ايام الله در روايات
در روايات متعددى، به روز مرگ، قيامت و روز قيام حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - ايام الله اطلاق شده است.
از امام باقر عليه السلام چنين نقل شده است كه فرمود:
«ايام الله، يوم يقوم القائم عليه السلام، و يوم الكرة، و يوم القيامة; (4)
ايام الله روز قيام حضرت مهدى موعود عليه السلام، روز رجعت و روز قيامت است.»
در تفسير على بن ابراهيم نيز روايتى بدين مضمون نقل شده، ولى به جاى كلمه «الكرة» «يوم الموت» آمده است. (5)
ابن ابىالحديد مىنويسد: «ايام الله، هم ايام «انعام» است و هم ايام «انتقام» تا بدين وسيله «رغبت» و «ترس» ايجاد شود» . (6)
22 بهمن نيز يكى از روزهايى است كه خداوند متعال نعمتبزرگ پيروزى را به ملتبه پاخاسته ايران اسلامى عطا فرمود و به فرموده امام امت از ايام الله گرديد.
ملتى كه سالهاى سال زير چكمههاى حكام جور و دژخيمان خودفروخته، آخرين نفسهاى حيات خود را مىكشيد، خداوند متعال با برانگيختن رهبرى فرزانه و بىنظير روح تازهاى در آنها دميد و با حركتى يك پارچه و پرخروش، با سلاح ايمان و رهبريت روح خدا در مقابل طاغوتيان تا دندان مسلح ايستادند و لطف بزرگ الهى و نعمت پيروزى را نصيب خود گردانيدند.
يادآورى ايام الله
«و لقد ارسلنا موسى باياتنا ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله ..» . (7)
ما موسى را همراه با نشانهها و آيههايمان فرستاديم (و دستور داديم) قوم خودت را از ظلمتها به سوى «نور» بيرون آر، و آنان را به ياد ايام الله بينداز.» يادآورى روزهاى بزرگ (اعم از روزهاى پيروزى يا روزهاى سخت) نقش مؤثرى در بيدارى و هوشيارى ملتها دارد. بدين جهت اميرالمؤمنين عليه السلام در نامهاى به «قثم بن العباس» كه كارگزار وى در مكه است چنين مىنويسد: «براى مردم حج را بر پاى دار، و آنان را به ياد «ايام الله» بينداز» . (8)
امام خمينى قدس سره مىفرمايد: «تذكر به «ايام الله» كه خداوند متعال به آن امر فرموده است، انسان ساز است. قضايائى كه در ايام الله رخ داده است، براى تاريخ و انسانها در طول تاريخ آموزنده و بيدار كننده است. حوادث بزرگ تاريخ كه قرآن مجيد هم از بعضى از آنها ياد كرده است، سرمشقى پربركتبراى ساختن جامعهها و اشخاص و جامعه عصر ما كه عصر انقلاب است و در كشور ايران كه كشور انقلاب و شاهد بسيارى از حوادث بزرگ كه بايد آنها را ايام الله محسوب كنيم و به ذكر آنها و تذكر آن ايام بپردازيم كه براى ملت قهرمان و مجاهدان سلحشور، درس انقلاب است» . (9)
در اين آيه شريفه خداوند متعال، بعد از اين كه حضرت موسى عليه السلام را مامور مىسازد تا ايام الله را يادآورى كند، يك نمونه از ايام الله; يعنى، روز نجات بنىاسرائيل از چنگال فرعونيان را يادآورى مىفرمايد:
«اذ انجاكم من آل فرعون»
با اين كه در تاريخ بنىاسرائيل، روزهاى بزرگى كه خداوند در پرتو هدايتحضرت موسى عليه السلام به آنها نعمتهاى بزرگ عطا فرمود، فراوان بود، ولى ذكر «روز نجات» در اين آيه، حاكى از اهميت فوق العاده استقلال و آزادى از چنگال فرعونيان مىباشد. (10)
روز 22 بهمن 57 نيز روز نجات ملت ايران از چنگال طاغوتيان زمان، روز آشكار شدن نعمتبزرگ الهى; يعنى، استقلال و آزادى بود.
