند.

ديدگاه بنياد پردازان ( فاندامنتاليسم )

اين گروه، برخلاف « محافظه كاران »، معصوميّت يا خطاناپذيري كتاب مقدّس را به معناي ظاهري اش حمل مي كردند و اعتقاد راسخي به مرگ فديه وار مسيح ( عليه السّلام ) و رجعت او داشتند. هواخواهان افراطي تر، نه تنها به « نظريّه تكامل »، بلكه به طور كلي به علوم و آموزش جديد حمله مي كردند و آنها را « مادّي و الحادي » مي دانستند.(5)

ديدگاه مذهب كاتوليك

« نص گرايان كاتوليك » كه نه تنها به ظاهر كتاب مقدّس متّكي بودند، « نظريّه تحوّل » را به دليل مخالفت آن با نص كتاب مقدّس رد مي كردند؛ اما « كاتوليك هاي تأويل گرا » با تأمّل و حزم بيشتري با اين مسئله مواجه شدند: اين عده، حقايق وحياني را تنها نهفته در كتاب مقدّس نمي دانستند و تفسير مجتهدانه كليسا را هم، بخشي از اين حقايق مي شمردند؛ بنابراين، براي كتاب مقدّس، سطوح و ساحت هاي مختلفي قائل بودند، از اين رو، همواره اجازه تأويل آيات و عبادات مشابه را مي دادند. بنابراين، « رم » ابتدا به تخطئه شديدِ « نظريّه تكامل » پرداخت؛ اما بعدها، رفته رفته بر پذيرش اين نظريّه از سوي كاتوليك ها افزوده شد. در نتيجه، كتاب مقدّس به دو قسمت تفكيك گرديد، نخست: عقايد اصلي و رسمي و دوّم: آراء و عقايد غير رسمي و جنبي كه حاوي عقايد علمي نادرستِ نويسندگان كتاب مقدّس بود.(6)

ديدگاه نهضت نوخواهي

به عقيده اين گروه، كتاب مقدّس نوشته دست بشر است، نه وحي خداوند بر انسان؛ يعني: سرگذشت سلوك بشر و كوشش او در طلب خداوند و سير تكامل آرمان ها و رشد بصيرت ديني، او را به چنين نگارشي كشانده است. به عقيده اين محققان: كتاب مقدّس، يك كتاب الهي يا الهام يافته نيست؛ هر چند كه الهام بخش است. نخستين ابواب « سِفْر تكوين » را بايد هم چون بيان شاعرانه عقايد ديني در باب اتّكاي انسان به خداوند و تعبير ادبي سامان مندي و نظام احسن و اصلح جهان تلقّي كرد؛ از اين رو، اين گروه، دغدغه « تضادّ علم و عهدين » را نداشتند؛ زيرا آن چه براي اينها مهم بود، خداگرايي و خداشناسي بود؛ نه اعتقاد به متون مقدّس.(7)

ديدگاه الهيّات اعتدالي

شلاير ماخر اين نظريّه را ارائه كرد كه: « مبناي ديانت، نه تعاليم وحياني است و نه عقل معرفت آموز »؛ اين عقيده، « تجربه ديني » را مبناي توجيه عقايد ديني مي داند. اين گرايش، معلول پيشرفت پژوهش هاي مربوط به « كتاب مقدّس » است كه محقّقان را بر آن داشت كه « عهد عتيق » را مجموعه اي از چندين روايت و متعلّق به زمان هاي مختلف بدانند و « عهد جديد » را صرفاً سيره مسيح ( عليه السّلام ) كه بيش از نيم قرن بعد از تصليب او نوشته شده بي انگارند.
اولويّت بخشيدن به « اخلاق » و « ارزش هاي اخلاقي » در ديانت، يكي ديگر از جريان هاي مؤثّر در پيدايش « الهيّات اعتدالي » بود. با اين بيانات، ديدگاه الهيّات اعتدالي در زمينه « تكامل » روشن مي گردد كه برداشت اعتدالي از كتاب مقدّس، به موافقت بي قيد و شرط با شواهد علمي تكامل، ميدان مي دهد؛ ولي اين موافقت به جرح و تعديل بنياني عقايد ديني منتهي نمي شود؛ زيرا اين گروه، مبناي الهيّات را در « احوال قلبي » جست و جو مي كردند؛ نه در « الهيّات عقلي يا نقلي ».(8)

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: خلقت در قرآن

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 27 / 11 / 1394 | 15:46 | نویسنده : اکبر احمدی |

خلقت در قرآن

 

بررسي نظريه داروين

تاكنون شش اصل مبنايي از « نظريّه داروين » بيان شد؛ حال پرسش اين است كه آيا همه تحوّلاتِ زيستي جانوران در طول تاريخِ حيات با اين تئوري قابل تفسير هستند؟ آيا در صورت وجود نارسايي ها، تئوري برتري جانشين آن نشده است؟
بايد گفت: مخالفت هاي متعدّدي از سوي دانشمندان اروپا با اين نظريّه صورت گرفته است كه هر كدام به يك يا چند جنبه آن ايراد گرفته و يا آن را نقض كرده اند؛ از جمله مشكلات اين نظريّه بدين قرار است:
1. هر نظريّه، قانون يا تئوري علمي، هنگامي قابل پذيرش است كه اوّلاً: از نظر منطقي كلّي باشد و نظم مكرّر و دائمي را بيان كند؛ ثانياً: پيش بيني و تفسير پديده اي بر وفق آن ممكن باشد و ثالثاً: نادرستي يك قانون علمي را مي توان با تجربه دريافت ( ابطال پذيري ). بنابراين قضاياي جزئي و واقعيّت خارجي و هم چنين گزاره هاي تجربه ناپذير از قانون علمي خارج اند.
نظريّه داروين بر آن است كه در مكان و زمان و اقليم خاصي، گروهي از جانوران كه شايسته ماندن باشند، حفظ و بقيّه حذف مي شوند؛ وي در پاسخ به اين پرسش كه: « كدام جانور است كه شايسته ماندن باشد؟ » مي گويد: « آن كه حفظ خواهد شد »؛ و اين دور واضح است؛ چرا كه هيچ تعريف صحيحي از شايسته ماندن و حفظ شونده، ارائه نمي كند و نيز معياري براي تشخيص شايسته ماندن از غير شايسته، به دست نمي دهد.
2. اگر « تبدّل انواع » قانوني كلّي است، چرا برخي ازجانداران، برخلاف اين قانون عمل كرده و در همان سرزمين خود به دور از قانون مزبور به همان شكل نخستين خود باقي ماندند؟
3. اصل انتقال صفات اكتسابي به نسل هاي بعدي از راه وراثت، از سوي جنين شناسان ابطال شده است و تنها تغييرات موجود در سلول هال جنسي قابل انتقال به نسل هاي بعدي است.(39)
4. برخلاف اصل « تنازع بقا »، رابطه موجودات زنده، تنها مبتني بر جنگ و جدال نيست؛ بلكه اشكال گوناگون همكاري، كمك و پشتيباني هم ميان آنها برقرار است.(40)
5. فسيل هاي مربوط به انسان هاي دو ميليون سال پيش، با شباهتي كه به انسان داشتند، هيچ وجه شباهتي با ميمون ندارند.(41)
6. پين (42) نود و شش نسل متوالي مگس سركه را در مكاني كاملاً تاريك نگه داشت و با وجود سازش آنان با محيط، چشمان آخرين نسل آنها كاملاً طبيعي بود.(43)
7. فرضيه داروين بيشتر بر « قراين ظنّي » مانند « ديرينه شناسي »، « جنين شناسي » و « تشريح تطبيقي » متكي است و امور جزئي نمي تواند به عنوان قانون كلّي علمي مطرح شوند و صرف شباهت يا مقايسه چند جنين و عناصر حيوانات بيانگر نظريّه علمي نيست.
8. طرفداران نظريّه ترانسفورميسم تاكنون به آخرين حلقه حدّ فاصل ميان انسان و حيوان دست نيافته اند تا زنجيره ادّعايي خود را تكميل كنند.
9. عنصر « انتخاب طبيعي »، هرگز توان تفسير بسياري از پديده هاي اجتماعي، مثل « طلوع و افول تمدّن هاي بشري » را نداشته است.
10. نظريّه داروين از تفسير حقايقي هم چون « غرايز » ، « الهام » ، « عقل » و... عاجز است. او بر كمّي بودنِ شعور انساني و ميمون آدم نما اصرار دارد در حالي كه با اندك دقّتي تفاوت كيفي مراحل رشد و يادگيري و انگيزش بين اين دو موجود ظاهر مي شود.
مكتب چهارم، نئوداروينيسم است؛ اگوست ويسمان پايه گذار اين مكتب، مدّعي شد كه انتقال صفات اكتسابي به نسل هاي بعدي، پذيرفته نيست. او معتقد بود كه سلول ها دو دسته اند: ژرمن ( جنسي )(44) و سوما ( كالبدي )؛(45) ويسمان، پس از يك سلسله آزمايش به اين نتيجه رسيد كه صفات اكتسابي، قابل انتقال به نسل بعدي نيستند و فقط تغييرات موجود در سلول هاي ژرمن كه در غدد تناسلي قرار دارند اثربخش و قابل انتقال مي باشند.(46)
« نظريّه جهش »( موتاسيون )،(47) پنجمين فرضيه تكامل است كه بر اساس آن: دگرگوني هاي دفعي ژن ها، باعث تغييرات موروثي انواع مي شود و تحوّل گياهان و جانوران از اين راه انجام مي گيرد. هوگو دوفريس، مبدع اين نظريّه مي گويد: « تغييرات صفات در گياهان، از طريق ژن ها به نسل هاي بعدي منتقل مي شوند ».(48) اين نظريّه پس از كشف « دانش ژنتيك »، به عنوان نظريّه جانشينِ نظريّات قبلي مطرح شد.


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: خلقت در قرآن

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 27 / 11 / 1394 | 15:43 | نویسنده : اکبر احمدی |
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.