9. امام علىعليه السلام - در تبيين ويژگىهاى پيامبران -: آنان گروهى مستضعف بودند كه خداوند، آنان را با گرسنگى آزموده بود و به سختى گرفتارشان ساخته و با ترس و بيمها آزمايششان كرده بود و از ناملايمات و ناراحتىها پاكشان گردانيده بود. پس خشنودى و خشمِ خدا را به (داشتن يا نداشتن) مال و فرزند مپنداريد، كه اين از سرِ جهل به موارد آزمايش هنگام بىنيازى و قدرت است و از اين رو، خداوندِ پاك و بزرگ فرموده است: «آيا گمان مىكنند كه مال و فرزندانى كه به آنها مىبخشيم، (از آن روست كه) در نيكويى به ايشان، بىدرنگ و پُرشتابيم؟ (نه،) امّا نمى فهمند».
خداوند سبحان، بندگانِ خود را كه خودپسند و مستكبرند، به دوستانش كه در نظر آنان مستضعف و خوار و زبوناند، مىآزمايد. آنجا كه موسى بن عمران و برادرش هارونعليهما السلام، بر فرعون وارد شدند، درحالى كه هر دو لباس پشمين بر تن و عصاى چوبين در دست داشتند و با او شرط كردند كه اگر تسليم دين حق شود، پادشاهىاش برجا و عزّتش بادوام باشد؛ امّا او گفت: «از اين دو نفر تعجّب نمىكنيد كه با من شرط مىكنند كه سرورىام به جا بماند و پادشاهىام برقرار باشد، با آنكه آنان را با اين حال پريشان و زبون مىبينيد! پس چرا دستبندهاى طلا به دست آنها آويخته نيست؟»، به دليل آنكه فرعون، طلا و جمعآورى آن را مهم مىدانست و لباسِ پشمين و پوشيدن آن را پستى و حقارت مىپنداشت!
اگر خداوندِ سبحان مىخواست، هنگام بعثتِ پيامبرانش درهاىِ گنجهاىِ طلا و معادن زر ناب و باغهايى را كه از هر نوع درخت در آن كاشته شده، بر آنان مىگشود، و مرغهاىِ آسمان و جانورانِ زمين را همراه آنان مىساخت. و اگر چنين مىكرد، آزمايش از ميان مىرفت و پاداش، نادرست مىشد و اَخبار الهى (وعده وعيدها) بىفايده مىشد و براى پذيرندگان دعوت پيامبران، مُزد آزمايششدگان لازم نمىآمد؛ و گرويدگان به انبيا، شايسته ثواب نيكوكاران نبودند و نامها با معانى آنها تطبيق نمىكرد. امّا خداوند سبحان، پيامبرانش را در اراده و تصميمات خودشان توانا گردانيد، و در آنچه ديدهها از ظاهر آنان مىبينند، خوار نماياند، با قناعتى كه دلها و چشمها را از بىنيازى پُر مىدارد و فقر و ضعفِ ظاهرىاى كه چشمها و گوشها را بسيار بيازارد.
و اگر پيامبران داراى چنان نيرويى بودند كه كسى خيالِ مخالفت با آنان را نمىكرد و قدرت و عزّتى داشتند كه هرگز، ستمى نمىكشيدند و سلطنتى داشتند كه همه به سويشان گردن مىكشيدند و مردم به قصد ديدارشان بار سفر مىبستند، بر مردم آسانتر بود كه از قدرت آنان، عبرت پذيرند و راه گردنكشى در پيش نگيرند؛ ليكن در چنين حالى ايمانشان يا از بيم جان بود و يا اميد (به دست آوردن نان و چنان ايمان و كار نيكويى خالص نمىنمود)، بلكه نيمى از ترس و نيمى به رغبت بود. امّا خداوند سبحان، چنين خواسته است كه پيروى از پيامبرانِ او و تصديق كتابهاى او، و فروتنى در راه او، و تسليم در مقابل امر او، و گردن نهادن به طاعتِ او، امورى مخصوص به او باشد كه از غيرِ آنها چيزى با آن امورْ آميخته نشود؛ و هرچه آزمايش و امتحان بزرگتر باشد، ثواب و پاداش آن نيز بيشتر است.
نظرات شما عزیزان: