دخترِ امامم، خواهرِ امامم، عمۀ امامم
با گل اومدن مردم قم به احترامم
کجایی ای ماه شب های تارم
تو بی خبر نیستی از حال زارم
یه نامه از تو روی سینم دارم
آه از فراغ و دوری و درده جدایی
ای آسمونِ من شده وقته رهایی
من دارم از دنیا میرم پس تو کجایی
آه ، ای رضا جان …
با چشمای گریون، دلتنگه مدینم، با دل شکسته
من این همه راه اومدم تو رو ببینم
به یاد تو بودم هر لحظه هر جا
برادرامو کشتن موندم تنها
با این که خیلی سختی دیدم اما
نه، تو جسارت دیده ای من جسارت
نه، تو به غارت رفته ای من به غارت
نه، تو اسارت رفته ای نه من اسارت
آه ، ای رضا جان …
دخترِ امام بود، خواهرِ امام بود ، عمۀ امام بود
زینب تویه ازدحام کوچه های شام بود
نه من تو گودال دیدم جسم بی سر
نه خنجری رو دیدم روی حنجر
نه دیدم از تو غارت شد انگشتر
از طعنه و زخم زبان ای وای زینب
از خولی و شمر و سنان ای وای زینب
از مجلس نامحرمان ای وای زینب
از محاسن، هیچ نامردی سرت را بر نداشت
هیچ دستی روسریه خواهرت را بر نداشت
نظرات شما عزیزان: