عبادت ومكارم اخلاق امام صادق(علیه السلام)
مالك بن انس گفت: حضرت از سه حال بيرون نبود.يا روزه بود ويا مشغول عبادت بود ويابذكر خدا مشغول بود.او از بزرگان عابد واز عظيمترين زاهدان بود.
ابان بن تغلبگويد: خدمت امام درحاليكه مشغول نماز بود،رسيدم.ذكرهاي ركوع وسجدهاورا شمردم، از شصت بار بيشتربود.
«عبدالله بن سنان مي گويد:به امام صادق(علیه السلام) عرضكردم:پسرعموئيدارم كه هرچه با او مي پيوندم او از من مي بُرد! لذا من تصميم گرفته ام كهاگر از من بُريد منهم از او ببُرم.بمن اجازه مي فرمائيد كه منهم با او قطعرابطه كنم؟ فرمود:اگر با او ارتباط داشته باشي واو از تو ببُرد،خدايعزّوجل شمارا باهم مي پيوندد.واگر تو از او ببُري واو هم از تو ببُرد،خدااز هر دوي شما ببُرد.» بحارج74
«شخصي به امام صادق(علیه السلام)گفت:همسايهاي� � دارم كه اهل غنااست.وقتي من براي قضاء حاجت به دستشوئي ميروم ، براي شنيدن ازصداهاي غناي همسايه،بيشتر ميمانم!آيا اين اشكال دارد؟
امام فرمود: نبايد بيشتر بماني كه خدا فرموده است:همانا گوش وچشمودل مورد سؤال واقع ميشوند.«اسراء36»
او گفت:گويا تاكنون اين آيه را نشنيده بودم وانشاءالله توبه ميكنم!
امام فرمود:حال بلند شو ونماز بخوان كه گناهت بزرگ است واگر درچنين حالي اجلت رسيده بود،خيلي برايت بد بود»9-
علم امام صادق(علیه السلام)محقق حلي دركتاب معتبر نوشته است كه:
از امام صادق(علیه السلام)در زمينه علوم آنقدر منتشر شده است كه عقلها بهحيرت ميافتد. فقط يك نفر راوي ازحضرت ، سي هزار روايت از امامنقل كرده است.همچنان كه خود امام فرمود: ابان بن تغلب از من سيهزار حديث نقل كرده است.
معلّي بن خنيس ميگويد: ديدم كه امام صادق(علیه السلام) با كيسهاي بردوش به جائي ميرود.اجازه گرفتمكه ايشان را همراهي كنم.
با حضرت به محله فقراء رفتيم وامام بربالايسرآنان كه همگي درخواب بودند ، مقداري غذا ميگذاشت. من پرسيدمكه اينها شيعه هستند؟امام فرمود: اگر شيعه بودند كه ما هرچه داشتيمحتي نمكمان را با آنها نصف مينموديم.«منتهي الامال ج2 ص244»
ابوجعفر خثعمي گويد: امام صادق(علیه السلام)كيسهاي پول بمن داد و فرمود: اين را به فلان سيد بده ولي نگو چه كسي آن را داده است.
منهم آن را به شخصيكه امام معرفي كرده بود دادم. اوگفت:خدا جزايخير به اين كسيكه هميشه بمن كمك كند، بدهد ولي جعفربن محمدحتي يك درهم هم بمن كمك نميكند! «منتهي الامال ج2ص244»
«امام ششم(علیه السلام):عدهاي به محضر پيامبر آمدند وگفتند: ما عازم مسافرتبه شام هستيم. بما سخني بياموز!حضرت فرمود: شب هنگام،هركجابراي استراحت توقف نموديد ، وقتي به بستر رفتيد،قبل ازخواب،تسبيح فاطمه(علیها السلام) وآية الكرسي را بخوانيد كه شمارا از هر چيزيحفظ ميكند.
آنها رفتند وهنگام خواب دستور حضرت را بكار بستند.در آن حواليراهزناني بودند كه اين عده را زير نظر گرفته ومنتظر بودند كه شب بشودوبه اينها دستبرد بزنند.
وقتي شب شد يكي از راهزنان براي آگاهي ازموقعيت مسافرين، به محل استراحت آنان آمد ولي غير از ديوار بلنديكه دور تا دور آن محل را فرا گرفته بود،چيزي نديد!
برگشت واين قضيهرابه راهزنان خبر داد.راهزنان سخن اورا قبول نكرده وگفتند:تو آدمضعيفي هستي واز ترس اين حرف را ميزني! امّا وقتي خود به محلآمدند وآن ديوار بلند را ديدند،بناچار برگشتند.
فردا صبح باز به آن محل رفتند وازديوارخبري نبود ومسافرين آنجابودند.راهزنان از مسافرين پرسيدند:شما ديشب كجابوديد؟
گفتند:همين جا!راهزنان گفتند:ديشب ما آمديم ولي جز ديواربلندي چيزي نديديم!قصة شما چيست؟
آنان گفتند:پيامبر بما سفارشكرده است كه شب قبل از خواب، تسبيح فاطمه(علیها السلام) وآية الكرسي را بخوانيم وماهم همينكار را كرديم.
راهزنان گفتند:شما آزاديد وبه هركجاكه ميخواهيد برويد كه بخدا سوگند!ما هرگز شمارا تعقيب نميكنيم و بدانيد كه تازمانيكه بدستور پيامبرتان عمل ميكنيد ، هيچ راهزنينميتواند بشما آسيب برساند!»ص336
«روايت شده كه در وقت سوار شدن به كشتي اين دعا را بخوانند:
بسماللّه المَلِك الحق وماقدروا اللّه حقّ قدره والارض جميعاً قبضته يومالقيلمة والسماوات مطويات بيمينه .سبحانه وتعالي عما يشركون.بسماللّه مجراها ومُرساها.ان ربّي لغفورٌ رحيم.»
«عدهاي مهمان امام صادق(علیه السلام)شدند.حضرت از آنها خوب پذيرائي نمود وموقعي كه ميخواستند بروند،امام براي آنها توشه سفر تهيهديد.ولي وقت خارج شدن آنها،به غلامانش فرمود:موقع رفتن در بردنِ بارهايشان كمك نكنيد!
آنها در هنگام خداحافظي به امام گفتند:يا بنرسول اللّه!تو خوب از ماپذيرائي نمودي واموالي بما بخشيدي ! ولي چرابه غلامانت دستور دادي كه در بردن بارها مارا كمك نكنند؟
امام فرمود:ما خانداني هستيم كه به رفتن مهمان كمك نمي كنيم.»
نظرات شما عزیزان: