آراء متخصّصانِ این مبحث (یعنى لغویان و فقها) و سنجشِ آن با معناىِ مجمل مراد از روایات با استفاده از قراین تاریخى و عقلى.
۲. ۲. ۲. مفهومِ لغوىِ غنا
به طور کلّى، کلامِ لغویان در بیانِ معناى غنا در چند محور اساسى خلاصه مىگردد:
الف. صوت شادىآفرین: ابن منظور، غنا را به صداى شادىآفرین معنا نمودهاست.(۶)
ب. صوت طَرَب آور: بسیارى، معناى غنا را مقیّد به قیدِ «طرب» دانستهاند:
– فیروز آبادى در معناى غنا چنین مىگوید:
الغِناء ککِساء من الصوت ما طرب به؛(۷) غنا همچون کِساء[در اعراب]، صوتى است که حالتِ «طرب» به وسیلهىِ آن ایجاد مىشود.
– دهخدا نیز در معناى غنا چنین مىنویسد: آوزا خوش که طرب انگیزد.(۸)
ج. کشش و بلندى صوت: شیخ انصارى از برخى از لغویان نقل مىکند:
الغناء هو مدّالصّوت؛(۹) غنا، کشیدنِ صوت است.
– ابن اثیر نیز همین معنا را از غنا مىپسندد و مىگوید:
کل من رفع صوته و والاه فصوته عندالعرب غناء؛(۱۰) هر کس که صدایش را بلند کرده و آن را بِکِشَد [و ادامه دهد] نزد عرب غنا است.
مقصود ابناثیر از این سخن، آن است که صداى حاصل را غنا مىنامند؛ نه خواننده را.
– ابن منظور نیز در بخش دیگرى از توضیح غنا مىنویسد:
هر که صوتش را بلند مىکند، عرب به آن [صوت] غنا گوید.(۱۱)
د. صوتِ مُرَجَّعْ (ترجیحدار): بسیارى از فقها و لغویان، قیدِ ترجیع را در معناى غنا ذکر نمودهاند:
– کتاب قاموس در معناى غنا، قیدِ «رجع» را که به معناى ترجیع و غلتاندن صداست، ذکر مىکند.(۱۲)
– فخرالدین طریحى نیز در قسمتى از تعریف غنا مىگوید:
الغناء ککساء الصوت المشتمل على الترجیع؛(۱۳) غنِاء همچون کَساء[در حرکت]، صوتِ در بردارندهىِ ترجیع است.
ه. سماع: برخى نیز «سماع» و «غنا» را به یک مفهوم گرفته و بدینگونه تعریف کردهاند:
والغناء بالکسر من السماع؛(۱۴) المسمعه: المغنیه.(۱۵)
همانگونه که گذشت، میان اهل لغت، بر سر مفهوم غنا، اختلافات فراوانى دیده مىشود. گروهى از آنها، یکى از معانى مذکور را برگزیده و در تعریفِ غنا، ذکر نموده و برخى دیگر، بیش از یک معنا را دربارهىِ غنا، یاد کردهاند:
– در کتاب «قاموس» براى معناى غنا آمده است:
الغناء من الصوت ماد و حسن و مرجّع؛(۱۶) غنا از جنس صوت است؛ صوتى کشیده، زیبا و برگردانده(مرجّع).
در این تعریف دو مورد «کشش» و «ترجیع» در مفهومِ غنا، یاد شده است.
– فخرالدین طریحى نیز دو قیدِ ترجیع و مطرب بودن را در مفهومِ غنا، بهکار مىبرد؛ اعمّ از آن که در شعر و قرآن و جز آن باشد:
الغناء ککساء الصوت المشتمل على الترجیع المطرب او ما یسمى بالعرف غناء و ان لم یطرب، سواء کان فی الشعر او قرآن او غیرهما.(۱۷)
غنا مانند کِساء (در وزن)، صدایى است مشتمل بر ترجیع طربآور یا چیزى است که در عرف غنا نامیده شود؛ اگر چه طربآور نباشد؛ خواه در شعر باشد یا قرآن یا غیر این دو.
از اقوالِ اهلِ لغت به نکاتى ارزنده، پى مىبریم:
الف. غنا در نظر اهلِ لغت، از جنسِ «صوت» شمرده مىشود؛ نه کلام. همهىِ لغویان در بیانِ جنسِ تعریفِ غنا، لفظِ صوت را به کار بردهاند و برخى نیز، بدان تصریح نمودهاند:
– صاحب مصباح المنیر، چنین مىگوید:
انّ الغناء الصوت؛(۱۸) غنا، صوت است.
– در کتاب مقاییس اللغه نیز این امر، به صراحت بیان شده است:
الغناء من الصوت؛(۱۹) غنا از [جنسِ] صوت است.
ب. تعاریفِ لغویان از غنا، اغلب، ناتمام و مبهم است. شاید ریشهىِ آن در این باشد که بدون شنیدنِ مستقیم یک صدا، نمىتوان چیستى و چگونگى آن را با الفاظ به درستى درک کرد.
همین امر، باعثِ ابهام و تشتّتِ معانىِ یاد شده براى «غنا» گشته است. مثلاً برخى، غنا را به «صوت» معنا نمودهاند؛ امّا واضح است که هر صوتى را غنا نگویند. برخى دیگر، کشیدن صوت یا نازک کردن آن را غنا مىدانند؛ اما هر کشش صدایى را حتّى از نظر لغوى و در میان اعراب نیز، غنا ننامند. تعاریف دیگر نیز اغلب داراى چنین نقایصى است.
ج. با وجودِ اختلافِ آراى لغویان، مىتوان یک معناى مورد اتّفاق را از فحواى کلام آنان بهدست آورد و آن عبارت است از: «آوازِ خوشِ شادى آفرین».
ص۱۳۹۸ این معنا، در پارهاى از کتب لغت، همچون «اقرب الموارد»، «لسان العرب» و «منتهى الادب» و… مورد تصریح قرار گرفته و در برخى دیگر به آن اشاره شدهاست. براى مثال، کُتُب «قاموس المحیط»، «مجمع البحرین»، «صحاح» و «مستند الشیعه»، «مطرب بودن» را جزئى از معناى غنا قرار داده و بدین نحو، «شادى آفرین بودن» را که قسمتى از لوازم تحقّقِ معناى مطرب است، براى غنا یاد مىکنند.
بنابراین با یقین مىتوان گفت:
نظرات شما عزیزان: