ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

تصاویر ویژه میلاد حضرت زهرا (س), عکس روز مادر

یاس کبود

سودابه مهیجی

عطر یاس کبود با خود داشت؛ رخساره ای از آسمان خداوندی؛ لبخندی از شکفتن مقدس ترین غنچه های بهشت و قدم هایی از جنس دعای خیر و رحمت که وقتی گام برمی داشت، تمام کینه و نخوت از زمین به دوزخ تبعید می شد و انسان ها شباهت خود را به راستی و پاکی پیدا می کردند. قلبی از لطافت گلبرگ های شکستنی داشت و دستانی که تمام اجابت ها بسته به دعای او بود. وی فرزندان عاشقانه نور را به دنیا آورد و کودکان معصوم شهادت را در آغوش نازک دل خویش پرورد؛ کودکانی که لاله زاران موکد بودند؛ کودکانی که با رنج دل خویش، به جهان هدیه داده بود.

او عروس عشق شده بود؛ عروس باران؛ عروس نیایش و پیکار و احسان. او به همسری شمع درآمده بود؛ به همسری بیداری شبانه و تنویر تاریکی عالم.

آن زن، عشق و مهر خداوند بود که در هیئت یک فرشته جوان، بر زمین نازل شد و یگانه نگاهبان دنیا، مونس هرچه قلب تنها و مادر هر آنچه انسان بود. زن، شب ها بر عرش سجاده خود برای هر دل تنها دعا می کرد و روزها برای دلخوشی همان دل ها و غربت ها، رزق و روزی به بار می آورد.

تمام سفره ها را زن دست در دست پیکار و جهد همسرش سبز و پررونق می کرد و سفره خالی خانه خویش را با معجزه محبت و شبنم، به چشمان معصوم کودکانش هدیه می داد. سفره می گسترد و مهتاب را در هاون می ریخت و اشک را بر پاره های آینه قلب خود می افشاند و نان شفقت، در تنور سینه مشتاق خود می پخت. سبوی تشنگی را از جرعه های زمزمه امید می انباشت و لقمه صبر و شوق، در دهان کودکان بهشتی خویش می نهاد. همسرش که سرور تمام زمین بود، هر شب که با دست های پینه بسته و تهی به خانه بازمی گشت، زن سکوت می شد و چراغ لبخند را می افروخت و با چهره ای از سپاس و تقدیر، به استقبال خستگی مرد می رفت.

زن می دانست که تمام گنج همسرش، در میان گرسنگی دست و دل های فقیر شهر قسمت می شد. پس کودکان و همسر را گرد هم می نشاند و زیبایی ملکوت رویش را به آنها هدیه می داد و لبخند می زد و با صدای مقدس خود، ایشان را به روزهایی سپید در جهانی دیگر مژده می داد. همه با صدای شیرین او لبریز از طعم خوش بختی می شدند و سفره خالی و شب های بی نان را از یاد می بردند.

در آن سرزمین بی درخت، او یگانه باران برگ آور بود. در آن وادی بی عاطفه سنگدل، او تنها قلب تپنده زنانه بود. او راز آفرینش زن را برای تمام ذهن های علیل گشود و شانه های دلسوزش، تکیه تمام زنان بی اسوه مانده شد که تا ابد جنس مهربار مؤنث، مادری زمین را از او بیاموزد و تنها به راه او چشم داشته باشد.

سوره کوتاه عمرش، طولانی ترین تفسیر عشق و ایثار شد. هیچ کس نتوانست مانند او در چند صباح مختصر، از آغاز تا پایان عاشقی را طی کند و دامان گهربار خویش را چون او تا قیامت، زادگاه شهامت و مردانگی سازد. آن زن، جاودانه شد؛ برای همه نُه بهاری که در خانه تنهاترین مرد روزگار به سر برد و کلبه کوچک او را به عاشقانه ترین خانه های بی انتهای جهان بدل ساخت. آن زن، بانوی بهشت بود؛ نه ساکن خاک. امانت بود برای مردم دنیا. در این کوچه های تنگ زمین، در میان چشم های بخیل نمی گنجید. پر کشید و به زادگاه فردوس خویش بازگشت و فردا هر آن که محرم عشق باشد، در سایه سار طوبای رضوان، او را خواهد دید؛ او را که تا ابد، آغوش به روی فرزندان خاک گشوده است.

 فرزند وحی

مطهره پیوسته

آفتاب، از کجا طلوع می کند، از کجا نور می افشاند و پرتو پرتلألو خود را از کجا چون بارانی از پولک های طلایی و قطره هایی از شبنم عطرآگین فرو می پاشد؟

همان گونه که آفتاب طبیعت، افق های پهنه جهان هستی را فرا می گیرد، آفتاب معنویت و روحانیت و عرفان، در خانه ای کوچک، هستی را فرا گرفته است. خانه، خانه محمد است؛ آخرین پیامبر الهی. خانه نور و مشرق آفتاب معنویت همین جاست. در گستره انوار همین آفتاب زرتاب است که اختر تابناک عصمت و طهارت؛ فاطمه زهرا س) چشم به جهان می گشاید تا چشم جهان را به تماشای جمال پرجلال خود خیره سازد.

فاطمه ای از خاندان نور، در منزلگاه وحی و در فرودگاه فرشتگان آسمانی، در منزلگاه جبرئیل و در مشرق رسالت و پرهیزکاری به دنیا آمده است. اینجا دختری متولد شده که نماد پاکی و عصمت است؛ دختری که بانوی نمونه اسلام می شود و گهواره امامت را با دستان خورشیدی اش تکان می دهد؛ آموزگاری که تربیت و ارشاد را در مهد ولایت، می آموزد و یگانه مربی که هنوز جهانیان از شکوه عظمت و رشد فکری اش در حیرت مانده اند. فرزند وحی و معراج، باید هم این گونه باشد. او متولد شده است تا نعمت را بر همگان کامل کند. میلاد مسعودش گرامی باد!

 زمزمه های فاطمی

مطهره پیوسته

فاطمه می آید!

آب زنید راه را، هین که نگار می رسد

مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد

طبق طبق، نور از آسمان خدا بر زمین و زمینیان هدیه می شود. ببین، آسمان را با شقایق و یاس های خوشبو آذین بسته اند! بانگ و آواز شادمانی در میان فرشتگان برپاست، گویی از حضور فاطمه در مستی غرق شده اند. همه زیبایی ها گویی در این نوزاد خلاصه شده و ظهور یافته است.

او می آید که مادری کند حسنین را و همسری کند علی را. او می آید که ادامه نبوت باشد و امامت را پرورش دهد. او می آید تا زن با وجود مطهر و پاکیزه اش معنا بگیرد. او می آید که عطر شورانگیز یاس گونه اش را در میان غزل ها و کلام پراکنده کند. او می آید که جلوه آینه های انسانی باشد. او می آید که زیبایی را از وجود خود به بهار هدیه کند. او می آید که قدوم مبارکش را بر بال فرشتگانی بگذارد که به افتخار آمدنش بال گسترده اند. او می آید که سبزی و طراوت گیاهان را به آنها هدیه کند. او می آید که پیچک های عاشق، به هر نگاه لبریز از معصومیتش، عاشقانه بپیچند و بالا بروند. او می آید تا دریا، وسعت آبی خود را از روح زهرا وام بگیرد. او می آید تا نوای دلنشین خود را بر سجاده بندگی اش، چون ترنم صدای باران طنین انداز کند. او می آید که نغمه خوش مرغ عشق را معنا کند. او می آید که بیاموزد چگونه می توان زهرا بود و در بهشت برین جای گرفت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه ولادت حضرت فاطمه زهراعلیها السلام

تاريخ : یک شنبه 2 / 11 / 1400 | 6:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.