عبادت راز آفرينش

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ»[1]« من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند». از مهمترين سؤالاتي كه هر كس از خود مي‌كند اين است كه «ما براي چه آفريده شده‌ايم؟» و «هدف آفرينش انسان‌ها و آمدن به اين جهان چيست؟» آيات فوق به اين سئوال مهم و همگاني با تعبيرات فشرده و پرمحتوايي پاسخ مي‌گويد و مي‌فرمايد: «من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند.» «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ» آيات مورد بحث تنها روي مساله‌ي عبوديت و بندگي تكيه مي‌كند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايي آفرينش جن و انس معرفي مي‌نمايد.

هدف اصلي همان «عبوديت» است كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده، و مساله‌ي «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» اهدافي هستند كه در مسير عبوديت قرار مي‌گيرند، و «رحمت واسعه‌ي خداوند» نتيجه‌ي اين عبوديت است. به اين ترتيب روشن مي‌شود كه ما همه براي عبادت پروردگار آفريده شده‌ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت «عبادت» چيست؟ آيا تنها انجام مراسمي مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ يا حقيقتي است ماوراي اينها؟ هر چند عبادات رسمي نيز همگي واجد اهميتند.

معني عبد در لغت

براي يافتن پاسخ اين سئوال بايد روي واژه‌ي «عبد» و «عبوديت» تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت. «عبد» از نظر لغت عرب به انساني مي‌گويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‌اش تابع اراده‌ي او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزي نيست، و در اطاعت او هرگز سستي به خود راه نمي‌دهد. و به تعبير ديگر «عبوديت» ـ اظهار آخرين درجه‌ي خضوع در برابر معبود است،‌و به همين دليل تنها كسي مي‌تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسي جز خدا نيست. بنابراين عبوديت نهايت اوج و تكامل يك انسان و قرب او به خدا است. عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است. عبوديت اطاعت بي‌قيد و شرط و فرمان برداري در تمام زمينه‌هاست و بالأخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي يعني كمال مطلق نينديشد جز در راه او گام برندارد، و هر چه غير او است فراموش كند حتي خويشتن را !

خداوند شايستگي براي عبادت

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[2] «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ركوع كنيد و سجود بجا آوريد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.»ابتداء آيه خطاب به افراد با ايمان است. يك سلسله دستورات كلي و جامع را كه حافظ دين و دنيا و پيروزي آنها در تمام صحنه‌ها است براي مؤمنين بيان مي‌كند. نخست به چهار دستور مهم اشاره كرده مي‌گويد: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد 1ـ ركوع كنيد، 2ـ سجده بجا آوريد، 3ـ پروردگارتان را عبادت كنيد، 4ـ كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.

بيان دو ركن ركوع و سجود از ميان تمام اركان نماز به خاطر اهميت فوق‌العاده آنها در اين عبادت بزرگ است. دستور عبوديت به طور مطلق كه بعد از اين دو بيان شده هر گونه عبادت و بندگي خدا را شامل مي‌شود. تعبير به «ربكم» (پروردگار شما) در حقيقت اشاره‌اي است به شايستگي او براي عبوديت و عدم شايستگي غير او، زيرا تنها مالك و صاحب و تربيت كننده او است.[3] دستور به فعل خيرات هر گونه كار نيكي را بدون هيچ قيد و شرط شامل مي‌شود.

از عبادت او تكبر نورزيد

«إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ»[4] «آنها كه (در مقام قرب) نزد پروردگار تواند هيچ گاه از عبادتش تكبر نمي‌ورزند و او را تسبيح مي‌گويند و برايش سجده مي‌كنند.» اين آيه اشاره دارد به اين كه نه تنها شما بايد در همه حال به ياد خدا باشيد، فرشتگان مقرب پروردگار و آنها كه در مقام قرب نزد پروردگار تواند هيچگاه از عبادت او تكبر نمي‌ورزند و همواره تسبيح او مي‌گويند و ذات پاكش را از آنچه شايسته مقام او نيست منزه مي‌شمارند و در پيشگاه او سجده مي‌نمايند «إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ». كلمه‌ي «عند ربك» (آنها كه نزد پروردگار تواند) به معني قرب مكاني نيست زيرا خداوند مكاني ندارد بلكه اشاره به قرب مقامي است يعني آنها با آن همه موقعيت و مقام، باز در بندگي و ياد خدا و سجده و تسبيح كوتاهي ندارند شما هم بايد كوتاهي نكنيد. به هنگام تلاوت آيه‌ي فوق سجده كردن مستحب است ولي بعضي از اهل تسنن مانند پيروان «ابو حنيفه» آن را واجب مي‌شمارند.[5]

عبادت مأموريت انسان

«وَمَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ »[6] «در حالي كه به آنها دستوري داده نشده بود جز اينكه خدا را پرستش كنند با كمال اخلاص، و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند، و زكات را ادا كنند، ‌و اين است آئين مستقيم و صحيح و پايدار.» «اهل كتاب» و به تبع آنها «مشركان» را مورد ملامت قرار داده مي‌گويد: چرا در اين آيين جديد اختلاف كردند، بعضي مؤمن و بعضي كافر شدند «در حالي كه در اين آيين دستوري به آنها داده نشده است جز اينكه خدا را پرسش كنند، و عبادت او را از عبادت غير او خالص سازند، و از هر گونه شرك باز گردند و متمايل به توحيد شوند. نماز را برپا دارند و زكات را ادا كنند.» سپس مي‌افزايد: «و اين است آيين مستقيم و پايدار» (وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ). در اين كه منظور از «و ما امروا»... در اينجا چيست جمعي گفته‌اند منظور اين است كه اهل كتاب در آيين خودشان مساله‌ي توحيد و نماز و زكات وجود داشته و اينها مسائلي است ثابت، ولي آنها به دستورات نيز وفادار نمانده‌اند.

ديگر اينكه در آيين اسلام دستوري جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند آن نيامده. و اين ها اموري هستند شناخته شده چرا از قبول آن سرباز مي‌زنند و در پذيرش آن اختلاف مي‌كنند. معني دوم نزديك‌تر به نظر مي‌رسد، زيرا به دنبال آيه‌ي قبل كه سخن از اختلاف آنها در پذيرش آيين جديد مي‌گفت مناسب همين است كه «امروا» ناظر به آيين جديد باشد. از اين گذشته معني اول تنها درباره‌ي اهل كتاب صادق است و مشركان را شامل نمي‌شود در حالي كه معني دوم همگان را شامل مي‌شود.

منظور از دين چيست؟

منظور از «دين» كه بايد آن را براي خدا خالص كنند به عقيده بعضي از مفسران همان «عبادت» است، و جمله « إِلا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ» كه قبل از آن ذكرشده نيز همين معني را تأييد مي‌كند. ولي اين احتمال وجود دارد كه منظور مجموعه دين و شريعت مي‌باشد، يعني آنها مأمور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دين و آيين خود را در تمام جهات خالص گردانند اين معني با گستردگي مفهوم «دين» سازگارتر است و جمله‌ي بعد «وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» كه دين را به معني وسيع مطرح كرده همين معني را تأييد مي‌كند. جمله‌ي «وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» اشاره به آن است كه اين اصول يعني توحيد خالص و نماز توجه به خالق و زكات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پا بر جاي همه‌ي اديان است. بلكه مي‌توان گفت اينها در متن فطرت آدمي قرار دارد.[7]

عبادت و يقين

خداوند متعال دستور به پيامبر(ص) مي‌دهد كه دست از عبادت پروردگارت در تمام عمر بر مدار «و همواره او را بندگي كن تا يقين فرا رسد» «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين»[8]معروف و مشهور در ميان مفسران اين است كه منظور از «يقين» در اينجا مرگ است و به اين جهت مرگ، يقين ناميده شده كه يك امر مسلم است، در هر چيز شك كند در مرگ نمي‌تواند ترديد به خود راه دهد. و يا اينكه به هنگام مرگ پرده‌ها كنار مي‌رود و حقايق در برابر چشم آشكار مي‌شود و حالت يقين براي او پيدا مي‌گردد. در سوره مدثر آيه‌ي (46 ـ 47) از قول دوزخيان مي‌خوانيم: «وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ» «ما همواره روز رستاخيز را تكذيب مي‌كرديم تا اينكه يقين (مرگ ما) فرا رسيد.» از اينجا روشن مي‌شود كه آنچه از بعضي از صوفيه نقل شده كه آيه‌ي فوق را دستاويزي براي ترك عبادت قرار داده‌اند و گفته‌اند: «آيه مي‌گويد: عبادت كن تا زماني كه يقين فرا رسد، بنابراين بعد از حصول يقين نيازي به عبادت نيست»! گفتار بي‌اساس و بي‌پايه‌اي است، چرا كه اولاً: به شهادت بعضي از آيات قرآن كه در بالا اشاره كرديم يقين به معني مرگ است، كه هم براي مؤمنان و هم براي دوزخيان، براي همه خواهد بود. ثانياً: مخاطب به اين سخن، پيامبر (صلي الله عليه و آله) است، و مقام يقين پيامبر بر همه محرز است آيا كسي مي‌تواند ادعا كند كه داراي مقام يقين از نظر ايمان نبوده است. و ثالثاً: تواريخ متواتر نشان مي‌دهد كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترك نگفت و علي (عليه السلام) در محراب عبادت كشته شد، و همچنين ساير امامان.[9]

بندگان حقيقي خدا

«وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِي»[10] «كساني كه از عبادت طاغوت اجتناب كردند و به سوي خداوند بازگشتند بشارت از آن آنها است، بنابراين بندگان مرا بشارت ده.» در اين آيات قرآن سخن از بندگان خاص و حقيقت جوي پروردگار به ميان آورده، مي‌گويد: «بشارت باد بر كساني كه از عبادت (طاغوت) اجتناب كردند و به سوي خدا بازگشتند.» (وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى). با توجه به اينكه «بشري» در اينجا مطلق است همه گونه بشارت بر نعمت‌هاي الهي اعم از مادي و معنوي را شامل مي‌شود، اما اين بشارت وسيع و گسترده مخصوص كساني است كه از پرستش طاغوت اجتناب ورزند، و به سوي خدا باز آيند كه مجموع ايمان و اعمال صالح در همين جمله جمع است. زيرا «طاغوت» در اصل از ماده‌ي «طغيان» به معني تعدّي و تجاوز از حد و مرز است، و لذا اين كلمه بر هر متجاوز، و هر معبودي جز خدا، مانند شيطان و حكام جبّار اطلاق مي‌شود (اين كلمه در واحد و در جمع هر دو به كار مي‌رود). بنابراين «اجتناب از طاغوت» با اين معني وسيع و گسترده، دوري از هر گونه شرك و بت‌پرستي و هوا پرستي و شيطان پرستي و تسليم در برابر حاكمان جبّار و سلطه‌گرانِ ستمكار را فرا مي‌‌گيرد، «انابه الي الله» جامع روح تقوي و پرهيزگاري و ايمان است،‌والبته چنين كساني در خورِ بشارتند. اين نكته نيز قابل توجه است كه عبادت طاغوت تنها به معني ركوع و سجود نيست، بلكه هر گونه اطاعت را نيز شامل مي‌شود، ‌چنان كه در حديثي از امام صادق (عليه السلام) مي‌خوانيم: من اطاع جبّاراً فقد عبده. «كسي كه اطاعت زمامدار ستمگري كند او را پرستش كرده است.» سپس براي معرفي اين بندگان ويژه مي‌گويد: «بندگان خاصّ مرا بشارت ده» (فَبَشِّرْ عِبَادِ)[11]-[12]

عبادت مخصوص اوست

«فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ »[13]«او (خدا) را پرستش كن و بر او توكل نما. در آيه‌ي فوق دليل لطيفي بر اختصاص پرستش به خدا بيان شده است، و آن اينكه اگر پرستش به خاطر عظمت و صفات جمال و جلال باشد،‌اين صفات بيش از همه در خدا است، و ديگران در برابر او ناچيزند، بزرگترين نشانه‌ي عظمت. علم نامحدود و قدرت بي‌پايان است كه آيه‌ي فوق مي‌گويد هر دو مخصوص او است. و اگر پرستش به خاطر پناه بردن در حل مشكلات به معبود باشد، چنين كاري در مورد كسي شايسته است كه از همه‌ي نيازها و احتياج‌هاي بندگان و از اسرار غيب و نهان آنها با خبر است و توانائي بر اجابت دعوت و انجام خواسته‌ها دارد، و به همين دليل توحيد صفات. سبب توحيد عبادت مي‌گردد (دقت كنيد). بعضي از مفسران گفته‌اند كه تمام سير انسان در طريق عبوديت پروردگار در دو جمله در آيه‌ي فوق خلاصه شده: «فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ» چرا كه عبادت خواه ـ عبادت جسماني باشد مانند عبادات معمولي و يا عبادت روحاني باشد مانند تفكر در عالم آفرينش و نظام اسرار هستي ـ آغاز اين سير است. و توكل يعني واگذاري مطلق به خدا و سپردن همه چيز به دست او كه يك نوع «فناء في الله» محسوب مي‌شود، آخرين نقطه‌ي اين سير مي‌باشد. در تمام اين مسير از آغاز تا انتها توجه به حقيقت توحيد صفات، رهروان اين راه را ياري مي‌دهد،‌و به تلاش و تكاپوي آميخته با عشق وا مي‌دارد.[14] هر امّتي عبادتي دارد «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ»[15] «براي هر امتي عبادتي قرار داديم تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند». در اين آيه‌ي مورد بحث مي‌فرمايد براي هر امتي عبادتي قرار داديم تا خدا را با آن پرستش كنند.

