این هم از بی عقلی و جهل انسانهاست ! مردان الهی و تربیت شده که تربیت یافتگان حق هستند، به وسیله قوّۀ عاقله از همۀ مفاسد ونجاسات باطنی پاک هستند، و به سبب قوۀ عقل هیچ گاه به پلیدیهای نفسانی آلوده نمی گردند. انسان به وسیله تربیت الهی به جایی می رسد که حاکم بر هوای نفس می شود. اگر انسان به این مقام رفیع نائل گردد و روحانی شود، بر همه طبیعت حاکم می شود. اراده مرد الهی و انسان کامل روحانی، همه تأثیر گذارنده های طبیعی و عوالم مادی را از کار می اندازد و تصرف در ماده کائنات و طبیعت می کند. او حاکم است و طبیعت محکوم و تحت فرمان اوست. به برکت نورانیّت و ولایت مطلقه حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) انسان حاکم بر آتش های دنیا و آخرت می شود و آتش تحت فرمان او می گردد. تربیت، از مقام رحمت خداوند نشأت می گیرد، لکن انسان، ظلوم و جهول است. متأسفانه ما انسانها ربُّ الاَرباب را، که ربِّ مطلق است، رها و گم کرده ایم و به در خانه اونمی رویم و در عوض به در خانه دیگران مراجعه می کنیم. این هم از بی عقلی و جهل انسانهاست. [ اکبر اسدی ، نردبان آسمان ( مجموعه درس های اخلاق آیت الله بهاء الدینی) ، قدسیان ، چاپ دوازدهم ، ص19 و 20 ] زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی را بیاورد معاویه در برخوردی که با عدی بن حاتم پیدا کرد، می خواست عدی را علیه علی علیه السلام که از دنیا رفته بود تحریک کند. به عدی گفت: (این الطرفات؟) طریف و طرفه و طارف چطور شدند؟ -عدی سه پسر داشت به نامهای طریف، طرفه ، طارف که هر سه در رکاب علی علیه السلام شهید شدند. معاویه می خواست فتنه انگیزی کند، داغ جوانهایش را به یادش بیاورد، بلکه بتواند از او یک کلمه علیه علی علیه السلام اقرار بگیرد.- عدی گفت: همه شان در صفین در رکاب علی کشته شدند. گفت: علی درباره تو انصاف نداد، بی انصافی کرد، بچه های خودش را حسن و حسین را کنار کشید و بچه های تو را جلو انداخت و به کشتن داد. عدی گفت: من درباره علی انصاف ندادم. اگر من انصاف می دادم، نباید الان علی زیر خاک باشد و من زنده باشم. معاویه که دید تیرش به سنگ خورده است، گفت: ای عدی! دلم می خواهد حقیقت را برایم درباره علی بگویی. عدی، علی علیه السلام را بسیار مفصل توصیف کرد. خود او می گوید: آخر کار که شد، یک وقت دیدم اشکهای نجس معاویه به روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت. بعد با آستین خود اشکهایش را پاک کرد و گفت: هیهات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی را بیاورد. [ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، تهران ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 83 ] خدا هم خوب خدایی می کند! تعدادی زن و مرد و بچه و جوان را که همه عرب زبان بودند پشت درهای (سلول) ما به خط کرده بودند . مردها را جدا کرده بودند و زن ها و فرزندانشان را آن طرف تر نزدیک میز نگهبانی برده بودند بعثی ها پیراهن مجاهدان را در می آوردند. و هرکدام از نگهبانان که می آمد تکه لباس دیگری از تن مجاهدان می کند. در حضور زن و بچه هایشان خجالت می کشیدند و حیا می کردند ، التماس می کردند ، امتناع می کردند اما پاسخ آنها جز شلاق چیز دیگری نبود. ... بعد از آن شب ؛ همه خواب هایم به کابوس تبدیل شده بود . همان قدر که در بیداری می ترسیدم در خواب هم می ترسیدم... تصویر ها و صدا ها و به خصوص ناله و التماس بچه ها ی کوچک که شاهد شکنجه و بی حرمتی به پدران و مادرانشان بودند لحظه ای از برابر چشمانم دور نمی شد. ... شب هایی که به سختی با خواب کلنجار می رفتم با آقام حرف می زدم. یادم می آمد که آقام می گفت : شما خوب بندگی کنید ، خدا هم خوب خدایی می کند. وقتی به خدا توکل کردید نگران نباشید، تا لب پرتگاه می روید اما پرت نمی شوید، تا اعماق دریا می روید اما غرق نمی شوید، در شعله های آتش می افتید اما نمی سوزید. فقط به راه رفته تان یقین داشته باشید. [ معصومه آباد ، من زنده ام (خاطرات دوران اسارت) ، چاپ دویست و پنجم ،1395 ، ص 257 تا 262 ] یک استفتاء سوال: آیا فرماندهان اجازه دارند فردی را که با سهل انگاری به سازمان ضرر زده است، به سبب فقر یا مشکل مالی او، از پرداخت خسارت به سازمان معاف کنند؟ ( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: leader.ir )
جواب: اگر فرد یاد شده مقصر شناخته شود و بتواند با امهال یا تقسیط، خسارت وارده را بپردازد نمی توانند او را معاف کنند وگرنه از مصادیق معسر خواهد بود که باید مطابق احکام معسر با او رفتار گردد.
نظرات شما عزیزان: