ذات اقدس الهی همیشه سفره خود را پهن کرده است و ما مهمان او هستیم و در این دو زمان و زمین ما را هم به ضیافت دعوت کرده است، هم در ماه مبارک رمضان فرمود شما جزء ضیوف الرحمان هستید برای این زمان، هم در سرزمین وحی فرمود جزء ضیوف الرحمان هستید، حاجیان و معتمران جزء مهمانان خدا هستند اما هر مهمانی، هر دید یک بازدید هم دارد فرمود من شما را به عنوان مهمان دعوت کرده ام؛ ولی شما اگر مرا دعوت کنید من می آیم من منتظر میزبانی شما هستم. این چنین نیست که خدا فقط مهمانی بدهد و مهمان نشود، فرمود اگر میزبانی مرا قبول کردید من مهمان شما می شوم «أَنَا عِندَ المُنکسِرَة قُلُوبهم»[1]کسانی که قلب شکسته دارند، من مهمان او هستم، این را به ما دستور داد فرمود نگویید مگر خدا مهمان ما می شود آری خدا مهمان می شود گرچه خدای سبحان ﴿مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ﴾[2] با همه ما هست ﴿فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾[3]به هر سَمت رو کنیم نشانه های خداست اما آن معیت خاصّه خدا با یک عده هست یا یک عده نیست، یک عده را نگاه می کند یک عده را نگاه نمی کند، حرف یک عده را گوش می دهد حرف یک عده را گوش نمی دهد، با یک عده حرف می زند با یک عده حرف نمی زند. ذات اقدس الهی در نظام تکوین ﴿بِکلِّ شَیءٍ بَصیرٌ﴾[4] است، ﴿بِکلِّ شَیءٍ عَلیمٌ﴾[5] است همه حرف ها را می شنود، همه اشخاص را می بیند، هم غیبت ها را می شنود هم دعاها را؛ اما درباره بعضی ها فرمود او «سمیع» است ما هم در ادبیات فارسی این تعبیر را داریم می گوییم فلان شخص گوش به حرف ما نمی دهد؛ یعنی ما را محترم نمی شمرد؛ اما فلان آقا گوش به حرف ما می دهد، نه یعنی از نظر فیزیکی حرف ما را می شنود؛ یعنی حرف ما را ترتیب اثر می دهد این ﴿سَمِیعُ الدُّعَاء﴾،[6]غیر از «ان الله بکل شیء سمیع» است، آن «إن الله بکل شیء سمیع»است سبّ و لعن را می شنود، غیبت و تهمت و دروغ را می شنود آن یک سمع تکوینی است اما اینکه فرمود: ﴿سَمِیعُ الدُّعَاء﴾؛ یعنی تو گوش به حرف ما می دهی؛ اگر پیشنهادی بدهیم، مطلبی عرض کنیم شما می شنوی، خدا ﴿سَمِیعُ الدُّعَاء﴾ است به این معناست او ﴿إِنَّهُ بِکلِّ شَیءٍ بَصیرٌ﴾ است همه چیز را می بیند فرمود همین که وارد کار می خواهید بشوید ﴿وَ ما تَکونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کنَّا عَلَیکمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ﴾؛[7] همین که می خواهید وارد عمل بشوید ما می بینیم اما فرمود ما یک عده را نگاه نمی کنیم ﴿لا یکلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ﴾[8]خدا یک عده را نگاه نمی کند، خدا با یک عده حرف نمی زند. اینکه ما نسبت به وجود مبارک ولی عصر عرض می کنیم: «وَ انظُر إلَینَا نَظرَةً رَحِیمَة»[9]همین است وگرنه حضرت به اذن خدا همه ما را می بیند.