اين مسلم است كه هر ملتى تا از وابستگىها نجات پيدا نكند و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نمىتواند نبوغ و استعداد خود را آشكار سازد و در راه «الله» كه راه مبارزه با هر گونه شرك و ظلم و بيدادگرى است، گام نهد.
يادآورى 22 بهمن
يادآورى يوم الله 22 بهمن; يعنى، يادآورى رشادتها و فداكارىها و شهادت طلبىهاى ملتى منسجم و خداجوى و پيرو ولايت و رهبرى كه با ايثار خون خود ثابت كرد كه «خون بر شمشير و حق بر باطل پيروز است.» يادآورى 22 بهمن; يعنى، يادآورى تجلى حكومت الله در روى زمين، روزى كه برندهترين سلاح معنوى; يعنى، ايمان، پيروزى آفريد.
روزى كه كلمه توحيد در وحدت كلمه به دست آمد و در نتيجه اعتصام به «حبل الله» رژيم ستمشاهى دوهزار و پانصد ساله طاغوتيان به زباله دانى تاريخ سپرده شد و ثابت كرد آواى «الله اكبر» از رگبار «مسلسل» قوىتر و نيرومندتر است.
22 بهمن به ما آموخت كه در مبارزه با دشمنان اسلام، فقط بايد بر خدا تكيه داشت گرچه دست از سلاح تهى باشد. و وابستگى به شرق و غرب هرچند به سلاحهاى مدرن مجهز باشند، در برابر نيروى هماهنگ مردمى كه با سلاح ايمان مبارزه مىكنند، بىاثر است.
تداوم 22 بهمن
تداوم پيروزىها، حاصل تداوم رمزهاى پيروزى است. زيرا هرگز خداوند متعال نعمتى را كه به قومى عطا فرمود، از آنها باز پس نمىگيرد، مگر آنها خود از نگهدارى آن دستبر دارند.
«... ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم...» ; (11)
«خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتى) را تغيير نمىدهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند.»
«ان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ...» ; (12)
«خداوند هيچ نعمتى را كه به گروهى داده، تغيير نمىدهد، جز آن كه آنها خودشان را تغيير دهند.»
پيروزى شكوهمند 22 بهمن 57، حاصل عوامل بسيارى است كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- ايمان به خداوند متعال
2- رهبرى روحانى متقى و فقيه آگاه; امام خمينى رحمه الله
3- اتحاد و همبستگى همه، اقشار ملت.
4- استقامت و پايدارى در راه خدا، تحمل مشكلات و ... بر هيچ كس پوشيده نيست كه جمع شدن اين عوامل در ملتى موجب نزول تاييدات غيبى الهى گرديده و پيروزى آنها بر دشمنان حتمى مىشود.
خداوند متعال مىفرمايد:
«ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون» ; (13)
«به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه! نترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است.»
امام امت در وصيتنامه سياسى الهى خود چنين نوشتند: «اين انقلاب بزرگ كه دست جهان خواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد، با تاييدات غيبى الهى پيروز گرديد ... بىترديد رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است و رمز پيروزى را ملت مىداند و نسلهاى آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلى آن انگيزه الهى و مقصد عالى حكومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براى همان انگيزه (14) » مىباشد.
مقام معظم رهبرى، حضرت آيةالله العظمى خامنهاى، دامتبركاته در اين باره چنين فرمودند: «اولا، روز 22 بهمن سال 1357 يك روز بريده از قبل نبود، آنچه در آن روز اتفاق افتاد محصولى بود از تلاش همه جانبهاى كه در طول سالهاى متمادى قبل از آن انجام گرفته بود و اين تلاش از سوى همه قشرهاى اين كشور بود.
ثانيا، آن چيزى كه قشرهاى كشور ما را به هم مربوط مىكرد براى اين مبارزه، ايمان اسلامى بود و لذا مبارزه در طول سالهاى پيش از 22 بهمن 57 در مسجدها و حسينيهها و مجالس سخنرانى و در حوزه علميه قم و بعضى ديگر از حوزهها جلوه مخصوصى داشت، اينها در حقيقت كانونهاى اصلى مبارزه بود.
ثالثا، اين مبارزه حول يك محور رهبرى مشخص و قاطعى جريان داشت كه در طول دوران تاريخ ما از بعد از اسلام تا اين روزگار، ملت ما چنين رهبرى به خود نديده بود.
رابعا، مردم بر اثر آن ايمان و آن رهبرى بر اثر آنچه شنيده بودند و معتقد شده بودند در صحنه مبارزه از همه امكاناتشان براى پيروزى بر دشمن استفاده كردند ... كسانى كه در مبارزه بودند، حاضر بودند براى خود سختى و ناراحتى را قبول كنند و نيروى خود را صرف مبارزه كنند» . (15)
تا زمانى كه ملت ايران همچون 22 بهمن 57، از خودخواهىها و خودمحورىها فاصله گرفته، دست در دست هم با همدلى و اتحاد در سايه ايمان و توكل به خداوند متعال به رهبرى مقام معظم رهبرى كه برترين و بهترين شاگرد بنيانگذار جمهورى اسلامى و مجرى فرامين الهى امام امت مىباشد، در راه به ثمر رساندن مقصد الهى انقلاب قدم بردارند و در اين راه استقامت نموده، در مقابل دشمنان اسلام و ايران تا پاى جان بايستند، و فريب نيرنگهاى رنگارنگ آنها را نخورده، مجذوب فرهنگ مبتذل آنها نگردند، نعمت پيروزى انقلاب اسلامى پابرجا و مستدام خواهد بود و تمام توطئهها و نقشههاى شوم آنها بر ضد جمهورى اسلامى و ملتشريف ايران، نقش برآب مىشود و حاصلى جز رنج و زبونى خودشان در پى نخواهد داشت و هر روز عزت و سرفرازى و بالندگى ايران اسلامى بيشتر آشكار خواهد شد.
اتحاد و همبستگى
همان گونه كه بيان شد پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران عوامل زيادى داشت، سخن گفتن پيرامون همه آنها مجالى ديگر مىطلبد. ما در اينجا فقط به يكى از مهمترين آنها اشاره مىكنيم. و آن اتحاد و همبستگى همه اقشار ملتبراى انجام مقصد الهى و مقدس انقلاب; يعنى، از بين بردن طاغوت و تشكيل حكومت اسلامى براى تحقق حق و عدالت در جامعه بود.
هيچ كس ترديد ندارد كه اتحاد و همدلى معجزه مىآفريند و بزرگترين موانع راه ترقى و پيشرفت را از سر راه بر مىدارد. و قوىترين دشمنان را نابود مىسازد.
مورچگان را چو بود اتحاد
شير ژيان را بدرانند پوست
خداوند متعال مىفرمايد:
«و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» ; (16)
«به ريسمان الهى چنگ بزنيد و هرگز از يكديگر جدا نشويد و تفرقه نداشته باشيد.»
«و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» ; (17)
«اختلاف و كشمكش نكنيد كه سست مىشويد و دولتتان از بين مىرود.»
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
«و الزموا السواد الاعظم فان يد الله مع الجماعة و اياكم و الفرقة! فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب ...; (18)
همگام با توده عظيم مردم (كه پيرو سلطان عادل) هستند، باشيد، زيرا دست (عنايت و كمك) خداوند با جماعت است و از جدائى و مخالفتبر حذر باشيد. زيرا جدا شدن از جماعت (حق) طعمه شيطان شدن است چنانكه گوسفندى كه از گله جدا شود، خوراك گرگ خواهد شد.»
