تفسیر سوره بقره آیات 51تا 100
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6682
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 7097
بازدید ماه : 112463
بازدید کل : 11169314
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 10 / 1399

«51»وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ

و(به خاطر بیاورید)هنگامی که با موسی چهل شب وعده گذاردیم وشما پس از (آمدن) او(به میقات،)گوساله را(معبود خود)گرفتید،در حالی که ستمکار بودید.

نکته ها:

* نام حضرت موسی علیه السلام در سی و چهار سوره قرآن و 136 مرتبه آمده است. ماجرای میعاد حضرت موسی،در سوره های اعراف و طه نیز آمده است. [1]محلّ وعده،کوه طور و مدّت آن ابتدا سی شب معیّن شده بود و در وعده گاه،ده شب دیگر به آن اضافه شد که این مدّت برای دریافت کتاب تورات بود،ولی بنی اسرائیل علیرغم اینکه رهبری همچون هارون، برادر حضرت موسی را در میان خود داشتند،همه ی نعمت ها و الطاف الهی را فراموش کرده و به سراغ گوساله پرستی رفتند.گوساله ای از طلا که بدست مجسمه سازی هنرمند به نام سامری،در غیاب موسی ساخته شده بود.

* از آیات قرآن استفاده می شود که در این وعده،سه مسئله مورد نظر بوده است:گرفتن تورات،اثبات مقام خلافت برای هارون،آزمایش بنی اسرائیل.

* در سقوط جامعه ی بنی اسرائیل به دامن شرک،چند عامل نقش داشت:

الف:حضور نداشتن رهبری چون حضرت موسی.

ب:حضور منحرفین هنرمندی مانند سامری.

ج:استفاده از طلا و زیور آلاتی که جاذبه داشت.

د:بوق های پر سر وصدای تبلیغاتی.زیرا گوساله سامری صدا می کرد.

ه:مردم ساده و زود باور و نبود ایمان عمیق.

و:زمینه ی مساعد و سابقه ی گاو پرستی.

پیام ها:

1-کناره گیری رهبران الهی از جامعه برای مدّت محدود به منظور عبادت خدا، کاری شایسته و نیکو است. [2]«واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَهً»

2-عبادت در چهل شب وبه دور از مردم،دارای آثار خاصّی است. «أَرْبَعِینَ لَیْلَهً»

3-عدد چهل،در دریافت وحی و الهامات روحانی نقش دارد. «أَرْبَعِینَ لَیْلَهً»

4-شرک،ظلم به انسانیّت است.زیرا که انسان دست خود را از دست خداوند برمی دارد و در دست نااهلان می گذارد. «وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ»

«52»ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

آنگاه پس از آن(انحراف)از شما درگذشتیم تا شاید شکر(این نعمت را) به جای آرید.

نکته ها:

* توبه از شرک،ایمان آوردن و اظهار شهادتین است.زیرا بعثت انبیا،برای نجات انسان از شرک و کفر است. بنابراین آیه ی «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»[3]که می فرماید: خداوند شرک را نمی بخشد.مربوط به کسانی است که در حال شرک از دنیا بروند و به توحید و یگانه پرستی باز نگردند.

پیام ها:

1-حتّی برای شرک وگوساله پرستی نیز راه توبه وبازگشت وجود دارد. «ثُمَّ عَفَوْنا»

2-عفو الهی،خود زمینه ای برای شکرگزاری است. «عَفَوْنا... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»

«53»وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

و(نیز بخاطر آورید)هنگامی که به موسی کتاب(تورات)و فرقان دادیم،تا شاید شما هدایت شوید.

نکته ها:

* فرقان،وسیله ای است که حقّ را از باطل جدا می سازد.و چون در کتاب آسمانی حقّ از باطل جدا می شود،به آن فرقان گفته می شود.شاید هم مراد از فرقان،با توجّه به اینکه در کنار کتاب آمده است،همان معجزات نُه گانه یا حقایق دیگری باشد که غیر از تورات به حضرت موسی عطا شده است.

پیام ها:

1-کتب آسمانی،بیانگر حقّ و مایه ی جداسازی حق از باطل هستند. «الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ»

2-حجّت از طرف خداوند تمام است،ولی مردم به خاطر هوسها،گاهی حقّ را نمی پذیرند. «لَعَلَّکُمْ»

«54»وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ

و(بخاطر بیاورید)زمانی که موسی به قوم خود گفت:ای قوم من! شما با(به پرستش)گرفتن گوساله،به خود ستم کردید.پس به سوی خالق خود توبه کرده و باز گردید و یکدیگر را به قتل برسانید،این کار برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است،پس خداوند توبه ی شما را پذیرفت،زیرا او توبه پذیر مهربان است.

نکته ها:

* مراد از فرمان«قتل نفس»در جمله: «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» خودکشی نیست،بلکه یکدیگر را کشتن است.نظیر آیه ی شریفه: «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» [4]همدیگر را طعنه نزنید.و یا نظیر آیه ی «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ» [5]،یعنی همدیگر را سلام دهید.

* پذیرفتن این نحو توبه ی سخت،برای یهودیان فضلیت است.زیرا خداوند در انتقاد از مسلمانان منافق می فرماید: «وَ لَوْ أَنّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاّ قَلِیلٌ مِنْهُمْ» [6]اگر بر آنان فرمان کشتن همدیگر را واجب می نمودیم و یا فرمان خروج از سرزمین خودشان را صادر می کردیم،آنرا جز افراد اندکی انجام نمی دادند.

پیام ها:

1-مردم را با محبّت برای پذیرش حدود الهی آماده کنید. «یا قَوْمِ... فَاقْتُلُوا»

2-شرک،ظلم به خویشتن است. «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»

3-هر چه برهان و معجزه و دلیل بیشتر عرضه شود،تکلیف سنگین تر و تخلّف از آن خطرناک تر خواهد بود.گوساله پرستی،بعد از دیدن آن همه معجزه، توبه ای جز اعدام ندارد. «فَتُوبُوا... فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»

4-حکم مرتدّ،مرگ است. «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»

5-مرگ در رحمت الهی،بهتر از زندگی در لعنت الهی است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»

6-اجرای حدود الهی،گرچه به قیمت قتل انسان باشد،به نفع اوست. «فَاقْتُلُوا...ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»

7-اساس دستورات الهی،خیر رسانی به انسان است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»

8-برای جریمه های سنگین،باید برکات زیادی گفته شود تا مردم آماده پرداخت آن شوند. «فَاقْتُلُوا... ذلِکُمْ خَیْرٌ، فَتابَ عَلَیْکُمْ، إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ»

«55»وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ

و(نیز بخاطر آورید)هنگامی که گفتید:ای موسی! هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه خدا را آشکارا(به چشم خود)ببینیم،پس صاعقه (جان)شما را گرفت،در حالی که تماشا می کردید.

نکته ها:

* پیروان حضرت موسی دو گروه شدند:

الف:گروهی برگزیده که همراه موسی علیه السلام برای مناجات و شنیدن کلام خداوند به کوه طور آمدند،ولی وقتی گفتگوی خدا و موسی را شنیدند،گفتند:از کجا بدانیم که این صدا از خداست،باید خدا را با چشم ببینیم تا بپذیریم.

ب:گروهی که با هارون ماندند و در غیاب حضرت موسی،گوساله پرست شدند.آیه 154 سوره اعراف در مورد کسانی که دیدن خدا را طلب کردند،می فرماید: «أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ» آنها را زمین لرزه گرفت.شاید صاعقه ای که در این آیه مطرح است،همراه با زمین لرزه بوده و آنها با این صاعقه از دنیا رفتند.چون آیه بعد می فرماید:شما را بعد از مرگ دوباره برانگیختیم.

* این آیه پیامبر اسلام را تسلّی و دلداری می دهد که از درخواست های بیهوده مردم نگران مباش.زیرا مردم از موسی درخواست های خطرناکتر داشتند.

پیام ها:

1-از عاقبت لجاجت،جسارت،بی ادبی و توقّعات نابجای گذشتگان،عبرت بگیرید. «لَنْ نُؤْمِنَ... فَأَخَذَتْکُمُ»

2-برای گروهی منطق و استدلال و موعظه کافی است،ولی برای گروهی قهر و غلبه لازم است. «فَأَخَذَتْکُمُ»

3-اگر خداوند نیست تا او را ببینید،امّا آثار او که دیدنی است.چرا با دیدن آنها ایمان نمی آورید. «فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»

«56»ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

سپس شما را پس از مرگتان(حیات بخشیدیم و)برانگیختیم،شاید شکر او را بجا آورید.

نکته ها:

* زنده کردن مجددِ کسانی که در اثر صاعقه از بین رفتند،به دنبال پریشانی و نگرانی و دعای حضرت موسی علیه السلام بود که در آیه 155 سوره ی اعراف انشاء اللّه بحث آن خواهد آمد.

پیام ها:

1-رجعت و معاد،امر محالی نیست.بعضی از مردگان در همین دنیا زنده شده اند. «بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ»

2-رمز بروز برخی تلخی ها و سپس نجات از آنها،پیدا شدن روحیّه ی شکرگزاری است. «بَعَثْناکُمْ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»

«57»وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

و ابر را بر شما سایبان ساختیم و«منّ»و«سَلوی»بر شما نازل کردیم(و گفتیم:)از نعمت های پاکیزه ای که به شما روزی دادیم بخورید،(ولی شما با بهانه جویی های خود،کفران نعمت کردید.بدانید که)آنها به ما ستم نکردند،بلکه به خودشان ستم کردند.

نکته ها:

* پس از نجات بنی اسرائیل از سلطه ی فرعون،به آنان دستور داده شد که وارد سرزمین فلسطین شوند.آنها به بهانه ی اینکه در آنجا افراد ستمگری هستند،سرپیچی کرده و به موسی گفتند:با خدایت به جنگ آنان برو،ما همین جا نشسته ایم.قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدّت چهل سال در بیابانِ«تیه»ماندگار شدند،ولی خداوند در آنجا نیز برای آنان ابرها را چون سایه بان قرار داد و دو نوع غذای طبیعی و گوارا به نام های مَنّ و سَلوی، در دسترس آنان گذاشت.

* مِنْ» ، به شیره ی مخصوص درختان که چون قطره بر روی آنها می نشیند،گفته می شود که همان صَمغ است وبرخی به معنی عسل وقارچ گرفته اند.«سلوی»به پرندگانی مخصوص که شبیه کبوترند می گویند.

پیام ها:

1-ابر و باد و باران،به فرمان خداوند هستند. «ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ»

2-رازق بودن خداوند،محدود به شرائط خاصّی نیست.در بیابان بی آب و علف هم،رزق طبیعی می فرستد. «وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی»

3-خداوند،رزق انسان را از حلال و پاکیزه مقدّر کرده است. «طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»

4-تخلّف از فرامین الهی،ظلم بر خویشتن است. «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

«58»وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ

و(به خاطر بیاورید)زمانی که گفتیم:وارد این قریه(بیت المقدّس)شوید و از(نعمت های فراوان)آن،هر چه می خواهید با گوارایی بخورید و از درِ (معبد بیت المقدّس)سجده کنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید:«حِطّه» (گناهان ما را بریز)،تا ما خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشی افزون خواهیم داد.

نکته ها:

* چنانکه در سوره ی مائده [7]آمده،مراد از«قریه»در این آیه،بیت المقدّس است.پس از چهل سال ماندن در بیابان تیه،بنی اسرائیل مأمور شد که وارد شهر بیت المقدّس شده و به معبد درآیند و موقع داخل شدن به مسجد،کلمه ی«حِطّه»را بگویند.«حطّه»به معنای ریزش گناهان و طلب عفو و اظهار توبه است.در تفسیر اطیب البیان آمده است که مراد از باب،دروازه ی شهر نیست،بلکه درب مسجد است که الآن هم به نام«باب الحطّه»معروف می باشد و مراد از «سُجَّداً» نیز سجده ی شکر،بعد از ورود به مسجد است.