بنابراین یک مهمانی متقابلی است فرمود من شما را مهمان کردم شما هم اگر من را دعوت کنید من می آیم: «أَنَا عِندَ المُنکسِرَة قُلُوبهم» اینکه گفت: «در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس»[10]از همین دعاها گرفته شده. ما در ایران بالأخره شعرای بزرگ داشتیم و داریم، دانشمندان فرهیخته در این سرزمین کم نبودند؛ اما شما وقتی شعرای قبل از اسلام را می بینید، مؤلفان قبل از اسلام را می بینید، مؤلفان بعد از اسلام را می بینید خیلی فرق است، اینها موادّ فکری شان را از همین آیات و روایات گرفتند «در کوی او شکسته دلی می خرند و بس». فرمود اگر دل شکسته داشتی، اگر اهل غرور نبودی، مرا دعوت کردی همان که دل شکسته باشد دعوتنامه من است، دیگر لازم نیست بگویی «یا الله». مرحوم ابن بابویه قمی (رضوان الله علیه)ـ همین صدوق معروف که مزار او در حضرت عبدالعظیم است ـ در کتاب شریف توحید نقل می کند که یکی از یاران وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) مریض شد حضرت به عیادت او رفت، آن بیمار از این پهلو به آن پهلو می غلتید می گفت آه، یکی از اصحاب که همراه حضرت بود به آن بیمار گفت چرا می گویی آه بگو «یا الله»، حضرت فرمود: «إِسمٌ مِن أَسمَاءِ الله».[11]این قلب شکسته وقتی می گوید آه؛ یعنی خدا! این چه کسی را می خواهد. این از لطایف روایات ماست، مرحوم صدوق می دانید یک آدم کوچکی نیست فرمود: «آه إِسمٌ مِن أَسمَاءِ الله»، دیگر لازم نیست بگوییم خدایا به مهمانی ما بیا! همین که دل شکست او خواهد آمد «در کوی او شکسته دلی می خرند و بس».

این بزرگواران که جزء مفاخر ما هستند، اینها می دانید با چه کسی کار دارند: اولاً با مهمانان الهی کار دارند، ثانیاً غالب اینها کسانی اند که میزبانان خدا هستند، چطور میزبان خدا هستند؟ درست است ذات اقدس الهی فرمود اغنیا بروند، درست است فرمود بر اغنیا واجب است؛ اما مهمانان اصلی حج و عمره و زیارت چه کسانی اند؟ خود قرآن سوره مبارکه «حج» و غیر «حج» بیان کرده است مهمانان اصلی طبقه محروم اند نه سرمایه دار، بر سرمایه دار واجب است مکه برود، یک؛ وقتی رفت ـ إن شاءالله ـ حجّ و عمره او مقبول است، دو؛ دعایش ـ إن شاءالله ـ مستجاب است، سه؛ اما مهمانان اصلی حج و عمره چه کسانی اند؟ مهمانان اصلی حج و عمره ﴿لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلاً﴾[12]نیست آن تکلیف است مهمانان اصلی حج فرمود: ﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ﴾[13]فرمود تو ای ابراهیم! تو ای پیغمبر(علیهما آلاف التحیة و الثناء) اعلام عمومی دهید این پیاده ها می آیند «رجال»؛ یعنی پیاده، آنهایی که قبلاً شتر و اسب و استر و مانند آن بود آن ها که وضع مالی آنها خوب بود که شترها و اسب های فربه داشتند آن ها که وضع مالی شان خوب نبود شتر و اسب لاغر داشتند، فرمود این وانت سوارها، این موتورسوارها مهمان من هستند؛ آن روز اسب و استر لاغر مطرح بود ضامر؛ یعنی شتر لاغر، اسب لاغر، حمار لاغر، استر لاغر. فرمود: ﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً﴾؛ یعنی پیاده ها ﴿وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ﴾؛ یعنی روی همین شترهای لاغر، از درّه نشین ها نه کاخ نشین ها، مهمانان اصلی من اینها هستند، اینها هستند که مرا دعوت می کنند. اینکه مکه رفتید می بینید از پاکستان و بنگلادش و مانند آن با مینی بوس می آیند زیر پل ها می خوابند، فرمود مهمانان اصلی من اینها هستند همین ها بودند جنگ را اداره کردند. شما الآن در محلّه های فقیرنشین تهران یا غیر تهران می بینید، در ایام دفاع مقدس در این کوچه ها اصلاً جا نبود که انسان یک اعلامیه و عکس شهید را بچسباند از بس این عکس ها پُر بود در همین کوچه ها؛ ما هم در کنار سفره اینها نشسته ایم. فرمود تو ای ابراهیم در صدر، تو ای پیغمبر در ذیل (علیهما آلاف التحیة و الثناء) بدانید این جا کویی است که شکسته دلی می خرند؛ البته سرمایه دار محترم است بیاید و مقدم او هم خیر و مبارک، حجّ او هم مقبول، دعای او هم مستجاب؛ اما آن دعای اصلی، آن سفارش اصلی، آن پیام اصلی، آن رهبری اصلی برای پیاده هاست ﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً﴾ راجل؛ یعنی پیاده ﴿وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ﴾ فرمود اینها هستند.

حالا آن جا فرمود شما باید به آن زمان برسید ماه مبارک رمضان تا مهمان من بشوید، در آن سرزمین حج و عمره باید بروید تا مهمان من بشوید؛ ولی من زمان و زمین نمی شناسم، هر جا دل شکسته باشد من آن جا می روم چه کسی گفت خدا و جواب نشنید؟! «یا مَن لا یخَیبُ سَائِلُهُ»[14]هیچ ممکن نیست کسی بگوید خدا و جواب نشنود؛ منتها یک قلب شکسته می خواهد، اگر ـ إن شاءالله الرحمن ـ ما آن غرورها را بگذاریم کنار با دهن پاک بگوییم خدا! یقیناً جواب می شنویم این خداست و این عزیزان و بزرگواران ما در بعثه مقام معظّم رهبری در ایام حج و عمره این کار را می کنند؛ منتها الآن طبق بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) این حج و عمره، این حرمین در اسارت آل سعود است. مصر امروز به روز سیاه نشسته است وگرنه مصر جزء کشورهای قَدَر بود. قبل از انقلاب وقتی جشن 2500 ساله ایران را می خواستند برگزار کنند، هیئتی که از مصر به ایران آمد گفت ما کشوری که جشن شش هزار ساله را پشت سر گذاشت به شما که دارید جشن 2500 ساله می گیرید تبریک می گوییم، اینها چنین قَدَری بودند و درست هم می گفتند، مصر کجا ایران کجا! امروز به روز سیاه مبتلا شدند و نتوانستند از ایران الگو بگیرند. وجود مبارک حضرت امیر وقتی نامه برای مالک اشتر می نویسد، می نویسد که رفتی مصر مواظب باش آن جا یک سرزمین وسیعی است و بدان که این دین، اسیر بود؛ این عزیزان ما، دانشجویان و دانش آموزان ما که عنایت کردند توجه داشته باشند انقلاب اسلامی برای آزادی ما بود به معنای واقعی و آزاد کردن قرآن و عترت بود. نامه علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) که به مالک اشتر مرقوم فرمود این بود که مالک بدان: «إِنَّ هذا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»؛[15]یعنی سقیفه، دین را اسارت کرده این غدیر است که دین را آزاد می کند نماز بود، روزه بود، حج بود، عمره بود اما اسیر بود حجّ اسیر بود، حجّ بی برائت اسیر است، حجّ بدون شکوفایی دین اسیر است. این بیان رسمی حضرت امیر، اینکه دیگر نمی دانم سند ندارد و فلان کس نقل کرده است و بیهقی نقل کرده است و اینها که نیست. فرمود اوّلی و دومی و سومی؛ یعنی سقیفه، دین را اسیر کرده، یک نمازِ اسیر بود، یک حجِّ اسیر بود من آمدم دین را آزاد کردم،«إِنَّ هذا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»؛ لذا به نماینده رسمی در مکه فرمود ـ این در نامه های نورانی حضرت در نهج البلاغه هست ـ فرمود: «فأَقِمِ لِلنَّاسِ الحَجَّ»[16]حج را اقامه کن تاکنون فرصتی نشد که دیگران حج را اقامه کنند ما در زیارت ائمه(علیهم السلام) می گوییم: «أَشهَدُ أَنَّک قَد أَقَمتَ الصَّلاة»[17] نماز را اقامه کردی اما درباره هیچ کدام از اینها نمی گوییم حج را اقامه کردی چون حکومتی نداشتند؛ چند صباحی که حکومت در اختیار حضرت علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) بود، فرمود حج را باید اقامه کرد، چون حج ستون دین است. مستحضرید که در هیچ جای قرآن نیست که شما نماز بخوانید، برای اینکه نماز ستون دین است، ستون را که نمی خوانند ﴿فَأَقیمُوا الصَّلاةَ﴾[18]﴿یقیمُونَ الصَّلاةَ﴾[19]همه اقامه است، کتاب حکیم باید حکیمانه حرف بزند، مگر می شود دینی کتاب آن حکیمانه باشد ﴿وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ﴾[20]باشد بگوید نماز ستون دین است بعد بگوید نماز بخوان، اینکه حکیمانه حرف زدن نیست. اگر نماز ستون دین است باید بگوید نماز را اقامه کن چه اینکه گفته، آن جا هم که دارد ﴿یصَلِّی﴾،[21] آنها هم یعنی﴿یقیمُونَ الصَّلاةَ﴾، نماز را انسان اقامه می کند؛ برای اینکه ستون دین است. اینکه ما می بینیم این صلات برای ما ﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ﴾[22]نیست برای اینکه داریم نماز می خوانیم نه نماز را اقامه کنیم. حج را باید اقامه کرد «أَقِمِ الحَجَّ لِلنَّاس» ناس هم همان است که ﴿یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمیقٍ﴾ آن دعوت اصلی این است، حج به دوش اینهاست نماز هم به دوش اینهاست جنگ و جبهه هم به دوش اینهاست، اینها جزء ربّانیون هستند، رِبّیون هستند. اینکه در سوره «آل عمران» فرمود: ﴿وَ کأَینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ﴾[23]﴿رِبِّیونَ کثیرٌ﴾ که با انبیا بودند جنگ کردند شهید شدند افراد مُترف و مسرف بودند، یا همین طبقه محروم بودند، اینها ربّیون اند آن که دائماً به یاد خداست، یک؛ دائماً به یاد خلق خداست، دو؛ «شَدِیدُ الرَّبطِ بِالرَّب» است، سه؛ «شَدِیدُ الرَّبطِ بِالنَّاسِ» است، چهار؛ این می شود «رِبّی»، عالم ربّانی، ربّانی؛ یعنی همین! آن که ارتباط او به ربّ خیلی قوی است ارتباط او به بندگان خدا هم خیلی قوی است این می شود ربّانی. فرمود این ربّیون با انبیا همکاری کردند و شربت شهادت نوشیدند ﴿وَ کأَینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ﴾ این «رِبّی»، همان ربّانی است، این راه باز است، این راه برای همه ما باز است، یک مقدار فکر می خواهد که آدم می تواند محصول زندگی او را به همراه ببرد، همه کارها و تمام تلاش و کوشش خود را می توانیم به همراه ببریم آن آثارش برای بعدی می ماند؛ ولی ما می توانیم محصول کارمان را ببریم.

پی نوشت ها

[1] منية المريد، ص123.

[2] سوره حديد، آيه4.

[3] سوره بقره، آيه115.

[4] سوره ملک، آيه19.

[5] سوره بقره، آيات29 و 231 و 282 . . .

[6] سوره آل عمران، آيه38.

[7] سوره يونس، آيه61.

[8] سوره آل عمران، آيه77.

[9] المزار الکبير، ص584.

[10] ديوان حافظ غزل39؛ «در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس ٭٭٭ بازار خودفروشی از آن سوی ديگر است».

[11] التوحيد(للصدوق)، ص219.

[12] سوره آل عمران، آيه97.

[13] سوره حج، آيه27.

[14] من لا يحضره الفقيه، ج2، ص535.

[15] نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه53.

[16] نهج البلاغه(للصبحی صالح)، نامه67

[17] الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج4، 574.

[18] سوره نساء، آيه103؛ سوره حج، آيه78؛ سوره مجادله، آيه13.

[19] سوره بقره، آيه3؛ سوره مائده، آيه55؛ سوره أنفال، آيه 3.

[20] سوره يس، آيه2.

[21] سوره آل عمران، آيه39؛ سوره أحزاب، آيه43؛ سوره إنشقاق، آيه12.

[22] سوره عنکبوت، آيه45.

[23] سوره آل عمران، آيه146