و اين اتحاد وقتى ثمربخش است كه با همدلى همراه باشد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
«انه لا غناء في كثرة عددكم مع قلة اجتماع قلوبكم ...; (19)
در زيادى تعداد شما بىنيازى نيست [و اين زيادى تعداد ثمربخش نخواهد بود] در صورتى كه اجتماع دلهاى شما اندك باشد.» بدين جهت امام امت قدس سره و رهبر معظم انقلاب همواره مردم را به وحدت كلمه دعوت كردهاند و آنها را از تفرقه و جدايى برحذر داشتند.
اما سنت و روش فرعونها و طاغوتها در طول تاريخ اين است كه مردم را به دستههاى مختلف تقسيم مىكنند و بين آنها اختلاف مىاندازند و آنها را به استضعاف مىكشانند تا قدرت قيام و ايستادن در مقابل آنها را نداشته باشند و آنها بتوانند سلطه ظالمانه خود را بر مردم حفظ كنند.
خداوند متعال مىفرمايد:
«ان فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفة منهم ...» ; (20)
«فرعون در زمين برترى جويى كرد و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود، گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند ... .»
فرعون براى استحكام بخشيدن به سلطهاش چند اقدام كرد، كه مهمترين آن، اين بود كه مردم مصر را دو دسته كرد: به دسته اول; يعنى، قبطيان كه بوميان و درباريان فرعون بودند، تمام وسايل رفاهى و كاخها و ثروتها را مىداد.
ولى دسته دوم كه «سبطيان» يعنى، مهاجران بنىاسرائيل بودند و آنها را به صورت بردگان و كنيزان خود درآورده بودند، فقر و محروميتسراسر وجودشان را فرا گرفته بود و سختترين كارها بر دوش اينها بود.
بايد توجه داشت كه اين سنت وحشتناك، مخصوص فرعون در زمان حضرت موسى عليه السلام نبود، بلكه همه طاغوتيان از اين روش و تز «تفرقه بينداز و حكومت كن» ساليان درازى بر تودههاى مردم حكومت كردهاند.
از امام زين العابدين عليه السلام چنين نقل شده است كه فرمود:
«و الذى بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا، ان الابرار منا اهل البيت و شيعتهم بمنزلة موسى و شيعته، و ان عدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه; (21)
سوگند به آن كسى كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به حق بشير و نذير مبعوث گردانيد، ابرار و خوبان از ما اهل بيت و شيعيانشان به منزله موسى و شيعه او مىباشند و دشمنان ما و پيروان آنها به منزله فرعون و پيروان او مىباشند.»
پس بايد بيدار بود تا دوباره دشمنان سيلى خورده اسلام با استفاده از اين روش بين مردم ايران اختلاف ايجاد نكنند و راه نفوذ و سلطه آنها باز نشود.
پى نوشتها:
1) پيام امام خمينى رحمه الله به مناسبتسالگرد 15 خرداد سال 1360.
2) تفسير الميزان، ج 12، ص 18.
3) همان، ج 18، ص 164، ذيل آيه 14 از سوره جاثيه.
4) تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 526.
5) همان، : «قال: ايام الله ثلاثة: يوم القائم - صلوات الله عليه - و يوم الموت، و يوم القيامة; «ايام الله» سه روز است، روز ظهور حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه و روز مرگ و روز قيامت.»
6) شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحديد، ج 18، ص 31.
7) ابراهيم/ 5.
8) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 30.
9) صحيفه نور، ج 17، ص 11، از پيام امام رحمه الله در تاريخ (17/6/61) .
10) ر.ك، تفسير نمونه، ج 10، صص 276 و 277.
11) رعد/ 11.
12) انفال/ 52.
13) فصلت/ 30.
14) وصيتنامه سياسى الهى امام خمينى، صص 8- 7.
15) ر.ك: در مكتب جمعه، جلد ششم، صص 77 و 78.
16) آل عمران/ 103.
17) انفال/ 46.
18) نهج البلاغه، خطبه 127.
19) همان، خطبه 119.
20) قصص/ 4.
21) مجمع البيان، ج 7، ص 239.
احمد محيطى اردكانى
نظرات شما عزیزان: