درس شصتم
حلّ چند شبهه
ـ بررسى آيات نفى شفاعت
ـ خداى متعال تحت تأثير شفاعت كنندگان قرار نمىگيرد
ـ شفاعت كنندگان مهربانتر از خدا نيستند
ـ شفاعت منافاتى با عدل الهى ندارد
شامل: شفاعت موجب تغيير سنت الهى نيست
ـ وعده شفاعت باعث گستاخى مردم نمىشود
ـ تحصيل شرايط استحقاق شفاعت، سعى در راه رسيدن به سعادت است.
درباره شفاعت، اشكالات و شبهاتى مطرح شده كه در اين درس، به ذكر مهمترين شبهات و پاسخ آنها مىپردازيم:
ش 1. نخستين شبهه اين است كه چندين آيه قرآن كريم دلالت دارد بر اينكه در روز قيامت، شفاعت درباره هيچ كس پذيرفته نمىشود، از جمله در آيه (48) از سوره بقره مىفرمايد:
«وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ».
بترسيد از روزى كه هيچ كس به هيچ وجه از ديگرى كفايت نمىكند و از هيچ كس شفاعتى پذيرفته نمىشود و از كسى عوضى و بدلى گرفته نمىشود و نه مورد يارى واقع مىشوند.
ج. پاسخ اين است كه اين گونه آیات، در مقام نفى شفاعتِ استقلالى و بى ضابطه است كه كسانى به آن، معتقد بودند. افزون بر اين آيات مزبور عامّ است و به وسيله آياتى كه دلالت بر پذيرش شفاعت، باذن الله و با ضوابط معيّن دارد تخصيص داده مىشود چنانكه در درس گذشته به آنها اشاره شد.
ش 2. لازمه صحّت شفاعت اين است كه خداى متعال، تحت تأثير شفاعت كنندگان قرار گيرد يعنى شفاعت ايشان موجب مغفرت كه فعل الهى است بشود.
ج. پذيرفتن شفاعت به معناى تحت تأثير قرار گرفتن نيست، چنانكه قبول توبه واستجابت دعا نيز چنين لازمه نادرستى ندارد، زيرا در همه اين موارد، كارهاى بندگان موجب آمادگى براى پذيرش رحمت الهى مىشود و به اطاعت «شرط قابليت قابل است نه شرط فاعليت فاعل».
ش 3. لازمه شفاعت اين است كه شفاعت كنندگان، مهربانتر از خداى مهربان باشند! زيرا فرض اين است كه اگر شفاعت آنان نمىبود گنهكاران مبتلا به عذاب مىشدند يا عذابشان دوام مىيافت.
ج. دلسوزى و مهربانى شفاعت كنندگان پرتوى از رحمت بى پايان الهى است، و به ديگر سخن، شفاعت وسيله و راهى است كه خداى متعال خودش براى آمرزش بندگان گنهكارش قرار داده، و در حقيقت، تجلّى و تبلور بالاترين رحمتهاى اوست كه در بندگان شايسته و برگزيدهاش نمايان مىشود و چنانكه دعا و توبه نيز وسايل ديگرى هستند كه او براى قضاى حوائج و آمرزش گناهان، قرار داده است.
ش 4. اشكال ديگر اين است كه اگر حكم الهى به عذاب گنهكاران، مقتضاى عدالت باشد پذيرفتن شفاعت درباره آنان خلاف عدل خواهد بود، و اگر نجات از عذاب كه مقتضاى پذيرفتن شفاعت است عادلانه باشد حكم به عذاب كه قبل از انجام گرفتن شفاعت وجود داشت غيرعادلانه بوده است.
ج. هر يك از احكام الهى چه حكم به عذاب قبل از شفاعت، و چه حكم به نجات از عذاب بعد از آن موافق عدل و حكمت است و معناى عادلانه و حكيمانه بودن هر دو، جمع بين ضدّين نيست، زيرا موضوع آنها تفاوت دارد.
توضيح آنكه: حكم به عذاب، مقتضاى ارتكاب گناه است صرف نظر از مقتضياتى كه موجب تحقّق شفاعت و پذيرش آن در حق گنهكار مىشود؛
و حكم به نجات از عذاب، به موجب ظهور مقتضياتى مزبور مىباشد. و تغيير حكم به تبعيت از تغيير قيد موضوع نظاير فراوانى در احكام و تقديرات تكوينى و در احكام و قوانين تشريعى دارد، و همچنانكه عادلانه بودن حكم منسوخ نسبت به زمان خودش منافاتى با عادلانه بودن حكم ناسخ در زمان بعد از نسخ ندارد، و حكيمانه بودن تقدير بلاء قبل از دعاء يا دادن صدقه منافاتى با حكيمانه بودن رفع آن بعد از دعاء و صدقه ندارد و حكم به آمرزش گناه بعد از شفاعت هم منافاتى با حكم به عذاب قبل از تحقق شفاعت نخواهد داشت.