مناسك: چنانكه قبلاً هم گفته‌ايم جمع «منسك» به معني مطلق عبادت است. و در اينجا ممكن است تمام برنامه‌هاي ديني و الهي را شامل شود، بنابراين آيه گوياي اين حقيقت است كه امت‌هاي پيشين هر كدام برنامه‌اي مخصوص به خود داشتند كه در آن شرايط خاص از نظر زمان و مكان و جهات ديگر كامل‌ترين برنامه بوده است، ولي مسلماً با دگرگون شدنِ آن شرايط، لازم بود احكام تازه‌تري جانشين آنها شود.[16] همه بر او سجده كنيم «فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا »[17] «براي خدا سجده كنيد و او را پرستش نمائيد.» اگر مي‌خواهيد در صراط مستقيم حق گام برداريد تنها براي او كه تمام خطوط عالم هستي به ذات پاكش منتهي مي‌گردد سجده كنيد، و اگر مي‌خواهيد به سرنوشت دردناك اقوام پيشين كه بر اثر شرك و كفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهي گرفتار شدند گرفتار نشويد تنها او را عبادت كنيد. جالب توجه اينكه در روايات زيادي نقل شده است كه وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به هنگام تلاوت اين سوره به اين آيه رسيد همه‌ي مؤمنان و كافراني كه آن را شنيدند به سجده افتادند، طبق روايتي تنها كسي كه سجده نكرد «وليد بن مغيره» بود كه (شايد نمي‌توانست براي سجده كردن خم شود) كفي از خاك برداشت و پيشاني را بر آن گذاشت و اينگونه سجده كرد! اين تعجب ندارد كه حتي بت‌پرستان به سجده افتاده باشند چرا كه لحن گيراي اين سوره از يك سو، محتواي هيجان‌انگيز آن از سوي ديگر، و تهديدهاي وحشتناك نسبت به مشركان از سوي سوم، و خارج شدن اين آيات مبارك از دهان پيغمبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در نخستين مرحله‌ي نزول وحي از سوي چهارم، آن چنان گيرا و مؤثر و پرنفوذ بود كه هر دلي را بي‌اختيار تحت تأثير خود قرار داد، و حجاب‌هاي عناد و لجاج و تعصب و خودخواهي را هر چند موقت كنار زد، و نور توحيد را در قلوب، پرتو افكن كرد. اگر خود ما نيز اين سوره را با دقت و تأمل، و با حضور قلب و توجه تلاوت كنيم، و خود را در برابر پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و در جو نزول آيات بنگاريم، مي‌بينيم قطع نظر از عقائد خاص اسلامي چاره‌اي جز اين نداريم كه وقتي به آخرين آيه برسيم به سجده بيفتيم و در پيشگاه حق سرِ تعظيم فرود آوريم.

سجده‌هاي واجب

آيه‌ي فوق از آياتي است كه به هنگام تلاوت آن سجده بر همه واجب است. لحن آيه كه از صيغه امر در آن استفاده شد و امر دليل بر وجوب است، نيز گواه اين معني است و به اين ترتيب بعد از سوره «الم سجده» و «حم سجده» اين سومين سوره‌اي است كه مشتمل بر سجده واجب است، هر چند طبق بعضي از روايات از نظر تاريخ نزول اولين سوره‌اي كه آيه سجده واجب در آن نازل شده همين سوره بوده است.[18]

نفي تكبر در عبادت

«وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا يَسْتَحْسِرُونَ يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لا يَفْتُرُونَ»[19] «و براي اوست آنچه در آسمان‌ها و زمين است، و آنها كه نزد او هستند هيچ گاه از عبادتش استكبار نمي‌كنند و هرگز خسته نمي‌شوند. ـ شب و روز تسبيح مي‌گويند و ضعف و سستي به خود راه نمي‌دهند.» و از آنجا كه ممكن است اين توهم به وجود آيد كه خدا چه نيازي به ايمان و عبادت ما دارد؟ آيات مورد بحث نخست به پاسخ اين مي‌پردازد و مي‌گويد: «تمام كساني كه در آسمان‌ها و زمين هستند از آن اويند» (وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ) «و فرشتگاني كه در محضر قرب پروردگار هستند هيچگاه از پرستش او تكبر ندارند و هرگز خسته نمي‌شوند.» «وَمَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا يَسْتَحْسِرُونَ»[20] «دائماً شب و روز تسبيح مي‌گويند و كمترين ضعف و سستي به خود راه نمي‌دهند.» (يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لا يَفْتُرُونَ ). با اين حال او چه نيازي به طاعت و عبادت شما دارد، اين همه فرشتگان بزرگ، شب و روز مشغول تسبيحند، او حتي نياز به عبادت آنها هم ندارد، پس اگر دستور ايمان و عمل صالح و بندگي و عبوديت به شما داده، سود و فايده‌اش متوجه خود شما است. اين نكته نيز جالب توجه است كه در نظام بندگان و موالي ظاهري هر قدر بنده‌اي به مولا نزديك‌تر باشد، خضوعش در برابر او كمتر است، چرا كه خصوصيت بيشتري دارد و مولا نسبت به او نياز فزون‌تر! اما در نظام عبوديت «خلق» و «خالق» قضيه بر عكس است، هر قدر فرشتگان و اولياي خدا به او نزديك‌تر مي‌شوند، مقام عبوديت‌شان بيشتر مي‌گردد. غير خدا را عبادت نكنيد «قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ »[21] «آيا به من دستور مي‌دهيد كه غير خدا را عبادت كنم اي جاهلان.» توحيد در عبادت يك حقيقت غير قابل انكار است تا آنجا كه هيچ انسان فهميده و عاقلي نبايد به خود اجازه دهد كه در برابر بتها سجده كند. لذا به دنبال آن با لحني قاطع و تشديدآميز مي‌گويد: «بگو: آيا به من دستور مي‌دهيد كه غير خدا را عبادت كنم اي جاهلان.»[22] «وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ»[23] «او را پرستش كنيد و شكر او را به جاي آوريد.» يكي از انگيزه‌هاي عبادت، حس شكرگذاري است در مقابل منعم حقيقي، شما مي‌دانيد منعم حقيقي خدا است پس شكر و عبادت نيز مخصوص ذات پاك خدا است.[24]

پي نوشت ها


[1] ذاريات/56.

[2] حج/77.

[3] نمونه، ج14، ص180.

[4] اعراف/206.

[5] نمونه، ج7، ص73.

[6] بيّنه/4.

[7] نمونه، ج27، ص203 تا 205.

[8] حجر/99.

[9] نمونه، ج11، ص138.

[10] زمر/17.

[11] «عباد» در اصل «عبادي» بوده، «ياء» حذف شده و كسره به جاي آن است.

[12] نمونه، ج19، ص411.

[13] هود/123.

[14] نمونه، ج9، ص288 و 289.

[15] حج/67.

[16] تفسير نمونه، ج14، ص164.

[17] نجم/62.

[18] نمونه، ج22، ص576.

[19] انبياء/20-19.

[20] «يستحسرون» از ماده‌ي «حسر» در اصل به معني باز گشودن چيز پوشيده و كنار زدن پرده است، سپس به معني خستگي و ضعف به كار رفته گويي نيروهاي انسان در چنين حالتي همگي آشكار و مصرف مي‌گردد و چيزي از آنها در بدن او مكتوم نمي‌ماند.

[21] زمر/64.

[22] نمونه، ج19، ص524.

[23] عنكبوت/17.

[24] نمونه، ج16، ص233.