پیام ها:

1-برای ورود به مکان های مقدّس،احترام مخصوص لازم است. «ادْخُلُوا... سُجَّداً»

2-بخشش،از اوست،امّا استغفار و طلب آمرزش،باید از سوی ما باشد. «قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ»

3-آداب دعا وشیوه توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. «ادْخُلُوا... سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ»

4-عمل به دستورات خداوند،زمینه ی آمرزش ماست. «ادْخُلُوا... قُولُوا... نَغْفِرْ لَکُمْ»

5-استغفار،برای گناهکار مایه ی آمرزش و برای نیکوکار اعتلای درجه است.

«نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ»

«59»فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ

امّا ستمگران(آن سخن را)به سخن دیگری غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود،تبدیل کردند (وبه جای حطّه،به عنوان مسخره گفتند:حنطه، یعنی گندم.) پس ما بر آن ستمکاران به سزای گناهی که مرتکب می شدند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم.

نکته ها:

* در آیات 161 و162 سوره اعراف،مشابه این آیه وآیه ی قبل تکرار شده وکلمه ی«رجز» به معنای عذاب،بیماری طاعون و حالت اضطراب بکار رفته است.

* خداوند،نزول رحمت است و به همین دلیل،بهترین غذا«منّ وسَلوی»برای بنی اسرائیل نازل شد،ولی به خاطر کج روی،عذاب نازل می شود.

پیام ها:

1-ظلم و گناه،زمینه ساز تغییر و تحریف قانون است. «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

2-تا وقتی که روش و شیوه کاری بیان نشده،انسان آزاد است تا با نظر خود عمل کند،ولی بعد از بیان روشها،عذری در تغییر آن نیست. «قِیلَ لَهُمْ»

3-جزای تحریف گران قوانین الهی،قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»

4-همه ی پاداش ها و کیفرها مربوط به آخرت نیست،بلکه بعضی از کیفرها در همین دنیا صورت می پذیرد. «فَأَنْزَلْنا... رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»

5-اگر کج روی برای انسان عادت شد،قهر الهی فرا می رسد. «کانُوا یَفْسُقُونَ»

«60»وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ

و(بخاطر بیاور)زمانی که موسی برای قوم خویش طلب آب کرد،به او گفتیم:عصای خود را به سنگ بزن،ناگاه دوازده چشمه ی آب از آن جوشید،(بطوری که)هر یک از افراد(طوائف دوازده گانه بنی اسرائیل) آبشخور خود را شناخت.(گفتیم:)از روزی الهی بخورید و بیاشامید و در زمین،تبهکارانه فساد نکنید!

نکته ها:

* در عدد دوازده،راز و رمزی نهفته است.زیرا عدد ماههای سال،عدد نقبای بنی اسرائیل و تعداد حواریون حضرت عیسی علیه السلام و عدد ائمه ی معصومین علیهم السلام،دوازده است.

* آیه،همراه با کلمه ی «مُفْسِدِینَ» ، «لا تَعْثَوْا» نیز آمده است.«عثوا»به معنی فساد شدید است و شاید در کنار هم قرار گرفتن این دو کلمه،می خواهد از توجّه و تعمّد و روحیّه ی فساد انگیزی نهی کند.چرا که لغزشِ غیر عمد و بدون قصد فتنه انگیزی،مورد عفو قرار می گیرد.

پیام ها:

1-انبیا،در فکر تأمین نیازهای مادّی مردم نیز هستند. «إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ»

2-همه چیز،حتّی آبِ خوردن را از خداوند بخواهیم. «اسْتَسْقی»

3-قوانین طبیعت،محکوم اراده ی خداوند است. «اضْرِبْ... فَانْفَجَرَتْ»

خداوند هم سبب ساز و هم سبب سوز است.با یک عصا واز دست یک نفر، یک بار آب را می خشکاند و یک بار آب را جاری می سازد.

4-دعای انبیا،مستجاب است. «اسْتَسْقی، فَانْفَجَرَتْ»

5-جاری شدن آب با زدن عصا به سنگ،یک معجزه است و پیدایش دوازده چشمه برای دوازده قبیله،معجزه ای دیگر. «اثْنَتا عَشْرَهَ»

6-توزیع منظّم و عادلانه و حساب شده،مایه ی امنیّت و صفا و مانع پیدا شدن اختلاف است. «قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»

7-بهره گیری از نعمت های الهی،نباید زمینه ساز فساد باشد. «کُلُوا... وَ لا تَعْثَوْا»

8-برای جلوگیری از فساد،از محبّت ها و لطف خداوند به انسان بگویید. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا... وَ لا تَعْثَوْا»

«61»وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ

و(نیز بخاطر آورید)زمانی که گفتید:ای موسی! ما هرگز یک نوع غذا را تحمّل نمی کنیم،پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه(به طور طبیعی از)زمین می رویاند،از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش،برای ما(نیز)برویاند.

موسی گفت:آیا(غذای)پست تر را بجای نعمت بهتر می خواهید؟(اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان خارج شده و)وارد شهر شوید،که هر چه خواستید برای شما فراهم است.پس(مُهر)ذلّت و درماندگی،بر آنها زده شد و(مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند.این بدان جهت بود که آنها به آیات الهی کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناحقّ می کشتند،و این به سبب آن بود که آنان گنهکار و سرکش و متجاوز بودند.

نکته ها:

* اسرائیل به جای شکرگزاری از نعمت های«من و السلوی»،به فکر زیاده خواهی و تنوّع طلبی افتاده و از غذاهای زمینی خواستند و برای نمونه،تعدادی از آنها مانند:سبزی،خیار، پیاز و سیر را نام بردند.حضرت موسی در برابر این درخواست ها،ضمن تأسّف از این که آنها نعمت های نیکو و بهتر را با نعمت های ساده عوض می کنند،به آنها گفت:اگر بنای کامیابی از اینها را دارید،باید به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگید،شما از یک طرف حال جهاد ندارید و از طرف دیگر تمام امتیازات شهرنشینی را می خواهید.سرانجام این قوم با چنین ویژگی ها و خصوصیّاتی،به ذلّت و خواری افتاده و گرفتار قهر و غضب الهی خواهند شد.

تنوّع طلبی و افزون خواهی،دامی برای اسیر شدن انسان هاست.استعمارگران نیز از همین خصیصه ی مردم،برای لباس،مسکن،مرکب و تجمّلات استفاده کرده و مردم را به اسارت خود می کشند.

پیام ها:

1-شکم پرستی،عامل هبوط وسقوط انسان هاست. «لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ... اِهْبِطُوا»

2-رفاه طلبی،زمینه ی ذلّت و خواری است. «لَنْ نَصْبِرَ... ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ...»

3-بی ادبی،نشانه ی روحیّه ی سرکشی و طغیانگری است.آنها می توانستند بجای «لَنْ نَصْبِرَ» هرگز صبر نمی کنیم،بگویند:یک نواختی غذا برای ما سنگین شده است.و یا بجای «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ» ،بگویند:«فادع لنا ربنا»

4-بنی اسرائیل،نژاد پر توقّع و افزون طلب هستند. «فَادْعُ لَنا، یُخْرِجْ لَنا»

5-بیان خواسته های جزیی،نشانه ی شدّت وابستگی و حقارت طبع است.«بقل، قثاء، فوم، عدس و بصل»

6-راضی بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن،تأمین کننده ی خیر و مصلحت واقعی انسان است. «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ...»

7-شهرنشینی و داشتن همه نوع امکانات،نشانه ی رشد و تکامل نیست،بلکه گاهی مایه ی سقوط و هبوط است. «اهْبِطُوا مِصْراً»

8-کارهای خطرناک،وابسته به افکار انحرافی وخطرناک است. «یَکْفُرُونَ، یَقْتُلُونَ»

9-تاریخ انبیا،با شهادت در راه خداوند گره خورده است. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ»

10-تعدّی و معصیت پی درپی،موجب کفر و کفر،عامل هر گونه جنایت است.

«یَکْفُرُونَ، عَصَوْا»

11-ذلّت و بدبختی،مربوط به نژاد نیست،بلکه مربوط به خصوصیّات و عقاید و اعمال انسان هاست. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ»

«62»إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

همانا کسانی که(به اسلام)ایمان آورده و کسانی که یهودی شدند و نصاری و صابئان،هرکس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد،پس برای آنها در نزد پروردگارشان،پاداش و اجر است و بر آنها ترسی نیست و آنها محزون نمی شوند.

نکته ها:

* تفسیر نمونه از جامع البیان،نقل شده است:سلمان فارسی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله گفت:

دوستان من که اهل ایمان و نماز بودند،ولی شما را ندیدند تا به شما ایمان بیاورند،وضع آنها در قیامت چگونه است؟یکی از حاضران جواب داد:اهل دوزخند.ولی این آیه نازل شد که هر کدام از پیروان ادیان که در عصر خود بر طبق وظایف و فرمان الهی عمل کرده اند، مأجورند.البتّه این آیه نمی تواند بهانه و دستاویزی برای ماندن در یهودیّت و مسیحیّت باشد.زیرا اوّلاً:قرآن،اهل کتاب را به اسلام دعوت نموده است و ثانیاً:تهدید کرده که اگر آگاهانه به سراغ دینی غیر از اسلام بروند،مورد قبول نیست.[8]

* مراد از «الَّذِینَ هادُوا» یهودیان هستند.این نامگذاری یا به سبب اظهار توبه ی آنان است که با تعبیر «إِنّا هُدْنا إِلَیْکَ» [9]آمده است و یا به جهت آنکه این قوم به یکی از فرزندان حضرت یعقوب که یهود نام داشت،منسوب بودند.

مراد از«نصاری»،مسیحیان هستند که در جواب حضرت عیسی که فرمود: «مَنْ أَنْصارِی» گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»[10].شاید هم این نامگذاری به جهت سکونت آنان در منطقه ناصریّه،زادگاه عیسی علیه السلام باشد.

* «صابئین»به کسانی گفته می شود که خود را پیروان حضرت یحیی می دانند و برای ستارگان،قدرت تدبیر قائلند.نام این گروه در سوره های بقره،مائده و حج،در کنار یهود، نصاری،مجوس و مشرکان آمده است[11]و از اینجا معلوم می شود که صابئان غیر از چهار دسته ی مذکورند.پیروان این آئین نیز همانند سایر اهل کتاب،به اسلام دعوت شده اند.اینها با توجّه به اعتقادات خاصّ خود،پیروان اندکی دارند و اهل تبلیغ از دین خودشان نیستند.

آنها بیشتر در کنار رودخانه ها و دریاها زندگی می کنند و گوشه گیر و منزوی هستند. این افراد، غسل های متعدّدی دارند که در تابستان و زمستان باید در رودخانه و آب جاری انجام دهند.

هم اکنون تعداد نزدیک به پنج هزار نفر از آنان در خوزستان در کنار رود کارون و شهرهای دیگر آن استان زندگی می کنند و قریب به هشت هزار نفر نیز در عراق در کنار دجله و شهرهای دیگر عراق سکونت دارند.

پیام ها:

1-تمام ادیان آسمانی،اصول مشترک دارند؛توحید،معاد و انجام اعمال صالح.

«آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً»

2-مهم ترین اصل اعتقادی بعد از توحید،معاد است. «آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»

3-صاحبان ادیان دیگر در صورت بی اطلاعی از اسلام،چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام،اگر به دین آسمانی خود ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند ودر بی اطلاعی خود مقصّر نباشند،اهل نجات هستند. «مَنْ آمَنَ بِاللّهِ... لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ...»

4-انسان،تنها در سایه ی ایمان به خداوند و امید به معاد و انجام عمل صالح، آرامش می یابد. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»

5-سعادت وکرامت،مربوط به ایمان وعمل صالح است،نه عنوانِ مسلم، یهودی، مسیحی، صابئی. «مَنْ آمَنَ بِاللّهِ... لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ...»

«63»وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

و(یاد کن)زمانی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم(و گفتیم:)آنچه را(از آیات و دستورات خداوند)به شما داده ایم،با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست،به خاطر داشته باشید(و به آن عمل کنید)تا پرهیزگار شوید.

نکته ها:

* ماجرای کنده شدن کوه طور از جای خود و قرار گرفتن در بالای سر یهود،در سوره های بقره، [12]نساء [13]و اعراف [14]نیز آمده است.همچنین شاید مراد از پیمان مطرح شده در این آیه،همان پیمانی باشد که در سوره های بقره[15]و مائده[16]آمده است.

پیام ها:

1-تعهّد گرفتن،یکی از عوامل و انگیزه های عمل است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»

2-خداوند،هم از طریق فرستادن پیامبر و هم با نشان دادن کارهای خارق العاده، حجّت را بر مردم تمام کرده است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»

3-تهدید،برای سرکوب کردن افراد مغرور و لجوج،یک وسیله ی تربیتی است.

«رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»

4-حفظ دستاوردهای انقلاب(نجات از سلطه ی فرعون وآزاد شدن از اسارت و...)،باید با قدرت و قوّت دنبال شود. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»

5-عمل به آیات و احکام الهی،باید همراه با جدّیّت،عشق و تصمیم باشد نه شوخی،نه عادت،نه شکّ و نه تشریفات. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ»

6-معارف دینی باید با تدریس وتبلیغ،در اذهان مردم زنده بماند. «اذْکُرُوا ما فِیهِ»

7-یاد آیات الهی وتدبّر در آنها،زمینه ساز تقواست. «اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

«64»ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ

سپس شما بعد از این جریان(که کوه طور را بالای سر خود دیدید،بازهم) روی گردان شدید و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود قطعاً از زیانکاران بودید.

پیام ها:

1-انسانِ غافل،مهم ترین تهدیدها را فراموش می کند. «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

2-نومید نشوید،زیرا که خداوند با متخلّفان نیز با فضل و رحمت برخورد می کند. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ»

3-نجات از خسارت،در سایه ی فضل و رحمت الهی است. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ»

«65»وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِینَ

قطعاً شما از(سرنوشت)کسانی از خودتان که در روز شنبه،نافرمانی کردند(و به جای تعطیل کردن کار در این روز،دنبال کار رفتند)آگاهید،ما(به خاطر این نافرمانی)به آنان گفتیم:به شکل بوزینه باشید در حالب که مطرود هستید.

نکته ها:

* یکی از احکام تورات،وجوب تعطیل کردن شنبه بود که حرص و آز،گروهی از بنی اسرائیل را به کار واداشت و با حیله ای که بعداً خواهیم گفت،روزهای شنبه،کار می کردند.لذا خداوند، افراد حیله گر را به صورت بوزینه در آورد تا درس عبرتی برای دیگران باشد.این ماجرا علاوه بر این آیه در سوره اعراف [17]نیز آمده است.و اصولاً مسخ چهره،یکی از عذاب های الهی و تحقّق قهر خداوندی است.گروهی از مسیحیان نیز بعد از نزول مائده آسمانی،کفر ورزیدند که به شکل بوزینه و خوک در آمدند. «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَ الْخَنازِیرَ» [18]

* کلمه ی«سبت»به معنای قطع و دست کشیدن از کار است.چنانکه در آیه ای دیگر، درباره ی نقش خواب فرموده است: «وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً» [19]و لذا شنبه،روز تعطیلی یهود،«یوم السبت»نامیده شده است.

* «خاسِئِینَ» از ماده«خسأ»به معنی«طرد نمودن»است.این واژه ابتدا برای طرد سگ بکار رفته،ولی سپس به طور عام استعمال شده است.در آیه بجای«قرده خاسئه»، «خاسِئِینَ» فرموده که صفت برای جمع مذکّر عاقل است،شاید این استعمال برای آن است که جسم آنان تبدیل به بوزینه شده،نه روح و عقل انسانی آنان.زیرا در این صورت،عذابِ بیشتری می کشند.هر چند که برخی،همانند مراغی در تفسیر خود،مراد از بوزینه شدن را یک تشبیه دانسته و گفته اند:این آیه نیز نظیر آیه ی «کَمَثَلِ الْحِمارِ» و یا «کَالْأَنْعامِ» است.

یعنی مسخ معنوی آنان منظور است،نه مسخ صوری و ظاهری.ولی در تفسیر اطیب البیان روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند:خداوند هفتصد امّت را در تاریخ به خاطر کفرشان،تغییر چهره داده و به سیزده نوع حیوان،تبدیل شده اند. [20]

* همان گونه که در روایات می خوانیم دامنه مسخ در قیامت با توجّه به خصوصیّات روحی افراد،گسترده تر خواهد بود.در قیامت مردم ده گونه محشور می شوند:

1.شایعه سازان، به صورت میمون.2.حرام خواران،به صورت خوک.3 .رباخواران، واژگونه.

4.قاضی ناحقّ،کور.5.خودخواهان مغرور،کر و لال.6.عالم بی عمل،در حال جویدن زبان خود.7.همسایه آزار،دست و پا بریده.8.خبرچین،آویخته به شاخه های آتش. 9.عیّاشان، بد بوتر از مردار.10.مستکبران،در پوششی از آتش.[21]

پیام ها:

1-از دانستنی های تاریخ،عبرت بگیرید. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ»

2-کسی که حکم خدا را نسخ کند،خود را مسخ کرده است.تغییر وتحریف چهره دین،تغییر چهره انسانیّت را بدنبال دارد. «اعْتَدَوْا... کُونُوا قِرَدَهً»

3-در جهان طبیعت،تبدیل موجودی به موجود دیگر ممکن است. «کُونُوا قِرَدَهً»

4-حیوانات،از رحمتِ خداوند دور نیستند،ولی حیوان شدن انسان،نشانه ی قهر و طرد الهی است. «کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِینَ»

«66»فَجَعَلْناها نَکالاً لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ

ما این عقوبت را عبرتی برای حاضران معاصر و نسل های بعدشان و پندی برای پرهیزکاران قرار دادیم.

نکته ها:

* «نکال»عذابی است که اثر آن باقی وظاهر باشد تا دیگران ببینند و عبرت بگیرند.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «لِما بَیْنَ یَدَیْها» ،مردم زمان نزول بلا هستند و مراد از «ما خَلْفَها» ،امّت های بعد از نزولند که شامل ما مسلمانان نیز می شود.

پیام ها:

1-شکست ها و پیروزی ها باید برای آیندگان درس باشد.«نکالا...لما خلفها»

2-عبرت گرفتن و پندپذیری،نیازمند داشتن روحیّه ی تقواست. «مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ»

«67»وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ

و(بخاطر بیاورید)هنگامی که موسی به قوم خود گفت:خداوند به شما فرمان می دهد(برای یافتن قاتل)ماده گاوی را ذبح کنید،گفتند:آیا ما را به تمسخر می گیری؟(موسی)گفت:به خدا پناه می برم از اینکه از جاهلان باشم.

نکته ها:

* این سوره را به جهت این داستان،سوره بقره نامیده اند.فرمان ذبح گاو،در تورات [22]به عنوان یک قانون قضایی مطرح شده است و خلاصه ی ماجرا از این قرار بوده که مقتولی در بین بنی اسرائیل پیدا شد که قاتل آن معلوم نبود.در میان قوم نزاع و درگیری شروع شد و هر قبیله،قتل را به طایفه و قبیله ای دیگر نسبت می داد و خود را تبرئه می کرد.

آنها برای داوری و حل مشکل،نزد حضرت موسی رفتند.موسی علیه السلام به آنها فرمود:خداوند دستور داده گاوی را ذبح کنید و قطعه ای از بدن آنرا به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرّفی کند.آنها با شنیدن این جواب به موسی علیه السلام گفتند:آیا ما را مسخره می کنی؟ موسی گفت:مسخره کردن کار جاهلان است و من به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم.

* در فرهنگ قرآن و روایات،جهل به معنای بی خردی است،نه نادانی.لذا کلمه ی«جهل» در برابر«عقل»بکار می رود،نه در برابر علم.وچون مسخره کردن دیگران،نشانه ی بی خردی است،حضرت موسی از آن به خدا پناه می برد.

پیام ها:

1-اگر فرمان خداوند،با ذهن و سلیقه ی ما مطابق نیامد و راز آن را نفهمیدیم، نباید آنرا انکار کنیم. «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ... أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»

2-موسی علیه السلام دستور ذبح گاو را از سوی خدا معرّفی می کند تا بلکه رعایت ادب نموده وتسلیم شوند،ولی آنها باز بهانه گیری می کنند. «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ»

3-خداوند اگر اراده نماید،از به هم خوردن دو مرده،مرده ای زنده می شود.

«تَذْبَحُوا بَقَرَهً»

4-در کشتن گاو،تقدّس گاو کوبیده می شود.همانند بت شکنی ابراهیم علیه السلام و آتش زدن گوساله ی طلایی سامری. «تَذْبَحُوا بَقَرَهً»

5-درجه ی ایمان مردم به پیامبرشان،از برخورد آنها در مقابل دستورات وی فهمیده می شود. «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»

6-استعاذه و پناه بردن به خدا،یکی از راه های بیمه شدن است.عصمت انبیا در سایه ی استعاذه و امثال آن است. «أَعُوذُ...»

7-مسخره کردن،کار افراد جاهل وبی خرد است. «أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»

8-جهل و بی خردی،خطری است که اولیای خدا،از آن به خدا پناه می برند.

«أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»

9-خداوند در یک ماجرا،توحید؛قدرت نمایی خود،نبوّت؛معجزه موسی،و معاد؛زنده شدن مرده را به اثبات می رساند.

«68»قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ

(بنی اسرائیل به موسی)گفتند:از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند که آن چگونه(گاوی)است؟(موسی)گفت:همانا خداوند می فرماید:ماده گاوی که نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان، (بلکه)میان این دو(و میان سال)باشد.پس آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر)انجام دهید.

نکته ها:

* وقتی بنی اسرائیل فهمیدند که موضوع جدّی است،شروع به بهانه تراشی کردند.و به نظر برخی مفسّران،احتمال می رود که این بهانه ها از طرف قاتل واقعی به مردم القا می شد تا مبادا رسوا شود. [23]در هر حال روش سؤال کردنِ قوم،حکایت از روحیّه ی لجاجت آنان دارد که در آیه به آن اشاره شده و پرده از باطن آنان برداشته است.

پیام ها:

1-با ادب سؤال کنید.در این آیه کلمه«لنا»دوبار تکرار شده و به جای«ربّنا»کلمه «ربّک»آمده که نشانه روح تکبّر است. «ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا»

2-فرمان خداوند را سریع انجام دهید و از وسوسه وتردید پرهیز کنید. «فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ»

«69»قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِرِینَ

(آنان به موسی)گفتند:از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن سازد که رنگش چگونه است؟(موسی)گفت:همانا خداوند می گوید:آن ماده گاوی است زرد یک دست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد!

نکته ها:

* با این که فرمان ذبح،دوبار صادر شد،امّا گویا برخی از آنها قاتل را می شناختند و نمی خواستند معرّفی شود.لذا از روی لجاجت و بهانه تراشی،سؤالهای متعدّدی را مطرح می کردند،تا بالاخره از رنگ گاو سؤال کردند.خداوند در جواب آنها فرمود:رنگ آن،زرد شدید و پر رنگ و خالص باشد.رنگی که بینندگان را شادمان کند.یعنی از خوش اندامی، سلامتی،رنگ و زیبایی خاصی برخوردار باشد.ای بسا اگر وسیله ی وزن کردن داشتند،از وزن گاو نیز سؤال می کردند!

* از سؤالات نابجا نهی شده ایم.در سوره ی مائده می خوانیم: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» [24]از چیزهایی که اگر به آنها پاسخ داده شود برای شما مشکل به وجود می آید،سؤال نکنید.

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله درباره لزوم و اهمّیت حج،خطبه ای ایراد می فرمودند.در بین خطبه، شخصی سؤال کرد:آیا حج،هر سال واجب است؟پیامبر صلی الله علیه و آله جواب نفرمود.آن شخص سؤال خود را تکرار کرد.حضرت ناراحت شد،فرمودند:چرا اصرار می کنی؟اگر بگویم بله،کار شما مشکل می شود،همین که دیدید من ساکت شدم،اصرار نکنید.سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:یکی از عوامل هلاکت اقوام گذشته،سؤالات نابجای آنها بود.[25]

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:«و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها»[26]خداوند حکم برخی اشیا را مسکوت گذاشته است،این سکوت از سر فراموشی نیست،بلکه برای آن است که شما در عمل،در وسعت باشید.و لذا با سؤالات نابجا،موشکافی نکنید.

پیام ها:

1-رنگ زرد،چنانکه در روایات نیز آمده،مورد سفارش دین است. «فاقِعٌ لَوْنُها»

2-رنگ ها،در روحیّه ی انسان تأثیر دارند. «لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِرِینَ»

«70»قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا وَ إِنّا إِنْ شاءَ اللّهُ لَمُهْتَدُونَ

(بار دیگر به موسی)گفتند:از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند چگونه گاوی باشد؟زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد(با توضیحات تو)حتماً هدایت خواهیم شد.

نکته ها:

* اعتدال در هر کاری یک ارزش است.گاهی افراد با دیدن نشانه ای بسیار ساده،یقین پیدا می کنند،ولی برخی با وجود بیان صریح؛ «أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً» وسوسه می کنند.نباید در بیان های روشن و صریح،دچار وسوسه شد.

* پیامبر علیه السلام فرمود:بنی اسرائیل مأمور ذبح یک گاو ساده و معمولی بودند،لکن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند،خداوند نیز بر آنان سخت گرفت.[27]

پیام ها:

1-توجّه به مسائل فرعی،انسان را از تمرکز نسبت به مسائل اساسی،باز می دارد.

«إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»

2-روحیّه ی لجاجت باعث می شود حقّ بر انسان مشتبه شود. «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»

3-گاهی سؤال برای تحقیق و علم و آگاهی نیست،بلکه نشانه ی روح لجاجت و طفره رفتن است. «یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»

4-رهبران الهی،سعه ی صدر دارند و جسارت را به روی خود نمی آورند.(کلمه «رَبَّکَ» بجای«ربّنا»یک نوع جسارت بود که بارها تکرار شد،ولی حضرت موسی به روی خود نیاورد.)

«71»قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَهٌ لا شِیَهَ فِیها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ

(موسی)گفت:خداوند می فرماید:همانا آن گاوی است که نه چنان رام باشد که زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیاری کند.از هر عیبی برکنار است و هیچ لکّه ای در(رنگ)آن نیست.گفتند:الآن حقّ(مطلب)را آوردی! پس(چنان گاوی را پیدا کرده و)آن را سر بریدند،ولی نزدیک بود انجام ندهند.

نکته ها:

* «ذَلُولٌ» به معنای حیوان رام شده، «تُثِیرُ» از«اثاره»به معنای شخم زدن، «مُسَلَّمَهٌ» به معنای سالم از هر عیب و نقص عضوی و «شِیَهَ» از«وشی»به معنای خال،و«لاشیه» یعنی خال یا رگه ی رنگ دیگری نداشته باشد.

* یهود نسبت به پیامبر خود بی ادب بودند،با آنکه خود بدنبال بهانه و راه فرار بودند،وقتی مجبور به انجام فرمان شدند،به موسی گفتند: «الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ» حالا حقّ گفتی.گویا قبل از این باطل می گفته است.

پیام ها:

1-در اجرای طرح ها،عناصر و منابع فعّال و تولیدی و اقتصادی را منهدم نکنید.

«لا ذَلُولٌ... وَ لا تَسْقِی»

2-آنچه در راه فرمان خدا مصرف می شود،مناسب است سالم باشد. «مُسَلَّمَهٌ» در سفر حج نیز زائر خانه خدا باید روز عید قربان،حیوان سالم ذبح کند.

3-غرور و هوس،کار را به جایی می رساند که انسان هرچه را طبق میل خودش باشد، حقّ می داند. «جِئْتَ بِالْحَقِّ»

«72»وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ

و(بیاد آورید)هنگامی که فردی را به قتل رساندید و سپس در باره ی او (قاتل)،به نزاع پرداختید،ولی خداوند آنچه را شما پنهان می داشتید، آشکار می سازد.

نکته ها:

* جریان قتل و فرمان ذبح گاو،در آیات قبل به طور مفصّل بیان شده است،ولی این آیه خلاصه ی ماجرا را ذکر می کند تا هشداری مجدد باشد که آنچه را شما پنهان می داشتید، خداوند با فرمان ذبح و زدن قسمتی از گاو به بدن مقتول و زنده شدن مقتول و معرّفی نمودن قاتل خویش،افشا ساخت واز خلاف کاری های شما پرده برداشت.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:اگر انسان در لابلای سنگ های محکم که هیچ روزنه ای در آن نباشد،عملی را انجام دهد،خداوند آنرا برای مردم ظاهر می کند.[28]

* در روایات می خوانیم:گاو میان سالِ زرد رنگ با آن خصوصیّات،تنها در اختیار جوانی بود که معامله ی پرسودی برایش پیش آمده بود،امّا چون کلید انبار زیر سر پدرش بود و او برای اینکه پدر را بیدار نکند،از سود گذشت.و خداوند برای جبران این خدمت فرزند به پدر،پاسخ بهانه های بنی اسرائیل را چنان قرار داد که گاو آن جوان،متعیّن شود تا آنرا با قیمت گران بفروشد.حضرت موسی فرمود:«انظروا الی البر ما یبلغ باهله»بنگرید به نیکی،که چه به اهلش می رساند.[29]

پیام ها:

1-هر کس به گناه دیگران راضی باشد،در گناه آنان شریک است.خداوند به یهودیان زمان پیامبر نسبت قتل داده است،گویا آنان به قتل زمان موسی راضی بودند. «وَ إِذْ قَتَلْتُمْ»

2-گاهی انسان با نسبت دادن جرم به دیگران،می خواهد با حیله آنرا از خود دفع کند.غافل از آنکه اگر خداوند بخواهد،با زدن مرده ای بر مرده ی دیگر،مسائل را روشن و مجرم را افشا می کند. «وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»

«73»فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

پس گفتیم:قسمتی از گاو ذبح شده را به مقتول بزنید(تا زنده شود و قاتل را معرّفی کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد، شاید تعقّل کنید.

پیام ها:

1-اطمینان و اعتماد مردم را جلب کنید.حضرت موسی،شخصاً به زدن قسمتی از بدن گاو به مقتول اقدام نکرد،بلکه به مردم فرمود:خودتان این کار را بکنید. «اضْرِبُوهُ»

2-این آیه،نمونه ای از قدرت خداوند بر زنده کردن مردگان در دنیا به عنوان رجعت و در قیامت برای پاداش است. «کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی»

3-دیدن نشانه های قدرت الهی،برای تعقّل دائمی انسان هاست،نه تعجّب لحظه ای. «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

4-اگر روح و فکر انسان آلوده باشد،دیدن آیات الهی نیز تعقّل را در او برنمی انگیزد.(تعقّل با واژه«لعّل»بکار رفته است.) «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

«74»ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ

سپس دلهای شما بعد از این جریان سخت شد،همچون سنگ یا سخت تر! چرا که از پاره ای سنگ ها،نهرها شکافته(وجاری)می شود وپاره ای از آنها،شکاف برمی دارد و آب از آن تراوش می کند،و بعضی از سنگ ها از خوف خدا(از فراز کوه)به زیر می افتد.(امّا دلهای شما هیچ متأثّر نمی شود)و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

نکته ها:

* آیات قبل،بسیاری از الطاف الهی درباره بنی اسرائیل،از قبیل:رهایی از شرّ فرعون، شکافته شدن دریا،قبول توبه آنان از گوساله پرستی،نزول بهترین غذاها،سایه بان قرار دادن ابرها و رهبری معصوم را یادآور شد و در نهایت،ماجرای قتل نفس وچگونگی کشف قاتل با یک روش اعجازآمیز را بازگو کرد.خداوند در این آیه می فرماید:به جهت بی توجّهی شما به این همه نشانه و آیه که از روی لجاجت وکینه بود،دلهای شما را قساوت فراگرفت و سنگدل شدید و ای بسا که دلهایتان از سنگ نیز سخت تر شد.

* سنگ ها،مراحل مختلفی دارند:

الف:خرد می شوند،از آنها نهرها جاری شده وانسان ها را سیراب می کنند. «یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»

ب:انفجار ندارند،ولی حدّاقل خود و اطراف خود را تر می کنند. «فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ»

ج:از خشیت الهی،سقوط و سجود دارند. «یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ»

پیام ها:

1-قساوت و سنگدلی،مرض روحی سختی است که به جهت لجاجت های پی درپی،برای انسان پیدا می شود. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

2-مشاهده ی آیات و الطاف الهی،در افراد لجوج به جای تقویت ایمان،موجب قساوت قلب می گردد. [30]«قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

3-کاری نکنیم که نسل ما،شرمنده رفتار ما شود.نیاکان سنگدل شدند،ولی خداوند به نسل آنان می گوید: «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ»

4-علم،به تنهایی نورانیّت نمی آورد.بعد از دیدن آن همه معجزه،باز سنگدل شدند. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

5-قساوت،مراحلی دارد. «کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً»

6-با ساده ترین تشبیه،عمیق ترین معارف را می توان بیان کرد. «کَالْحِجارَهِ»

7-انتقادات باید مستند باشد.قرآن که می فرماید:دلهای بعضی از سنگ سفت تر است، دلیل آن را که جاری شدن آب از کنار سنگ است،بیان می دارد.«و انّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ...»

8-جمادات،مرحله ای از شعور را دارا هستند.زیرا خوف و خشیت دارند. «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ»[31]

9-داروی قساوت،توجّه به علم خداوند است. «کَالْحِجارَهِ... وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ»

10-سنگدلی،در رفتار ما مؤثّر است. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ... عَمّا تَعْمَلُونَ»

11-خداوند به همه ی کارهای ما آگاه است. «وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ»

«75»أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ

(پس ای مؤمنان!)آیا انتظار دارید(که یهودیان سرسخت،)به(دین)شما ایمان بیاورند؟در حالی که عده ای از آنان،سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهمیدنش،آنرا تحریف می کردند با آنکه(حقّ را)می دانستند.

پیام ها:

1-انتظارِ ایمان آوردن مردم نیز نیکوست،ولی همه توفیق ایمان آوردن را ندارند،شما هم انتظار آن را نداشته باشید. «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا»

2-با وجود دانشمندان لجوج و خطرناک،امیدی به اصلاح جامعه نیست.

«أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ...»

3-در انتقاد،انصاف را مراعات کنیم.همه یهودیان اهل تحریف نبودند. «فَرِیقٌ مِنْهُمْ... یُحَرِّفُونَهُ»

4-شناخت حقّ،غیر از قبول حقّ است.افرادی حقّ را می شناسند،ولی حاضر نیستند به آن اقرار کنند. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»

5-تحریفاتی خطرناک تر است که کارشناسانه وآگاهانه باشد. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»

6-جاهلِ مقصّر،مورد تهدید است نه جاهل بی خبر. «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»

7-تحریف،گناه علما و دانشمندان است. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»

«76»وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

و(همین یهودیان)هنگامی که مؤمنان را ملاقات می کنند،می گویند:ایمان آوردیم،ولی هنگامی که بعضی از آنها با بعضی دیگر خلوت می کنند، می گویند:چرا آنچه را که خداوند(درباره ی صفاتِ پیامبر اسلام)برای شما(در تورات)گشوده(و بیان کرده،به مسلمانان)بازگو می کنید تا (روز رستاخیز)در پیشگاه پروردگارتان بر ضدّ شما به آن استدلال کنند؟پس آیا تعقّل نمی کنید؟

نکته ها:

* طبق روایتی امام باقر علیه السلام فرمود:گروهی از یهودیان بی غرض،هنگامی که با مسلمانان روبرو می شدند،اوصاف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که در تورات مذکور  بود برای آنان شرح می دادند.

این جریان به گوش بزرگان آنان رسید و آنها در صدد جلوگیری برآمده که چرا اوصاف و نشانه های محمد صلی الله علیه و آله را برای مسلمانان بازگو می کنید؟اگر آنچه در تورات است به آنها خبر دهید،روز قیامت بر ضد شما به کار می گیرند.[32]

پیام ها:

1-انسان وقتی حقیقت را فهمید،باید از آن پیروی کند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن،حقیقت را نادیده بگیرد. «قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما...»

ای بسا اگر در آن روز دانشمندان کتمان حقّ نمی کردند،این همه یهودی و مسیحی وجود نداشت.

2-در نظر منحرفان،نفاق و کتمان حقیقت برای حفظ موقعیّت و تعصّب نابجا، نشانه ی عقل و عاقلانه عمل کردن است،در صورتی که خلاف عقل است. «أَ تُحَدِّثُونَهُمْ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

«77»أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ

آیا نمی دانند که خداوند آنچه را پنهان و آنچه را آشکار می کنند،می داند.

پیام ها:

1-ایمان به حضور و علم خداوند،انسان را از خطاها باز می دارد. «أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ...»

2-در نزد خداوند،آشکار و نهان یکسان است. «یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ»

«78»وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ یَظُنُّونَ

و بعضی از آنان(یهودیان)،افراد درس ناخوانده ای هستند که کتاب خدا را جز خیالات و آرزوهای خود نمی دانند،آنها تنها پایبند گمان خویشند.

نکته ها:

* برخلاف گروه پیشین،که دانشمند بوده و به اوصاف و نشانه های پیامبر اسلام در تورات آشنایی داشتند،ولی کتمان حقیقت می کردند،مردم عوام که از محتوای کتاب آسمانی خبری نداشتند،با آرزو و خیال زندگی می کردند.آنها فکر می کردند که یهود،نژاد برتر و فرزندان و محبوبان خدا هستند و به جهنّم نمی روند و اگر مجازاتی هم برای آنان باشد،چند روزی بیشتر نیست.[33]

پیام ها:

1-باید جامعه ی خود را شناخت و با افکار و عقائد حاکم بر مردم زمان خود، آشنا بود. «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ»

2-با وجود کتاب و معلّم،امّی بودن و بی سواد بودن،نقص است و باید برای دست یابی به کتاب حقّ،همه تلاش کنند تا مورد انتقاد قرار نگیرند. «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ»

3-بی سوادی و ناآگاهی،زمینه ی رشد خیالات وآرزوهای نابجاست. «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ... أَمانِیَّ»

4-توقّعات و انتظارات،باید بر مبنای علم باشد نه خیال. «إِلاّ یَظُنُّونَ»

5-در عقاید،پیروی از گمان و خیال ممنوع است. «إِنْ هُمْ إِلاّ یَظُنُّونَ»

«79»فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ

پس وای بر کسانی که مطالبی را با دست خود می نویسند،سپس می گویند:این از طرف خداست،تا به آن بهای اندکی بستانند،پس وای بر آنها از آنچه دست هایشان نوشت و وای بر آنها از آنچه(از این راه)به دست می آورند!

نکته ها:

* تنها آیه ای که در آن سه بار کلمه«ویل»بکار رفته،همین آیه 79 است که خطر علما و دانشمندان دنیاپرست را مطرح می کند.

پیام ها:

1-دین سازی،جریانی خطرناک در طول تاریخ بوده است. «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ...»

2-بدعت،دین سازی،دین فروشی و استحمار مردم،از جمله خطراتی است که از ناحیه ی دانشمندان فاسد،جامعه را تهدید می کند. «یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ»

3-مواظب قلم ها،کتاب ها،مقالات زهرآلود،تحریف گر و بدعت گزار باشید و به هر عالمی اعتماد نکنید. «یَکْتُبُونَ... یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ»

4-مردم به صورت فطری علاقمند به مذهب هستند،لذا بسیاری از شیّادان، سخنان خود را به نام دین و مذهب به مردم تحویل می دهند. «یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ»

5-یکی از انگیزه های بدعت و افترا،رسیدن به دنیاست. «ثَمَناً قَلِیلاً»

6-از بدترین درآمدها،درآمدِ دین فروشی است. «وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ»

7-شدیدترین عذاب ها متوجّه کسانی است که به تفکّر واعتقاد مردم خیانت می کنند.تکرار کلمه«ویل...ویل...ویل»

8-هر انحرافی که در طول تاریخ در اثر بدعتی بوجود آید،گناهش به گردن بدعت گزار است. «یَکْسِبُونَ» دلالت بر استمرار دارد.

«80»وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

و(یهود)گفتند:جز چند روزی محدود،هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسید،بگو:

آیا پیمانی از نزد خدا گرفته اید که البتّه خداوند هرگز خلاف پیمان خود نمی کند،یا اینکه بر خداوند چیزی را نسبت می دهید که به آن علم ندارید؟

نکته ها:

* از جمله انحرافات عقیدتی یهود،این بود که می گفتند:اگر بر فرض ما گنهکار باشیم، کیفر ما  از دیگران کمتر است و چند روزی بیشتر،عذاب نخواهیم شد!.زیرا ما از دیگران برتریم.

خداوند در این آیه،بر این طرز تفکّر خط بطلان می کشد.

پیام ها:

1-امتیازطلبی،از جمله خصوصیّات یهود است. «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا»

2-افکار و گفتارهای ناروا را بی پاسخ نگذارید. «قالُوا... قُلْ»

3-برتری طلبی،نژادپرستی وآرزوی بدون عمل،ممنوع است. «قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ... أَمْ تَقُولُونَ»

4-همه در برابر قانون یکسان هستند،خداوند وعده و پیمانی برای نجات قومی خاص نداده است. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْداً»

5-نا آگاهی از معارف دین،سبب نسبت دادن خرافات به دین می شود. «أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»

«81»بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ

آری،هر کس بدی کسب کند و گناهش او را فراگیرد(و آثار گناهان سراسر وجودشان را بپوشاند)،آنها اهل آتش اند و همیشه در آن خواهند بود.

نکته ها:

* برخلاف گمان بنی اسرائیل که خیال می کردند کیفر خداوند درباره ی آنان با کیفر الهی نسبت به دیگران تفاوت دارد،این آیه می فرماید:همه در برابر قانون یکسان هستند و اگر آثار گناهان،چنان انسان را احاطه کند که فرصت توبه و بازگشت نداشته باشد،برای همیشه در جهنّم خواهد بود.

پیام ها:

1-در برابر خیالات و موهومات،با صراحت و قاطعیّت برخورد کنید. «بَلی مَنْ»

2-کیفر و پاداش براساس آرزو نیست،بلکه براساس عمل است. «بَلی مَنْ کَسَبَ»

3-آن دسته از گناهان کیفر دارند که آگاهانه و از روی عمد و اختیار مرتکب شده باشیم،نه بر اساس جهل یا جبر. «کَسَبَ»

4-گناهکار به خیال کسب سود و بهره،گناه می کند. «کَسَبَ سَیِّئَهً»

5-هر گناهی،آثار و عوارضی دارد که آن عوارض می تواند انسان را در خود غرق کند. «أَحاطَتْ»

«82»وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ

و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند.

پیام ها:

1-در کنار تهدید،بشارت لازم است.آیه قبل کیفر گنهکار را مطرح کرد،این آیه پاداش  نیکوکار را. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا... أَصْحابُ الْجَنَّهِ»

2-ایمان،از عمل جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا...»

3-ملاک بهشت،ایمان و عمل است،نه خیال و آرزو. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا... أَصْحابُ الْجَنَّهِ»

4-انجام یک عمل صالح کفایت نمی کند،بلکه داشتن خوی نیکوکاری و انجام هرگونه کار صالحی لازم است. «عَمِلُوا الصّالِحاتِ» ،«الصالحات»جمع و همراه با (الف ولام)آمده است،لذا همه ی کارهای نیک را در برمی گیرد.

«83»وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ

و(بیاد آرید)زمانی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم،جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان،احسان کنید و با مردم،به زبان خوش سخن بگویید و نماز را برپای دارید و زکات بدهید.امّا شما(با اینکه پیمان بسته بودید،)جز عدّه ی کمی،سرپیچی کردید و روی گردان شدید.

نکته ها:

* احسان،جامع ترین و وسیع ترین واژه در باب نیکی است.در حال فقر والدین،احسان مادّی و در حال غنای آنان،احسان روحی.چنانکه احسان به یتیم شامل؛تأدیب،حفظ حقوق، محبّت و تعلیم او می شود.

اصول همه ی ادیان یکی است.چون همه ی این میثاق ها،در اسلام نیز هست.

پیام ها:

1-خداوند از طریق عقل،فطرت و وحی،از مردم پیمان می گیرد. «أَخَذْنا مِیثاقَ»

2-توحید،سرلوحه ی مکتب انبیاست.و بعد از آن کارهای نیک قرار گرفته است.

«لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»

3-در کنار توحید،احسان به والدین مطرح است. «لا تَعْبُدُونَ... وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»

4-تبعیض و گرایش به یکی از پدر و مادر،ممنوع است. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»

5-ابتدا خویشان نیازمند،سپس دیگران. «ذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ...» البتّه در بین خویشاوندان نیز اولویّت ها محفوظ است. «أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ»[34]

6-احسان باید همراه با ادب و بدون منّت باشد.در کنار احسان،جمله «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» آمده است.

7-اگرچه به همه ی مردم نمی توان احسان کرد،ولی با همه می توان خوب سخن گفت.  «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»

8-برخورد خوب و گفتار نیکو،نه تنها با مسلمانان،بلکه با همه ی مردم لازم است. «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»

9-علاوه بر پرداخت زکات،احسان به مستمندان و ایتام نیز لازم است.در آیه هم زکات آمده و هم احسان به مساکین. «إِحْساناً... وَ الْمَساکِینِ... وَ آتُوا الزَّکاهَ»

10-نماز ورابطه با خداوند،از زکات ورابطه با فقرا جدا نیست. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»

11-نماز و زکات در ادیان دیگر نیز بوده است. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»

12-اعتقاد به توحید،احسان به والدین وایتام ومساکین،همراه با دستور پرداخت زکات وبرخورد نیکو با مردم،وبپاداشتن نماز،نشانه ی جامعیت اسلام است.

13-ادای حقوق،دارای مراتب و مراحلی است.اوّل حقّ خداوند،سپس والدین، سپس خویشاوندان،سپس یتیمان که کمبود محبّت دارند وآنگاه مساکین که کمبود مادّیات دارند.

14-تمام احکام اعتقادی،اخلاقی وفقهی،میثاق وعهد خدا با انسان است.بعد از «مِیثاقَ» سخن از عقیده توحیدی،احسان به والدین،نماز وزکات آمده است.

«84»وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ

و(بیاد آرید)هنگامی که از شما پیمان گرفتیم،خونهای یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید،پس شما(به این پیمان)اقرار کردید و خود بر آن گواه هستید.

نکته ها:

* شاید مراد از میثاق بنی اسرائیل درباره ی احترام به خون مردم،آیه 32 سوره مائده باشد که می فرماید:بر بنی اسرائیل نوشتیم که هر کس شخصی را بدون دلیل و از روی فساد در زمین بکشد،گویا همه مردم را کشته است.

* حقّ حیات،اوّلین حقّ برای هر انسان است و قتل نفس از گناهان کبیره می باشد.همچنان که در سوره ی مائده آیه 32 کشتن یک نفر را بدون هیچ جرمی برابر با کشتن همه مردم شمرده است.امام باقر علیه السلام فرمود:تمام گناهان مقتول به گردن قاتل می افتد. [35]و نیز در حدیث آمده است:اگر اهل آسمان ها و زمین در قتل یک نفر مؤمن شریک شوند،همه به دوزخ می افتند.[36]

* روش طاغوت ها آن است که برای محکم کردن پایگاه خود،قلعه ها و کاخها بنا می کنند و مردم را آواره کرده و مورد آزار و هتک حرمت قرار می دهند.در حالی که حتّی بستانکار حقّ ندارد،بدهکار را مجبور به فروش خانه خود نماید.و اگر شخصی در مسجد برای خود جای بگیرد،کسی حقّ ندارد در آنجا نماز بخواند.و هر کس زودتر از دیگری مکانی را برای کار یا عبادت یا کشاورزی انتخاب نمود،در اولویّت قرار می گیرد و احدی حقّ مزاحمت ندارد.

* انتقاد از یهودیان زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله که در جمله« أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ »به چشم می خورد به خاطر عملکرد نیاکانشان است.آری،هرکس به کار شخصی یا قومی مربوط به زمان های گذشته یا آینده راضی باشد،شریک در آن قلمداد می شود.

پیام ها:

1-برای اطمینان از انجام کارهای مهم،سفارش و فرمان کافی نیست،میثاق و تعهّد لازم است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»

2-امنیّت جان و وطن،سفارش خداوند و مکاتب الهی است. «لا تَسْفِکُونَ، لا تُخْرِجُونَ»

3-علاقه به وطن،یک حقّ فطری و طبیعی است و سلب این حقّ،ظلم آشکار است. «وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ»

4-جامعه به منزله ی پیکری واحد است که افراد آن،اعضای این پیکرند. «دِماءَکُمْ، أَنْفُسَکُمْ» [37]

«85»ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ

امّا این شما هستید که یکدیگر را به قتل می رسانید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان(آواره و)بیرون می کنید و بر علیه آنان،به گناه وتجاوز همدیگر را پشتیبانی می کنید.ولی اگر همانان به صورت اسیران نزد شما آیند،بازخریدشان می کنید(تا آزادشان سازید)در حالی که(نه تنها کشتن،بلکه)بیرون راندن آنها (نیز)بر شما حرام بود.آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می آورید وبه برخی دیگر کافر می شوید؟پس جزای هر کس از شما که این عمل را انجام دهد،جز رسوایی در این جهان،چیزی نخواهد بود و روز قیامت به سخت ترین عذاب بازبرده شوند و خداوند از آنچه انجام می دهید،غافل نیست.

نکته ها:

* خداوند در این آیه،بنی اسرائیل را سرزنش می کند که علیرغم پیمان و میثاقی که داشتید، همدیگر را کشتید و یکدیگر را از سرزمین هایتان بیرون کردید.شما موظّف بودید یک جامعه ی متّحد براساس روابط صحیح خانوادگی و رسیدگی به محرومان تشکیل دهید،ولی به جای آن در گناه و تجاوز به حقوق دیگران،یکدیگر را یاری و حمایت نمودید و در جامعه، هرج و مرج و تفرقه و خونریزی را رواج دادید.با حمایت شما،حاکمان ظالم جرأت قتل و تبعید پیدا کردند و عجیب این که شما به حکم تورات،اگر در این درگیری ها اسیری داشته باشید با پرداخت فدیه آزادش می نمایید،در حالی که حکم تورات را در تحریم قتل و تبعید، گوش نمی دهید.حاضرید همدیگر را به دست خود بکشید،ولی حاضر نیستید اسیر یکدیگر باشید! اگر اسارت توهین است،کشتن از آن بدتر است،و اگر فدیه دادن و آزاد کردن اسیران، فرمان تورات است،نهی از قتل و تبعید هم فرمان خداوند است! آری،شما تسلیم فرمان خداوند نیستید، بلکه آیات الهی را هر جا مطابق میل و سلیقه ی خودتان باشد می پذیرید وهر کجا نباشد،زیر بار نمی روید.

* این آیه نسبت به خطر التقاط،هشدار می دهد که چگونه افرادی بخشی از دین را می پذیرند و قسمت دیگر آنرا رها می کنند.مسلمانانی که به احکام فردی عمل می کنند،ولی نسبت به مسائل اجتماعی بی تفاوتند،باید در انتظار خواری و ذلّت دنیا و عذاب قیامت باشند.ای بسا! کسانی که شرایط و احکام نماز و روزه را مراعات می کنند،ولی در شرایط و وظایف حاکم و حکومت،متعهّد نیستند.

پیام ها:

1-قرآن،کشتنِ دیگران را،به کشتن نفسِ خود تعبیر کرده است تا بگوید دیگرکشی، خودکشی است و افراد یک جامعه همچون اعضای یک پیکرند.

«تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ»

2-یاری رسانی وهمکاری در گناه وتجاوز،ممنوع است. [38]«تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»

3-علامت ایمان،عمل است و اگر کسی به دستورات دین عمل نکند،گویا ایمان ندارد. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» قرآن،به جای انتقاد از اینکه چرا بعضی دستورات را عمل می کنید و بعضی را رها می کنید،فرموده است:

چرا به بعضی ایمان می آورید و به بعضی کفر می ورزید.

4-نشانه ی ایمان واقعی،عمل به دستوراتی است که برخلاف سلیقه های شخصی انسان باشد وگرنه انجام دستوراتِ مطابق میل انسان،نشانی از میزان ایمان واقعی ندارد. «تَقْتُلُونَ، تُفادُوهُمْ» (در کشتن یکدیگر به تورات کاری ندارید،ولی در آزاد سازی اسیران اهل ایمان می شوید!)

5-کفر به بعضی از آیات،در واقع کفر به تمام احکام است.و به همین جهت جزای کسانی که به قسمتی از آیات عمل نکنند،خواری دنیا و عذاب قیامت خواهد بود. «خِزْیٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا... یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ»

«86»أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالْآخِرَهِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ

آنها کسانی هستند که زندگی دنیا را به بهای(از دست دادن)آخرت خریده اند،پس در مجازات آنان تخفیفی داده نمی شود و آنها یاری نخواهند شد.

نکته ها:

* این آیه ریشه ی پیمان شکنی ها،قتلِ نفس ها و عمل نکردن به برخی آیات را چنین بیان می کند:آنها دنبال زندگی دنیوی هستند وتنها به قوانینی که منافعشان را تأمین کند،پای بند هستند وبه هر قانونی که ضرری به منافع دنیوی آنان بزند بی اعتنایند.پس عذاب الهی برای این رفاه طلبان دنیاپرست،تخفیف ندارد و بر خلاف خیال و گمانشان که ادّعا می کنند؛ یا اصلاً عذاب نخواهند شد و یا چند روزی بیشتر مجازات نمی بینند،آنان نیز مثل همه ی مجرمان،در برابر اعمال خود مسئولند.

پیام ها:

1-انسان،آزاد است و حقّ انتخاب دارد.تمام آیاتی که می فرماید:انسان دنیا را خرید و آخرت را فروخت،دلیل این هستند که انسان مجبور نیست،بلکه اختیار دارد و خود با فکر و مقایسه،می سنجد و انتخاب می کند. «اشْتَرَوُا»

2-همه در برابر قانون الهی یکسان هستند. «فَلا یُخَفَّفُ» اینکه بنی اسرائیل خود را نژادِ برتر،فرزند ومحبوب خدا می دانند،گمان و وهمی بیش نیست.قهر الهی برای هیچ انسان و نژادی که در مسیر لجاجت و کفر است،استثنا برنمی دارد.

3-دنیاطلبی،یکی از انگیزه های قتل می باشد. «تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ... اِشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا»

«87»وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ

و همانا ما به موسی کتاب(تورات)دادیم و از پس او پیامبرانی پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسی بن مریم(معجزات و)دلایل روشن بخشیدیم و او را با روح القدس، تأئید ویاری نمودیم.پس چرا هرگاه پیامبری چیزی(از احکام و دستورات)بر خلاف هوای نفس شما آورد،در برابر او تکبّر ورزیدید.(و به جای ایمان آوردن به او)جمعی را تکذیب و جمعی را به قتل رساندید؟!

نکته ها:

* این آیه از استمرار لطف خداوند برای هدایت مردم سخن می گوید که پس از موسی علیه السلام پیامبرانی چون داوود،سلیمان،یوشع،زکریّا و یحیی-علیهم السلام آمدند و بعد از آن بزرگواران،خداوند حضرت عیسی علیه السلام را با دلایل روشن فرستاد که از سوی روح القدس [39] یاری و تأیید می شد، ولی بنی اسرائیل راه استکبار و گردنکشی را پیش گرفتند و بجای پذیرشِ هدایت الهی،به تکذیب و قتل انبیا دست زدند.

نقل تاریخ انبیا،یک نوع تسلّی برای پیامبر اسلام ومؤمنان است که تحمّل رنجها برای آنان آسان شود.

پیام ها:

1-تعلیم و تربیت،تعطیل بردار نیست. «قَفَّیْنا» فرستادن پیامبران یکی پس از دیگری،نشانه ی جریان هدایت در طول تاریخ است.

2-فرشتگان،به اولیای خدا یاری می رسانند. «أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»

3-انبیا باید به سراغ مردم بروند. «جاءَکُمُ الرَّسُولُ»

4-هدایت،با هوا و هوس سازگار نیست. «لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ»

5-کسی که تسلیم حقّ نباشد،مستکبر است. «لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ»

6-هوا پرستی،انسان را تا پیامبرکشی پیش می برد. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ»

7-انبیا برای تحقّق اهداف خویش،تا پای جان مقاومت می کردند. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ»

«88»وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً ما یُؤْمِنُونَ

وآنها(به پیامبران)گفتند:دلهای ما در غلاف است(و ما از گفته های شما چیزی نمی فهمیم.)چنین نیست،بلکه خداوند به سبب کفرشان از رحمت خود دور ساخته(و به همین دلیل چیزی درک نمی کنند)،پس اندکی ایمان می آورند.

نکته ها:

* ظاهراً این جواب استهزا آمیز،شعار همه مشرکان و سرکشان،در برابر پیامبران بوده است.

چنانکه در جواب حضرت شعیب می گفتند: «یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ» [40]ما حرف تو را نمی فهمیم.و یا در برابر آیات قرآن می گفتند: «قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ» [41]دلهای ما در پرده و پوشش است.

پیام ها:

1-مقدّمات بدبختی،بدست خود انسان است.اگر گروهی مورد لعنت وقهر الهی قرار می گیرند،به خاطر کفر ولجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ»

«89»وَ لَمّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللّهِ عَلَی الْکافِرِینَ

و چون از طرف خداوند،آنان را کتابی(قرآن)آمد که مؤیّد آن نشانه هایی است که نزد آنهاست و پیش از این به خود نوید می دادند(که با کمک کتاب وپیامبر جدید)بر دشمنان پیروز گردند،اما چون آنچه(از کتاب و پیامبر که از قبل)شناخته بودند،نزد آنان آمد به او کافر شدند،پس لعنت خدا بر کافران باد.

نکته ها:

* این آیه،صحنه ی دیگری از لجاجت ها و هواپرستی های یهود را مطرح می کند که آنها بر اساس بشارت های تورات،منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی می دادند و به فرموده امام صادق علیه السلام یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها می دانستند آن شهر،محلّ هجرت پیامبر است وبه همین سبب از پیش در آنجا سکنی گزیده بودند،ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام،با آنکه نشانه های وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند،کفر ورزیدند.[42]

پیام ها:

1-ادیان الهی،یکدیگر را تصدیق می کنند،نه آنکه در برابر هم باشند.«مصدقا»

2-به هر استقبالی نباید تکیه کرد.با آنکه یهودیان در انتظار پیامبر صلی الله علیه و آله سالیانی درمدینه سکنی گزیدند،ولی در عمل کفر ورزیدند.[43] «کانُوا مِنْ قَبْلُ... کَفَرُوا بِهِ»

3-شناخت حقّ و علم به آن کافی نیست.چه بسا افرادی که حقّ را فهمیدند،ولی به خاطر لجاجت کافر شدند. «فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا»

«90»بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ

چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند که از روی حسد،به آیاتی که خدا فرستاده بود کافر شدند(و گفتند:)که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد،(آیاتش را)نازل می کند.پس به قهر پی درپی الهی گرفتار شدند وبرای کافران،مجازاتی خوار کننده است.

نکته ها:

* در این آیه،علّت کفر یهودیان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیان شده است.آنها حسادت می ورزیدند که چرا بر یکی از افراد بنی اسرائیل،وحی نازل نشده است.و این حسادت و کفرورزی،بهای بدی بود که خود را بدان فروختند.

پیام ها:

1-معیار ارزش دین مردم،به انگیزه های آنان است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا... بَغْیاً»

2-گاهی حسد،مایه ی کفر است.بنی اسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوی خود نرسیدند،حسادت ورزیده و کافر شدند. «بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ»

3-پیامبری،فضل الهی است. «مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ»

4-نارضایتی انسان،تأثیری در الطاف حکیمانه خداوند ندارد.خدا بهتر می داند که رسالت خود را به عهده چه کسی بگذارد. «مَنْ یَشاءُ»

5-بدترین معاملات آن است که انسان هستی خود را بدهد و غضب الهی را بخرد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا... غَضَبٍ، عَذابٌ مُهِینٌ»

«91»وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

و هنگامی که به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل کرده ایمان آورید،گویند:ما تنها به چیزی ایمان می آوریم که بر(پیامبر)خودمان نازل شده باشد و به غیر آن کافر می شوند،در حالی که آن(قرآن)حقّ است و آنچه را(از تورات)با ایشان است،تصدیق می کند.بگو:اگر(به آیاتی که بر خودتان نازل شده)مؤمن بودید پس چرا پیامبران خدا را پیش از این به قتل می رساندید؟!

پیام ها:

1-پیامبر اسلام،مأمور دعوت همه ی امّت ها به اسلام بوده است. «قِیلَ لَهُمْ»

2-یکی از عوامل کفر کفّار،نژادپرستی وتعصّبات قومی است. «نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ»

3-ملاک ایمان،حقّانیّت آیین است نه نژاد. «وَ هُوَ الْحَقُّ»

4-قرآن،سراسر حقّ است. «أَنْزَلَ اللّهُ... وَ هُوَ الْحَقُّ»

5-چون یهودیان زمان پیامبر به رفتار نیاکان خود راضی بودند،خداوند نسبت قتل انبیا را به آنان داده است. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ»

6-دروغگو،رسواست. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ... إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

(اگر به انبیایی که از بنی اسرائیل است ایمان آورده اید،پس چرا پیامبرانی همچون حضرت یحیی و زکریا را که از بنی اسرائیل بودند،شهید کردید؟!)

«92»وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ

وهمانا موسی(آن همه)معجزات برای شما آورد،ولی شما پس از(غیاب) او گوساله را(به خدایی)گرفتید،در حالی که ستمکار بودید.

نکته ها:

شاهد زنده ی دیگر بر اینکه شما عرب بودن محمد صلی الله علیه و آله را فقط بهانه قرار داده اید تا به او ایمان نیاورید،این است که با آنکه حضرت موسی علیه السلام برجسته ترین پیامبر از نژاد شما بود و آن همه دلایل روشن و معجزات برای شما آورد،ولی همین که چند شبی برای مناجات وگرفتن تورات به کوه طور رفت،به سراغ گوساله پرستی رفتید و تمام زحمات موسی علیه السلام را بر باد داده و بر خویشتن ستم کردید.

پیام ها:

1-ذکر سوابق،زمینه را برای قضاوت درست فراهم می کند. «اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»

2-بازگشت به شرک وجاهلیّت،ظلمی به خود ونسل های بعد است. «أَنْتُمْ ظالِمُونَ»

«93»وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

و(یاد کنید)آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (وگفتیم:)دستوراتی که به شما داده ایم،محکم بگیرید و گوش دهید (و عمل کنید.امّا آنان)گفتند:شنیدیم و نافرمانی کردیم،و به سبب کفرشان به(پرستش)گوساله دلباختند.بگو اگر ادّعای ایمان دارید، (بدانید که)ایمانتان شما را به بد چیزی فرمان می دهد.

نکته ها:

* آخرین حرف یهودیان این بود که اگر پیامبری از بنی اسرائیل نباشد،به او ایمان نمی آوریم و تنها کتابی را که بر خودمان نازل شده باشد،قبول داریم.

قرآن چند نمونه از دروغهای آنها را بیان می کند:نمونه اوّل در آیه قبل بود که فرمود:شما اگر در این ادّعا راستگو هستید،پس چرا به موسی پشت کرده و به سراغ گوساله پرستی رفتید؟! نمونه دوّم همین آیه است که می فرماید:از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم و گفتیم:با کمال قدرت قوانین آسمانی تورات را بگیرید و گوش داده و عمل کنید،امّا شما گفتید:ما قوانین را می شنویم،ولی عمل نمی کنیم.حال اگر به قرآن و پیامبر اسلام ایمان نمی آورید به این بهانه که محمد صلی الله علیه و آله از ما نیست و قرآن بر بنی اسرائیل نازل نشده است،پس چرا با موسی و تورات او آنچنان برخورد کردید؟!

قرآن راز عدم اعتقاد آنان را چنین بیان می کند:آنها به خاطر کفرشان،دلهایشان از علاقه به گوساله سیراب شده و جایی برای تفکّر و ایمان نمانده بود.

اگر بنی اسرائیل در ادّعایشان صادق هستند که هر چه بر ما نازل شود به آن ایمان می آوریم، پس این جنایت را که در پرونده ی آنان هست،چگونه توجیه می کنند؟آیا گوساله پرستی، پیامبرکشی و پیمان شکنی،جزو ایمان است؟!

پیام ها:

1-میثاق گرفتن،یکی از عوامل و انگیزه های عمل است. «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»

2-حفظ دست آوردهای انقلاب الهی،هر چند به قیمت تهدید باشد،لازم است.

«رَفَعْنا فَوْقَکُمُ»

3-انجام احکام و دستورات الهی،نیازمند قدرت،جدّیّت،عشق و تصمیم است و با شوخی و تشریفات،سازگاری ندارد.دینداری،با ضعف و مسامحه و سازشکاری سازگار نیست. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ»

4-عشق و علاقه ی مُفرِط،خطرناک است.اگر دل انسان از علاقه به چیزی پرشود، حاضر نمی شود حقایق را بپذیرد. [44]«أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»

5-رفتار،بهترین بیانگر افکار و عقاید انسان است. «بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ»

«94»قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ

بگو:اگر سرای آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست،نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید،اگر راست می گویید.

نکته ها:

* بنی اسرائیل،ادّعاهای دروغین و خیال پردازی های فراوانی داشتند،از جمله:

·  ما فرزندان و محبوبان خدا هستیم. «نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ» [45]

·  کسی وارد بهشت نمی شود مگر آنکه یهودی باشد. «لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً»[46]

·  آتش دوزخ،جز چند روزی به ما اصابت نمی کند. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُودَهً»[47]

این آیه،همه ی این بافته های خیالی وموهومات فکری آنها را ردّ کرده و می فرماید:اگر این ادّعاهای شما درست باشد و به این حرف ها ایمان داشته باشید،دیگر نباید از مرگ بترسید واز آن فرار کنید،بلکه باید آرزوی مرگ کنید تا به بهشت وارد شود!

* اولیای خدا،نه تنها از مرگ نمی ترسند،بلکه اشتیاق به مرگ نیز دارند.همان گونه که امام علی علیه السلام می فرماید:«واللّه لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه» [48]به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب به مرگ،از علاقه طفل شیرخوار به سینه مادرش بیشتر است.  آری،باید بگونه ای زندگی کنیم که هر لحظه آماده مرگ باشیم.[49]

پیام ها:

1-در برابر خیالات و موهومات،با صراحت برخورد کنید. «قُلْ»

2-دامنه ی انحصار ونژادپرستی،تا قیامت کشیده می شود! «إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَهً...»

3-وجدان،بهترین قاضی است. «إِنْ کانَتْ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»

4-آمادگی برای مرگ،نشانه ی ایمان واقعی و صادقانه است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»

«95»وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ

ولی آنها هرگز به سبب آنچه از پیش فرستاده اند،آرزوی مرگ نکنند و خداوند به حال ستمگران،آگاه است.

نکته ها:

* نترسیدن از مرگ،نشانه ی صدق ویقین است.وقتی مرگ از راه می رسد شوخی ها، تعارفات و خیالات می گریزند،تنها انسان می ماند و اعمال او.در لحظه ی مرگ،انسان باور می کند که متاع دنیا کم است و آخرت بهتر وباقی است.در لحظه مرگ،انسان باور می کند که دنیا غنچه ای است که برای هیچکس شکفته نمی شود و دوستان دنیوی مگسانند دور شیرینی.انسان اگر به مرتبه یقین برسد،هرچه به مرگ نزدیک تر می شود،احساس قرب ووصول به لقا ودیدار الهی می کند.به همین دلیل حضرت علی علیه السلام وقتی ضربه ی شمشیر را بر فرق خود احساس کرد فرمود:«فُزتُ و ربِ ّ الکعبه»قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم.

امام حسین علیه السلام در کربلا هر چه به زمان شهادت نزدیک می شد،صورتش برافروخته و شکوفاتر می گردید،و وقتی در شب آخر از یارانش پرسیدند:مرگ نزد شما چگونه است؟

جملاتی را در جواب عرضه داشتند که نشان دهنده ی یقین آنان به حقّانیّت راهشان بود، آنها مرگ را شیرین می دانستند و حتّی برخی از آنان در همان شب آخر با یکدیگر مزاح می کردند.

پیام ها:

1-ترس از مرگ،در واقع ترس از کیفر کارهای خودماست. «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»

2-مدّعیان دروغگو و متوقّعان نابجا،ظالمند. «وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ»

3-خودتان می دانید که چه کرده اید،خداوند نیز که از آنها با خبر است،پس این همه ادّعا برای چه؟! «وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ»

«96»وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلی حَیاهٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ

(ای پیامبر)هر آینه یهود را حریص ترین مردم،حتّی(حریص تر)از مشرکان،بر زندگی(این دنیا و اندوختن ثروت)خواهی یافت،(تا آنجا که)هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند،در حالی که(اگر)این عمر طولانی به آنان داده شود،آنان را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست.

پیام ها:

1-عمر طولانی مهم نیست،قرب به خداوند و برکت عمر ونجات از آتش، ارزش دارد. [50]«لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ»

2-یهودیان،حریص ترین و دنیاگراترین مردم هستند. «أَحْرَصَ النّاسِ عَلی حَیاهٍ»

3-یهودیان می خواهند زنده بمانند گرچه به هر نحو زندگی پست باشد. «أَحْرَصَ النّاسِ عَلی حَیاهٍ» (کلمه«حیاه»نکره و نشانه ی هر نوع زندگی است.)

4-دروغگو،کم حافظه است.یهودیان از یک سو بهشت را مخصوص خود می دانند، «لَکُمُ الدّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَهً» واز سوی دیگر می خواهند همیشه در دنیا زنده بمانند. «یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ» [51]

«97»قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ

(یهود می گویند:چون فرشته ای که وحی بر تو نازل می کند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم،به تو ایمان نمی آوریم)بگو:هرکه دشمن جبرئیل باشد(در حقیقت دشمن خداست.)چرا که او به فرمان خدا،قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، (قرآنی)که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می کند ومایه ی هدایت و بشارت برای مؤمنان است.

نکته ها:

* در شأن نزول آیه آمده است:وقتی پیامبر اسلام به مدینه آمدند،روزی ابن صوریا(یکی از علمای یهود)با جمعی از یهودیان فدک،نزد پیامبر آمده و سؤالاتی کردند.حضرت همه ی سؤالات آنها را جواب داده وهر نشانه ای که خواستند بیان کردند.آخرین سؤالشان این بود که نام فرشته وحی تو چیست؟حضرت فرمودند: جبرئیل. آنها گفتند:اگر میکائیل بود ما به تو ایمان می آوردیم،چون جبرئیل،دستورات مشکلی مثل جهاد می آورد،ولی دستورات میکائیل ساده و راحت است!

پیام ها:

1-دامنه ی خیال پردازی و لجاجت انسان تا آنجا گسترده می شود که به جهان فرشتگان نیز سرایت می کند. [52]«عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ»

2-حمایت ودفاع از پاکانی که مورد تهمت قرار گیرند،لازم است. «نَزَّلَهُ... بِإِذْنِ اللّهِ» خداوند ضمن محکوم کردن تصورات بنی اسرائیل،از جبرئیل تجلیل کرده که بدون اذن ما کاری نمی کند ودر رسالت خود،امین ورابط بین ما وپیامبر است.

3-جبرئیل کتابی آورد که تورات شما را تصدیق می کند،پس چرا با او دشمن هستید؟! «نَزَّلَهُ... مُصَدِّقاً»

«98»مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ

هرکه دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و بداند که)خداوند دشمن کافران است.

پیام ها:

1-ایمان و تولّی،نسبت به همه ی مقدّسات لازم است. «لِلّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ»

2-دشمنی با انبیا واولیا،کفر ودشمنی با خداوند است. «فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ»

3-همه فرشتگان،در یک مرتبه و سطح نیستند. «مَلائِکَتِهِ... جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ» (از میان فرشتگان،تنها از جبرئیل و میکائیل نام برده شده است.)

«99»وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ

همانا آیات(و نشانه های)روشنی به سوی تو فرستادیم و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمی ورزد.

نکته ها:

* انسان با پیروی از هوسها و ارتکاب گناه،از مدار حقّ خارج شده و به سوی کفر تمایل پیدا می کند.قرآن می فرماید:سرانجام کسانی که مرتکب گناه می شوند-اگر توبه و جبران نکنند- تکذیب و کفر است.[53]

* ابن صوریا که داستانش در دو آیه قبل آمد،بعد از آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سؤالات او را پاسخ داد،بهانه ای نداشت جز اینکه بگوید:چون جبرئیل بر تو وحی می آورد نه میکائیل،ما به تو ایمان نمی آوریم.ولی از آنجا که جوابش با آیه قبل داده شد،برای اغفال مردم عوام یهودی گفت:او دلیل روشنی به ما ارائه نکرد.

آیه نازل شد که مبادا بهانه جویی علمایی همچون ابن صوریا تو را ناراحت کند،مردم بدانند که بنی اسرائیل بهانه می گیرند وگرنه ما آیات ودلایل روشن ومحکمی فرستاده ایم تا کسی در نبوّت تو تردیدی نداشته باشد وبا این دلایل،تنها کسانی کفر می ورزند که فاسق باشند و به خاطر هوسها وگناهان زیاد،از مدار حقّ بیرون رفته باشند.

پیام ها:

1-در برابر تضعیف ناحقّ،باید تقویت بجا صورت بگیرد.چون علمای یهود، پیامبر اسلام را به ناحقّ تضعیف کرده و گفتند دلیل روشنی ندارد،خداوند آن حضرت را تقویت فرمود. «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ»

2-فسق و گناه زمینه ی کفر است. «ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ»

«100»أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

و آیا چنین نبود که هربار آنها(یهود)پیمانی(با خدا و پیامبر)بستند،جمعی از آنان آن را دور افکندند،حقیقت این است که بیشتر آنها ایمان ندارند. [54]


[1] - اعراف،142؛طه،86.

[2] - تفسیر راهنما

[3] - نساء،48 و116

[4] - حجرات،11

[5] - نور،61.

[6] - نساء،66

[7] - مائده،21

[8] - آل عمران،85

[9] - اعراف،156

[10] - صف،14

[11] - بقره،62؛مائده،69؛حج،17

[12] - بقره،93.

[13] - نساء،154

[14] - اعراف،171

[15] - بقره،40 و82

[16] - مائده،12

[17] - اعراف،163-166

[18] - .مائده،60

[19] - نبأ،9.

[20] - بحار،ج14،ص787

[21] - تفسیر مجمع البیان و نورالثقلین و صافی،ذیل آیه 18 سوره نبأ.

[22] - تورات،سِفر تثنیه،فصل 21

[23] - تفسیر کبیرفخررازی

[24] - مائده،101

[25] - تفسیر نمونه،ج5،ص96

[26] - شرح ابن ابی الحدید،ج18،ص102

[27] - تفسیر نورالثقلین،ج1،ص89

[28] - تفسیر درّالمنثور

[29] - تفسیر نورالثقلین

[30] - همچنان که قرآن،برای مؤمنان مایه ی شفا ورحمت و برای ظالمان،موجب زیان و خسارت است.اسراء،82. باران که در لطافت طبعش،خلاف نیست در باغ،لاله روید و در شوره زار،خَس

[31] - با توجّه به اینکه خشیت،تنها برخاسته از علم است،نه چیز دیگر: «إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» فاطر،28.و مولوی نیز می گوید:

جمله ی ذرّات پیدا و نهان             با تو می گویند،روزان و شبان

 ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم          با شما نامحرمان،ما خامُشیم

نطق آب و نطق خاک و نطق گل   هست محسوس حواس اهل دل

[32] - تفسیر مجمع البیان.

[33] - در سوره های نساء آیات 80 و120 و بقره،آیه 109 و مائده آیه 21 نمونه ای از این آرزوها بیان شده است.

[34] - .انفال،75

[35] - میزان الحکمه و ثواب الاعمال ص 328.

[36] - میزان الحکمه و وسائل،ج19،ص8

[37] - .از کلمه «دِماءَکُمْ» و «أَنْفُسَکُمْ» استفاده می شود،کشتن یا اخراج دیگری در واقع کشتن و اخراج خود است.سعدی می گوید: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند

[38] - در احادیث آمده است:اگر کسی ستمگر را در ظلم و ستم راهنمایی و کمک کند،در دوزخ قرین«هامان»وزیر فرعون خواهد بود.و حتّی آماده کردن دوات و قلم برای ستمگر،جایز نیست.امام کاظم علیه السلام خطاب به یکی از مسلمانان بزرگوار فرمود:کرایه دادن شتر به دستگاه هارون الرشید هر چند برای سفر حج باشد،جایز نیست.تفسیر اطیب البیان.

[39] - از آیه ی 102 سوره ی نحل معلوم می شود که روح القدس همان جبرئیل است.

[40] - هود،91.

[41] - فصّلت،5.

[42] - تفسیر نورالثقلین.

[43] - به عشق و انتظار خود مغرور نباشید.ممکن است در مرحله ی عمل،حالات انسان عوض شود.خدای ناکرده امروز دعای ندبه بخواند،ولی فردا...

[44] - چنانکه گفته اند:«حب الشئ یعمی و یصم»دوستداری چیزی،انسان را کور وکر می کند.یعنی انسان دیگر حاضر نیست عیب های آنرا ببیند ویا بشنود.

[45] - مائده،18

[46] - بقره،111

[47] - بقره،80.

[48] - نهج البلاغه،خطبه 5.

[49] - مرگ،همانند سفر است.راننده در صورتی از سفر می ترسد که یا راه را نمی شناسد،یا بنزین ندارد یا تخلّف نموده است،یا جنس قاچاق حمل می کند و یا در مقصد،محل سکونت ندارد.در حالی که مؤمن واقعی،راه را می داند؛ «إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» سوخت بین راه دارد؛ «عَمِلَ صالِحاً» تخلّفاتش را با توبه جبران کرده است،جنس قاچاق یعنی عمل خلاف ندارد و محل سکونتش را نیز می داند؛ «جَنَّهُ الْمَأْوی» و لذا نمی ترسد.

[50] - در تفسیر فخر رازی دعایی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند:اگر زندگی برای من نیکوست،مرا زنده نگهدار و اگر مرگ بهتر است، بمیران. امام سجاد علیه السلام نیز در دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین مسئلت می کند:«الهی عمرنی ما کان عمری بذلهفی طاعتک،فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی...»خداوندا اگر عمر من وسیله خدمت در راه اطاعت تو باشد،عمر مرا طولانی کن،ولی اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد بود،آن را قطع نما.

[51] - تفسیر راهنما

[52] - انسان لجوج،حتّی فرشتگان را متهم می کند.فرشتگانی که خداوند آنها را معصوم می داند و درباره آنان می فرماید: «لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ» آنها هرگز فرمان خداوند را نافرمانی نمی کنند.(تحریم،6)آنان دلیل دشمنی با جبرئیل را آوردن دستورات سنگین و دلیل دوستی میکائیل را آوردن دستورات سبک می دانند.درست مانند کودک بازیگوشی که معلّم ریاضی را بد و معلّم ورزش را خوب می پندارد با آنکه هر دو در جهت تعلیم و تربیت فعالیّت می کنند.

[53] - «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ...» روم،10.

[54] - این آیه،تسلّی خاطر برای رسول خداست که این گروه در پیمان شکنی و بهانه گیری،سابقه طولانی دارند و نباید از این لجاجت و بهانه گیری تعجّب کرد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تفسیر قرآن کریم
برچسب‌ها: تفسیر قرآن کریم
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی