ما الآن با سه خدا رو به رو هستیم‌: خدای عرفا، خدای فلاسفه و خدای متکلمین! ما به سمت کدام خدا برویم ک

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ما الآن با سه خدا رو به رو هستیم‌: خدای عرفا، خدای فلاسفه و خدای متکلمین! ما به سمت کدام خدا برویم ک

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ما الآن با سه خدا رو به رو هستیم‌: خدای عرفا، خدای فلاسفه و خدای متکلمین! ما به سمت کدام خدا برویم ک

 ساده ترین راه اثبات وجود خدا چیست؟

ما الآن با سه خدا رو به رو هستیم‌: خدای عرفا، خدای فلاسفه و خدای متکلمین! ما به سمت کدام خدا برویم کدام یک از این سه خدا، خدای اهل بیت علیهم السلام است؟ نظر شما چیست؟

 شبهات (ایکس – شبهه): به سمت خدای واحد و احد بروید، نه به سمت خدای این و آن! خدای اهل بیت علیهم السلام نیز همان خالق یکتای بنده، شما، دیگران و عالم هستی می‌باشد – تفاوت در چگونگی شناخت‌هاست، نه خدایان متعدد.

خطای نخست اینجاست که گمان شود، سه یا ده "مشیّ شناختی"، یعنی سه یا ده خدا؟! و خطای دوم اینجاست که به جای شناخت خداوند سبحان، به دنبال خدای دیگران بروند، مثل خدای فلاسفه، عرفا و یا اهل بیت علیهم السلام! این خداشناسی نیست، بلکه تقلید است و تقلید در اصول دین جایز نیست، حتی تقلید از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله.

●- خداوند سبحان، برای هر  شناختی به انسان ابزار لازم را داده است، برای شناخت معقولات، عقل داده است و برای "فهم، ایمان، محبت، عشق، دوستی، دشمنی و ..." به انسان "قلب" داده است و برای شناخت محسوسات به انسان حسّ داده است، و البته تمامی نتیجه‌گیری از محسوسات، به عقل ارجاع داده می‌شود. مثل این که به ظرف آبی دست بزنید و داغی آن را حس کنید و نتیجه عقلی بگیرید که این داغی "معلول" است و حتماً حرارتی سبب و "علت" این داغی شده است.

●- حال فرض کنید که چند نفر هستید و یک جنگل انبوه، یا فقط یک درخت به بار نشسته را می‌بینید. یکی فقط از جنبۀ زیبایی شناختی به آن نگاه می‌کند – دیگری نگاه اقتصادی دارد – دیگری با نگاه علمی در نقش این جنگل یا تک درخت در طبیعت، محیط زیست، محصول و فوایدش تأمل و مطالعه می‌کند- دیگری فقط به فکر تفریح است و ...، حال آیا هر کدام با جنگل یا تک درخت جداگانه‌ای مواجه شده‌اند، یا همه با یک چیز مواجه‌اند، اما از زوایای گوناگون نگاه می‌کنند؟!

●- به تشکیل خانواده و رابطۀ اعضای آن توجه کنید. می‌توانیم از زوایای متفاوتی نگاه، بررسی و تعریف کنیم. از زاویه عشق و محبت بین اعضای خانواده  - از زاویۀ اخلاقی و تجلی صبر و ایثار هر یک از اعضا – از زاویۀ نقش خانواده در تشکیل جامعۀ سالم – از زاویۀ حقوق – از زاویۀ اقتصاد و معیشت فردی و اجتماعی – از زاویه نقش خانواده در ثبات ساختاری یک حکومت و ... .

آیا چون زاویۀ نگاه و مطالعه متفاوت می‌باشد، یعنی با چند خانواده طرف هستیم؟!

شناخت:

نه تنها شناخت خداوند سبحان، بلکه ابتدا به شناخت هیچ موجود دیگری [حتی شناخت خودمان، یا یک شاخه گل] کار ما نیست، بلکه ابتدا با اوست که خود را بشناساند و سپس ما به میران تجلی او از یک سو و توجه خود از سویی دیگر، آن را می‌شناسیم.

به عنوان مثال: یک شاخه گل، خود را می‌شناساند که من گیاه هستم – از زمین می‌رویم – شکل دارم – رنگ دارم – بو دارم – ترکیبات شیمایی دارم – خواص دارویی دارم  - در سلامت محیط نقش دارم – نقش اقتصادی دارم – پروانه از شهد من نوعی بهره می‌برد و زنبور نوعی دیگر و ...؛ سپس هر کسی با توجه به مطلوب خود، به آن توجه نموده و آن را می‌شناسد.

این گل، برای گلکار، وسیلۀ امرار معاش است – برای هنرمند نقاش یا دکوراتور، ابزار زیباسازی می‌باشد ... – اما وقتی شما همان شاخه را به عنوان تشکر یا اظهار محبت به کسی می‌دهید، تعریف، نقش و اثر دیگری دارد.

دو کتاب شناخت خداوند متعال

خداوند سبحان خودش را در دو کتاب "خلقت و وحی"، معرفی نموده است و مکرر فرموده که هر دو را با دقت، تأمل، تفکر و تعقل بخوانید، تا شناخت بهتر و بیشتری نسبت به من پیدا کنید.

"کتاب"، چه کتاب خلقت باشد و یا کتاب وحی، "علم" است، و شناخت کار "عقل" است، اما عقل به نور علم می‌بیند. انسان دارای دو چشم بینا نیز در تاریکی چیزی نمی‌بیند، باید نور باشد، و "علم" نور عقل است.

چه در کتاب خلقت و چه در کتاب وحی، هم دلایل و تذکرات عقلی [که اصطلاحاً به آن فلسفی گفته می‌شود] وجود دارد و هم نمودهایی برای شهود قلب [که اصطلاحاً به آن عرفانی گفته می‌شود]، و انسان موحد، مؤمن، عالم، حکیم و بصیر، در انتها به "وحدت عقل و قلب" می‌رسد. یعنی قلبش همان را می‌بیند و به آن ایمان و یقین می‌یابد که عقلش شناخته و تصدیق می‌کند.

فلسفه:

«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ» (الطّور، 35 و 36)

ترجمه: آيا اينان از هيچ آفريده شده‌اند يا خود خويشتن را آفريده‌اند؟! * آيا آنها آسمانها و زمين را آفريده‌اند؟! بلكه آنها جوياى يقين نيستند [نمی‌خواهند به یقین برسد]!

این یک پرسش عقلی (فلسفی) است که پاسخ درستش، به یقین قلبی می‌انجامد؛ اما متذکر می‌شود که صرف شناخت درست کافی نیست، ایمان و یقین کار قلب است. ابلیس لعین نیز خدا را می‌شناخت و خوب هم می‌شناخت، در مقوله برپایی قیامت نیز شک نداشت!

حکمت:

«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الجاثیه، 13)

ترجمه: او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخّر (رام) شما ساخته؛ در اين نشانه‌هاى (مهمّى) است براى كسانى كه انديشه مى‌كنند!

اگر "حکمت" را "دانستن چرایی‌ها" تعریف کنیم، می‌فرماید: هر چه هست، نشانه (آیت) است تا  شما بشناسید و راه یابید؛ و البته فقط اهل تفکر می‌توانند "نشانه‌شناسی" کنند و از نشانه به هدف برسند.

"فکر" یعنی کار ذهن، روی داده‌ها و معلومات، برای پی‌بردن و معلوم کردن مجهولات. کتاب خلقت و کتاب وحی، معلومات هستند، برای شناخت آفریدگار عالَمِ هستی.

شهود (عرفان):

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران، 191)

ترجمه: همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده‌اند، ياد مى‌كنند؛ و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‌انديشند؛ (و مى‌گويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريده اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!

عارف و اهل شهود نیز "تفکر" را کنار نگذاشته و "عقل"شان را تعطیل نمی‌کنند، بلکه تلاش دارند تا با تفکر و تعقل، به یقین و شهود قلبی برسند، "علم الیقین" برایشان "عین الیقین" شود، آنها با همه چیز، خدا را می‌بینند.

محبت:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 31)

ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزندۀ مهربان است».

اینجا دیگر نه بحث از فلسفه است و نه عرفان، بلکه سخن از "محبت" است. می‌فرماید: اولاً که عاشق مایل به لقای محبوب، و مُحبّ مایل به وصال محبوب است، پس اگر مرا دوست دارید و مایل به لقای من هستید، رسولی فرستادم، از او تبعیت کنید تا به وصال برسید – ثانیاً محبت باید دو طرفه باشد. آغاز با من بود که شما را خلق کرده و ربوبیت می‌کنم، رزق داده و هدایت تکوینی و تشریعی می‌نمایم؛ اما تداوم و تشدید این محبت، به این است که تو نیز بی‌معرفت و ناشکر و غافل نباشی و مرا دوست داشته باشی – ثالثاً، محبّ و محبوب، فاصله را کم می‌کنند، پس چون شما مخلوق و مربوب، و من خالق و ربّ هستم، گناهانتان را می‌بخشم، تا موانع لقاء و وصال برطرف گردد.  

●●●- پس خدا یکیست، و ما برای شناخت او هم عقل داریم، و هم کتاب خلقت داریم و هم کتاب وحی؛ و از هر زاویه‌ای که بنگریم و تفکر کنیم، عقل و قلب‌مان به یک خدا می‌رسد.

نتیجه:

پس، کسی که می‌خواهد خدا را بشناسد، باید به وادی "عقل" قدم بگذارد – کسی که می‌خواهد بصیر شود، باید "حکمت" بیاموزد – کسی که می‌خواهد خداوند منّان را عبادت و بندگی کند، به عرصۀ "عرفان" قدم می‌گذارد – و کسی که می‌خواهد به وصال محبوب برسد، به صحنه "محبت" وارد شده و او را دوست می‌دارد. و برای موحد و مؤمن به او، در هیچ حالی تفکیکی وجود ندارد. انسان عاقل، خود را تجزیه نمی‌کند.

مشارکت و هم‌افزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.

پرسش:

ما الآن با سه خدا رو به رو هستیم‌: خدای عرفا، خدای فلاسفه و خدای متکلمین! ما به سمت کدام خدا برویم، کدام یک از این سه خدا، خدای اهل بیت علیهم السلام است؟


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: شبهات
برچسب‌ها: شبهات

تاريخ : دو شنبه 25 / 2 / 1400 | 21:24 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.