پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ منظور از مکتبهای فکری، مکاتب موجود در قلمرو تفکرات اسلامی است. با گسترش تحقیقات عقلی، از قرن دوم تا قرن ششم هجری، عملاً چهار دسته و گروه فکری اصلی و عمده به وجود آمد که به عنوان متکلمان، فلاسفه مشاء، فلاسفه اشراق و عرفا یا متصوفه شناخته شدند. همه اینها به طور کلی به واقعیت و عینیت جهان و انسان باور داشته و قوای ظاهری و باطنی انسان را در مجموع، قادر به درک حقایق عالم میدانند؛ اما در روش و مبادی با هم اختلافاتی دارند که آنها را به صورت گروههای مختلف در آورده است.
بیان مختصر از تفاوت مکاتب
1. متکلمان: جماعتی از محققین هستند که در عین قبول ارزش و اعتبار عقل و استدلال، با شرایط و خصوصیات زیر از گروههای دیگر جدا میشوند.
اولاً: در روش کلامی، سیر عقل را در نیل به حقایق جهان، به همراهی شرع مقید میسازند. به این معنا که مبادی دلایل کلامی، بر اساس قوانینی استوار میگردد که با مسائل اثبات شده از راه ظواهر شرع، مطابقت داشته باشد. برخلاف مبادی فلسفه که چنین مطابقتی در آنها شرط نیست. آنچه در استدلال عقلی معتبر است، مطابقت آنها با قوانین عقلی محض است، خواه برابر ظواهر شرع باشد یا نباشد و در صورت عدم مطابقت نتایج عقلی با ظواهر شرع، ظواهر شرع را تأویل میکنند و با قوانین عقل تطبیق میدهند، بدون آنکه در صحت نتایج دلایل عقلی تردید داشته باشند. [1]
ثانیاً: هدف کلام، اثبات عقاید دینی است؛ به این معنا که در استدلال کلامی، نتیجه به خصوصی که قبلاً به وسیله عقاید دینی مشخص شده است، اثبات میگردد. در تعریف مشهور علم کلام آمده است: «علمی که انسان را بر اثبات عقاید دینی، از راه اقامه دلایل و دفع شبهات، توانا میسازد.» به همین دلیل است که کلام را «علم اصول دین» میگویند. [2]
ثالثاً: در استدلال کلامی علاوه بر مبادی عقلی از قبیل هویت و اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، بر مبادی دیگری همانند حسن و قبح عقلی یا شرعی هم تکیه میشود که از دیدگاه فلاسفه، چنین مبادی و اصولی اعتباری بوده و استدلال متکی بر آنها به جای آنکه یک استدلال برهانی باشد، استدلال جدلی خواهد بود و لذا فلاسفه، کلام را حکمت جدلی مینامند نه برهانی برای اینکه در آن به جای مبادی یقینی، بیشتر به مبادی ظنی از مقبولات و مشهورات استناد میگردد.
2. فلاسفه مشاء [3]: کسانی که استدلال عقلی را شایسته درک حقایق جهان دانسته و به کفایت عقل در تلاش برای نیل به حقیقت هستی باور داشته و آن را در این تلاش از هرگونه وابستگی به منابع دیگر از قبیل وحی، ایمان و اشراق درونی، بینیاز میدانند.
3. فلاسفه اشراقی: یا اشراقیون، کسانی که علاوه بر استدلال عقلی، بر دریافتهای باطنی و ذوقی حاصل از سلوک معنوی و مجاهدات درونی تکیه داشته و عقل و اندیشه را بدون سوانح نوری و اشراقات باطنی، برای درک همه حقایق جهان هستی کافی نمیدانند.
4. عرفا و صوفیه: کسانی که در نیل به حقیقت جهان، نه بر عقل و استدلال، بلکه بر سیر و سلوک و ریاضت و مجاهده و اشراق و مکاشفه متکی بوده و هدف آنان به جای درک و فهم حقایق، وصول و اتحاد و فنا در حقیقت است. در این مکتب، بینش بر دانش و درون بر برون و حال بر قال، ترجیح و تقدم دارد.
حاجی ملأ هادی سبزواری در حاشیه منظومه این معیارها را با بیان جامع و فشردهای چنین مطرح کرده است: «وصول محققان به حقیقت، یا تنها با فکر است و یا با تصفیه درونی و یا با هر دوی آنها. آنان که از هر دو وسیله فکر و تصفیه باطن بهره میگیرند، فلاسفه اشراقی یا اشراقیوناند. گروهی که تنها به تصفیه درون میپردازند، صوفیه و کسانی که تنها بر اساس عقل و اندیشه کار میکنند، اگر مقید به شرع باشند، متکلم؛ وگرنه فیلسوف مشائیاند. [4]
مکاتب فکری به ترتیب کلام، فلسفه مشاء و عرفان در طول یکدیگر قرار دارند و عرفان در جهت جهانبینی عمیقتر و کاملتر از فلسفه و فلسفه عمیقتر از کلام است. متکلم مقلد بوده و فیلسوف اگر چه محقق است، در محدوده ادراکات علم حصولی قرار دارد، در حالی که عارف در جهت شکستن حدود هستی خود و اتحاد و فنا در حقیقت هستی سیر میکند.
پینوشت:
[1]. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع)، 1389، مقدمه
[2]. میر سید شریف جرجانی، شرح مواقف، ج 1، ص 23
[3]. مشائی از مشی به معنای راه رفتن و نقل مکان، لقبی که در تاریخ فلسفه به پیروان ارسطو داده شده است.
[4]. شرح منظومه، بخش حکمت، چاپ سنگی (تهران)، حاشیه ص 73
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ن.ک. به عرفان نظری، یحیی یثربی، بوستان کتاب، قم
نظرات شما عزیزان: